eitaa logo
غرب شناسی|استاد جواهری
323 دنبال‌کننده
50 عکس
4 ویدیو
6 فایل
▫️یک دوره مختصر غرب شناسی مقدماتی ▫️آشنایی با تاریخ تمدن غرب از یونان تا مدرنیته ▫️معرفی و بررسی مکاتب فکری و فلسفی ✍️نویسنده های کانال، طلاب شرکت کننده در کلاس هستند. ادمین: @smojtabaamin
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144205349516574497.mp3
26.54M
جلسه ۵۶ غرب شناسی ادامه بحث ناپلئون و انقلاب کبیر فرانسه
🔹 گزارش درس غرب شناسی 🔹 استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه ۵۶ 🔹ادامه بحث ناپلئون و انقلاب کبیر فرانسه 🔹آدرس: کتاب تاریخ اروپا از آغاز تا پایان قرن ٢٠ ✍🏻حسن_احمدی_منش 🔸ثمره بحث فرانسه: الان ٢٠٠ سال است که فرانسه رئیس جمهور دارد و کلی تست و خطا شده است. در کشور ما امروزه احزاب گوناگونی وجود دارند که هیچکدام دارای اصالت نیستند. بعنوان مثال در سال ١٣٨٨ دو حزب خاتمی و هاشمی که مقابل هم بودند با هم یکی شدند و مقابل جریان انقلاب قرار گرفتند. آقای احمدی نژاد هم که آمد و در مقابل خیلی از جریان ها مانند دانشگاه آزاد و... قرار گرفت ولی پس از دوره ایشان مردم به آن تفکر قبل رو آوردند. 🔸لپ مطلب: کل تجربه ما، تقریبا اندازه تجربه حزب کارگزاران است و ما با بررسی فرانسه درواقع داریم ٢٠٠ سال تجربه و تست و خطا را بررسی می نمائیم. نکته: حساسیت ما برای مطالعه تاریخ کشور ها بررسی ایده های حکمرانی آنهاست. 🔸انقلاب فرانسه: در ابتدا یکی از شخصیت های بزرگ به نام (روپس پیِر) به قتل می‌رسد و بروژوآ که مجلس در دستشان بود و کار را در دست گرفته بودند. (بروژوآ در آینده طبقه متوسط را تشکیل دادند و عدالت از نظر آنان این بود که افراد طبقه آنها زیاد و حجیم شود). در ادامه بروژوآ تصمیم گرفت بار دیگر مشروطه را تجربه کند و قانون اساسی جدیدی را نوشت و حق رأی عمومی را گرفت. و تصویب نمود که تنها افرادی که مالیات می دادند حق رأی دارند. این قانون اساسی، توسط مردم پذیرفته شد و کنوانسیون در سال ١٧٩٩ منحل شد و انقلاب ناپلئون نیز در همان سال تغییر کرد. این مدل حکمرانی جدید را، جمهوری دوم می گویند. 🔸نکته: ٢ حزب در حکمرانی فرانسه وجود داشت: ١: مرتجعان: پادشاهی خواهان ٢: جمهوری خواهان 🔸مجلس سنا که در آینده رخ می‌دهد، ادامه همان شورای شیوخ ناپلئون می‌باشند. ٣ تا از اعضای هیئت مدیره استئفا دادند و بینشان اختلاف شد و شورای شیوخ تصویب نمودند که حکومت در دست رئیسان ٣ کنسولگری باشد و خود ناپلئون بابت نیروی نظامی قوی در رأس کنسولگری های دیگر بود و شروع به سرکوب مخالفان کرد و بالاخره در سال ١٨٠۴ خود را پادشاه معرفی کرد. کمی بعد مفاهیم دینی از مسائل حکومت کاملا حذف شد. 🚦@Westernstudies
2_144210847145076160.mp3
29.71M
جلسه ۵۷ غرب شناسی سرانجام ناپلئون
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه پنجاه و هفتم 🔹 سرانجام ناپلئون ✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده 👈 در جلسه قبل فرآیند به قدرت رسیدن ناپلئون توضیح داده شد و سرانجام او خودش را به عنوان رئیس کنسول مادام العمر منصوب کرد. امپراطوری فرانسه آرام آرام شکل می‌گیرد اما تفاوت این امپراطوری با امپراطوری لویی‌ها در این است که ناپلئون دیگر با کلیسا کاری نداشت. پس از فتح‌ها و لشکرکشی‌های ناپلئون اتحادیه‌هایی در اروپا بر علیه او شکل گرفت. اتحادیه چهارم و پنجم از مهمترین و بزرگترین این اتحادیه هاست. یکی از ریشه‌های اتحادیه اروپای فعلی همین اتحادیه‌های امنیتی است که در زمان ناپلئون و بر علیه او شکل گرفت 📍 در این دوران جابجایی مرزها به راحتی اتفاق می‌افتد و کم کم ملی‌گرایی یک مفهوم جدی می‌شود. ملیت یک مفهوم مدرن است؛ اینکه سرنوشت من با کدام دسته از انسان‌ها گره خورده است ملیت من را مشخص می‌کند. در اروپا از آنجایی که تفاوت فرهنگی آنچنانی وجود ندارد، ملیت را «اینکه من کدام دولت را سر کار آورده‌ام» مشخص می‌کند یعنی من فرانسوی هستم چون دولت فرانسه را سر کار آورده‌ام. 📚 از اینجا استاد شروع به خواندن کتاب کردند. ناپلئون اتحادیه چهارم را منهدم کرد و غیر از انگلیس تقریباً همه کشورها را فتح کرده و حتی به روسیه نیز حمله کرد. 🔸 ناپلئون از آنجایی که فرزند نداشت همسرش را طلاق داده و درخواست خواستگاری به امپراتوری روسیه داد اما روسیه به واسطه ارتباطاتی که با انگلیس داشت و از آنجایی که انگلیس یکی از دشمن‌های امپراتوری ناپلئون محسوب می‌شد درخواست خواستگاری را نپذیرفت. ناپلئون به خاطر دور زدن تحریم‌های انگلیس توسط روسیه و امتناع از خواستگاری تصمیم گرفت تزار روسیه را از پیش پای خود بردارد. با لشکر کشی فرانسه و پروس به فرمان ناپلئون، روس‌ها عقب نشینی کرده و دشمن خود را تا مسکو کشیدند. ارتش ناپلئون وارد مسکو شد و آنجا را به آتش کشید. تزارها از مذاکره خودداری کرده و در مدت دو سه هفته حدود ۴۰۰ هزار نفر از فرانسوی‌ها بر اثر سرما و گرسنگی تلف شدند، سرانجام بعد از ۵ هفته سرگردانی ناپلئون از روسیه خارج شد. 🔹 پس از این شکست کشورهای اروپایی با دیدن تضعیف شدن قوای ناپلئون تصمیم به حمله به امپراتوری او گرفتند. در نتیجه ناپلئون شکست خورده و به نفع پسرش کناره گیری کرد. با به سلطنت رسیدن لویی هجدهم کشورهای اروپایی که از انقلاب فرانسه می‌ترسیدند قانون اساسی فرانسه را لغو کردند و کنگره وین تصویب کرد که تصرفات ناپلئون باید به قبل برگردد. 🚦@Westernstudies
4_5906689095635047031.mp3
33.04M
جلسه ۵۸ غرب شناسی ظهور لویی هجدهم تا آخر انقلاب های فرانسه
🔹 گزارش درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه پنجاه و هشتم 🔹 ظهور لویی هجدهم تا آخر انقلاب های فرانسه ✍ تنظیم از: سید محمد موسوی 🔸 در جلسه قبل گذشت که اتحادیه های اروپایی با ضعیف شدن ناپلئون به فرانسه حمله کردند و تصرفات فرانسه را بازگرداندند و یک کنگره ای تحت عنوان کنگره وین تشکیل شد که تصرفات  فرانسه را برگرداندند و نقشه جدید اروپا را باز طراحی کردند و در فرانسه لویی هجدهم را بر تخت سلطنت  نشاندند و تمام قانون اساسی فرانسه را لغو کردند و بدین ترتیب ناپلئون در سال ۱۸۱۴ کنار گذاشته شد و تبعید و تحقیر شد. ظهور لویی هجدهم👇 سلطنت طلب ها به کشتن طرفداران ناپلئون پرداختند، در این دوره روحانیت دوباره به قدرت رسید و لویی هجدهم پذیرفت که مجلس و قانون اساسی که او را محدود می‌کرد وجود داشته باشد. در سال ۱۸۲۴ لویی هجدهم از دنیا می‌رود بعد از او برادرش یعنی شارل دهم به سلطنت می‌رسد و شخصی بوده که با رویکرد استبدادی اثرات انقلاب را از بین میبرد انقلاب ۱۸۳۰ در انتخابات سال ۱۸۳۰ آزادی خواه ها پیشی گرفتند ولی شارل دهم مجلس را منحل کرد و فرمان هایی داد که تعداد رای دهندگان را کمتر می‌کرد.  انقلابیون بعد از پیروزی بر نیرو های حکومتی به سراغ لافایت که شخص انقلابی معتبری بود می‌روند و او حکومت موقتی تشکیل می‌دهد و شارل دهم استعفا می‌دهد و از فرانسه خارج می‌شود. شخصی به نام (دو آ وِر لئان) بر مسند قدرت این حکومت موقت نشست و مجلس دوباره بازسازی شد. دو آ وِر لئان یا همان لویی فیلیپ در مجلس سوگند مالکیت خورد و رسما حاکم فرانسه شد. این انقلاب ناگهانی بود چون نارضایتی زیادی بین مردم نبود به همین دلیل لویی فیلیپ مخالفینی هم داشت انقلاب ۱۸۴۸ آخرین نخست وزیر قبل از این انقلاب گیزو بود، مجلس اصلاحاتی را مطرح کرد اما لویی فیلیپ زیر بار این اصلاحات انتخاباتی و قدرتی و..‌. نرفت و نخست وزیر را اخراج کرد. مخالفین قدرت را دست گرفتند و این جمعیت حکومت جمهوری اعلام کردند و این جمهوری دوم فرانسه بود. شکل گرفتن احزاب در جریان این انقلاب ها حزب هایی به وجود آمد و عده ای سلطنت طلب بودند که هنوز هم هستند. عده ای جمهوری خواه بودند که خود اینها با هم اختلافاتی داشتند. اندیشه سوسیالیسم کم کم در حال به وجود آمدن است. در درگیری زمان جمهوری دوم یک طرف محافظه کار ها بودند که ارتشی بودند که پس از چند روز درگیری پیروز شدند و قرار شد هر ۴ سال یکبار رئیس جمهور با رای مستقیم مردم انتخاب شود. در سال ۱۸۴۹ لویی ناپلئون برادرزاده ناپلئون بناپارت به ریاست جمهوری رسید. چون رئیس با رای مردم انتخاب شد دوباره بین رئیس جمهور و مجلس اختلاف بالا گرفت،  سر انجام رئیس جمهور با استفاده از کودتا مجلس را منحل کرد و جمهوری دوم را تبدیل به حکومت استبدادی شد. در انتخابات بعد دوباره طرفداران ناپلئون رای آوردند و بعد در سال ۱۸۵۲ ناپلئون سوم اعلام پادشاهی کرد و جمهوری دوم هم به پایان رسید. جنگ فرانسه و پروس ناپلئون  سوم در سال ۱۸۷۰در امور اسپانیا دخالت کرد. پروس پشت اسپانیا در آمد و با فرانسه اعلام جنگ کرد، در سال ۱۸۷۱ آلمان خاک فرانسه را تصرف کرد و ناپلئون سوم پس از سقوط پاریس اسیر شد. جمهوری سوم بعد از سقوط ناپلئون سوم، انقلابیون دوباره روی کار آمدند ولی صلح آلمان و فرانسه را قبول نکردند و مرکز حکومت را به ورسای منتقل کردند. بعد ها بین مجلس ملی و کمون فرانسه درگیری شکل گرفت، در این دوران مارکس در انگستان به سر می‌برد. پس از درگیری کمون ها شکست خوردند، کمون ها فقرایی بودند که مخالف جمهوری بروژوآزی بودند و این کمون ها کم‌کم تبدیل به حزب جدیدی شدند. اما ارتش بیرونی فرانسه همچنان بر استعمار های خودش ادامه می‌داد. در سال ۱۸۷۵ تفکیک قوا شکل گرفت یعنی ریاست جمهوری و قوه مقننه که شامل مجلس سنا میشد که این همان تقسیم بندی مونتسکیو بود. 🔹در سال ۱۸۹۱ سلطنت طلب ها در مجلس قدرت خود را از دست دادند و جمهوری خواه ها هم به سه گروه میانه رو، رادیکال و سوسیالیسم تقسیم شدند. 🚦@Westernstudies
🔹 گزارش درس غرب شناسی 🔹 استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹 جلسه پنجاه و نهم 🔹 انقلاب صنعتی ✍ امیر مهدی هیزجی ✅نکته: در ابتدای جلسه نکاتی در مورد تفاوت شرایط سیاسی در ایران و کشورهای غربی گفته شد و این‌گونه بیان شد که در کشورهای غربی مشکلات خارجی شان بسیار محدود است و برای مثال آن‌ها هیچ تحریم خارجی ندارند و ژئوپلیتیک منطقه‌ای شان خیلی با ما متفاوت و هیچ جنگی در اطرافشان نبوده ، ترورهایی داخلی نداشتند و هیچ سازمان جاسوسی با آن ها دشمن نیست بلکه خودشان با سازمان‌های جاسوسی دنیا در ارتباط‌ اند و ایران مثل آن ها از کشورهای مستعمره خود بهره نمی‌برد. در ادامه بیان شد که با توجه به شرایط به اعتراض‌های داخل فرانسه اشاره شد که کشوری مثل فرانسه با این‌که این‌همه شرایط خوب را داراست و مثلاً با کشورهای سایر اروپا در اقتصاد با همدیگر هستند چگونه می‌شود که نمی‌تواند مشکلات داخلی خود مثل فقر را حل کند و چگونه می‌شود که مثلاً این اعتراضات گسترده در فرانسه صورت بگیرد با این‌که شرایط آن‌جا اصلاً شرایط مثل ایران نیست چون در اعتراضات ایران گروه‌ها توسط سازمان‌های خارجی سازمان‌دهی می‌شوند ولی در فرانسه اصلاً اجازه‌ی چنین کاری را نمی‌دهند. و بیان شد که با توجه به همین شرایط است که حتی اگر یک اعتراضات کوچکی هم در فرانسه صورت می‌گیرد این اعتراض معنا پیدا می‌کند و به‌همین دلیل هم هست که اگر ایران مثلاً یک موفقیتی در آن صورت بگیرد برای آن‌ها بسیار گران تمام خواهد شد چراکه آن‌ها تعجب می‌کنند از این‌که خود بااین‌همه شرایط خوب درگیر مشکلات هستند اما ایران با توجه به این فشاری که از سوی آن‌ها به ایران وارد شده‌است به این موفقیت‌ها دست پیدا می‌کند و به‌همین جهت برای آن‌ها گران تمام می‌شود. ✅نکته: مبحث انقلاب صنعتی در انگلستان انقلاب صنعتی در انگلستان حدود سال هزار و هفت‌صد و هشتاد خودش را نشان می‌دهد و تقریباً در این مورد هم جنبه‌ی بورژوازی در آن رعایت می‌شود و تفاوتش با بورژوازی در فرانسه این است که در آن‌جا مربوط به شرایط سیاسی و اجتماعی می‌شد ولی این‌جا مربوط به شرایط اقتصادی می شود‌. ✅ خلاصه متن کتاب ص ۳۴۵ : انقلاب صنعتی در انگلستان آغاز شد و کم‌کم به سراسر اروپا سرایت پیدا کرد و منشأ مشخصی هم نمی‌توان برای آن پیدا کرد چراکه به‌تدریج اتفاق افتاده است و این نکته هم باید در نظر گرفت که انقلاب صنعتی خیلی وابسته به انقلاب کشاورزی هست که در سال هزار و ششصد و هشتاد و هشت اتفاق افتاد . ✅نکته: نتایج و ثمرات انقلاب صنعتی نتایج اقتصادی: افزایش سرمایه با امثال: ۱.کشتی رانی ۲.راه آهن ۳.دستگاه بخار ۴.نخ ریسی ۵.تولید کالاها نتایج اجتماعی: ۱.ایجاد طبقه کارگر ۲.افزایش جمعیت اروپا ۳.مطرح شدن حضور زنان در جامعه ۴.شکل گیری رابطه بین کارگر و کارفرما ۵.کم شدن اهمیت زمین به دلیل کم شدن کشاورزی ✅نکته : با انقلاب ۱۸۳۰ در فرانسه ملت انگلستان هم خواستار اصلاحاتی در کشور شد در پی این درخواست دولت بر تعداد رای دهندگان افزود و خرید و فروش سیاه‌پوستان را هم منع کرد. و همچنین صاحبان صنایع جایی در پارلمان پیدا کردند. نکته : از سال هزار و هشت‌صد و سی و هفت تا هزار و نهصد و یک را عصر ملکه ویکتوریا می‌نامند. او را مادر اروپا می‌نامند چراکه تمام نوادگان او در کشورهای اروپایی یا به‌عنوان ملکه ولیعهد یا پادشاه آن کشور شناخته می‌شدند. در این دوره انگلستان بزرگ‌ترین کشور استعمارگر دنیا شمرده می‌شده و ادعا شده که آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نمی‌کرده. این کشور ها یا مستعمره بودند یا به صورت دومینیون(تابع) بودند مثل هند و استرالیا. ✅نکته : مسأله مصر و کانال سوئز : کانال سوئز نحوه تجارت را بشدت تحت تأثیر قرار داد و همچنین تمام اتفاقات مصر تحت تاثیر انگلیس قرار دارد و انگلستان از کانال سوئز به نفع خود استفاده میکند 🚦@Westernstudies
2_144205349513345567.mp3
35.67M
جلسه ۶۰ غرب شناسی شروع پوزیتیویسم
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه شصتم 🔹 شروع پوزیتیویسم ✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده ابتدای کلاس استاد درمورد ضرورت مطالعه ولایت فقیه و قانون اساسی توضیحاتی دادند، سپس نقشه کلاس را بازخوانی کردیم و بعد موضوع پوزیتیویسم را شروع شد. در نظریه امام ما مجالس قانون‌گذاری نداریم قانون‌گذار فقط خداست بلکه مجلس، مجلس برنامه‌ریزی برای رفع نیازهای مردم است. به‌همین خاطر هم هست که شرط اجتهاد ندارد. شورای نگهبان هم برای این است که برنامه‌هایی که برای رفع نیازهای مردم توسط مجلس ریخته شده‌است نقض قوانین شرعی نباشد هرچند در بلندمدت، به‌عنوان مثال آمریکا بیمه تعیین می‌کند برای زنانی که بچه‌های نامشروع دارند خب این تعیین بیمه عمل خلاف شرعی نیست اما مدتی بعد از این‌ که  این بیمه قرار داده می‌شود جمعیت آن‌ها چند برابر می‌شود. تعیین بیمه عمل خلاف شرعی نیست بلکه یک نوع حمایت است اما در این مورد باعث ترویج عمل نامشروع می‌شود. شورای نگهبان باید این را تشخیص بدهد. نماینده‌ها منتخب مردم هستند چون نیاز مردم را فهمیدن حالا شورای نگه‌بان باید مراقبت کند که راه نامشروع برای برنامه‌ریزی برای رفع نیازها توسط نماینده‌ها پیموده نشود. حفظ حریم بایدهای ثابت با شورای نگه‌بان است ⭕️ نقشه‌ی کلاس از بالا ما می‌خواهیم اندیشه‌ها و تاریخ تمدن‌ها را به صورت درهم‌تنیده مورد بررسی قرار دهیم. در ابتدا از دوره‌های تاریخی و بحث کردن در رابطه با حکماء یونان، قرون وسطی، امپراتوری بیزانس، عصر روشنگری و مدرن شروع کردیم. سپس توضیحاتی در رابطه با متفکرینی مثل دکارت، هیوم، کانت و غیره دادیم. یک مقدار در رنسانس از فرهنگ بحث کردیم دوره‌های اجتماعی را هم گفتیم؛ دوره برده‌داری و فئودالیسم و غیره از نظر سیاسی هم امپراتوری‌ها اختلافات و جنگ‌ها را توضیح داد. پس به‌طورکلی موضوعاتی که ما از آن‌ها بحث می‌کنیم چهار موضوع است : سیاسی‌اجتماعی که همان انقلاب صنعتی، دوره‌های اجتماعی امپراتوری‌ها و غیره بود فکری و فلسفی بیان متفکرین و ادعاهای آن‌ها دکارت شک نظام‌مند او تغییر موضوع فلسفه و مکاتب فرهنگی مقداری در رنسانس به آن پرداخته شد. علمی تنها چیزی که از آن بحث نکرده‌ایم همین جنبه علم است.
⭕️ پوزیتیویسم ما یک دوئیت بین فلسفه و علم قائل شدیم. از قدیم بهترین طبیب ما بوعلی بوده و مهم‌ترین فیلسوف هم بوعلی بوده‌است. حالا چرا علم از فلسفه جدا می‌شود؟! چون به یک جایی می‌رسد که نهاد بازگو کننده علم از نهاد بازگو کننده دین جدا می‌شود. به‌خاطر تعارض دستاوردهای علم با آن‌چه که کلیسا می‌گفت. مسأله تعارض ذاتی این دو نیست مسئله این است که آن کسی که می‌گفت خدا هست معتقد به تخت بودن زمین بود اما حالا که نظریه‌های علمی اثبات کرد که زمین گرد است تعارض بین این دو پیش امد و نهاد بازگو کننده علم از دین جدا شد. برخلاف تعارض میان ماتریالیسم و دین که تعارض ذاتی است. اصلاً دین از همین‌جا شکل گرفت دین در مقابل علم مدرن شکل گرفت شروع جدایی دین از علم یک رفتار اجتماعی بود اما این اتفاق در اسلام نیفتاد چون رفتار کلیسا را ما نداشتیم دادگاه تفتیش عقاید نداشتیم. دین‌شناسی مال غرب است چون علم شناسی مال غرب است فرهنگ هم مال غرب است. ما وقتی سراغ جریان‌شناسی فرهنگی عصر باستان می‌رویم هرچه از فرهنگ وجود دارد همه محتوای دینی است چون دین فرهنگ بود. دین، فرهنگ، علم همه یک پایگاه داشت. دین غرب غیر از دینی است که ما می‌گوییم. منشأ مشروعیتش غیرعلمی است دستاوردهای علمی مخالف کلیسا، این اتفاق آن‌قدر بزرگ بود که برای فلاسفه تردید فلسفی ایجاد کرد به‌جای این‌که بگوید به من اشتباه گفته‌اند گفت اصلاً از کجا معلوم می‌شود شناخت؟ ترک برداشتن سازه کلیسا اثری روی دکارت گذاشت که درهمه چیز شک کرد. این عظمت فلسفه‌ی اسکولاستیک را می‌رساند. پوزیتیویسم اثبات‌گرایی، تجربه‌گرایی، فلسفی محصلی این‌ها نامه های دیگر پوزیتیویسم است. فرانسیس بیکن دانشمندی که پادشاه انگلیس هم بود، کتابی می‌نویسد به‌نام ارغنون جدید مقابله با ارسطو. « ارسطو با قیاس یک منطقی داشت ولی من معتقدم آن چیزی که می‌تواند به ما کمک کند استقراء است نه قیاس.» حالا این پیوند می‌خورد با حس‌گرایی دیگر قیاس به دردمان نمی‌خورد. برای اثبات یک چیز، باید استقراء کنیم منطق جدیدی نوشته می‌شود و علم دارد شکل می‌گیرد و هر چه که علم نیست من شود دین یا شبه علم این منطق از نظر معرفت‌شناسی حس‌گرا و از جهت منطق اثبات گزاره‌ها با سیستم تجربه کار می‌کند. اگر کسی بپرسد تجربه که خطاپذیر است او می‌گوید: انسان واقعیت را این‌گونه تجربه می‌کند و تا وقتی کسی چیز جدیدی نیاورد من با همین کار می‌کنم اصلاً مگر قطعیتی داریم؟! این پایه علوم انسانی امروز است برای همین اگوست کنت تقسیم دوره‌ها دارد دوره خرافه‌پرستی _دین فلاسفه _ علیت دوره علم که می‌شود الان حالا پوزیتیویسم فلسفه دارد برای خودش و این غیر از فلسفه ارسطویی است بعد اندیشه‌های سیاسی اجتماعی از همین بیرون می‌آید. اگوست کنت اولین کسی است که جامعه‌شناسی را از فلسفه جدا می‌کند این می‌شود مادر علوم انسانی. مادر علوم انسانی جامعه‌شناسی علمی است و از دل همین سیاست اقتصاد و غیره درمی‌آید. اصلاً یک نظریه او همین تقسیم علوم بود الان نسبت این علم با دین چیست؟ اگر شما به زمان‌های گذشته سفر کنید جدایی علم از دین را اصلاً نمی‌فهمیدند مثل این‌که بخواهیم فقه را از اسلام جدا کنیم. دکتر گلشن کسی است که می‌گوید بشر دارد به سمت دین برمی‌گردد قرن بیست و یک بشر می‌‌آید سراغ دین و فلسفه برخی سؤالاتی دارد که می‌گوید این‌ها را علم نمی‌تواند پاسخ دهد این پاسخش نزد دین است. 🚦@Westernstudies
2_144205349525872106.mp3
29.89M
جلسه ۶۱ غرب شناسی آثار پوزیتیویسم