✨✨
علی بن محمد، عن سهل بن زیاد، عن منصور بن العباس، عن صالح اللفائفی عن ابی عبدالله(ع) قال:
إن اللَهَ عَزَّوَجَلَ دَحی الارضَ من تَحتَ الکَعبَة الی منی ثُمَّ دَحاها مِن منی الی عرفات ثُّم دَحاها مِن عرفات الی منی فَالارض مِن عرفات و عرفات من منی و منی مِن الکَعبَة
علی بن محمد از... صالح اللفائفی از #امام_صادق(ع) روایت میکند:
به درستی که خداوند زمین را از زیر #کعبه تا #منا حرکت داد،
سپس از منا تا #عرفات
و سپس از عرفات تا منا،
پس زمین از عرفات، و عرفات از منا، و منا از کعبه گسترش یافت
#کلینی ۱۳۸۴ ق - ج ۴ ص ۱۸۸ کتاب #حج
#دحوالارض
✨🌹✨🌹✨
بخش ششم:
«ثُمَّ قالَ(ع) لَهُ: صافَحْتَ الْحَجَرَ وَ وَقَفْتَ بِمَقامِ اِبْراهِیمَ ( علیه السلام ) وَصَلَّیْتَ بِهِ رَکْعَتَینِ؟
قالَ: نَعَمْ
فَصاحَ(ع) صَیْحَةً کادَ یُفارِقُ الدُّنیا
ثُمَّ قالَ (ع) : آهٍ آهٍ، مَنْ صافَحَ الْحَجَرَ الاَْسْوَدَ فَقَدْ صافَحَ اللّهَتَعالی. فَانْظُرْ یا مِسْکین لا تُضَیِّعْ اَجْرَ ما عَظُمَ حُرْمَتُهُ وَتَنْقُضِ الْمُصافَحَةَ بِالْمُخالَفَةِ وَ قَبْضِ الْحَرامِ نَظیرَاَهْلِ الآثامِ
ثُمَّ قالَ(ع): نَوَیْتَ حینَ وَقَفْتَ عِنْدَ مَقامِ اِبْراهیمَ (علیه السلام) اَنَّکَ وَقَفْتَ عَلی کُلِّ طاعَةٍ وَ تَخَلَّفْتَ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ؟
قالَ: لا
قالَ(ع): فَحینَ صَلَّیْتَ فِیهِ رَکْعَتَیْنِ نَوَیْتَ اَنَّکَ صَلَّیْتَ بِصَلاةِ اِبْراهِیمَ ( علیه السلام ) وَ اَرْغَمْتَ بِصَلاتِکَ اَنْفَ الشَّیطانِ؟
قالَ: لا
قالَ(ع) لَهُ: فِما صافَحتَ الحَجَر الاَسوَد وَ لا وَقَفتَ عِندَ المَقام وَ لا صَلّیتَ فیهِ رَکعَتینِ
ترجمه:
سپس امام(ع) به شبلی فرمود: با #حجرالاسود(۸) مصافحه کردی و به آن دست کشیدی و در #مقامابراهیم (ع) ایستادی و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردی؟
شبلی گفت: آری
در این هنگام، امام(ع) فریادی سوزناک برآورد و حالتی به او دست داد که نزدیک بود از دنیا برود (و روح مطهرش از شوق و خشیّت خداوند، به ملکوت آسمانها پرواز کند)! سپس (به خود آمد و به ناله) گفت: آه...! آه…!
و آن گاه فرمود: کسی که با #حجرالاسود مصافحه کند و به آن دست دهد، همانا با خداوند متعال مصافحه کرده است!
پس، ای مسکین! نیک بنگر که مبادا حرمت آن را تباه سازی و پیمانی این چنین عظیم را بشکنی و دستی را که در دست خداوند نهادهای، به گناهانی بیالایی که گنهکاران به آن آلوده اند
سپس امام(ع) فرمود: هنگامی که در مقام ابراهیم ایستادی، نیت کردی که بر عهد و فرمان خداوند، بایستی و از تمامی گناهان روی گردان شوی؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: آن هنگام که در مقام ابراهیم نماز میخواندی، قصدت این بود که نمازی چونان ابراهیم(ع) بخوانی و با آن نماز، بینی #شیطان را به خاک بمالی؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) به او فرمود: پس، نه با حجرالاسود مصافحه کرده ای و نه در مقام ابراهیم ایستاده ای و نه در آنجا نماز گزاردهای!
بخش هفتم
ثُمَّ قَالَ (ع) لَهُ: أَشْرَفْتَ عَلَی بِئْرِ زَمْزَمَوَ شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا؟
قَالَ: نَعَمْ
قَالَ(ع): نَوَیْتَ أَنَّکَ أَشْرَفْتَ عَلَی الطَّاعَةِ وَ غَضَضْتَ طَرْفَکَ عَنِ الْمَعْصِیَةِ؟
قَالَ: لَا
قَالَ(ع): فَمَا أَشْرَفْتَ عَلَیْهَا وَ لَا شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا!
ترجمه:
سپس امام (ع) به او فرمود: آیا به سر #چاه_زمزم رفتی و از آب آن نوشیدی؟
شبلی گفت: آری
امام(ع) فرمود: آیا در آن هنگام، در این اندیشه بودی که بر سرطاعت خداوند رفته ای و چشمان خویش را از گناهان فرو پوشیده ای؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: پس، نه بر سر چاه زمزم رفته ای و نه از آب آن نوشیده ای!
بخش هشتم
ثُمَّ قَالَ لَهُ(ع): أَسَعَیْتَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ مَشَیْتَ وَ تَرَدَّدْتَ بَیْنَهُمَا؟
قَالَ: نَعَمْ
قَالَ لَه(ع)ُ: نَوَیْتَ أَنَّکَ بَیْنَ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ؟
قَالَ: لَا
قَالَ(ع): فَمَا سَعَیْتَ وَ لَا مَشَیْتَ وَ لَا تَرَدَّدْتَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَة
ترجمه:
سپس امام (ع) به او فرمود: آیا میان دو کوه #صفا» و #مروه، #سعی کردی و بین آن دو، راه پیمودی؟
شبلی گفت: آری
امام(ع) به او فرمود: آیا در آن حال چنین اندیشیدی که میان #خوف و #رجاء و ترس وامید هستی (و خشیت و رحمت خداوند را یکجا در جان خویش فراهم آوردی)؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: پس، سعی نکرده ای و میان صفا و مروه راه نپیمودی!
بخش نهم
«ثُمَّ قَالَ(ع): أَ خَرَجْتَ إِلَی مِنًی؟
قَالَ: نَعَمْ
قَالَ(ع): نَوَیْتَ أَنَّکَ آمَنْتَ النَّاسَ مِنْ لِسَانِکَ وَ قَلْبِکَ وَ یَدِکَ
قَالَ: لَا
قَالَ(ع): فَمَا خَرَجْتَ إِلَی مِنی
ترجمه:
سپس امام (ع) فرمود: آیا از #مکه به سوی #منا رفتی؟
شبلی گفت: آری
امام(ع) فرمود: آیا در منا، نیت و اندیشه ات این بود که مردم را از زبان و قلب و دست خویش در امان بداری؟
#شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: پس، به منا نرفته ای!
ص ۳ از ۶ صفحه
ترجمه:
سپس امام(ع) به #شبلی فرمود:
به #مَنا رسیدی و #جمره ها را سنگسار کردی و موهای سرت را زدودی و قربانی کردی و در #مسجدخیف نماز گزاردی و به #مکه بازگشتی و #طوافافاضه انجام دادی؟
شبلی گفت: آری
امام(ع) فرمود: هنگام رسیدن به منا و #سنگسارجمره ها؛ آیا چنین اندیشیدی که به هدف خویش رسیده ای و خداوند، خواستههایت را برآورده است؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: هنگام سنگسار جمره ها، اندیشه ات این بود که دشمنت، #شیطان و یاران او را سنگسار میکنی و به وسیله #حج ارجمندت آنها را از خود میرانی؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: آن هنگام که موهای سرت را میزدودی، آیا اندیشه ات این بود که خویشتن خویش را نیز از همه آلودگیها پاک میکنی و آنچه را از مردمان برعهده داری، بر میداری و از گناهان و آلودگیها بیرون میآیی؛ همانند روزیکه از #مادر زاده شده ای؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: هنگام نماز گزاردن در #مسجد_خیف، چنین اندیشیدی که از هیچ کس و هیچ چیز #خوف نداری و جز از خداوند و گناهانت نمیترسی و به هیچ کس و هیچ چیز، مگر رحمت خداوند، امید نداری؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: آیا هنگام قربانی کردن، چنین اندیشیدی که با دست یازدیدن به حقیقت ورع و پارسایی، گلوی #طمع را ببُری و از سنت و سیره ابراهیم(ع) پیروی کنی؛ که با #قربانی کردن فرزند خویش و میوه دلش برای رضای خداوند، این سنت را بر پا ساخت و برای مردمان پس از خود به یادگار نهاد؟
شبلی گفت: نه!
امام(ع) فرمود: هنگامی که از قربانگاه به #مکه بازگشتی و طوافافاضه را انجام دادی، آیا چنین اندیشیدی که از رحمت خداوند، سرشار شده ای و اینک به سوی طاعت او روی آورده ای و به محبت وی چنگ زده ای و فرمانهای واجب او راانجام داده ای و به #قربالیاللّه و نزدیکی به خداوند دست یافته ای؟
شبلی گفت: نه!
امام سجاد (ع) به او فرمود : پس، به #مَنا نرسیده ای، و جَمرهها را سنگسار نکردهای وموهایت را نزدوده ای و قربانی نکرده ای و #مناسک و اعمالت را انجام ندادهای و در مسجد خیف نماز نگزاردهای و طواف افاضه را به جای نیاوردهای و به خداوند، تقرب و نزدیکی نیافتهای!
بازگرد که #حج نگزاردهای!
در این هنگام #شبلی به گریه درآمد و بر غفلت و تقصیر خویش و از دست دادن آن همه فایده و آثار و اسرار گرانقدر حج، سخت گریست
واز آن پس و تا فرا رسیدن موسم حجی دیگر، به فراگیری بیشتر معارف و علوم و رموز حج پرداخت
[ و سال بعد، با معرفتی سرشار و یقینی استوار، حج گُزارد ]
#از_ژرفای_حج - علی اکبر مظاهری
پی نوشت ها:
۱. #مستدرک_الوسائل - ج دهم ص ۱۶۶
شبلی کیست؟
الف ـ افراد متعددی به شبلی ملقب بوده اند که نزدیکترین آنها به عصر ائمه علیهم السلام، ابوبکر، دُلف بن جحد است، که تقریباً دو قرن پس از شهادت امام سجاد (ع) به دنیا آمده است
از این رو هیچ یک از شبلی ها نمیتوانند مستقیماً از امام سجاد(ع) روایت کنند
ب ـ چون این حدیث به سبک و وزن سخنان مأثور از امامان معصوم نیست، لذا گفته شده که ممکن است این روایت، سخنان بعضی از عرفا بوده که به تدریج به امام سجاد(ع) نسبت داده شده است،
لکن این گونه روایات نه تنها مخالف با سایر روایات نیست، بلکه هماهنگ با سایر معارف اسلامی هم هست
لذا کاستی در سند، مانع استفاده از متن بلند و نورانی آن نیست
ج ـ ترتیب برخی مناسک در این روایت برابر ترتیب فقهی نیست، زیرا امام سجاد (ع) در این حدیث، درصدد بیان احکام حج و تکالیف ظاهری حجگزاران نبوده است
#صهبای_حج، ص ۳۴۴
۲. مانند کندن مو، نگاه کردن به آینه، صید کردن و عطر زدن و…
۳. قال: فحین احرمت، نویت انک حرمت علی نفسک کل محرم حرمه اللّه عزوجل
۴. #صهبای_حج، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۳
۵. این متن از کتاب شرح النخبه از سید عبداللّه سبط محدث جزایری نقل شده است، ضمن اینکه اصل متن در کتاب #صهبای_حج ص ۳۴۴ ـ ۳۴۷نیز آمده است
۶. مکانی است که اعمال حج از آنجا آغاز میگردد
۷. لباس احرام باید نادوخته(خیاطینشده) باشد
۸. سنگی سیاه که در یکی از گوشه های کعبه قرار دارد
۹. صحرایی است به طول ۱۲ و عرض ۵/۶ کیلومتر، در فاصله ۲۱ کیلومتری شمال مکه
۱۰. کوهی در صحرای عرفات
۱۱. مکانی در نزدیکی عرفات و دارای مسجدی به نام حضرت ابراهیم (ع)، یا نمره نامگذاری شده است
۱۲. سنگسار گاهها، سنگسار کردن شیطان و اهریمنان
۱۳. منطقهای در صحرای عرفات، با علامتهای مخصوص
۱۴. علامتهایی است برای تعیین حدود حرم
۱۵. نام صحرایی است
۱۶. کوهی است در وادی مزدلفه
#حدیث_شبلی
ص ۶ از ۶ صفحه
التماس دعا
سپس امام (ع) فرمود: هنگامی که در مقام ابراهیم ایستادی، نیت کردی که بر عهد و فرمان خداوند، بایستی و از تمامی گناهان روی گردان شوی؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: آن هنگام که در مقام ابراهیم نماز میخواندی، قصدت این بود که نمازی چونان ابراهیم علیه السلام بخوانی و با آن نماز، بینی #شیطان را به خاک بمالی؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) به او فرمود: پس، نه با حجرالاسود مصافحه کرده ای و نه در مقام ابراهیم ایستاده ای و نه در آنجا نماز گزارده ای
سپس امام (ع) به او فرمود: آیا به سر #چاهزمزم رفتی و از آب آن نوشیدی؟
شبلی گفت: آری
امام (ع) فرمود: آیا در آن هنگام، در این اندیشه بودی که بر سرطاعت خداوند رفته ای و چشمان خویش را از گناهان فرو پوشیده ای؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: پس، نه بر سر چاه زمزم رفته ای و نه از آب آن نوشیده ای!
سپس امام (ع) به او فرمود: آیا میان دو کوه #صفا و #مروه، #سعی کردی و بین آن دو، راه پیمودی؟
شبلی گفت: آری
امام (ع) به او فرمود: آیا در آن حال چنین اندیشیدی که میان #خوف و #رجاء و ترس و امید هستی(و خشیت و رحمت خداوند را یکجا در جان خویش فراهم آوردی)؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: پس، سعی نکرده ای و میان صفا و مروه راه نپیمودی!
سپس امام (ع) فرمود: آیا از مکه به سوی #منا رفتی؟
شبلی گفت: آری
امام (ع) فرمود: آیا در منا، نیت و اندیشه ات این بود که مردم را از زبان و قلب و دست خویش در امان بداری؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: پس، به منا نرفته ای!
سپس امام (ع) به او فرمود: آیا در صحرای #عرفات توقف کردی و بر #جبلالرحمة(کوه رحمت) بالا رفتی و #وادینمرة را شناختی و نزد #المیل و #الجمرات خداوند را خواندی و با وی به مناجات پرداختی؟
شبلی گفت: آری
امام (ع) فرمود: آیا هنگام توقف در عرفات در این اندیشه بودی و این معرفت را فاصله یافتی که همه معارف و دانشها از آن خداوند است و نامه اعمال و لوح سرنوشت تو در دست اوست، و همو بر نهان و قلبت آگاه است؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: آنگاه که از جبلالرحمة بالا میرفتی، در این اندیشه بودی که خداوند بر هر مرد و زن با ایمان، رحمت میآورد و آنان را زیر لوای ولایت خویش دارد؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: نزد نمرة قصد کردی که کسی را به کاری امر نکنی، مگر آنکه خودت آنرا انجام دهی، و از کاری نهی نکنی مگر اینکه خود از آن دوری گزینی؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: هنگام توقف نزد علم و نمرات به یاد داشتی که آنها شاهد تو و طاعت هایت هستند و همراه با نگهبانان الهی و به فرمان پروردگار آسمانها، نگهبان تواند؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: پس، در عرفات توقف نکرده ای و بر کوه رحمت بالا نرفته ای و نمرة رانشناخته ای و دعا نخوانده ای و نزد نمرات درنگ ننموده ای!
سپس امام (ع) فرمود: از میان #علمین(دو علم) گذر کردی و پیش از آن، دو رکعت نماز گزاردی و به سوی وادی #مزدلفه راه پیمودی و از آنجا سنگهای ریز برداشتی و به #مشعرالحرام رفتی؟
شبلی گفت: آری
امام (ع) فرمود: هنگام نماز گزاردن، چنین اندیشیدی که این، #نماز شکر است در شب دهم ذی الحجه که سختیها را آسان میگرداند و آرامش و آسایش به ارمغان میآورد؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: آن هنگام که از میان دو علم میگذشتی و به راست و چپ منحرف نمیشدی، آیا در نیت و اندیشه ات قصد کردی که با قلب و زبان و دیگر اعضای بدنت از دین حق منحرف نگردی؛ نه به راست و نه به چپ؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: هنگام رفتن به مزدلفه وجمع آوری ریگها، آیا قصدت این بود که هر گناه و جهلی را از خویشتن دورسازی و به جای آن، علم و عمل بنشانی؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: آن گاه که مشعرالحرام رفتی، قصدت این بود که شعار و شعور اهل تقوا و خشیت الهی را به قلبت بچشانی و با پارسایان همساز گردی؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: پس، از میان آن دو علم عبور نکرده ای و دو رکعت نماز نخوانده ای وبه مزدلفه نرفته ای و از آنجا ریگ بر نداشتهای و به مشعرالحرام وارد نشدهای!
ص ۲ از ۳ صفحه
سپس امام (ع) به شبلی فرمود: به #منا رسیدی و #جمره ها را سنگسار کردی و موهای سرت را زدودی و قربانی کردی و در #مسجدخیف نماز گزاردی و به مکه بازگشتی و #طوافافاضه انجام دادی؟
شبلی گفت: آری
امام (ع) فرمود: هنگام رسیدن به منا و سنگسارجمره ها؛ آیا چنین اندیشیدی که به هدف خویش رسیده ای و خداوند، خواسته هایت را برآورده است؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: هنگام سنگسار جمرهها، اندیشهات این بود که دشمنت، شیطان و یاران او را سنگسار میکنی و به وسیله حج ارجمندت آنها را از خود میرانی؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: آن هنگام که موهای سرت را میزدودی، آیا اندیشه ات این بود که خویشتن خویش را نیز از همه آلودگیها پاک میکنی و آنچه را از مردمان برعهده داری، بر میداری و از گناهان و آلودگیها بیرون میآیی؛ همانند روزیکه از مادر زاده شده ای؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: هنگام نماز گزاردن در مسجد خیف، چنین اندیشیدی که از هیچ کس و هیچ چیز #خوف نداری و جز از خداوند و گناهانت نمیترسی و به هیچ کس و هیچ چیز، مگر رحمت خداوند، امید نداری؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: آیا هنگام قربانی کردن، چنین اندیشیدی که با دست یازدیدن به حقیقت ورع و پارسایی، گلوی طمع را ببری و از سنت و سیره ابراهیمعلیهالسلام پیروی کنی؛ که با قربانی کردن فرزند خویش و میوه دلش برای رضای خداوند، این سنت را بر پا ساخت و برای مردمان پس از خود به یادگار نهاد؟
شبلی گفت: نه!
امام (ع) فرمود: هنگامی که از قربانگاه به مکه بازگشتی و #طوافافاضه را انجام دادی، آیا چنین اندیشیدی که از رحمت خداوند، سرشار شدهای و اینک به سوی طاعت او روی آوردهای و به محبت وی چنگ زدهای و فرمانهای واجب او راانجام دادهای و به #قربالیاللّه و نزدیکی به خداوند دست یافته ای؟
شبلی گفت: نه!
امام سجاد علیه السلام به او فرمود:
پس، به منا نرسیده ای، و جمره ها را سنگسار نکرده ای وموهایت را نزدودهای و قربانی نکردهای و مناسک و اعمالت را انجام ندادهای و در مسجد خیف نماز نگزارده ای و طواف افاضه را به جای نیاورده ای و به خداوند، تقرب و نزدیکی نیافتهای!
بازگرد که #حج نگزاردهای!
در این هنگام #شبلی به گریه درآمد و بر غفلت و تقصیرخویش و از دست دادن آن همه فایده و آثار و اسرار گرانقدر حج، سخت گریست
واز آن پس و تا فرا رسیدن موسم حجی دیگر، به فراگیری بیشترمعارف و علوم و رموز حج پرداخت و سال بعد، با معرفتی سرشار و یقینی استوار، حج گزارد...
#ترجمه
#حدیث_شبلی
ص ۳ از ۳ صفحه