🔰🔰🔰🔰
#پست_نود_و_هفتم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
یه بار که من داشتم با وسواس به خانوم خانوما میرسیدم بهم گفتن: تو میخوای با این بچه یه عمر زندگی کنی. یه جوری عادتش نده که بعد نتونی ادامه بدی و هم خودت اذیت بشی و هم این بچه!
دیدم راست میگن. حقیقت زندگی اینه که ما اگرچه بچه هامون رو خیلی دوست داریم و دوست داریم همیشه در کنارشون باشیم، اما زندگی جنبه های دیگه ای هم داره و باید طوری عمل کنیم که بتونیم به اونها هم برسیم ...
متاسفانه ما نسل جدید مادرها بچه ها رو از اول زیادی لوس میکنیم و برای اینکه نشون بدیم بهشون توجه داریم، تمااااام وقت و انرژیمون رو صرفشون میکنیم. و چون بشر اصولا سیری ناپذیره و هرچی بهش بدی، بیشترش رو میخواد، بعد از یه مدت اون میزان از توجه برای بچه عادی میشه و توجه بیشتر میطلبه و برای جلب اون توجه به هر کار یا بهتره بگم خرابکاری دست میزنه ...
ما باید رابطه مون با بچه رو طوری تنظیم کنیم که بدونه ما حتی اگه داریم کارهای خودمون رو انجام میدیم، ولی حواسمون بهش هست و چیزی از توجه و محبتمون بهش کم نشده ... اینطوری خیلی راحت میتونیم به کارهامون برسیم و اون هم همینطور کنار ما باشه و مشکلی هم پیش نیاد.
من معمولا وقتی دارم کار میکنم خانوم کوچولو هم همراهمه. بعضی از وسیله های خونه، مثل جارو برقی و اتو و ... رو هم اسباب بازیش رو داره و همراه من انجام میده ... بعضی وقتها در حین کار با هم شعر میخونیم، یا صحبت میکنیم ... یه وقتهایی هم که دارم مطالعه میکنم یا با لپ تاپ کار میکنم، اون هم کتاب، یا دفتر نقاشیش رو میاره و کنار من مشغول میشه ... یا مثلا اگه من هنوز خواب باشم و اون بیدار بشه، من رو بیدار نمیکنه. بلکه وسایلش رو میاره و در نزدیکترین جا به من مشغول بازی میشه تا خیالش راحت باشه که در کنار منه. و بازی میکنه تا من بیدار بشم.
من به این باور دارم که اگر ما دلمون با بچه ها باشه و اونها رو موجودات مزاحمی ندونیم و وقتی با هم هستیم، با تمام وجودمون باهاشون باشیم، اونقدر آرامش میگیرن که دیگه اون حرص و ولع رو ندارن و دیگه بیخود آویزون ما نمیشن و ما میتونیم یه وقتهایی رو هم به خودمون و مشغولیتهای دلخواهمون اختصاص بدیم.
البته باید حواسمون باشه که اولا این مشغولیتهای فردیمون از حد نگذرن ( مثلا خانوم کوچولو بیشتر از یک ساعت تحمل نداره) ، و ثانیا اون وسط کار به قدر کافی بهشون توجه کنیم که فکر نکنن کارهای ما رقیبشون هستند ...
* نکته مهم ۱: البته این که گفتم بیشتر مال هفت سال دوم زندگی بچه هست، که استقلالش بیشتر میشه. در سالهای اول که بچه نیاز داره در آغوش گرفته بشه و احساس امنیت کنه و این باور درش بوجود بیاد که اطرافیانش آدمهای خوبی هستند و حقیقتا دوستش دارند. این بیس شخصیتش هست که بی اندازه ضروریه، و باید تا جایی که میشه بهش توجه کرد ... خود من واقعا به معنای کلمه در سال اول گرفتار بچه هام بودم، و بچه هام عین کوالا همیشه بغلم بودن و بیشتر وقتها مجبور بودم با یک دست کارهام رو انجام بدم ...
اما بعد از این دوران، همونطور که بچه بزرگ و بزرگتر میشه، باید #بتدریج و جسته و گریخته بعضی وقتها هم اون رو به حال خودش بذاریم تا یاد بگیره خودش خودش رو سرگرم کنه و در عین حال در دیدرسش باشیم تا بدونه ما هنوز هستیم و دوستش داریم ...
* نکته مهم ۲: یادمون باشه بچه ها نیازمند محبت ما هستند، و این ابراز محبت نیازمند زمان و مکان خاصی نیست. برای همین باید از هر فرصتی برای ابراز محبت بهشون استفاده کنیم ...
من خودم از هیچ فرصتی برای چلوندن بچه هام نمیگذرم. برام جالب بود که چند شب پیش خانوم خانوما بهم گفت: مامان من قشنگ یادمه وقتی کوچولو بودم چقدر منو محکم میچلوندین ... یه وقتها نفسم بند میومد، ولی دوست نداشتم تموم بشه! ... الان دیگه زورتون نمیرسه اونقدر محکم بچلونیدم! ;o)
پ.ن: برای یادگیری اصولی تربیت کودک از صفر سالگی تا نوجوانی و جوانی کتاب من دیگر ما از نان شب هم واجب تر است.... فایل های رایگان این ۱۳ جلد کتاب را در اینجا پیدا میکنید ( قیمت خرید کتاب ۶۵۶ هزارتومان ولی فایل های صوتی رایگان هستند ):
منِ دیگرِ ما 💟
💌 @manedigarema
#پست_نود_و_هفتم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
هدایت شده از فرزندِ ما، من دیگر ما ست💗
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
🐝🍋 برای اینکه بچه مریض نشود مهمترین راهش اینه که #ایمنی بچه بالا باشه.
وگرنه بچه اگر ایمنیش پایین باشه کنج خانه ی ایزوله هم دائم مریضه.❌
اگر هم ایمنی بدن بالا باشه در مهدکودک کنار ده تا بچه مریض هم سالم می ماند.
🐝🍋بهترین روش هم برای بالابردن ایمنی بدن...
👇👇👇
https://eitaa.com/tebeslami_koodakan/4396
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
❣حضور خلوت انس است و دوستان جمعند ...❣
خواهران نازنینم، همگی دعوتید به ...
جمع آسمانی ما ...
#پست_نود_و_هشتم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
سلام و عصر زیبای شهریوریتون بخیر ... غیبتم به این خاطر بود که خونه مامان اینها بودم و در حال کارتن کردن وسایلشون برای اسباب کشی ... البته هنوز یک دهم کارها هم انجام نشده! ... اینقدر در اینهمه سال زندگی خرده ریز توی گوشه و کنار اون خونه جمع شده، که جمع کردن و بسته بندی کردنشون کار یک روز و دو روز نیست ... تازه هی خاطره هایی از کودکی و نوجوانی پیدا میشد و کلی نوستالژی و آه و حسرت به روزهای زیبای کودکی ...
خلاصه این غیبت چند روزه رو موجه کنید، تا بریم سر بقیه مطلب ...
روزی که نوشتن در اینجا رو شروع کردم، هدفم این بود که به افکارم جهت بدم و با کمک و راهنمایی دوستانم در عالم سایبر ، بتونم این مسیر سخت رو راحتتر طی کنم.
هنوز مدت زیادی نگذشته بود که لطف خدا شامل حال این وبلاگ شد، و خواهران زیادی باهام همراه شدند که تک تکشون برام ارزشمند هستند و همیشه عطر حضورشون اینجا رو معطر کرده ... شرمنده ام که هیچوقت نتونستم اونطور که باید و شاید شایسته اینهمه لطف باشم، و حتی کلی هم شرمنده دوستانی هستم که هنوز نتونستم سوالهاشون رو جواب بدم.
اما باور کنید زیاد هم تقصیر من نیست. واقعیت اینه که لیلی بودن کار وقتگیری هست ... آدم باید حواسش در آن واحد به جنبه های مختلف زندگی باشه، و دیگه مجالی برای نشستن و وبلاگ نوشتن و جواب اینهمه کامنت سرشار از لطف رو دادن، برای آدم نمی مونه ... یعنی من تازه می فهمم چرا در دوران جاهلیتم اینهمه وقت اضافه داشتم، چون از سر و ته زندگی میزدم و برای کارهام اونقدر که باید و شاید وقت و انرژی صرف نمیکردم. برای همین هم همیشه یه جای کارهام میلنگید و هیچ چیزی سر جای خودش نبود ...
اما این روزها که دارم سعی میکنم بین جنبه های مختلف زندگی یه تعادلی ایجاد کنم، می بینم واقعا نمیتونم بیشتر از یکی دو ساعت در روز برای اینجا وقت بذارم و برای همین اداره ی اینجا با همین روال، واقعا داره برام به یک بار ذهنی تبدیل میشه ...
علاوه بر این، این روزها همسرجان تایم تابستانی کارش هست و چند هفته ای ساعت کارش کوتاهتر از قبل شده، و ما باید تمام کارهایی که در طول سال فرصتی براشون نداریم رو در همین چند هفته انجام بدیم : خریدهای عمده، دکتر رفتنها، تعییر و تحولاتی که لازمه توی خونه داده بشه، و هزارتا کار ریز و درشت دیگه ...
این وسط علاوه بر همه اینها، کارتن کردن وسایل مامان اینها برای اسباب کشی هم نور علی نور شده که باید آخر هفته ها برم کمکشون ( تازه همین امروز ظهر برگشتم خونه خودمون ) ... خلاصه که الان من به تمام معنا یک سر دارم و هزارتا سودا !
مسلماً شما هم دوست ندارین بیاین اینجا و حرفهای کسی رو بخونین که فقط شعار میده و با سر و وضع آشفته، وسط یه خونه شبیه بازار شام نشسته و داره از زیباییهای جهاد همسرداری حرف میزنه! ... یا مجبوره نیازهای همسر و بچه های خودش رو نادیده بگیره، و بعد بیاد اینجا از راهکارهای تعامل مثبت با افراد خانواده داد سخن بده ... یا مادرش رو دست تنها با اونهمه کار ول کرده و اومده داره اینجا می نویسه ... مطمئنم حرفهای همچین آدمی به دل شما خوانندگان باهوش و نکته سنج اینجا نخواهد نشست و اون تاثیری که باید داشته باشه رو نخواهد داشت ...
واقعیت اینه که چند هفته ای من نمیتونم زود به زود اینجا رو چک کنم و آخر هفته ها هم که عملا دو روز کامل اینجا بدون نظارت باقی می مونه، و ممکنه مشکلاتی مثل مشکلات چند روز قبل پیش بیاد ... برای همین علیرغم میل باطنیم مجبورم بخش نظرات اینجا رو تاییدی کنم، تا شان نگاههای پرارزش شما خواهرهای نازنینم حفظ بشه و شرمنده تون نشم. ( نظرات این پست هم استثنائا باز هست )
از طرفی به لطف خدا اینجا یه جو خوبی بوجود اومده که خواهرهای دینی همه در مسیر بهتر شدن به هم کمک میکنند. اما با تاییدی شدن کامنتها دیگه اون حالت وجود نداره که کسی بیاد سوالی بپرسه و دوستان سریع بخونن و بهش کمک کنند ... راستش دلم نمیاد این فضا از بین بره، چون خود من هم به اندازه شما از مطالبش استفاده میکنم.
من بعد از کلی فکر کردن، برای اینکه این جو صمیمی که همه دور هم هستیم از دست نره، یه راهی پیدا کردم ... با اجازه تون یک وبلاگ زدم به نام : " سالن تبادل نظرات " ... اونجا در واقع حکم سالن اجتماعات اینجا رو داره که همگی دور هم جمعیم و از هر دری با هم حرف میزنیم و به هم کمک میکنیم ... لینکش رو هم اونجا گوشه وبلاگ میذارم تا دوستان راحت بهش مراجعه کنند ... یه چیزی مثل اون وبلاگ "چرا جلیلی؟" که مهربانو شکیب عزیزم در ایام انتخابات زد، و در واقع سالن بحثهای سیاسی ما بود ...
#پست_نود_و_نهم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰
#پست_نود_و_نهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
پیرو پیشنهادات دوستانی مثل نیلوفر جان که میخواستن مطالب اینجا دسته بندی بشه، پستهای وبلاگ رو در سه موضوع دسته بندی کرده ام : همسرانه ... مادرانه ... سبک زندگی مومنانه و هر کس میتونه کامنتدونی پست دلخواه خودش رو دنبال کنه.
اما چون من خودم نمیتونم اونجا رو اداره کنم قصد دارم از یکی از دوستان بخوام اونجا رو اداره کنند. فعلا به یکی از دوستان رو انداخته ام و اگر لطفش شامل حالم بشه، اونجا رو رسماً افتتاح میکنیم.
البته دوست عزیزی که مسئولیت این سالن تبادل نظرات رو به عهده میگیره، کار زیادی لازم نیست انجام بده. فقط باید حواسش به این باشه که فضای کامنتدونی ها پاک و در شان خواهران نازنینی که در اون حاضرند باقی بمونه، و اگه یک کامنت نامناسب دید، سریع عکس العمل نشون بده ... و اینکه وقتی نظرات زیاد شد و کامنتدونی سنگین شد، پست جدید بذاره که بحثها اونجا ادامه پیدا کنه ... مثلا اگه نطرات پست مادرانه شماره ۱ سنگین شد، پست مادرانه شماره ۲ رو بذاره ... یا اگه نظرات همسرانه ۵ سنگین شد، همسرانه ی ۶ رو بذاره ...
البته اداره این سالن اجباری نیست، و هر وقت کسی که قبول زحمت کرده، خسته شد یا موقعیتی براش پیش اومد که نمیتونست ادامه بده، کلید رو میده به من، تا به عزیز دیگه ای تحویل بدم ...
خلاصه اونجا دیگه واقعاً تجسم تعاونوا علی البر و التقوی هست، و دیگه هر گلی زدیم به سر خودمون زده ایم ... باید همه دست به دست هم بدیم و این فرصت خوبی که لطف خدا برامون فراهم کرده رو با تمام وجود حفظ، و ازش استفاده کنیم ...
من هم کماکان این گوشه مشغولم و از خودم می نویسم، و دوستان میتونن درباره خود مطلبی که نوشته ام نطرشون رو بذارن. اینطوری من هم در پیدا کردن نظرات @ دار و جواب دادن بهشون راحتترم و دیگه صفحه اونقدر سنگین نمیشه که کانکشن ذغالی من از پس باز کردنش برنیاد ...
یه حسن دیگه ش این هست که کامنتهای زیر مطلب تماماً مربوط به خود اون مطلب و مکملش هستند. نه اینکه بعضی دوستان با هزار امید کامنتدونی رو باز کنند و ببینند از دویست و خورده ای کامنت گذاشته شده، فقط چندتاشون به مطلب مربوط هستند و بعد بیان غرش رو درگوشی به من بیچاره بزنند! ... آخه از شما چه پنهان این مدت کلی اعتراض داشتم به اینکه چرا کامنتدونی پستها زیاد به خود پست مربوط نیست و آدم نمیتونه مطلب رو توی ذهنش تکمیل کنه ;o)
در پایان مثل همیشه از آقایان محترمی که احیاناً اینجا رو میخونن میخواهم که وقتشون رو به کارهای مفیدتری اختصاص بدن، چون واقعاً اینجا چیزی که به درد آقایان بخوره پیدا نمیشه ... پس لطفاً بذارن جو اینجا یکدست باقی بمونه و خواهرهایی که اینجا دور هم هستند بتونند راحتتر با هم صحبت کنند ... من باور دارم که باید حد و مرزها حتی در دنیای مجازی هم مراعات بشه و دوست دارم لااقل در اینجا که تا یه حدی روش کنترل دارم، این اتفاق بیفته.
این خواسته ی بیشتر خواهران خوب اینجاست، که خیلیهاشون بارها و بارها و در کامنتهای عمومی و بیشتر از اون در کامنتهای خصوصیشون ازم خواستن این مورد رو تذکر بدم.
#پست_نود_و_نهم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
بسم الله الرحمن الرحیم
📣 دوستای گلم به نظرتون فاصله ارسال پست های زندگی رضوان جان چقدر باشه خوبه؟
❓هر روز یک پست؟
❓یک روز درمیان یک پست؟
❓هفته ای یک پست؟
لطفا در نظر سنجی زیر شرکت کنید:👇
https://EitaaBot.ir/poll/9zuj?eitaafly
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
تو فقط لیلی باش... 💚
بسم الله الرحمن الرحیم 📣 دوستای گلم به نظرتون فاصله ارسال پست های زندگی رضوان جان چقدر باشه خوبه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
📣دوستای گلم طبق نظرسنجی به دلیل خواست بیشتر دوستان ان شاء الله تلاش میکنم هر روز یکپست از زندگی رضوان جان در کانال بگذارم. برای مراعات حال دوستانی که مشغله زیادتری دارند هم ان شاء الله پنج شنبه و جمعه پست ارسال نمیشه تا همگی با هم بتونیم این داستان زیبا رو بخونیم🌹🌹🌹
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🌹باید که جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی... 🌹
#پست_صدم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🌹باید که جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی....🌹
نهار امروزم مزه ی اشک میداد ... حتی چند بار اشکهایم روی بادمجانهایی که پوست میکندم هم چکید ...
اوضاع این روزهای سوریه، مرا عجیب پرت میکند به ۱۴ قرن قبل ...
دیگر میترسم اخبار گوش بدهم. نمیتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم وقتی میدانم امام مهربانم الان در میدانهای سوریه تنهاست ... در حلب تنهاست ... در گوشه و کنار حرمهای بانوان اهل بیت تنهاست ... بالای سر تک تک کشته شدگان بیگناه این جنگ ناجوانمردانه تنهاست ...
حدس زدن حال و روز امام مهربانیها سخت نیست، وقتی سیصد چهارصد بچه حزباللهی شیعه لبنانی و سوری و عراقی را می بینند که در برابر هشتاد هزار مزدور سلفی در حلب، هفتهها میایستند و متر به متر شهید و مجروح میدهند تا نگذارند شاهرگ مقاومت در منطقه با تیغ اسلام آمریکایی بریده شود ، اما هنوز اذن الهی برای مداخله مستقیم ندارند ...
نمیدانم چرا حس میکنم در بحبوحه نبرد حومه ی دمشق، وقتی جوانان حزب الله در چند متری حرم بانوی خردمند بنی هاشم، تن به تن میجنگیدند و مثل برگ درخت به زمین می افتادند و در آخرین لحظات حیات، امام زمانشان را صدا میکردند، اشک روی گونه های امام مهربانیها میغلتید و مثل امام عشق، زیر لب میگفتند : چه سخت است که از پدرت کمک بخواهی و من قادر به یاریت نباشم ...
امان از دستهای بسته ...
درست مثل جدشان، حضرت امیر علیه السلام، که در آن روز شوم بیعت گرفتن تنهای تنها بود، و مردم فقط گوسفند وار نظاره کردند تا آن ریسمان به دستهایشان بسته شود، و بشود آنچه نباید میشد ... ریسمانی که تار و پودش از جهالت و بی لیاقتی مردم آن روزگار بافته شده بود ...
امان از دستهای بسته ...
در مدینه صدها نفر که در غدیر علی علیه السلام را امیرالمومنین خوانده بودند، ایستادند و فقط نگاه کردند ... امام عشق را هم محبین و منتظرانش با لبان تشنه به شهادت رساندند ... انگار حکایت ما محبان تن پرور و نان به نرخ روز خور، حکایت تازه ای نیست ...
و حالا یک امام دیگر، تنها و بی یاور مانده و باید شاهد کشته شدن کرور کرور انسان باشد ... فقط به این خاطر که دستانش بسته است. اما این بار نه با ریسمان : ۱۴ قرن فرصت خوبی بوده تا آن ریسمان دور خود آنقدر بتند و بتند تا تبدیل به یک پرده شود ... پرده ی ضخیمی به نام غیبت ...
امام خوبم ... ای صاحب محزونترین قلب، در این روز و روزگار ...
قبول داریم که ما دستهایتان را بسته ایم ...
حساب کافران و مشرکان جداست، آنها که قرار نیست نقش مثبتی در این عالم ایفا کنند. به همین خورد و خواب و زندگی حیوانی شان قانعند و ادعایی هم ندارند ... چند صباحی در این دنیا دور خودشان میچرخند و بعد هم خلاص!
آنها چه میدانند موازنه بین نیروهای خیر و شر یعنی چه؟ چه میفهمند که اینبار خدا دیگر به نوع بشر اعتماد ندارد، و تا ما انسانها با اعمالمان کفه خیر را سنگین نکنیم و نشان ندهیم که ادعاهایمان شعار نیست، آخرین ذخیره اش – یعنی شما – را به ما هدیه نخواهد داد ...
آنها چه میفهمند که هر عملشان در عالم، سرنوشت هستی را به سمت خیر یا شر رقم میزند ... اصلا چه میهمند که شما که هستید و آمدنتان یعنی چه؟
این ماییم که خیر سرمان هر جمعه دعای ندبه و هر صبح دعای عهد میخوانیم، و حواسمان هست که حتما بعد از هر صلوات " و عجل فرجهم" یادمان نرود ... اما هنوز جانمازمان جمع نشده، بداخلاقیهایمان، دروغهایمان، غیبتها و تهمتها و مال شبهه ناک خوردنهایمان شروع میشود ... و هیچ فکر نمیکنیم که گناهان ما هم دارد به گناهان بقیه آدمها اضافه میشود تا کفه ی ترازوی شر همچنان سنگین بماند و پرده ی غیبتتان، باز روز به روز و ماه به ماه و سال به سال ضخیمتر شود ...
چه بازی های غم انگیزی دارد این چرخ گردون! ... سرنوشت بشریت در دستان شماست ، و ما مدعیان محبتتان این را میدانیم، اما آنقدر همت نداریم که در لحظه ی انتخاب بین دروغ گفتن یا نگفتن، به این فکر کنیم که این گناه در عالم وزنی دارد ، و کفه ترازوی شر را سنگین خواهد کرد و آمدنتان به اندازه یک دروغ به تعویق خواهد افتاد ... آنقدر عرضه نداریم که از ایمانمان خنجری بسازیم و پرده ی غیبت را بشکافیم تا شما بتوانید در جهان طرحی نو در اندازید ... همانطور که در آن روز شوم ۴۰ نفر مرد پیدا نشد که آن ریسمان شوم را پاره کند ...
#پست_صدم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰
#پست_صدم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
دوستانتان که ما باشیم، وااای به حال دشمنانتان!
نمیدانم امروز کجا بودید ... نمیدانم امشب کجایید ... اما خوب میدانم که حالتان خوب نیست ... خوب میدانم که از ما دلگیرید ... اگر مثل منی جای شما بود، تا به حال صدبار نفرینمان کرده بود ... اما شما فرزند خلف پیامبری هستید که رحمه للعالمین بود ... و فرزند مادری که تا لب مرز نفرین کردن مردم مدینه پیش رفت، تا جایی که ستونها مسجد النبی از زمین خدا شد و نزدیک بود زمین و زمان زیر و رو بشود، اما مادرانه دم فرو بست و سکوت کرد ...
آقای خوبم ... مهربانم ... ای کسی که این روزها تمام فکر و ذکر و هستیم به شما گره خورده است!
میشد قرنها قبل به دنیا بیایم. در زمان روم باستان، در قرون وسطی، در زمان انقلاب کبیر فرانسه، در عهد شاه عباس یا هر وقت دیگر و هر کجای دیگر ... اما خدا مرا در این دوران به دنیا آورده است. خدا مرا قابل دانسته تا در این پیچ تاریخی عظیم حضور داشته باشم و اعمالم تا این حد در سرنوشت نهایی بشریت تاثیرگذار باشد ... خدا خواسته که بخشی از حادثه شریف ظهور به دست من تحقق پیدا کند ...
کمکم کنید که بفهم این روزها چه روزهای خطیریست. و بدانم که چه بسا کسانی که آرزو داشتند به جای من در این عصر و زمان میزیستند، اما خدا آرزویشان را محقق نکرد ... کمکم کنید که بفهمم خدا من را در این عصر آخرالزمان به دنیا نیاورده که بنشینم و تماشاچی باشم و بگذارم همه چیز از دست برود ... کمکم کنید که کمکتان کنم، با همین دستهای لرزانی که حالا بر روی دکمه های کیبورد سرگردان است ...
کمکم کنید که بفهمم دیگر بعد از این هر دعایی که بجر آرزوی تعجیل در فرج شما بکنم، بی چشم و رویی و نمکدان شکنی ست ... و هر گناهی که مرتکب بشوم، خیانت به شما و آب به آسیاب دشمنان شما ریختن است ... و هر کار خیری که به عنوان پاداشش چیزی بجز شما را از خدا بخواهم، عین خودخواهی ست ...
دوستتان دارم آقا ... و تنها سرمایه ام، یعنی تمــــــام ثانیه های بودنم را تقدیمتان میکنم ... و میدانم هیچ گناهی آنقدر لذت ندارد که بیارزد حتی لحظه ای لذت درک " ترانا و نراک " به تاخیر بیفتد ... کمکم کنید که مردانه پای " الهم عجل لولیک الفرج " گفتنم بایستم، و گناهانم را یکی یکی بر سر راه آمدنتان قربانی کنم ... و مسیرتان را با اشکهای توبه ام شستشو بدهم ...
همه اینها را گفتم، اما ... میدانم که خیلی در حقتان کوتاهی کرده ام، اما ...
دوستتان دارم آقا ... و میدانم که میدانید ...
هواخواه تو ام جانا و میدانم که میدانی / که هم نادیده می بینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق / نبیند چشم نابینا، خصوص اسرار پنهانی
#پست_صدم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
پرسش و پاسخ Q & A - پاسخ به سوال نسرین جان و✅ محبوب جان❓
این پست در جواب سوالات نسرین جان و محبوب جان در پست قبل نوشته شده:
نسرین جان یکی از بزرگترین فایده های مطالعه تاریخ اسلام این هست که میتونی با چشم خودت ببینی که امامها در زمان حیاتشون دقیقا مثل همه انسانهای عصر خودشون زندگی میکردند، رفت و امد میکردند، شاد میشدند، اندوهگین میشدند و ... اینطوری امام از این حالت دکوری که در ذهن ماها ازشون ساخته اند، بیرون میان و عینیت پیدا میکنند و قابل لمس میشن ...
دقیقا همون هدفی که آیه شریفه : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی " به دنبالش هست ... اینکه مردم باور کنند پیامبر مهربانیها صلی الله علیه و آله انسانی هستند مثل همه انسانها ... درسته که مرتبه وجودیشون اونقدر والاست که بهشون وحی میشه، اما این منافاتی با بُعد انسانی وجود شریفشون نداره ... انگار خدا میخواسته به آدمهای اون دوره و آیندگانی که من و شما باشیم، هشدار بده که مبادا فکر کنید او یک تافته جدا بافته ست و خودتون رو ازش جدا کنید ، بلکه اتفاقا باید تا میتونید بهشون نزدیک بشید و از برکات وجودشون بهره ببرید ... چون لازمه ی بهره بردن از نور، نزدیک شدن به چشمه ی نور هست.
بالاترین ظلمی که ممکنه ما به یک امام بکنیم این هست که بگیم: " ایشون که امام هستند، ما که نمیتونیم مثل ایشون عمل کنیم!" ... این اصلا خلاف اصل وجودی امامه. پیامبران و امامان دقیقا از جنس خود مردم هستند تا محدودیتهای بشری داشته باشند و آدمها بتونن در همه چیز به اونها تاسی کنند. نه اینکه یه موحودات مجرد و ماورایی مثل فرشته ها باشند که اقتضائات بشری براشون قابل تعریف نیست، و انسانها نمیتونن در همه چیز خودشون رو به اونها شبیه کنند ...
این موضوع اونقدر مهمه که خدا در قران دقیقا میگه: و لو جعلناه ملکاً لجعلناه رجلاً و للبسنا علیهم ما یلبسون ... یعنی حتی اگه قرار بود پیامبری که ما به سوی شما میفرستیم از جنس فرشتگان باشد هم او را شبیه انسانها قرار میدادیم و از همان لباسهای شما به او می پوشانندیم.
خداوند تاکید داره که ما پیامبران ( و به تبع اونها امامان ) رو انسانهایی مثل خودمون بدونیم که تنها فرقشون با ما اینه که ظرفیتهای وجودیشون رو به فعلیت رسونده اند و در نتیجه به مرتبه های والاتر و زیباتری از حیات دست پیدا کرده اند ، و ما میتونیم با نزدیک شدن به اونها مسیر رو ازشون یاد بگیریم و ما هم در حد توان وجودمون رو تعالی بدیم.
اما درباره گناهکار بودن و قابل نبودنمون باید بگم این هم یکی از مکاید شیطانه که به وسیله ش ما رو ناامید کنه از منبع نور هستی دور نگه داره ... سیره ی خود پیامبر و امامان هم موید این ماجراست. هیچوقت در هیچ کجای تاریخ گفته نشده که پیامبر مهربانیها یا یکی از امامان، کسی به حضورشون رسیده باشه و اون رو به چشم حقارت دیده باشند، یا از خودشون رانده باشن. حتی اگه اون فرد گناهکار هم بوده باشه، باز هم مشمول لطفشون واقع شده. حالا اگه خودش بی لیاقت بوده و از این فرصت استفاده نکرده، یک بحث جداست.
به فرموده حضرت امیر (ع) ، امام مانند کعبه هستند که باید مردم به سمتشون برن، نه اونها به سمت مردم. و اونوقت اگر کسی به سمت امام رفت، دیگه در دایره لطف امام قرار میگیره، یعنی اصلا شان امامت با رویگردانی از کسی که به امام رو کرده سازگار نیست ...
در ماجرای کربلا میخوانیم که زهیر بن قین – که عثمانی مذهب بود - حاضر نبود به حضور امام حسین بره و به اصرار همسرش و برای رعایت ادب اینکار رو کرد. اما همین ادب باعث شد دیگه نمگ گیر بشه و دیگه حتی به قیمت جانش هم از یاری و جانفشانی برای امام دست برنداره ... یا همین حر که اینقدر همگی بهش حسرت میخوریم. مگه کم بدی کرده بود؟ مگه عامل اصلی توقف امام در کربلا نبود و اونقدر امام رو نگه نداشت تا سپاه عمربن سعد از کوفه رسید؟ ... اما به محض اینکه صبح عاشورا پشیمون شد و به سمت امام عشق رفت، امام با آغوش باز او رو پذیرفتند و انگار نه انگار اصلا اون اتفاقات و گفتگوهای دهه محرم بینشون رد و بدل شده بوده.
همه اینها به این خاطر هست که اصل ماجرا جنگ نبود. بلکه اون جنگ بهانه ای برای هدایت بود ... وقتی حر خودش با پای خودش داشت به سمت هدایت می اومد، چرا باید امام تحویلش نمیگرفت؟ وقتی زهیر در دم خیمه شمشیرش رو به قمر بنی هاشم تحویل داد و عملا نشون داد که در پی جنگ نیست، دیگه کار دیگه ای نمونده بود، جز اینکه امام او رو در آغوش بگیرن و اصلا دیگه گذشته ش رو به حساب نیارن ...
#پست_صد_و_یکم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰
#پست_صد_و_یکم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
امام دنبال حکومت و تسویه حساب شخصی نبودن که بخوان سخت بگیرن و گذشته آدمها رو به رخشون بکشن ... امام به وضوح میفرمودند : ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر ( من به دنبال اجرای نیکیها و پرهیز از بدیها هستم.) ... حالا که خود آدمها با پای خودشون به سمت خیر اومدن و از بدی دوری کردند، دیگه چیزی باقی نمی مونه که اونها رو از لطف امام محروم کنه.
شان اصلی یک امام "هدایت به امر" هست. همونطور که در قران گفته شده: " و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا" ... هدایت به امر یعنی یک پله بالاتر از هدایت ... در هدایت ( که شان انبیاست ) مسیر درست به انسانها نشون داده میشه ... اما هدایت به امر یعنی مثلاً اگر کسی راه رو ازت پرسید فقط به آدرس دادن اکتفا نکنی، بلکه دستش رو بگیری و ببری و به مقصد برسونی ...
برای همین در زیارت جامعه کبیره که مانیفست امامت هست، خطاب به امامان میگیم "من اتاکم نجی" ... هر کس به شما رو کند نجات خواهد یافت ... چون هر کس به امام رو کنه، بی برو برگرد امام به او رو خواهند کرد. اگر نکنند مطابق شان وجودیشون رفتار نکرده اند، و این از یک معصوم محاله.
پس یقین بدون محاله که شما به امام زمانت سلام بدی و ایشون جواب سلامت رو ندن. محاله دریچه قلبت رو به روشون باز کنی، و ایشون به قلبت وارد نشن ... بدون ایشون بهت توجه دارند، و اصلا مشتاقند که به سمتشون بری و ازشون راهنمایی بخوای. مثل مادرشون که از سوالات پی در پی اون زن نه تنها ناراحت نشدند، بلکه اونها رو بهانه ای برای دریافت پاداش از خداوند میدیدند و ازش استقبال میکردند. ( ماجرا رو میتونی اینجا بخونی )
پس هر وقت قلبت به امام مهربانیها مایل شد، با خیال راحت و با تمام وجودت بنشین و باهاشون حرف بزن، همونطور که شیعیانی که معاصر امامان بودند به محضرشون میرفتند و زانوی ادب به زمین میزدند و باهاشون صحبت میکردند ... مگه ما چیمون از اونها کمتره؟ تازه ما یه برتری داریم، که ایمان به غیب هست. ایمان به وجود کسی که با وجود غیبت، در کنار ماست، و مثل خورشید پشت ابر ما رو از انوار وجودش بهره مند میکنه ...
------------------------
و اما درباره اینکه چرا باید به خاطر امام گناه نکنیم و اینکه شایسته تر هست که خدا علت دوری ما از گناه باشه، نه امام که یکی از بندگان اوست ... باید بگم:
تعریف ما از گناه چیه؟ چیزی که خدا ما رو از انجامش منع کرده. پس همین که ما یک فعل رو گناه میدونیم نشون دهنده این هست که به وجود خدا معتقدیم و امر و نهیش رو محترم میشمریم ... تا اینجا توحیدمون تکمیله ...
اما این گناه در عالم امکان یک اثر وضعی هم داره. و اون تاثیرش در توازن بین خیر و شر در جهان هستیه. هر گناه اثری در کل عالم وجود داره ، که در عوالم بالاتر به خوبی قابل درک هست. و فقط در عالم ماده نمیشه حسش کرد.
اینکه ما در انجام ندادن گناه، علاوه بر احترام گذاشتن به نهی الهی ، هدف والای برطرف شدن موانع ظهور و تحقق امر الهی در جهان رو هم مد نظر داشته باشیم نه تنها با توحید منافات نداره، بلکه از این باب که یاری دین خدا محسوب میشه، مشمول تاییدات ویژه خدا هم هست.
----------------------------------------
حالا میرسیم به سوال محبوب جان که پرسیده بود: " اگه باید کفه ی نیرو های خیر سنگین تر باشه پس چرا می گن عالم از شر و ظلم پر شده، موقع ظهور؟ "
برای درک پاسخ این سوال توجه به یک نکته مهمه :
اعمال خیر و اعمال شر هر دو ظاهرا یک فعل هستند ... اما درماهیت و همینطور از نظر بعد وجود با هم تفاوت بنیادی دارند.
اعمال شر به تعبیر قران مثل کف روی آب هستند ... به قول خودمون فقط پُف دارن، اما سبک و بی ارزشند و قدرت اثر بخشی چندانی ندارند ... این که قران در وصف کافران میگه " اعمالهم کسراب " به همین معناست.
به قول یکی از بزرگان: " اعمال انسان بعد وجودی داشته و سبک و سنگین می شوند، سبک است یعنی نورانیت ندارد و از کمال و آثار وجودی خالی است، سنگین است یعنی نورانی است و منشا آثاری لذت بخش از نوع خودش…"
توجه به این نکته هم مهمه که اعمال شر اصولا وزنی ندارند و به تعبیر قران وزن و ارزش فقط متعلق به اعمال خیر هست ( الوزن یومئذ الحق ) ... و اعمال شر فقط خاصیت منفی و خنثی کنندگی دارند و نوری که در اثر اعمال خیر تولید میشه رو نابود میکنند. ( مثل تاریکی که خودش چیزی نیست، بلکه به نبود نور، تاریکی گفته میشه )
#پست_صد_و_یکم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt