🔷🔷ادامه جلسه بیستم
🔷نتیجه گیری پایانی و مهم کانت در صفحه ۴۰۸: در این نتیجهگیری کانت کلاً روش فلسفه را عوض کرد و مانند کوپرنیک عملکرد که او محور عالم را عوض کرد و معکوس کرد و بهجای اینکه بگوید زمین محور عالم است گفت خورشید محور عالم است و کلا دگرگون کرد مبنا را.
و کانت در این دگرگونی خودش معتقد است که ما که تا اکنون فکر میکردیم که اشیاء اصل هستند و ذهن ما خود را منطبق بر آنان قرار میدهد اینگونه نیست و قضیه برعکس است چرا که در مورد اول به مشکل برمیخوریم که با اشیای خارج از ذهن چگونه میتوان معلومات ترکیبی داد پس کانت فرض کرد که ذهن ما اشیاء را بر ادراکات خود منطبق کند یعنی کاری نداریم که ادراک ذهن ما با حقیقت اشیاء مطابق هست یا نیست چون آن را نمیتوانیم بدانیم و آنچه میدانیم این است که ما اشیاء را آنچنان درمییابیم که ادراک ذهن ما اقتضا دارد پس میگوید قبلاً فکر میکردیم که عالم اصل است و ذهن ما میآید خود را با عالم تطبیق میدهد ولی حالا میگوید ذهن ما یک سری چیزهایی را دارد که عالم را منطبق بر آن میکنند که این میشود ایدئالیسم؛
🚦@Westernstudies
جلسه بیست و یکم غرب شناسی.mp3
24.32M
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و تطبیق با متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و یکم
🔹 عقل گرایی کانت در کتاب سیری در حکمت اروپا
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔵در جلسات قبل که بخش کانت در کتاب سیری در حکمت اروپا خوانده شد درمورد جدایی عقل گرایی و حس گرایی نکاتی بیان شد
🔵به طور کلی درمورد کانت در کتاب سیری در حکمت اروپا سه بهره بیان شده است
♦ بهره اول مقدمات بود که شامل سه بخش مهم میشد
1️⃣تقسیم معلومات به قبلی(فاهمه و فطری) و بعدی(محسوسات)
2️⃣تقسیم قضایا به تحلیلی (معلومات قبلی) و ترکیبی (معلومات بعدی)
3️⃣جمع بندی: تشبیه کار کانت به انقلاب فکری کوپرنیک
همانطور که کوپرنیک خورشید را اصل قرار داد کانت هم ذهن را اصل و واقع را فرع بر آن قرار داد که این تفکر جوهره ی اومانیسم است
سپس صفحه 410 کتاب سیری درحکمت اروپا خوانده شد.
توضیح:
♦بهره دوم:
⚫ حـس در تفکر کانت:
حسگراییِ کانت برگرفته از هیوم است.کانت میگوید حس بخش انفعال شناخت ما است یعنی انسان برای حس کردن فعالیتی انجام نمیدهد بلکه صرفا تاثیر خارج است بر انسان بخلاف تخیل انسان
⚫نکته دیگر اینکه هر محسوسی یک صورت دارد و یک ماده که ماده آن واقعیت خارجی است که روی ما تاثیر میگذارد و این ماده برای اینکه تبدیل به محسوس ذهنی شود باید در صورتی قرار بگیرد که این فرایند با کمک دو مفهوم زمان و مکان انجام میشود پس طبق نظر کانت مکان و زمان معلوم قبلی هستند و درخارج چیزی به اسم مکان و زمان نداریم
در اینجا کانت عقل گرا میشود و از هیوم جدا میشود به این بیان که گفت محسوس اگر بخواهد در ذهن بماند و تبدیل به مفهوم ذهنی شود نیاز به زمان و مکان دارد که اینها از تصرفات عقل است
🔰خلاصه: زمان و مکان نتیجه ی وجود و حدوث اشیا و حادثات و تابع آنها نیستند بلکه شرط واجب تصور آنها میباشند و در ذهن بر آنها مقدم میباشند
مثل گرفتن آب بدون ظرف همانطورکه برای نگه داشتن آب نیاز به ظرف داریم برای نگه داشتن محسوسات نیاز به زمان و مکان داریم
🚦@Westernstudies
جلسه بیست و دوم غرب شناسی.mp3
27.75M
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و تطبیق با متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و دوم
🔹 مطالعه ادامه کتاب سیر حکمت در اروپا ( انتهای بهره دوم: قوه حس و ورود به بهره سوم)
✍️ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده
🔺با توجه به مباحث مطرح شده در جلسه قبل این جلسه به جمع بندی بهره دوم (از توضیح نظریات کانت) میپردازیم.
🔸مطلب اول:
علم انسان به عوارض اشیاء تعلق میگیرد نه بر ذات اشیاء زیرا که حس به کنه راه نمییابد
🔸مطلب دوم:
حادثات و عوارض اشیاء که به ذهن وارد میشوند یک موادی دارند و یک صُوَری
که موادش همان تاثیراتی هستند که از بیرون به ذهن میرسند ( معلومات بعدی)
و صورش همان زمان و مکان هستند که از درون ذهن به آن افزوده میشود ( معلومات قبلی)
🔸مطلب سوم: علم ما بر حادثات به اینگونه نیست که ادراک ما بر حقیقت منطبق شود بلکه امور بر ذهن و ادراک ما منطبق میشوند.
زیرا که ذهن ما قالبهایی دارد و معلومات را در آن قالبها میریزد و این قالبها را نمیتوانیم به خارج نسبت دهیم.
☑️ بنابراین قالبهای ذهن ما اصل هستند که واقع با آن ها مطابق میشود. و مهمتر از اینکه حقیقت چیست این است که تو چگونه میبینی
از این رو مذهب کانت ایدهآلیست ( اصالت ذهن) است
⁉️ تفاوت مذهب کانت و سوفسطائیان:
کانت مانند سوفسطائیان نمیگوید حقیقت در کار نیست بلکه میگوید ما ذوات را درک نمیکنیم، فقط عوارض آن را مییابیم آن هم آنگونه که ذهن ما میفهمد.
⭕️ بهره سوم: قوه فاهمه
🔹تفاوت حس و عقل:
حاصل شدن وجدانیات در ذهن امری است انفعالی، اما حاصل شدن مفهومات نتیجه فعالیت عقل است که در ذهن تصویر کلی میسازد و کثرات را به وحدت برمیگرداند.
همانگونه که با دریافت یک سری از وجدانیات ذهن آن ها را به یک نفر نسبت میدهد و تصور میکند.
مثلاً در برهان اثبات روح ما میدانیم که در تمام ادوار زندگی یک حقیقتی وجود داشته به نام (من) که کارها و فعالیت هایمان را به آن نسبت میدهیم درحالی که در طول این مدت بارها تمام سلول های بدن از بین رفته و جایگزین شدهاند. که در این برهان ( من ) را عقل ادراک میکند و کثرات را به آن برمیگرداند.
این فعالیتهای عقل است که مقولات کانتی را از قبیل علیت، وحدت، کلیت و... به وجود میآورد و ما در خارج همچین مفاهیمی نداریم.
حالا از آنجایی که نفس انسان واحد است و وجدانیات پراکنده و متکثر برای اینکه نفس بتواند این وجدانیات را درک کند و علم این وجدانیات را به خود نسبت دهد باید وجدانیات پراکنده توحید یابد که این کار بوسیلهی مقولات انجام میشود.
و ذهن عوارض را میچیند دور یک ذات تا توحید پیدا کند.
✔️و این معنای فعالیت عقل است.
و حس معلوماتیست که ذهن در مقابل آن منفعل بود.
▪️با این دیدگاه، کانت در فلسفه مانند کوپرنیک عمل کرد و در حالی که همه فکر میکردند خورشید به دور زمین میچرخد او گفت زمین به دور خورشید میچرخد؛ مثل اینکه تا قبل از کانت همه فکر میکردند ذهن انسان مطابق واقع است اما کانت گفت واقع مطابق ذهن انسان است.
و این همان سوژه است که کل تمدن غرب بسط همین سوژه میباشد.
🚦 @Westernstudies
سیر حکمت در اروپا فروغی.pdf
21.07M
این PDF کتاب سیر حکمت در اروپای فروغی است که بخش هایی از آن در کلاس مطالعه میشود. البته این چاپ با چاپ کتاب استاد متفاوت است
🚦@Westernstudies
جلسه بیست و سوم غرب شناسی.mp3
31.35M
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و تطبیق با متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و سوم
🔹 عنوان : تطبیق محسوسات بر معقولات
✍ تنظیم از: محمد مهدی عابدی
در جلسات قبل گفتیم که ذهن در معلومات قبلی تصرف میکند و فعال است و منفعل نیست حالا این فعالیت به چه صورت انجام میشود.
🔹کتاب سیر حکمت در اروپا صفحه ۴۱۹: کانت میگوید توحید وجدانیات پراکنده را قوه فهم یعنی عقل به وسیله ی مقولات انجام میدهد، توحید وجدانیات یعنی یکی کردن حس هایی که از عوارض اشیاء میگیریم و این عقل است که بوسیله ی ۱۲ مقولاتی که جزء مقولات هستند، علتِ معلول ذهنی را بر محسوسات تطبیق میدهد.
کانت میگوید عامل این تطبیق تخیل است.
قوه ی تخیل مربوط به حس است، چون مخیلات جز در زمان و مکان صورت نمیگیرد. ولی تخیل انفعالی نیست، بلکه خودش روی صورتها کار میکند و تصاویر ذهنی میسازد و این کار توسط زمان صورت میگیرد، چون زمان با آنکه مربوط به مادیات است، شباهتی به امر مجرد دارد
همانطور که مکان، وجه بیرونی محسوسات است و زمان وجه درونی محسوسات، پس میتوان زمان را واسطه میان محسوسات و معقولات قرار داد.
بنابراین قوه تخیل به واسطه زمان خانه بندیهایی میکند که جای وجدانیات (عوارض) را در مقولات نشان میدهد. خانه بندی یعنی قالب قالب کردن( منظور از قالب زمان و مکان است) و ماده ای که در آن ریخته می شود محسوسات هستند. حالا اگر قالب را پاک کنیم، محسوسات دیگر توانایی موجود شدن ندارند، مانند کیکی که در قالب نباشد، چون کیک هر شکلی که دارد بواسطه ی قالبی است که کیک در آن است.
مثلاً پی در پی آمدن امور در ادراک نفس، تصویر عدد را در ذهن میسازد، مثل اینکه یک سیب ببینیم و بعد یک سیب دیگر کنارش بگذارند، این تفاوت زمانی، تصویر عدد ۲ را در ذهن ما می سازد. یعنی این دو تجربه ی حسی و تکرار تجربه ی حسی، یک معنا را برای ما شکل میدهد.
و از این امر زمانی، ادراک کمیت حاصل می شود، پس اگر کل آنات متوالی در ذهن گرفته شود، مقوله ی کلیت خواهد بود و اگر عده ای از آنات منظور شود، کثرت است و اگر یک آن منظور شود، وحدت است. همچنین پر یا تهی بودن زمان از حادثات، در ذهن ایجاد و سلب را مصور می سازد. (یعنی اگر زمانی باشد که بین قرمزی و سیب بگذرد، یعنی از سیب طی زمانی به قرمزی برسیم، این موکبه است، یعنی این سیب قرمز است، اگر هم این زمان نگذرد، یعنی چیزی به اسم قرمزی وجود ندارد و این سلب است.) و اگر دوام حادثات در ذهن گرفته شود، تصور ذات پیش می آید (مثل اینکه بگوییم انسان همیشه ناطق است یعنی در تمام زمان ها ناطق است) و اگر تعاقب دائمی دو امر ملاحظه شود، تصچر علیت دست میدهد. (مثل اینکه تا وقتی چیزی می آید، یک چیز دیگر هم می آید، یعنی زمان حصول دومی همیشه بلافاصله بعد از وقوع اولی است) و اگر مقارنه ی امور به نظر گرفته شود، مشارکت یا تقابل به نظر می آید.
و همچنین اگر سازگار بودن امری با مقتضیات زمان تصدیق شود، تحقق است و اگر وجودش در همه وقت ملحوظ شود، وجوب است. (یعنی مثلاً میگوییم خدا عالم است، چون در تمام زمان ها عالم است و از این جهت می گوییم علم برای خدا واجب است).
پس به این بیان دانسته شد که تصویر همهی مقولات که قوه مخیله میفهمد، از زمان ساخته میشود.
🔹صفحه ۴۲۲ کتاب سیر حکمت در اروپا:جمع بندی:
از تحقیقاتی که در تحلیلِ مفهومات و دستور های فهم مطلق کردیم، نتایجی که پیش از این در مبحث شناخت برترینِ حس گرفته بودیم، تایید و تکمیل شد و دانستیم که علم انسان، وجدانیاتی است که از راه حس برتری او دست میدهد و ذهن به آن وجدانیات، به مقتضای شرایطی که ذاتیِ خود اوست صورت می بخشد. یعنی آنها را به صورت عوارضی که به ادراک ما می آیند، در می آورد. برای انسان جز شناخت این عوارض، معرفتی میسر نیست و فهم ما به معرفت ذواتِ معقول دسترسی ندارد و عوارض هم، آن سان شناخته می شوند که خود ذهن، آنها را می سازد و واقع و نفس الامر را نمی دانیم چیست، عقل ما قوانینِ خود را بر امور تحلیل می کند، یعنی به جای اینکه بر حقیقتِ واقع منطبق شود، واقع را در تحت قوانینی که مقتضای ذات خودش است بر می آورد، پس جهانی که ما ادراک میکنیم، مصنوعِ عقل ماست و قوانینی که ما در جهان تشخیص می دهیم، قوانینی است که عقل ما بدان سرشته شده است، مثلاً رابطه ی علت و معلول چنان که تشریح کردیم، ساخته ی عقل است و در عالم حقیقت، معلوم نیست ترتب علت بر معلول واجب باشد. (کانت میگوید عقل من همینقدر می فهمد، نه اینکه واقع و وجود را انکار کنن، بلکه صرفا به آن دسترسی نداریم).
🚦@Westernstudies
جلسه بیست و چهارم غرب شناسی.mp3
28.15M
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و تطبیق با متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و چهارم
🔹عنوان:معرفی کتاب کانت (نزاع دانشکدهها)
✍محمد محسن دهنوی
بحث در مورد قرن ۱۶ و ۱۷ و ضعیف شدن کلیسا بود و اینکه مرجعیت علمی به دست دانشمندان افتاد
جایگاه دانشمندان در قرن ۱۷ بالا رفت.
پس از شکلگیری دانشکدهها دانشکده الهیات، دانشکده ریاضیات، دانشکده طب که همگی زیر مجموعه دانشکده الهیات بودند تصمیم گرفتند که دانشکده فلسفه را از زیر مجموعه الهیات خارج کنند.
در حوزه علمیه هم تا مدت زمانی کتابهای طب ریاضی نجوم و خوانده میشده است.
بحث در مورد قمر در عقرب و تاثیر جاذبه ماه بر دریا جذر و مد.
دانشکده فلسفه به صورت جداگانه تعریف شد عوامل تاریخی و بسترهای فکری موثری را بر این کار نام بردیم.
🔺*تاثیر نگاه کانت و تشدید اومانیسم؟
انسان گرایی که از زمان دکارت مطرح شده بود در زمان کانت نیز در جامعه مطرح بود انسان گرایی در هر حوزهای یک نمود و خروجی پیدا میکند مثلاً در سیاست
انسان گرایی در تضاد با توحید بود.
کانت میگوید: شما با برهان نظم اثبات کردید خدا وجود دارد که جهان را نظم میدهد من میگویم آن خدایی که به خارج نظم میبخشد ذهن تو است ما از بیرون خبر نداریم این ذهن ماست که علیت و معلولیت را میسازد به علت تعاقب زمانی علت و معلول ساختیم در ذهنمان
با این توضیح اینجا خدا فرع بر انسان است.
موجودات مختلفی دیدیم از خارج چیزهایی را درک کردیم و نسبت دادیم به یک موجود که به آن خدا میگوییم فلذا خدا ساخته ذهن ماست همان خدایی که علت عالم است ساخته ذهن ماست.
تصور (شهر کیکی) که مثلاً میخواهیم آن را بپرستیم هر دوی اینها یعنی خدا و شهر کیکی ساخته ذهن ماست.
پروژه زندگی کانت این بود که( بفهمد عقل محدود است و توانایی درک همه چیز را ندارد مگر آنکه شخصی با عقل نامحدود چیزهایی را به ما بفهماند.)
صحبت از رئالیسم افراطی که نمونه آن را علامه طباطبایی میدانند.
صحبت در مورد حرکت اشیا
حرکت استکمالی که با گذر زمان تبدیل قوه به فعل سنجیده میشود.
بوعلی پله زد از فلسفه یونان برای تکمیل فلسفه اسلام و آن را بسیار پیشرفت داد.
🔺مطالعه صفحه ۴۳۳ کتاب سیر حکمت در اروپا
خلاصه جدل برتر (دیالکتیک) در پی اثبات این است که
۱.روان و روح
۲.خدا
۳.جهان
صورتهایی اند که عقل آن را میسازد.
کار عقل وحدت دادن است.
برای مثال نفس: تصوری که هر کس در ذهن خودش دارد و عوارض ذهنش را به آن منتهی میکند
حالا این مسئله که( آیا مسائلی که گفتیم با واقع تطابق دارد یا نه؟ از بحث عقل نظری خارج است)
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و پنجم
🔹 فلسفه اخلاق کانت
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔵علاوه بر کانت دو دانشمند دیگر معرفی شدند به نام های روسو و مونتسکیو
⚫تا الان درمورد حکمت نظری و فلسفه و شناخت عالم در نظر کانت صحبت شد اما این جلسه موضوع بحث مقداری تغییر کرده و درمورد فلسفه اخلاق کانت صحبت میکنیم یعنی اینکه کانت چه دستورالعملی برای یک انسان داشت از حیث اخلاق و عمل
♦حکمت دو قسم است
1️⃣حکمت نظری یعنی هست ها و نیست ها از جنس حقیقت هستند و ملاک آن صدق و کذب است و به آن جهانبینی گفته میشود
2️⃣حکمت عملی یعنی باید ها و نباید ها که از جنس اعتبار است و ملاک آن حسن و قبح است و به آن ایدئولوژی گفته میشود که یک هدفی را دنبال میکند
خود حکمت عملی یا در حیطه فرد است که دستورات فردی است یا در حیطه اجتماع که شامل قوانین اجتماعی میشود
♦یک بحث این است که آیا ایدئولوژی از جهانبینی نشات میگیرد یا خیر.
در کتاب دانش ها و ارزش ها که برای اقای سروش است ذکر شده که برداشت ایدئولوژی ربطی به جهانبینی ندارد
اما متفکرین اسلامی مثل شهید مطهری معتقدند که ایدئولوژی برگرفته از جهانبینی است
⚫باتوجه به توضیحات داده شده احکام شرعی و ایضا موضوعات احکام اعتباری هستند مثلا خونی ک در شریعت حکم روی آن رفته خون حقیقی در دنیای واقعی نیست بلکه خونی است که توسط شارع اعتبار شده مثل زمانی که شخصی عین نجاست خون را از بین ببرد. به آن رنگی که از خون باقی مانده حکم نجاست بار نمیکنند چرا که شرعا خون نیست اما از دید دقیق فلسفی این همچنان خون است چون رنگ از اعراض است و نمیشود بدون جوهر موجود شود. پس این ماده از دید دقیق فلسفی خون است اما از دید شریعت خون نیست
♦پس سوال اساسی این است که چه رابطه ای بین حقیقت و اعتبار وجود دارد
مطمئن ترین راه رسیدن به واقع قیاس است اما ما نمیتوانیم از مشهورات یا همان اعتباریات در مقدمه قیاس استفاده کنیم و نتیجه اعتباری و باید و نباید بگیریم زیرا که درقیاس حد وسطی داریم که معلول اصغر(موضوع صغری) و علت اکبر(محمول کبری) است و در نتیجه این حد وسط حذف میشود و بین اصغر و اکبر رابطه علیت برقرار میکند
پس چون اعتبارات علیت را نمیرسانند نمیتوان از آنها در مقدمه قیاس استفاده کرد
بنابراین ما نمیتوانیم با قیاس باید و نباید تولید کنیم
🔰سوال اینجاست که پس با چه راهی میتوان باید و نباید تولید کرد؟
در همین زمینه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد دوم صفحه 167 به عنوان مرجع معرفی شد
🔵برای مثال ژان ژاک روسو ک نامش در ابتدای این جلسه برده شد نظرش انسان طبیعی است یعنی ما باید به طبیعت انسان نگاه کنیم و از آن باید و نباید ها را برداشت کرد
در جلسات آینده ایده ی کانت برای رسیدن به باید ها و نباید ها که تکلیف گرایی است بیان خواهد شد
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و ششم
🔹 روش تولید حکمت عملی
✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده
🔺 مقدمه بحث:
فیلسوف در مغرب هنگام بحث از قرون وسطی اولین کاری که انجام میدهد این است که موضع خودش را نسبت به فلسفه اسکولاستیک بیان میکند.
سپس وارد ماجرای حکمت عملی شده و شروع میکند به بیان کردن یک دانش برای عمل.
❓ ملاک فعل اخلاقی چیست؟
❓آیا انسان اختیار و آزادی دارد؟
تا چه حد؟
❓جایگاه وجدان کجاست؟
👈 حالا این عمل و فعل اگر از فضای فردی خارج شده و داخل در اجتماع شود، میشود اقتصاد، سیاست، حکومت
🔸 در فضای اسلامی حکمت نظری و عملی با هم پیوند دارند:
فقه ما حجیت دارد چونکه انسان کامل آن را عرضه کردهاست.
فلسفه حقوق و اخلاق ما بازگشتش به انسان کامل است.
رابطه رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت ایشان و ائمه علیهم السلام و دین اینگونه است که
او میتواند ایدئولوژی دین را بگوید چون او عقل کل است و میتواند برای سعادت انسان باید و نباید جعل کند
نکته: البته ارتباط داشتن ایدیولوژی و جهانبینی به معنای این نیست که ما میتوانیم باید نباید جعل کنیم، ما نمیتوانیم تولید کنیم
و فقط انسان کامل است که میتواند بازگشت ایدئولوژی به جهانبینی را تولید کند. کسی را میخواهیم که واقعیت را با تمام شئونش بشناسد.
🔴 اختلاف نظر بین متفکرین اسلامی
1⃣ ایده علامه مصباح:
من هم اگر بتوانم قیود خفیه را درک کنم، میتوانم باید نباید تولید کنم.
ما اینکه جز تطابق آراء عقلاء حقیقتی وجود ندارد را قبول نداریم بلکه حقیقتی در عالم است که با زبان اعتبار بیان میشود.
اعتبار دینی توضیح حقیقت عالم است با زبان اعتبار.
اعتبار دینی در واقع بیان حقیقت عالم به زبان اعتبار است.
خروجی این نگاه
اگر میخواهی علوم انسانی اسلامی داشته باشی فلسفه را گسترش بده
اگر میخواهی احکام اجتماعی را بدانی با برهان بشناس تا بتوانی باید تولید کنی
یکی از جریانهای فعلی قم در تولید علوم اسلامی جریان فیلسوف هاست.
⁉️ اشکال باید رو نمیشه در مواد قیاس گذاشت چون از مشهورات است و از یقینیات نیست.
جواب این باید، نیست ظاهرش باید است، در واقع همان هست ها ست.
مثل اینکه میگوئیم باید برای تهیه نمک، کار و سدیم را با هم ترکیب کرد که در واقع این از هست هاست که به صورت باید مطرح شده.
👈 بنابراین طبق این نظر فلسفه اسلامی باید با روش برهان، فلسفههای مضاف را در حوزههای متفاوت تولید کند. بعد با همان روش برهان مارا به باید هایی برساند که فرد یا جامعه باید به آن عمل کند.
اگر نخواهیم این کار را انجام دهیم باید با تجربه جلو برویم که این میشود نظریه غربیها
2⃣ راه دوم: راه غربیها
برهان جواب نمیدهد، ما اصلا نمیتوانیم حقیقت عالم را بفهمیم. عقل ما فقط محدود به حواس هست و برهان آوردن در حواس بی معناست، پس راه اصلی استفاده از تجربه است.
اگر دنبال نظم هستی
راه پیشنهادی خود را تست کن اگر جواب داد ما بر روی هشت میلیون آدم پیادهاش میکنیم.
🔰 علم در غرب دو قسمت دارد:
۱_نالج: دانشهای غیر تجربی مثل الهیات، ریاضیات، فلسفه
۲_ساینس: علوم تجربی مثل پزشکی و...
ذات علوم اسلامی در غرب جنس ساینس دارد.
با تعریف آیت الله مصباح علوم اسلامی دارد به نالج تبدیل میشود.
به همین خاطر علوم انسانی اسلامی یک تناقض است برای آن ها زیرا
علوم انسانی که ساینس است و شما در آزمایشگاه مشخص میکنید که چه باشد.
پس اسلامیاش دیگر چیست؟
شما از توحید که نمیتوانید علوم اجتماعی تولید کنی.
⁉️ اشکال: تجربه نمیتواند به ما قانون کلی بدهد اگر یک چیزی ۵۰۰ بار هم جواب داد بار بعدی نمیتوانی بگویی حتما جواب میدهد.
از این رو آن ها بیخیال علم یقینی میشوند.
3⃣ نظریه سوم:
علامه طباطبایی، آیت الله شهید مطهری و مرحوم امام خمینی رحمهم الله
علوم انسانی امتداد فقه است. فلسفه توان تولید گزاره اعتباری را ندارد.
بنابراین ما باید با توسعه فقهمان به مسائل جدید، حکم و نسخه شرعی را استنباط کنیم
به همین خاطر موضوع شناسی اهمیت پیدا میکند.
✔️ حالا میخواهیم بگوئیم در غرب چگونه دانشهای اجتماعی و حکمت عملی را تولید کردند.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش غرب شناسی دوره ها و مکاتب
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست وهفتم
🔹عنوان: حکمت عملی کانتی
✍🏻 حسن احمدی منش
🔹مطالب مهم جلسه قبل:
گفته شد، متفکرینی که در کل تاریخ ظهور می نمایند دارای دو جنبه می باشند:
الف، جنبه و حکمت نظری
ب، جنبه عملی و حکمت عملی
در اینباره سه نظر مطرح بود که در جلسه قبل تفصیل آن گذشت و مطلب مهمی که نیاز است بدان اشاره شود درباره نظر علامه طباطبایی می باشد.
برخی به ایشان اشکال نموده اند که نظریه شما مانند نظریه راسل می باشد.
جواب اجمالی: نظر علامه، اعتبار ولی و شارع، می باشد، بخلاف نظریه راسل که با آراء عقلا عوض می شود.
🔸آدرس ها: کتاب سیر حکمت در اروپا/ صفحه 436
🔸در تعیین خوب بودن عمل دو نظریه وجود دارد:
الف، فیلسوفان: خوشی و کمال نوع بشر وابسته به آن است.
ب، اربابان دیانت: آن چیز دارای حُسن است که خداوند انسان را به آن مکلف کرده.
ج، نظر کانت: من عمل به تکلیف را بعنوان اصل مسلم قبول دارم، لکن چون من، خدا را با قوه فاهمه خود ساختم، پس قوه فاهمه مرا مکلف می کند.
طبق نظر کانت، دعوت کننده عمل به تکلیف، (عقل انسان) است. به عبارت دیگر، عقل انسان قانونگذار و شارع می باشد.
🔸دیدگاه کانت درباره ملاک فعل اخلاقی: باید تنها غرض، (دعوت عمل به تکلیف) باشد، وباید خلاف طبع و علاقه انسان باشد. اینجاست که جوهرهی لیبرالسیم شکل می گیرد.
🔸جوهره لیبرالیسم کلاسیک: احترام به عقل!
🔸تفاوت میان انسان و حیوان طبق نظر کانت: انسان دارای یکسری لذت های مادی و غرائزی می باشد و در این مرحله با حیوان یکی است، لکن انسان دارای یک قوه متمایز کننده وی از حیوان است و آن قوه (عقل) است. اگر عقلی نبود انسان، کاملا منفعل می گشت ولی این عقل است که انسان را صاحب اختیار می کند. زیرا این تکلیفی که انسان به آن موظف است، دعوت عقل می باشد و به همین علت جبر نمی باشد. مفهوم آزادی کانت در اینجا شکل می گیرد، به این بیان: افراد آزاد عقل دارند و تابع آن افعالشان را انجام می دهند.
🔸کار اخلاقی از نظر کانت: کار اخلاقی یعنی، تنها غرض در انجام آن کار باید عمل به تکلیف باشد. چه آن عمل موافق غریزه انسان باشد و چه مخالف با آن باشد.
🔸درادامه کلمه (لیبرال) ترجمه شد: لیبرال بمعنای اباحه گری و مباح بودن است، به این بیان:
کسی غیر از عقل من نمی تواند بر من حکم نماید.
نکته: قسمت عمده ای از لیبرالیسم، متوقف بر اثبات این مطلب است،که انسان محور عالم است. و زحمت اثبات این مطلب را برای لیبرالیسم، کانت کشید.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و هشتم
🔹 مقدمه ای برای مطالعه ی حکمت عملی و عقل عملی کانت
✍️تنظیم از: سید مهدی شاهمیری
🔸باید قبل از آنکه وارد مطالعه ی حکمت عملی و عقل عملی کانت شویم توضیحی در مورد لیبرالیسم بیان شود:
🔻اینطور نیست که #لیبرالیسم از کانت شروع شود. این یک مفهوم است که در معنای اولیه در توضیح مسائل سیاسی اجتماعی و مخصوصا اقتصاد ، جامعه برابر و آزادی فردی بوجود آمده و به خصوص تحت تأثیر فضای پروتستان بود و کم کم در لیبرالیسم نوین تبدیل میشود به مالکیت خصوصی که پدر آن #جان _لاک است.
🔻در جلسه قبل در مورد حاکمیت عقل گفتیم که در واقع یک لایه ی فلسفی برای آزادی بیان کردیم . مسأله این است که با توجه به اینکه «آیا علت ایجاد فلسفه ها شرایط سیاسی و اجتماعی است یا برعکس؟» میخواهیم ببینیم با توجه به اینکه در ذات اندیشه کانت یک عقلانیتی هست که یک شرافتی برای انسان به ارمغان میاورد که خودش آمر خودش باشد و آزاد است چون خودش امر و نهی میکند؛ حالا اگر من خودم تصمیم گرفتم کاری کنم با اینکه از طرف خودم مورد امر واقع شده ام، آزاد هستم؟ در جواب میگوییم: بله ! آزادم.
🔻کانت میگوید عقل یک باید کلان ساخت و چون ما به دعوت عقل عمل میکنیم ما آزاد هستیم اصلا قبل از اینکه کانت اینهارا بیان کند، جامعه ی اروپایی دارد از تسلط کلیسا خارج میشود و یک مذهب بازتری به نام پروتستان آمده و سیستم ارباب رعیتی (#فئودالیسم) دارد کنار میرود و انسان ها دارند مالکیت به دست میاورند و مسأله #مالکیت_خصوصی در حال جدی شدن است.
❔سؤال: آیا این مالکیت خصوصی در مقابل نظریه کمونیست هاست که میگویند کل اموال برای دولت است؟
جواب:
🔸آن ماجرا چون هنوز دوگانه #ماتریالیسم و لیبرالیسم مدرن شکل نگرفته هنوز بوجود نیامده. اول لیبرالیسم میاید #فرد_گرایی را نهادینه میکند و بعد مقابل آن روح جمعی به صورت آنتی تز برای فردگرایی وارد کار میشود. خود #کمونیسم و #سوسیالیسم یک مفهوم مدرن است که نمیتوان آن را مساوی مفهوم ارباب رعیتی بگذارید چون آنجا ما چیزی به نام دولت نداریم. در فئودالیسم در مقابل فرد، سیستم ارباب رعیتی است اما در اینجا وقتی میگوییم فرد، در مقابلش #دولت است.
🔻الان اسلام میگوید هرکس بتواند زمینی را احیا کند، زمین برای خودش است. اما الان دولت اجازه همچین کاری را نمیدهد. دولت میگوید من نماینده همه مردم هستم و این زمین ها برای دولت است و دولت برای مردم است پس این زمین ها برای همه ی مردم است و فرد نمیتواند در آنها دست ببرد.
سوالی که پیش میاید این است که آیا ما در عالم، مالکی به نام جامعه داریم؟
مفهوم دولت و ملت، یک مفهوم مدرن است که در زمان رضا شاه به ایران وارد شد و این سؤالها برای بعد از به وجود آمدن دولت است.
🚦 @Westernstudies
🔷 #گزارش درس غرب شناسی
🔷استاد سید مجتبی امین جواهری
🔷جلسه بیست و نهم
🔷هگل و نظریه تکامل
✍تنظیم از: محمدمحسن دهنوی
پس از معرفی کانت توضیحات راجع به نگاه سیاسی و اجتماعی متفکرین ارائه شد.
آزادی، خودمحوری و بعضاً ریشهاش را توضیح دادیم.
جهت آشنایی با مکاتب به سراغ هگل میرویم؛
ما نسبت به این افراد مدعی نیستیم به خلاف ملاصدرا که مدعی بود.
🔅طرح کلی اندیشه هگل:
چون بازگشت مکاتب غربی اخیر به اندیشه هگل است از آن بحث میکنیم، فلسفه هگل را باز نمیکنیم یکی از دلایل این کار پیچیدگی آن است.
🔆شهید مطهری در نقد اندیشه غرب هگل:
روی ایده هگل مانور نمیدهیم ولی آثاری که هگل بر جای گذاشت را مرور میکنیم.
❇️هگل
مقدمه اول) ذهن و عین دو اثر از وجود است.
یک شیء در ذهن، یک اثر ذهنی و یک اثر عینی دارد.
ذهن و عین دو خوانش از حقیقتند ما به ایده مطلق میرسیم.
مقدمه دوم) روش هگل دیالکتیک است که بازگشتش به هراکلیتوس است.
❇️دیالکتیک چیست؟
دیالکتیک از ضرب دو متناقض و تولید سنتز جدید میباشد.
تمام شناخت ما و حقیقت عالم نشانه سیر است.
تز (ایده) × آنتی تز = سنتز (حاصل ترکیب تز و آنتی تز)
مثال:
(وجود) داشتن چیست؟
در ذهن هیچ چیز نمیآید، هگل میگوید: وجود همان عدم است.
وجود (تز) عدم (آنتی تز) = تکامل یا شدن (سنتز)
واقعیت چیزی غیر تکامل نیست.
تکامل تز قرار میگیرد برای آنتی تز دیگری و این روند ادامه دارد.
نظریه تکامل)
اولین نتیجه روش هگل این میباشد که هیچ چیز ثابتی نداریم.
🔆شهید مطهری میگوید: هگل دو جریان به جای میگذارد
۱.ایده آلیسم: هگلی های کهن - دست راستیها - معناگرایان
۲.ماتریالیسم: هگلی های جوان - دست چپیها - ماده گرایان
ماتریالیسم دیالکتیک
هر کدام از این دو شاخه امتداد سیاسی و اجتماعی دارند.
کتاب مقدمه بر جهانبینی اسلامی جلد ۲ جهان بینی توحیدی صفحه ۴۴ توضیح رئالیسم
ماتریالیسم و ایده آلیسم در حال توضیح یگانگی در انسانند.
🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی ام
🔹موضوع: شرح دو قطب ایده آلیسم و ماتریالیسم
✍تنظیم از: سید مهدی شاهمیری
⭕️ در جلسات قبل این نکته مطرح شد که در فلسفه هگل چیزی به نام ذهن و عین وجود ندارد و حتی هگل همان نومن و فنومن را هم کنار گذاشت
آنچه هست همانیست که میشناسیم و آنچه نیست همانیست که نمیشناسیم
❗️نکته: تفاوت مکتب امام و علامه با مکاتب قبلی خود این است که مکاتب قبلی هر کدام دارای نقص هایی بودند که همان ها موجب زمین خوردنشان شد. مثلا مشروطه نمیتوانست جو معنوی و عرفانی راه بیندازد اما در مکتب امام بود که مسائلی مثل شهادت و جان دادن در راه اقامه دین معنی گرفت و ارزش پیدا کرد؛ چون اقامه دین طور دیگری تفسیر شد.
❔چرا ما داریم بحث یگانگی انسان را بررسی میکنیم؟
🔰بیان شد که یک ایده آلیسم(اصالت معنا) داریم و یک ماتریالیسم(اصالت ماده)
🔸ماتریالیست ها میگویند انسان ها یک روح جمعی دارند که هر تصمیمی گرفته میشود طبق این روح جمعی است. اما وقتی مالکیت شخصی بوجود میآید فردیت به وجود میآید و از آن روح جمعی خارج میشوند. حالا اگر مالکیت فردی از انسان گرفته شود همه به روح جمعی برمیگردند. و در این حالت دیگر شخصی مالک چیزی نیست تا اختلافات طبقاتی بوجود بیاید. دولت نیز مسئول اجرای این مالکیت جمعی است. سوسیال یعنی جامعه و به سیستم امتداد اجتماعی اینها میگویند سوسیالیسم. آرمان اینها عدالت است و عدالت را به تساوی بودن تفسیر کرده اند. همچنین میگویند برای از بین بردن مالکیت فردی باید طبقه فقیر بر علیه طبقه ثروتمند انقلاب کند تا تساوی شکل بگیرد. اما این مشکل بوجود میآید که خود طبقه فقیر وقتی به قدرت رسید باز همان آش است و همان کاسه و دوباره نیاز به یک انقلاب است که چرخه تز آنتی تز و سنتر همینطور ادامه دارد.
🔹ایده آلیسم (لیبرالیسم) در مقابل میگوید: چرا میخواهید مالکیت را لغو کنید؟ بجای اینکه ماده را به صورت مساوی تقسیم کنید بیایید تعلق به ماده را بردار. اینها میگویند چیزی به نام جامعه وجود ندارد. اینها میگویند خصوصی سازی و آزادی حد اکثری. عدالت را نیز آزادی معنا میکنند. به همین دلیل است که روانشناسی علمی است که کاملا مربوط به ایده آلیسم است. این آزادی در اقتصاد میشود بازار آزاد و خصوصی سازی و تقویت سرمایه داری.
🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی ویکم
🔹پرسش و پاسخ درباره جهان بینی و ایدئولوژی و مسائلی در این زمینه.
✍️تنظیم از: امیر مهدی هیزجی
◾️نکته: فرق بین جهانبینی و ایدئولوژی: جهان بینیازهست ها و نیست ها بحث میکند و ایدئولوژی از بایدها و نبایدها برای مثال در ماتریالیسم خود ماتریالیسم جهانبینی و ایدئولوژی آنها سوسیالیسم یا کمونیستی است و امکان دارد که شخصی جهانبینیاش با ایدئولوژیاش تفاوت داشته باشد مثلاً جهانبینیاش اسلامی باشد ولی ایدئولوژیاش سوسیالیستی مثل دکتر شریعتی و اینگونه افرادی داریم که جهانبینی شان ممکن است با ایدئولوژیشان متفاوت باشد و این هم ناشی از این است که امثال دکتر شریعتی و برخی هایی که ایدئولوژیشان لیبرال است در ایران که قائل به این هستند که اسلام هیچ ایدئولوژی ندارد چون از همان اول هم به روش خلافتی بود و الان این روش جوابگو نیست. چراکه جامعهای اینزمان و جامعه آن زمان کاملاً متفاوت است و با توجه به درآمد بسیار بالای کشور و مؤلفههای جدیدی که به جامعه اضافه شده مانند آموزش یا راه و شهرسازی که در آن زمان اصلاً برعهدهی حکومت نبود الان وظیفه حکومت زیاد شده و دولت باید تشکیل شود و روش خلافتی جوابگو نیست و حتماً باید ارگانهای باشند و یک بخشی از جامعه را دست بگیرند و سیستمهای پادشاهی ای هم که الان در کشورهای مختلف مشاهده میکنیم عملاً صوری است و سیستم دولت ملت در آن کشورها پیاده میشود.
◾️نکته: استاد در خلال صحبتهایشان درمورد درآمد بسیار بالای کشور به کشور کویت اشاره کردند که الان در آن کشور مردم اصلاً کار نمیکنند و با همان درآمد نفتی زندگی خود ر میگذارنند و اما با پرسش دوستان در مورد اینکه چرا وضعیت ایران اینگونه نیست استاد در پاسخ فرمودند که تفاوت ما با کشور کویت این است که ما در کشورمان دنبال قدرت پایدار هستیم و رفاه پایدار در سایه امنیت ایجاد میشود و درست است که کشور کویت الان میتواند به مردمش یارانه بدهد ولی دیگر زیرساخت بومی در آن کشور وجود ندارد و خیلی از مؤلفهها در کشورشان کماهمیت است و با توجه به زوال آمریکا و غرب در آیندهای نزدیک اینها با چالش امنیتی مواجه خواهند شد و چالشی امنیتی خواهند داشت و الان استقلال خود را با چیز نادرستی معامله کردهاند و طبق جمله رهبری روی اسب بازنده شرطبندی کردهاند ولی ما اگر الان زیرساختهای بومی خود را فراهم کنیم مانند کشورهایی مثل آلمان و ژاپن با شیب ملایم پیش خواهیم رفت و از این سختیها عبور خواهیم کرد و هرچقدر که وابستگی کمتر شود و تولید داخلی برای ما بیشتر شود برایمان بهتر است و در آینده نزدیک پایان نظام سلطه خواهد بود و اگر کشور آمریکا ناوهایش تهدید شوند و ناوهایش ضربه ببینند ازآنجاییکه آمریکا نمیتواند جبهه مقاومت را از بین ببرد چراکه جبهه مقاومت نقطه متمرکزی ندارد که آمریکا بخواهد مثلاً چندین بمب اتم در آن بزند چراکه در سایه این اتفاق افکار عمومی از این کشور رویگردان خواهد شد و متوجه ذات پلید این ها خواهند شد و این دلیل بر افول قدرت آمریکاست.
🚦@Westernstudies