بلبلی نامهربان بر شاخسار آواز کرد
زخمِ دوری از وطن بر من دوباره باز کرد😔
یاد آن روزی که کودک بودم ای کاشان به خیر
یاد آن طفلی که درس اولش آغاز کرد😔
خُردپوری آرزوپرور که عصمت داشت حیف
کولهاش را دزدِ پاکی، بیکَسی جاساز کرد😔
آن که بر میخاست صبح جمعه مشتاق رفیق بازی دهرش رفیقان را جداییباز کرد😢
من شکایت خواهمت بُرد ای فلک! سوی خدای
ای که روزان خوشی را خاطرات و راز کرد😒
این سفالی که خودش گنجینهای پرقیمت است
تیشهی گنجینهجویان را غلطانداز کرد😏
نازنین واعظ که روزی نازنینان داشت زود گوشه بگزید و جوان مُرد و جهانش ناز کرد🥲
«ابوالفارِس محمدنبی خرّمی»
#فی_البداهه
#دانشگاه_کاشان
#کانون_شعروادب
#دانشجو_سروده
🍁 @UK_Poem
به نانواییِ مهرِ تو مگر ما را رسد نانی
وگرنه بینوایان را نمیآیی به مهمانی
چرا باید بپردازد دل ما جزیهی مغها
که دوران آمده پایان برای مذهب مانی
غبارِ گیسوانِ شب ز خاور چون شود پیدا
همیشه لشکری تازد درونها را پشیمانی
پشیمان را پریشانتر مکن غربت! مدارا کن
که این گردون گردان را نه میماند نه میمانی
نه تو سوزان نهاد ما نه ما دریای یونان را
نه تو اسکندری فرما نه ما چون شاه ایرانی
بیا تا لحظهای مانده کنار هم برافرازیم
درفشِ عشق و آزادی به عشق نوع انسانی
به اشکت واعظا! خشتِ سرای عامریها تر
شده آیا نمیبارد هنوز این ابر کاشانی؟
«محمدنبی خرّمی»
#فی_البداهه #سرای_عامریها #ابر_کاشانی
#دانشگاه_کاشان
#کانون_شعروادب
#دانشجو_سروده
🍁 @UK_Poem