همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #قسمت صد و نود و پنجم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیف
🌷🌷🌷
#قسمت صد و نود و ششم (کتاب
زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیفوری
( قسمت پنجم )
#راوی: پاسدار جانباز غلامحسین محسن بیگی (دایی شهید)
☆سال 64 در گردان 410 غواص بودم. محمّدرضا هم در آن گردان بود. روزهای نسبتا سختی را می گذراندیم.
☆گرمای طاقت فرسای مرداد ماه اهواز و منطقهی جفیر، بدون برق و بدون هیچ امکانات خنک کننده ای، روزها برای آموزش به منطقه «هور العظیم» می رفتیم و رزمندگان شبها به مناجات می پرداختند. هر کدام برای خود قبری مهیا میکردند و نیمه های شب صدای «العفو» و مناجات آنها فضای اردوگاه را پر میکرد.
☆اگر عصرها کسی خسته بود و خوابش میبرد محمّدرضا چفیه اش را خیس میکرد و او را باد می زد تا خنک شود، خودش گرما را تحمل میکرد که دوستان و همسنگرانش راحت باشند.
#بغض فرمانده حاکی از پرواز رضا بود.
☆پس از عملیات کربلای 4 که به اهواز رسیده بودیم، فرمانده گردان 410، سردار شهید علی عابدینی را در قرارگاه شهید کازرونی دیدم. از آنجایی که ایشان مرا می شناخت و قبلا در همان گردان بودم ایستاد و از ماشین پیاده شد.
#گفت: «از خواهر زاده ات خبر داری؟» گفتم: « نه». ایشان مکثی کرد و با حالت بغض گفت: « زخمی شده است». #فهمیدم که محمّدرضا شهید شده است.
☆به دلیل فاصله سنی کمیکه با محمّد رضا داشتم خیلی با هم رفیق بودیم. در زمان تحصیل با هم به مدرسه می رفتیم و معمولاً به اتفاق شهیدان غلامعلي فتاحی و حسن رشیدی هر ماه یک روزنامه دیواری از طرف انجمن اسلامی مدرسه تهیه میکردیم.
«دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است.
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی»
#زمانی که با هم در گردان 410، حضرت رسول (ص)، بودیم، محل استقرار گردان، منطقه جفیر بود و برای آموزش غواصی روزها به منطقه هور العظیم می رفتیم.
☆با همهی خستگی آموزش در آن هوای گرم تیر ماه جنوب، عصرها قبل از اذان بهاتفاق شهید عباس آخوندی با یک ضبط صوت در یک جای خلوت می نشستند و روضه های حجتالاسلام انصاریان را گوش میدادند.
#نماز شبش ترک نمی شد. در قبری که اطراف اردوگاه برای خود درست کرده بود، شبها با خدا راز و نیاز میکرد.
#جوانی محجوب، دوست داشتنی و بسیار کم حرف بود. همین خصلت کم حرفی او باعث شده بود که از معاصی، غیبت، تهمت و...به دور باشد.
مقید بود. #هرشب سوره ی واقعه را تلاوت کند. درخوردن غذا اعتدال داشت. از خوردن بعضی تنقلات مثل تخمه، خصوصا در ایام محرم، با توجیه آن که لهو است، خودداری میکرد.
ادامه دارد...
منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال تلگرامی و ایتای همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra
May 11
✨▪️✨▪️
#از طالقانى پرسیدند :
چرا در مجلس روى صندلى نمي نشيند ؟
در پاسخ گفت : کسی که روی صندلی نشست....
نمیتواند قانونی بنویسد که به درد روی زمین نشستگان بخورد......
#یادش گرامی و روحش شاد▪️
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨▪️✨
📸 عکسی دیده نشده از آیت الله طالقانی و همسرش
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌼🍃🌼
▫️براساس نرخ جدید جریمههای رانندگی، در آغوش گرفتن کودکان هنگام رانندگی نیز، ۱۵۰ هزار تومان جریمه دارد.
https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌺🍃🌺
#نکته ی سلامتی امروز کانال همسفران دیارطغرالجرد :
#مراقب مغز خود باشید؛ پیش بینی افسردگی اواخر عمر
▫️افسردگی یکی از عوارض روانشناختی ناتوانکننده سکته مغزی بوده که در تمامی حوزههای اجتماعی، شـغلی، بین فردی، هیجانی و شناختی بیمـاران مبتلا اثرات مخربی به جای میگذارد.
#با این روش مراقبت از مغز، از افسردگی در هنگام پیری جلوگیری کنید👇
khabarfoori.com/fa/tiny/news-3091318
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🍃🌸
🔻 آیا تابحال به کلمه ی «رد مظالم» برخوردید؟
#بدلیل مهم بودن مطلب مجددا منتشر میشود.
#ممکن است ما در گذشته خسارتی به کسی زده ایم و یا مالی را از کسی برداشته ایم، مثلاً با ماشینی ناشناس تصادف کرده ایم و یا در کودکی بر اثر بی توجهی وسیله ای را از همکلاسیمان یا مغازه ای برداشته ایم که الان نمیتوانیم آن شخص را پیدا کنیم.
#در چنین مواردی که ما صاحبان حق را نمی توانیم پیدا کنیم باید با اجازه مجتهدین معادل آن مبلغ را " رد مظالم" به فقرا بدهیم.
#در ماه پربرکت ربیع الاول بهترین فرصت است.
❌ تذکر : اگر صاحب حق و یا ورثه او را میشناسیم حتماً باید خسارت را به خودش بدهیم و شامل رد مظالم نمیشود.
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌷🍃🌷
▪️سردار مجد می گفت: وقتی جنگ تمام شد من رفتم دانشگاه ؛ دیدم نمیتونم مخارج دانشجویی و.... رو در تهران تأمین کنم رفتم یک وزارتخانه؛ گفتم همکار نمیخواین؟
گفتند چرا یه آبدارچی نیاز داریم.
بی درنگ گفتم از الآن آماده ام شروع بهکار کنم. بهعنوان آبدارچی بهصورت پاره وقت کار میکردم.
▪️یک روز که مدیر سازمان (وزیر) با سایر ارگانها جلسه داشت، طبق وظیفه چایی ریختم و رفتم داخل تا از همکاران و مهمانان پذیرایی کنم.
وارد که شدم مدیر (وزیر)تا چشمش به من افتاد صدا زد:
به به حاج حبیب.....و آغوش باز کرد و....
▪️مدیر ما خطاب به اون مدیر (یا وزیر) گفت: آقای مجد رو میشناسید؟!
_بله ایشون از فرماندهان ما در جنگ بودند.
سپس به من گفت شما و اینجا؟! چه مسئولیتی در وزارتخانه دارید....؟
گفتم: خادم شما و مردم ، آبدارچی سازمان هستم....
▪️سکوتی عجیب بر جلسه حاکم شد و مدیر ما با اظهار شرمندگی و...... عذرخواهی می کرد.
💥ولی حقیقت این بود که ما بعد جنگ:
▪️ از کسی طلب نداشتیم.
از انقلاب طلب و توقعی نداشتیم.
▪️ بدهکار انقلاب بودیم.
🌷سالگرد عروج شهادت گونه سردار حاج حبیبالله مجد. جانشین عملیاتی قرارگاه مهندسی حمزه سیدالشهدا گرامی باد.🌷
🌷https://eitaa.com/Yareanehamra