eitaa logo
تو فقط لیلی باش... 💚
1.8هزار دنبال‌کننده
214 عکس
86 ویدیو
2 فایل
ـ✨﷽✨ـ 📗داستان واقعی و جذاب زندگی رضوان بانو💜 🌺جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت "لتسکنوا الیها"🌺 📈 ادمین تبلیغات 🏡کانال های دیگر ما @Zendegi_Bakhsh @RezgheSoty پیام ناشناس به ما: https://gkite.ir/es/9700924
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیمزن
روزنوشت های پیچائیل سیِ دوِ سه داشتیم برای تولد امام رضا عرش را آذین می بستیم که سرتیم فرشته های مقسّم آمد و سوئیچ یک بالگرد را بهم داد. فکر کردم توی قرعه کشی مسابقه پیچانندگان برتر برنده شده ام. اما سرتیم توضیح داد که این یک بالگرد بهشتی است و باید بروی باهاش از ایران چندتا شهید جمع کنی! با تعجب پرسیدم: "مگه وقتی یکی شهید می شه منتظر بالگرد می مونه برا رفتن به بهشت؟" فرشته مقسم ماموریت ها با غیظ نگاهم کرد و گفت: "نه که نمی مونه! ولی این مواردی که باید جمعشون کنی هنوز شهید نشده اند!!" گفتم: "خب پس من از کجا بدونم کی اند؟" سرتیم چپ چپ نگاهم کرد و با تشر گفت: "پیچائیل! دل بده به کار. یه ذره دقت کنی مشخص اند." و بعد همین طور که می رفت ادامه داد: "دو تا بالگرد زمینی رو هم پوشش کن شناخته نشی!" بالگرد بهشتی را سوار شدم و گشتی روی ایران زدم. خیلی ها سوسوی شهادت می زدند ولی حتما منظور فرشته مقسم این سوسوی معمولی نبود. از خلیج فارس شروع کردم و بعد از کرمان و یزد و اصفهان و تهران، رسیدم خراسان. آسمان خراسان را سرتاسر ابرهای سیاه گرفته بود و اوضاع طبیعی نداشت. فرشته های باران و تگرگ صف به صف با اخم ایستاده بودند. پرسیدم: "نزدیک ولادتیم ها. نباید ملایم تر برخورد کنید؟" گفتند: "ما ماموریم به بی تابی!" منظورشان را نفهمیدم. سر بالگرد را کج کردم سمت شمال و از روی جنگل ها آمدم تا آذربایجان. هوا مه بود و باران. اما تجمع نور شدیدی که چشمهایم را می زد من را کشاند سمت ورزقان و خدافرین. خدای من! چه نوربالاهایی که حتی از مه می گذشتند! کور شدم! همانجا می خواستم بپیچانم و برگردم. بین همان شهدای سوسوییِ بالقوه هم می شد شکارهای خوبی کرد. ولی تشر فرشته مقسم یادم آمد و سعی کردم دل بدهم به کار. به سختی توی مه و باران کنار دو بالگرد پوششی دیگر که فرشته گفته بود فرود آمدم. با دیدن رئیس جمهور و هیات همراهش جا خوردم. نوربالاها از بین همین ها بودند. ولی حتما اشتباه آمده بودم. مگر می شد منصب ریاست جمهوری با آن همه وسوسه دورش و امتحان های سخت و تصمیمات آن به آن و ملاحظاتی که برای مردم عادی مستحب و مکروه بودند ولی برای او واجب و حرام، می توانست کسی را به مقام شهادت برساند. کادر پروازی بیرون بالگردها ایستاده بودند به صحبت. اولش خلبان و کمک خلبانم را انتخاب کردم. خودشان حواسشان نبود ولی نوربالا را خوب می زدند. بعد رفتم سر وقت شهدای همراه رئیس جمهور. سیدی نورانی و معمم تعارف کرد که آقای رئیسی سوار شود. از صحبتهایشان فهمیدم امام جمعه تبریز است. محبوبیتش را توی همان سفر نوروز به ایران شنیده بودم. اینکه توی شادی و عزای مردم شریک است و در کوچه و خیابان تنها و بی محافظ می چرخد ودعوت همه را قبول می کند. گفتم: "بیخود تعارف نکنید! سارعوا الی مغفره الله...جفتتون سوار شید." رئیس جمهور در حالی که سوار می شد نیم نگاهی به یک جوان کت و شلواری اتوکشیده کرد. این نگاه را می شناختم. محبت تویش بود و یک سیگنال که تو بیا توی بالگرد ما. برق طلایی نشان خادمی امام رضا را روی دوش هر دویشان می دیدم. بقیه ولی او را آقای استاندار صدا می کردند. اقای استاندار جوان هم دست گذاشت پشت کمر یک مرد قدبلند و اتوکشیده و موقر و تعارفش کرد داخل بالگرد. هر دو پیراهن یقه دیپلمات پوشیده بودد و هر دو نور زیادی داشتند. چه خوب که هم را می شناختند و کار من برای مجبور کردنشان به سوار شدن را راحت کرده بودند. مرد قدبلند که نشست توی بالگرد نشان دفاع از مظلوم و عزت دادن شیعه را روی قلبش دیدم. حیف نبود همه اینها را باید با هم می بردم عرش؟ دلم سوخت برای ایران. دیگر جا نبود. منتظر بودم در بسته شود و بالگرد بلند شود ولی یک مرد چهارشانه با ریش پر هم لحظه آخر خودش را کنار رئیس جمهور جا داد و در را بست. از حرکاتش فهمیدم حاضر است جانش را فدای رئیس جمهور کند. آن قدر خودش را خالی کرده بود که نور رئیس جمهور در او هم ریخته شده بود. بقیه هیات همراه هم سوار آن دو بالگرد دیگر شدند. بالگرد ها همزمان بلند شدند. دو تا به مقصد تبریز. یکی به سمت بهشت. من دیگر دل نداشتم بقیه ش را ببینم. پیچاندم و برگشتم عرش. آنها را که من دیدم خودشان راه بهشت را بلد بودند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
هدایت شده از سبعه ابحر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج مهدی رسولی: 🔺الهی دورت بگردم برای درد مردم کجا رفته بودی که پیدات نمی‌کردن
هدایت شده از سبعه ابحر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 اوایل زندگی آیت الله رئیسی از زبان خودشان که در فقر بسیار زیاد بودند و آنچنان از این فقر اذیت می‌شدند که به حضرت رضا علیه السلام متوسل می‌شدند. امام خمینی عظیم الشان: تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام‌ تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.  صحیفه جلد ۲۱ ص۸۶ 🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از 
بسم الله الرحمن الرحیم 🅾یک نکته ضروری در مورد نماز لیله الدفن هست که معمولا مغفول می ماند. در حدیث شریف نبوی آمده است: «هيچ ساعتى براى ميّت، شديدتر از شب اول قبر نيست، پس با صدقه دادن به اموات خود رحم كنيد و اگر چيزى براى صدقه نداشتيد، يكى از شما دو ركعت نماز برای میت بخواند.» یعنی اصل اولیه بر دادن صدقه برای فرد از دنیا رفته است و اگر نشد نماز هدیه... صدقه اثر ویژه و مخصوصی دارد... حالا چه عزیزانی که توفیق خواندن نماز لیله الدفن برای شهید مظلوم آیت الله رئیسی عزیز و همراهانشان داشتند، چه به هر دلیلی توفیق نداشتند، همین الان به نیت ایشان صدقه ای بدهند یا کنار بگذارند.🌹 بنده مبلغ صدقه را به سایت لیدر دات آی آر ( سایت امام خامنه ای) واریز کردم. هر صدقه ای که با انتشار این پیام برای این مردان الهی امشب گذاشته بشه شما هم در ثوابش شریک هستید ان شاء الله... قطع کننده این زنجیر خیر نباشید. این مرد الهی خیلی بیش از این ها به گردن تک تک ما حق دارد... اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا 🏴🏴🏴🖤🖤🖤
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم اگر به من بود حتما دوست داشتم مراسم ۱۴ خرداد را حرم باشم. چه سعادتی بالاتر از زیارت همزمان دو‌ امام انقلاب ، امامَین انقلاب. ولی قسمت همین بود که شب قبل مشرف به حرم شوم. تنها بدون همسر و بچه ها. نیم ساعتی که وقت داشتم نشستم کنار ضریح. به عکس زیبایش خیره شدم و گفتم ببخش اما این بار فقط میخواهم سیر تماشایت کنم و صحبت کنم. امام خمینی از همان سالی که آقا اسم سال را به نام ایشان گذاشت قهرمان زندگی من شد. البته این اتفاق یک شبه نبود. تمام سالهایی که بابا جملات و سبک زندگی امام را - که خیلی از جملات امام را از حفظ بودند- عاشقانه و با افتخار می گفتند، این اتفاق داشت در درونم شکل می‌گرفت. حتی در حرمش هم غریب بود، مقتدر مظلوم. با نامحرم داخل ضریح و‌ بعض نامحرمان داخل حرم. برای مراسم فردا صبح حرم در حال تخلیه بود. دختر جوانی با دوستش از آیت الله! هاشمی صحبت می‌کرد. می‌گفت چندسال هست هر آدم بزرگی می‌میرد حس بدی به من دست می‌دهد. یاد تشییع آقای هاشمی می‌افتم که ما در خیابان بودیم و دوستم زنگ زد که ما حرم امامیم. این که شما دارید تشییع میکنید تابوت خالی است و‌ جنازه اصلی اینجا در حرم است و در حال دفن!!! برایش دعا کردم که خدا حقیقت فردی که سالها خون به دل امامین انقلاب کرد را برایش روشن کند. جایگاه آماده بود و بلندگو در حال آزمایش. غبطه خوردم به هزاران نفری که فردا صبح قرار بود اینجا باشند. لحظه آخری موقع خداحافظی به امام گفتم از شما زیارت نزدیک جانشین بر حق تان را می‌خواهم. خدا را چه دیدید شاید عنایتی شد و این آرزوی بزرگ هم مستجاب شد. @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در حرم مطهر امام خمینی: 🖤  بعد از فقدان رئیس جمهور عزیز همه جریان‌ها از خدمات او حرف میزنند؛ دلم برای رئیسی سوخت، در زمان حیات او یک کلمه حاضر نبودند از این حرفها بزنند 🗓 ۱۴ خرداد ۱۴۰۳؛ سی‌وپنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی 🖤 مطلب مرتبط: صفحه ویژه «رئیسی عزیز» farsi.khamenei.ir/shahid-raisi 📽 پخش زنده👇 🖥 Farsi.khamenei.ir/live
من خوک نیستم.mp3
12.21M
!!🐖 من مگس نیستم!!🪰 من سوسک نیستم!!🪳 💥خطر کوچاندن مردم به تلگرام 🪰 نقشه اسرائیل برای انتخابات 🪳نتایج خطرناک لجن پراکنی!! حضرت آقا: تخریب حرام است لینک @TablighGharb @Israel666
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان عزیز. ان شاء الله از وقفه پیش آمده در ارسال مطالب کانال نهایت استفاده را کرده و داستان جذاب زندگی رضوان جان را مطالعه کرده باشید. این داستان واقعی زیبا رو دوباره ان شاء الله از امروز ادامه خواهیم داد. به امید برپایی تمدن نوین اسلامی زمینه ساز ظهور 🕊 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 💞انی سلم لمن سالمکم و محب لمن احببکم... سلام، حضرت مادر (سلام الله علیها) : شما موفق شدید ... شما طلسم قلب مرا شکستید ... دیشب در مجلس عزایتان بار سنگین اندوهی که طی ۱۴ سال، ذره ذره در قلبم روی هم انباشته شده بود را به یکباره نابود کردید. و من را آنقدر سبکبار بیرون فرستادید که فکر میکردم اگر رهایم کنند تا خود آسمان بالا میروم  ... فکر کنم عزای شما خاندان، تنها مجلس عزایی در دنیاست که یک درش به شادمانی باز میشود. اصلاً اندوه شما یک جورهایی آمیخته با شادی است. اما کلمه شادی از پس وصف این حس گرانبها بر نمی­آید. بهتر است بگویم بَهجت! ... یادتان هست؟ همان وقت که سخنران داشت میگفت: از جمله نام هاى حضرت فاطمه «حانيه» به معنى دلسوز بود ... چون او در اوج دلسوزى و عطوفت نسبت به فرزندانش قرار داشت . یک محبت بی اندازه، در حد عشق ... و در آن روزگار برای همه عجیب و باورنکردنی بود که مادری تا این حد به فرزندانش عشق و علاقه داشته باشد ... " و اینطور شد که من ناگهان به فکر فرو رفتم. اول از این که من هم فرزندتان هستم و مشمول این صفت "حانیه " میشوم به خودم بالیدم. اما زیاد طول نکشید. مغزم به تکاپو افتاد تا جوانب مختلف فرزند یک مادر، با صفت حانیه بودن را بررسی کند و بعد ... یک مرتبه انگار چیزی در ذهنم جرقه زد و درست در همان وقت بود که حالیم کردید که به عنوان یک مادر با صفت والای حانیه، دوست ندارید دوتا از بچه هایتان از هم دلگیر باشند ... و همسرخان هرچه که بود، پسر شما بود، درست مثل من که خودم را دختر شما میدانم ... از بین این بیش از ۷۰ میلیارد آدم روی کره زمین، فقط ۱ میلیارد و اندی مسلمان هستند و از میان این ۱ میلیارد، اگر خیلی خوشبینانه نگاه کنیم، فقط بیش از ۱۰۰ میلیون نفر شیعه اثنی عشری هستند. و دردناکتر از همه اینکه از میان این ۱۰۰ میلیون ، فقط عده ی معدودی هستند که حقیقتاً از شادی شما شاد و از اندوهتان اندوهگین میشوند و همسرخان یکی از آنهاست ... حقیقت آن است که ما هر دو از یک سرشتیم. خدا هر دو ما را - مثل بقیه شیعیان - از بقیه طینت شما خاندان گرانقدر خلق کرده است ... و ما پیش از آنکه در این دنیا به یکدیگر بله بگوییم، در عالم ذر به ولایت مولایمان امیرالمونین علیه السلام بلی گفته ایم ... پس چه بخواهیم و چه نخواهیم در یک جا با هم تلاقی دارند: محبت شما ... مگر نه این که فرزند غریبتان امام رئوف علیه السلام فرموده اند: شيعيان ما از ما هستند و از سرشت ما خلق شده‏‌اند. از شادی ما شادمان میشوند و از اندوه ما اندوهگین ... یادم افتاد که در تمام این سالها همیشه عشقی که نسبت به شما در قلبش بوده را احساس کرده ام. آخرین بارش همین شنبه صبح بود که بدون اینکه بتواند جلوی خودش را بگیرد، اندوه عزای شما چشمهایش را کدر کرده بود و دیگر خنده هایش از ته دل نبود ... یادم آمد که امسال حتی یک روز جلوتر به پیشواز عزای شما رفت و از شنبه صبح از من پیراهن مشکیش را خواست ... یادم آمد که چون تازه به این محل آمده ایم و هیئتهایش را نمی شناسیم، با اینهمه مشغله ای که دارد، خودش گشت و یک هیئت خوب پیدا کرد و دیشب با آنهمه سختی، خودش را زودتر از همیشه به خانه رساند تا همگی با هم به مجلس عزای شما برویم ... یادم آمد که با آنکه آنهمه تخمه خوردن سر فیلم را دوست دارد، یک ماه است که به احترام فاطمیه شما، سر فیلمها فقط چای و میوه میخوریم و ... دیدم نمیتوانم ... نه! نمیتوانم از قلبی که اینقدر عاشق شماست، دلگیر باشم. نمیتوانم پسرتان را دوست نداشته باشم. نمیتوانم ... حتی اگر آستانه تحملش پایین باشد ... مگر خود من در این ۱۴ سال، کامل و بی نقص بوده ام؟ شما که بهتر از خودم به تمام بدیهایم آگاهید ... این به آن در! در این مدت که اینجا مینویسم، خیلیها به من گفتند همسرخان را ببخشم و او را دیگر اینطور صدا نزنم. اما من با خودم عهد کرده بودم که تا وقتی از ته دل حسابهای ۱۴ ساله ام با او صاف نشود، برایم همان همسرخان باشد و بس! اما دیشب به احترام عزای شما ، و به حرمت آن پیراهن مشکی و آن چشمان خیس از اشک او که میدانستم چه حالی دارد، تمام دلگیریهایم از او را بخشیدم و دریچه ی قلبم را به رویش باز کردم ... و از خودتان خواستم به هر دو ما فرزندانتان کمک کنید که دیگر طوری زندگی کنیم که هر بار نگاهتان به ما می افتد، نفسی به راحتی بکشید ... خیالتان راحت، مادر جان! ... پسرتان از این به بعد برای من  خواهد بود ... * این هم شعر ناقابلی تقدیم به شما ... هیزم کنار مدخل فردوس جمع شد... (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
بسم الله الرحمن الرحیم سال ۹۵ بود که برای اولین بار این بخش از داستان زندگی رضوان جان را مطالعه کردم. هفته آخر بارداری ام بود و از مدتها قبل تصمیم داشتیم اگر خدا دختری به ما عنایت کنه اسمش را از القاب پاک حضرت زهرا سلام الله علیها بگذاریم و هر دو روی اسم هانیه توافق کرده بودیم. درست خاطرم هست یک هفته به زایمان با خواندن این متن و تحقیقات بعدی از بحارالانوار علامه مجلسی رحمت الله علیه متوجه شدم لقب حضرت زهرا سلام الله علیها حانیه است نه هانیه. « حانیه اَی: مشفقه » و اسم دخترمون رو به برکت این پست رضوان جان انتخاب کردیم. خدا همیشه به موقع دستگیری می‌کنه... الحمدلله رب العالمین @hamsaretalabe
🔰🔰🔰🔰 (بخش دوم) و اما این شعر ... من شاعر نیستم. خودم هم نفهمیدم  پارسال در بحبوحه عزاداری شما، این کلمات از کجا به ذهنم سرازیر شد. فقط در تاریکی و با نور موبایل آنها را نوشتم و بعد در خانه دستی به سر و گوششان کشیدم و چیزهایی را اضافه و کم کردم ... و ماحصل برگ سبزی شد تحفه به آستان یاسمن بوی شما ... یا ایها العزیز! مسنا و اهلنا الضر. و جئنا ببضاعه مُزجاه . و اوف لنا الکیل . و تصدق علینا . ان الله یجزی المتصدقین ...   هیزم کنار مدخل فردوس جمع شد آنجا که جای پای نبی نقش بسته بود آنجا که بود بوسه­ گه  اهل آسمان کهف الورای خلق و غریبان خسته بود   هیزم کنار آن دری انباشت،کآفتاب اذن طلوع خویش از آن درب می­گرفت نبض حیات هفت زمین، هفت آسمان از باز و بسته گشتن آن ضرب می­گرفت   هیزم! مسوز جای پر جبرئیل را دستی که خورده بر در اینجا، ید نبی­ ست "برد و سلام" شو! ادبت کو؟ مگر نه این درب سرای پادشه انس و جن، علی­ست   اینجا که مرد غیر علی نیست، لیکن او   حالا که دست بسته، تو جایش غیور باش برخیز و سر منه تو به تقدیر شوم خویش از نار بگذر و طرف اهل نور باش   بهر لگد سپر شو و نگذار بشکند بانوی آب و آینه از ضرب ناکسان از هیزمی به در شو و گل را به بر بگیر مگذار غنچه ­اش شود آماج این خسان . . . ببریده باد بیخ درختی که شاخه ­اش بر درب نور بود، ولی یار نار شد. دون مایگی نگر، که در آن آستان باغ گل را بدید و باز طرفدار خار شد!   یک چوب پاک، اُستن حنانه می­شود یک چوب هیزمی چو تو بر درب آفتاب یک مشت خاک انس شده، آه می­شود گاهی چو آن بهائم، و گه شاه بوتراب (بخش_دوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
ابتدای داستان شیرین زندگی رضوان بانو👆💜 ( رمان واقعی زندگی رضوان جان را حتما از ابتدا بخوانید)
هدایت شده از الگوی پیشرفت اسلامی
⚡️برای حمایت از تحقق تمدن اسلامی قرارداد اجتماعی رئیس جمهور و الگوی پیشرفت اسلامی را امضا کنید. ✅ محل امضای شما https://farsnews.ir/Nehzat1373/1717931192077170744 https://eitaa.com/olgou4
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 👑 توصیه های مهتابی (۲) وقتی یکی از روزهای عید، زن عمو مهتاب زنگ زد و برای عید دیدنی دسته جمعی فامیل دعوتمون کرد خونه شون، انگار دنیا رو بهم دادن. یعنی من سابقه نداشته که برای رفتن خونه کسی اینقدر خوشحال بشم. راستش یه جورایی حس میکردم که نه فقط من، که همه بچه های اینجا همگی با هم خونه شون دعوتیم! ... با شادمانی تمام و از خدا خواسته، شال و کلاه کردیم و بدو بدو رفتیم به دید زدن خونه و زندگیشون و  خلاصه حالی به حولی! به جان خودم من آدم فضولی نیستم. اصلاً فضول بودن و توی خونه و زندگی مردم سرک کشیدن، یه حال و انگیزه ی خاصی میخواد، که من - که تا همین اواخر حوصله خودم رو هم نداشتم-  ازش به کل بی بهره ام  ... اما چه کنم که آدم به خاطر هدفش به چه کارهایی که تن نمیده ... اون شب حسم یه جورایی مثل بچه های اطلاعات و عملیات بود، وقتی برای بدست آوردن اطلاعات به پشت خط دشمن میرفتند! البته ناگفته نمونه که من همیشه خونه عمو پیمان رو دوست داشته ام. هم به خاطر حس قشنگ زندگی و گرمای محبتی که از همه جاش می تراوه و هم به خاطر کتابخونه بی نظیرش ... عمو پیمان چون استاد دانشگاهه، و مجبوره بیشتر وقتش رو به مطالعه و تحقیق بگذرونه، یه اتاق مطالعه داره که دو ضلعش پوشیده از قفسه های پر از کتابه. و برای آدم کرم کتابی مثل من، حکم بهشتی رو داره که آدم وقتی میره توش، دیگه دلش نمیاد بیرون بیاد. اون موقع حواسم نبود که توی اون خونه زنی هست که مثل یک گنج ارزشمنده و به اندازه صد برابر اطلاعات بیحاصل توی اون کتابها، میشه ازش زندگی کردن رو یاد گرفت ... قبلاًها که میرفتیم خونه شون، همیشه جام توی اون اتاق کتابخونه بود، اما این دفعه حتی یک بار هم پام رو اونجا نذاشتم. تازه داشتم جاهای دیگه خونه رو میدیدم، که واقعاً از سلیقه یه خانوم ایرانی حکایت داشت: صاحب   ™ توصیه های مهتابی ... خلاصه علاوه بر اینکه حساااابی با خود مهتاب جان حرف زدم، به بهانه های مختلف به آشپرخانه و تک تک اتاقها هم سر کشیدم و چیز یاد گرفتم. از همه مهمتر اینکه کلی حرف از زیر زبون دخترعموی نازنینم بیرون کشیدم (در این قسمت خانوم خانوما به شدت کمکم کرد. طوری که تصمیم گرفتم اگه یه روزی کارآگاه خصوصی شدم، حتماً اون رو به عنوان دستیارم انتخاب کنم!) ... و بالاخره شب با کوله باری از اطلاعات عملی به خونه برگشتیم! حالا به این بهانه میریم سر پارت II توصیه های مهتابی. اما دلم نمیاد این نکته رو ناگفته بدارم که مطابق بررسیهای موشکافانه بنده، خود مهتاب اولین و بهترین عامل به توصیه هاش هست، و اینکه خونه و زندگیش، یه پا کلاس خانه داری مجسم بود.   *** به رسمیت شناختن مردانگی همسر (قابل توجه خانمهایی مثل من که برای خودشون یه پا مهندسن از پس همه کار برمیان!) دیدین بعضی از حیوانات مثل گوزن رو که اموراتشون با شاخ تیزشون میگذره؟ برای همین باید همیشه اون شاخ رو تیز نگه دارن، و مدام اونها رو به درخت و سنگ و ... میسابن تا کند نشه ... مردها هم اموراتشون با مهارتهای مردانه شون میگذره. و اگه مردی اون مهارتهای مرد بودنش رو از دست بده، مثل گربه ای که سبیلش رو کنده باشن، کلاً گیج میزنه و دیگه توی ساده ترین چیزها هم اعتماد به نفس نداره. مردها نیاز دارن مدام از قدرتشون و مهارتهای مردانه شون استفاده کنن تا احساس خوبی در زندگی داشته باشن ... و اگه این وسط یکی اون مهارتها رو ببینه و بابتش تحسینشون کنه که دیگه نورٌ علی نور! ... مهمه که یه زن این مهارتها رو بشناسه و در اون مواقع پا توی کفش همسرش نکنه: ۱. رسیدگی به امور فنی خانه :  مردها خونه ای رو دوست دارند که کارهای فنی ش به عهده خودشون باشه. یه جورایی بهش احساس تعلق میکنن، چون بابت ایجاد رفاه در اون زحمت کشیده اند. برای همین هی کیف میکنن و هی دوست دارن به هر صورت که شده زندگی در اون خونه رو لذتبخش تر کنن. حالا این وسط بیشتر از همه به نفع کیه؟ معلومه دیگه: خانوم خونه. ۲. بهش فرصت بدید از قدرت بدنیش برای رفاه خانواده ش استفاده کنه. این لذت رو ازش دریغ نکنید . مثلاً موقع خرید، بیشترکیسه ها باید دست همسر باشه، یا یک وقتها در شیشه آبلیمو یا خیارشور رو بدید اون باز کنه، یا مثلاً موقع خونه تکونی کارهای سخت رو از اون بخواید و حتماً حتماً بعد از انجام اون کارها ازش به قدر کافی و وافی تشکر کنید. و بگید که اگه کسی به اون قدرتمندی کنارتون نبود، معلوم نبود چی به سرتون میومد! (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
هدایت شده از الگوی پیشرفت اسلامی
تبیین کاربردی برنامه ریزی تمدنی برای رئیس جمهور آینده ایران...معرفی نقشه جامع برنامه های تمدنی در ایام انتخابات ریاست جمهوری با ارایه حجت‌الاسلام علی کشوری دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی ❓ رئیس جمهور آینده ایران حق ندارد به اسم جهش ایران و پیشرفت کشور نهضت ترجمه اسناد بین المللی و طرح های توسعه پایدار را در ایران را راه اندازی کند... 🎙 به زودی... https://eitaa.com/olgou4
🔰🔰🔰🔰 (بخش دوم) ۳. وقتی با هم بیرون هستید بذارید اون راهنمای مسیر باشه و مرتب بهش نگید از اینور برو یا از اونور نرو ... این راه نزدیکتره و اون راه ترافیکش سنگینه و از این حرفها! ...] حالا من که رضوان باشم، چون توی دوران دانشجوییم توی هر سوراخی که بگین سر کشیده ام، تمام تهران رو مثل کف دستم میشناسم و حتی راههای میانبر رو بهتر از راننده های آژانس بلدم! یه روزگاری این مایه مباهات من بود و خداییش یه وقتها همسرجان از میانبرهایی که بهش نشون میدادم، به معنای واقعی کلمه کف میکرد! ... اما الان میفهمم کف کردن همانا و دیگه به من حس زنانه نداشتن همان!  ۴. یه جاهایی که بحث مردونه هست، حتی اگه اطلاعات زیادی دارین، خودتون رو قاطی نکنین و به روی خودتون نیارین. دقت کیند که این فرق داره با اینکه توی ذوقش بزنین! ... اگه همسرتون به اون موضوع خیلی علاقه داره، با دقت به حرفهاش گوش بدین و با هیجاناتش همراهی کنید، ولی هی اظهار فضل نکنید ...  چه عیبی داره؟ بذارین احساس دانا بودن بکنه، چون نتیجه این حس دانایی در دراز مدت به نفع زندگی خودتونه. ۵.  اصطلاحات کوچه بازاری و پسرونه جزو مسائل مردونه هستن و مخصوص خود مردها! پس اونها رو به هیچ عنوان توی حرفاتون به کار نبرید ... چون به شدت جذابیت زنونه تون رو پیش همسرتون از بین میبره. ۶. تو خرید و یا کار اداری و ... اجازه بدین همسرتون جلو بره و صحبت کنه. ۷. وقتی مریض میشین، تا جایی که ممکنه خودتون تنهایی دکتر نرید. بذارید همسرتون ببردتون، داروتون رو بگیره و ... بذارین از اینکه داره از عشقش مراقبت میکنه لذت ببره. درست مثل یک باغبان که از مراقبت از گلهاش لذت می بره. ۸. رسیدگی به امور مالی خونه: نصف بیچارگی زنها از وقتی شروع شد که دستشون توی جیب خودشون رفت و حس کردند دیگه نیاز مالی به مردها ندارند. در صورتی که یکی از نیازهای مرد پول خرج کردن برای کسانیه که دوستشون داره. و جالب اینه که بعد، خود این پول خرج کردن باعث میشه اونها رو بیشتر دوست داشته باشه و این دور همینطور ادامه پیدا میکنه ... اگه شما بهش اجازه ندین براتون پول خرج کنه، میره کس دیگه ای رو پیدا میکنه و براش پول خرج میکنه. دیگه خود دانید!   ....   در این راستا: *تا میشه خریدهای خونه رو به عهده همسرتون بذارین و یا لااقل باهم برین خرید و حواستون باشه که به هیچ عنوان جایی که همسرتون هست، شما پول پرداخت نکنید. حتی اگه خودش قبلاً پول رو بهتون داده، یواشی بدین دستش تا خودش به فروشنده بده. فوت کوزه گری: اگه همسرتون سرش خیلی شلوغه و نمیرسه مدام بره خرید، میتونین برنامه ریزی کنید که خریدهای اصلی رو اول ماه انجام بدین. بعد خریدهای کوچیک روزانه ( مثل لبنیات و سبزیجات و میوه و ...) رو خودتون انجام بدین  ... یا اینکه اگه به هر دلیلی اون خرید اصلی براتون مقدور نیست، لااقل چند مورد رو معلوم کنید و خرید اونها رو به عهده همسرتون بذارین تا بدونه وجودش برای خونه ضرویه. *قبضهای خونه، قسطهای بانک و ... رو بذارین خودش پرداخت کنه. الان دیگه اینقد راههای الکترونیکی و راحت برای پرداخت هست که حتی اگه خیلی سرش شلوغ باشه هم وقت برای این کار داره. بذارین لذت اینکه داره مسئولیت امور مالی خونه رو به دوش میکشه رو حسابی احساس کنه. **** * همسرتون رو به بعضی کارها عادت بدید این خیلی مهمه که همسر شما یه سری توجهات خاص – که مخصوص خودشه – از شما دریافت کنه. یه سری توجهات اختصاصی که هیچ کس دیگه در اونها سهیم نیست. مثلا : - وقتی همسرتون صحبتی میکنه، همیشه در میان جمع شما اولین نفری باشید که با دقت و کنجکاوی حرفش رو دنبال میکنید ... حتی اگه هیچکس به حرفهاش گوش نده. - وقتی حرف میزنه مستقیم نگاهش کنید، و مرتب با سر حرفش رو تایید کنید یا جملات تاییدی بهش بگید. مثل درست میگی و ... و مهمتر از همه اینکه لبخند به لب داشته باشید. اگه نقدی هم به حرفش دارید، همون اول نزنین توی ذوقش. اول سعی کنید با چندتا نکته مثبت توی حرفهاش تاییدش کنید و بعد نظر خودتون رو با ملایمت بگین. مطمئن باشید که اینطوری اثر حرفتون خییییلی بیشتره. - وقتی فیلم میبینید سرتون رو به شونه اش تکیه بدید یا اگه امکانش نیست، دستش رو بگیرید (بالاخره یک تماسی ایجاد کنید ) ... - اگه براتون ممکنه موقع رفتن سر کار براش از پنجره دست تکون بدید ... - بعد از مهمونی ها بهش بگید که به نظرتون توی اون جمع اون از همه آقا تر بوده ... و خیلی چیزهایی که هرکس میتونه به نسبت روحیات همسرش به کار ببره. (بخش_دوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
هدایت شده از پیام ناشناس به کانال‌های «راه بهشت»
ـ✨﷽✨ـ 📨 📝 متن پیام : سلام وقت شما بخیر . ذهن من سالهاست درگیر رضوان مونده، قرار بود برای یه مدت محدود تا کارهای درمان دخترشون رو انجام بدن وبلاگ رو تعطیل کنن، اما دیگه هیچ خبری نشد ازشون، من هنوز گاهی وقتها یه سر میرم وبلاگشون شاید خبری شده باشه شما ازشون خبری ندارید؟ 🔻سلام ماهم خبری از ایشون نداریم. آخرین نوشته رضوان جان مربوط به سال ۱۳۹۲ هست. 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
⚡️ اجلاسیه تخصصی رئیس جمهور و الگوی پیشرفت اسلامی روز یکشنبه ۳ تیر ۱۴۰۳ از ساعت ۷ صبح در شهر قم آغاز به کار می کند. (به فضل الهی) ✅ محورهای اجلاسیه: ۱- حجت‌الاسلام روح الله صدوق (چگونگی اصلاح در نظام برنامه ریزی) ۲- حجت الاسلام رضا عزت زمانی (چگونگی اصلاح در نظام برنامه ریزی) ۳- حجت الاسلام حسین مهدی زاده (چگونگی اصلاح در نظام برنامه ریزی) ۴- حجت‌الاسلام علی کشوری (چگونگی اصلاح در نظام برنامه ریزی) ۵- حجت‌الاسلام محمد صادق حیدری (نگاهی نو به عوامل گرانی و تورم) ۶- حجت‌الاسلام محمد مهدی قاسمی (پیشگیری ساختاری از بیماری) ۷-حجت الاسلام امیر جهانی (اصلاح نظام روانشناسی و مشاوره کشور) ✅مطلب مرتبط: ۱-متن کامل قرار داد اجتماعی رئیس جمهور و الگوی پیشرفت https://eitaa.com/olgou4/6538 https://eitaa.com/olgou4
🔰🔰🔰🔰 (بخش سوم) منتها نکته کنکوری اینه که بعد از اینکه مطمئن شدید همسرتون به اون چیز عادت کرده، گاهی اوقات یک مرتبه و بدون هیچ دلیلی دیگه یکی دوتا از اون کارها رو انجام ندید تا بدونه از دست دادن شما تا چه حد میتونه براش عذاب آور باشه ... و بعد دوباره با شادی تمام اون کارها رو از سر بگیرید. کلاً همیشه یکنواخت نباشید. تنوع در رابطه همسرها با هم خیییییلی مهمه.  ** * به اقوام نسبی همسرتون احترام بذارید. اقوام نسبی یه تکه از وجود مردها هستن که به هیچ عنوان نمیتونین همسرتون رو ازشون جدا کنید. پس بیخود زحمت نکشید. بهتره اگه با اونها مشکلی دارید با خودشون طرف بشید، نه با همسرتون، چون زودتر به نتیجه میرسید ... و تازه  اگه زرنگ باشید ،باید بالعکس همیشه ازشون پیش همسر تعریف کنید تا در اون قسمت قلبش هم جایی برای خودتون دست پا کنید! و خبر بد اینه که این اقوام نسبی فقط پدر و مادر و خواهر برادر همسر نیستند، بلکه بچه های خودتون هم جزو اونها به حساب میان! ... بنابراین شما باید اگه مشکلی با بچه تون دارین با خودش حل کنید و هی شکایتش رو به پدرش نبرید، چون اون این رو شکایت به حساب نمیاره، بلکه فکر میکنه میخواین بهش بگین: "آخه تو هم آدمی، با این بچه ت!" ... و این که هیچوقت بچه تون رو جلوی پدرش دعوا نکنید، چون پدرش فکر میکنه مخاطب اون دادها خودشه و شما دارین اون دادهایی که نمیتونین سر پدر بچه بزنین، رو سر بچه خالی میکنین! ٍ* * چند نکته پراکنده : اینها نکته های مهمی هستن که نتونستم توی دسته بندی خاصی جا بدم: * لحظه باز کردن در برای همسر خیییییلی لحظه مهمیه. تا جایی که مهتاب معتقده حال و هوای بقیه روز توی خونه رو اون لحظه تعیین میکنه. تجسم کنید که یه روز دوست صمیمی دوران دبستاتون رو اتفاقی توی خیابون ببینید. چطوری بهش سلام میکنید؟ ... سلامتون به همسر بعد از یک روز کار و تلاشش برای رفاه شما، باید یه همچین سلامی باشه: سسسسسسلاااااااام!  ... دیگه خود دانید! * مهتاب یه مثال قشنگی زده بود. میگفت زن مثل شیشه شربته که توی یخچال هست و هی یکی میاد و میره و ازش میخوره. اگه اون شیشه پر نشه، دیگه بعد از یه مدت شربتی درکار نخواهد بود! ... محبتی که زن نثار اطرافیانش میکنه هم همینطوره. زن در طول روز باید به همسرش، به بچه هاش، به والدینش، به خواهر و برادرش و ... محبت کنه. حالا اگه محبتی دریافت نکنه، چطور میتونه بطری عشقش رو پر کنه تا بعد بتونه دوباره محبت کنه؟ ... اینجاست که لازمه آدم نیازهای عاطفی خودش رو هم به رسمیت بشناسه و به دیگران هم بفهمونه که فقط نباید دستِ بگیر داشته باشند ... این خیلی بده که زنهای ایرانی همیشه عادت دارند قسمتهای بد و سوخته غذا رو بخورن، و میوه های لک دار، و قسمت دم ماهی که بیشتر تیغ داره و  ... یا اینکه آخر از همه برای خودشون خرید میکنن، یا تمام بار کارهای خونه رو تنهایی به دوش میکشن و خیلی چیزهای دیگه که ما زیاد توی مادرهامون دیده ایم و خیلی هاش به ما هم ازث رسیده. اما زن باید بدونه که اینها اسمش فداکاری نیست. اسمش جمع شده عقده هاست! ... و بالاخره یه روزی این عقده منفجر میشه و حکایت آدم میشه حکایت گاو نه من شیر ده و تمام اون زحمتها هیچی میشه. زن هم یک انسانه با تمام کرامتهای انسانی. باید زندگی رو جوری مدیریت کنیم که نیازهای همه درش به بهترین نحو پاسخ داده بشه.   * از همسرتون متوقع باشید که شما رو بیینه. ولی خیلی مهمه که این نیاز رو با ظرافت بهش بفهمونید، نه مستقیم بهش بگین: تو اصلاً من رو نمی بینی! مثلاً اگه رفتید آرایشگاه و ابروتون رو مرتب کرده اید، به همین سادگی نگید: شوهرم که این چیزها حالیش نمیشه! ... بلکه از فرصت استفاده کنید. برید با ناز و خنده و شیطونی جلوش رژه برید و بگید یک دقیقه بهت فرصت میدم که بگی من چه تغییری کرده ام و گرررنه ... اگه درست جواب داد که هرجوری خودتون صلاح میدونین ;o) تشویقش کنید، و اگه درست نبود هم با شیطنت بگید این دفعه به خاطر ابروی خوشگلم می بخشمت! ...  خلاصه که عادتش بدید به تغییرات مثبتتون عکس العمل نشون بده. * و نکته آخر این که اگه از چیزی ناراحت شدید، همون وقت شروع به دعوا نکنید ... چون هرچی بگید، همسرتون باز هم همون حسی رو داره که در موقع انجام اون کار ناراحت کننده داشته و باعث شده اون رفتار رو از خودش بروز بده و شما ناراحت بشین. باید بهش فرصت بدید تا فضاش عوض بشه تا بتونه یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنه ... بنابراین باید نسبت به موضوع حساسش نکنید و صبر کنید بعداً که هردوتون آرومتر شدید، تو خوبی و خوشی مطرحش کنید ... (بخش_سوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
⭐️امام حسن عسگری ( علیه السلام): 💎... در دوران غیبت فقط آنهایی از هلاکت نجات پیدا خواهند کرد که خداوند متعال توفیق -فرج را نصیبشان فرموده 〰〰〰〰〰〰〰 🤲 ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم/ غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم ⭐️ محفل علم و استغاثه ی ظهور خواهی 🌸 از عید قربان تا عید غدیر 🌸 🗓 ۲۸ خرداد تا ۵ تیر ⏰ ساعت ۱۷ تا ۱۹ 🍎به همراه تدریس طب اهلبیت (علیهم السلام) 🔹توسط استاد محمدی یکتا (سطح چهار) 🕌 در قم -امام-زمان-صلوات 〰〰〰〰〰〰〰 🤝از دوستانی که با اطلاع رسانی گسترده و بموقع خادمین استغاثه را در ترویج علوم اصیل و فرهنگ ظهور خواهی یاری می‌نمایند سپاسگذاریم جهت ثبت نام ، نام و نام خانوادگی را به آیدی @tanhatabib18 ارسال بفرمائید 〰〰〰〰〰 موضوعات این دوره 👇👇👇 ✅ مشکلات قلب 🔹 ضعف قلب 🔸 تپش قلب 🔹 گرفتگی رگ قلب 🔸 گشادی دریچه ی قلب 🔹 شل شدن دریچه آئورت ✅ وسواس 🔹عوامل 🔸علاج ✅ افسردگی 🔹 عوامل 🔸علاج 🔹نشاط آورها ✅ مشکلات معده 🔹سوءهاضمه 🔸ضعف اشتها 🔹تقویت معده 🔸سردی معده 🔹ورم معده 🔸ترشی معده 🔹برگشت اسید معده 🔸نفخ معده 🔹اسهال 🔸یبوست ✅ قولنج روده 🔹عوامل 🔸علاج ✅انگل 🔹عوامل 🔸علاج ✅ مشکلات کبد 🔹چربی کبد 🔸آنزیم کبد 🔹تنبلی کبد ✅ مشکلات کلیه 🔹درد کلیه 🔸سردی کلیه 🔹سنگ کلیه 🔸تکرر ادرار ✅ مشکلات پوستی 🔹 برص 🔸 خارش 🔹 پسوریازیس 🔸اگزما 🔹خشکی پوست ✅ ناباروری ✅ مشکلات جنسی ✅ مراقبت‌های بارداری ✅ بواسیر کانال تنها طبیب @tanhatabib
دوره و استاد کاملا قابل اطمینان👆
🔰🔰🔰🔰 (بخش چهارم) و این که کلاً نباید مرد رو به این حد رسوند که نتونه خودش رو کنترل کنه ... چون ممکنه یه کارهایی بکنه یا حرفهایی بزنه که دیگه حرمتها شکسته بشه و نشه جمعش کرد ...  * خوب دیگه ... اینهم از قول ما به شما ... من که خودم حقیقتاً استفاده کردم. امیدوارم برای شما هم مفید باشه و با عمل به اونها زندگیهای زیبایی در انتظار همه مون باشه. این رو هم بگم که توی بخش نظرات این پست، مطالب تکمیلی بسیااااااار مهمی گفته شده که پیشنهاد میکنم حتما حتماً اونجا رو هم بخونید. اینهم برای راحت کردن کار دوستانی که مایلند بخش اول توصیه های مهتابی رو دوباره مرور کنند: ™ توصیه های مهتابی ۱ https://eitaa.com/WomanArt/77 (بخش_چهارم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt