🍃🌷▪️🍃🌷▪️
🍃🍃🍃 مناسبت روز :
#وفات حضرت سکینه سلام الله علیها
♡حضرت سکینه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام 56 سال پس از واقعه کربلا, در شب پنجم ربیع الاول سال 117 هجری در مدینه وفات کردند.
☆حضرت سکینه سلام الله علیها، دختر ابى عبدالله الحسین علیه السلام و رباب، دختر "امرء القیس" است. نام اصلى وى " آمنه" یا "امیمه" بود و مادرش رباب، او را به "سکینه" ملقّب ساخت.
♡این بانوى شریف ِعلوى، در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین علیه السلام و مادر گرانمایه اش حضرت رباب سلام الله علیها و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى سلام الله علیها پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین علیه السلام - معروف به زین العابدین - در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره هاى وافر یافت.
#حرم منسوب به ام کلثوم دختر امام علی (ع) و سكينه دختر امام حسين(ع) در قبرستان بابالصغیر، سوريه هست.
کانال همسفران دیار طغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
🔷🔷🔷
مناسبت های پنجم صفر
🏴وفات حضرت سکینه بنت الحسین (سال 117 ه.ق)
🌹شهادت شهید ثانی (سال 965 ه.ق)
▪️درگذشت مهدی واعظ خراسانی (۲۴ آذر ۱۳۲۹ش) (سال 1370 ه.ق)
🌸🌴https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #قسمت صد و نود و پنجم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیف
🌷🌷🌷
#قسمت صد و نود و ششم (کتاب
زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیفوری
( قسمت پنجم )
#راوی: پاسدار جانباز غلامحسین محسن بیگی (دایی شهید)
☆سال 64 در گردان 410 غواص بودم. محمّدرضا هم در آن گردان بود. روزهای نسبتا سختی را می گذراندیم.
☆گرمای طاقت فرسای مرداد ماه اهواز و منطقهی جفیر، بدون برق و بدون هیچ امکانات خنک کننده ای، روزها برای آموزش به منطقه «هور العظیم» می رفتیم و رزمندگان شبها به مناجات می پرداختند. هر کدام برای خود قبری مهیا میکردند و نیمه های شب صدای «العفو» و مناجات آنها فضای اردوگاه را پر میکرد.
☆اگر عصرها کسی خسته بود و خوابش میبرد محمّدرضا چفیه اش را خیس میکرد و او را باد می زد تا خنک شود، خودش گرما را تحمل میکرد که دوستان و همسنگرانش راحت باشند.
#بغض فرمانده حاکی از پرواز رضا بود.
☆پس از عملیات کربلای 4 که به اهواز رسیده بودیم، فرمانده گردان 410، سردار شهید علی عابدینی را در قرارگاه شهید کازرونی دیدم. از آنجایی که ایشان مرا می شناخت و قبلا در همان گردان بودم ایستاد و از ماشین پیاده شد.
#گفت: «از خواهر زاده ات خبر داری؟» گفتم: « نه». ایشان مکثی کرد و با حالت بغض گفت: « زخمی شده است». #فهمیدم که محمّدرضا شهید شده است.
☆به دلیل فاصله سنی کمیکه با محمّد رضا داشتم خیلی با هم رفیق بودیم. در زمان تحصیل با هم به مدرسه می رفتیم و معمولاً به اتفاق شهیدان غلامعلي فتاحی و حسن رشیدی هر ماه یک روزنامه دیواری از طرف انجمن اسلامی مدرسه تهیه میکردیم.
«دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است.
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی»
#زمانی که با هم در گردان 410، حضرت رسول (ص)، بودیم، محل استقرار گردان، منطقه جفیر بود و برای آموزش غواصی روزها به منطقه هور العظیم می رفتیم.
☆با همهی خستگی آموزش در آن هوای گرم تیر ماه جنوب، عصرها قبل از اذان بهاتفاق شهید عباس آخوندی با یک ضبط صوت در یک جای خلوت می نشستند و روضه های حجتالاسلام انصاریان را گوش میدادند.
#نماز شبش ترک نمی شد. در قبری که اطراف اردوگاه برای خود درست کرده بود، شبها با خدا راز و نیاز میکرد.
#جوانی محجوب، دوست داشتنی و بسیار کم حرف بود. همین خصلت کم حرفی او باعث شده بود که از معاصی، غیبت، تهمت و...به دور باشد.
مقید بود. #هرشب سوره ی واقعه را تلاوت کند. درخوردن غذا اعتدال داشت. از خوردن بعضی تنقلات مثل تخمه، خصوصا در ایام محرم، با توجیه آن که لهو است، خودداری میکرد.
ادامه دارد...
منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال تلگرامی و ایتای همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra
May 11