eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
592 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
50 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
همسفران دیار طغرالجرد
🌹🌹 #قسمت نود و چهارم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن
  🌹🌹 نود و پنجم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن رشیدی [ قسمت سی و دوم ]  : خود نوشته‌های شهید🌷 که به نیروهاغذا می‌داد، موقعی که به چادر ما آمد به او گفتم: «من از قیافه ات می‌فهمم که تو شهید می شوی. بیا و نوشته ای به من بده که اگر شهید شدی، در آخرت مرا شفاعت نمایی».   با حالت تواضعی که مخصوص رزمندگان در آستانه ی شهادت است، گفت: «ما لیاقت شهادت نداریم و...». بعد که دید من اصرار دارم، نوشت: «اگر خداوند لیاقت شهادت را به من داد و من به فیض شهادت رسیدم و اجازه ی شفاعت را هم به من عنایت کرد و شما هم مرتکب گناهی نشده بودی، من، شما را شفاعت می‌کنم، میرزایی». امضا هم کرد. عملیات فتح المبین همراهم بود و سالم از عملیات بیرون آمد ولی بعد از عملیات رمضان در سال شصت و یک به فيض بزرگ شهادت نائل گردید. نیروهای بسیجی وارتشی : چند روزی پشت تپه های چاه نفت بودیم تا اینکه از طرف مسئولین، دستور طرح ادغام ارتش با سپاه صادر گردید و گروهان ما هم با یکی از گروهان های ارتش که فرمانده آن جناب سروان افشین فر بود، ادغام شد. روز قبل از عملیات برای این‌که نیروهای ارتش و سپاه و بسیج با هم انس پیدا کنند، برگزاری آموزش ها و برنامه‌های صبحگاهی و تاکتیک رزم شبانه را با هم انجام می دادیم. از روزها، بنده و جناب سروان افشین فر و یکی دو تا از افسران ارتش با هم برای شناسایی وضعیت عراقی ها تا نزدیک خط مقدم دشمن، جلو می‌رفتیم، به طوری که سربازان و تانک‌های عراقی را که در سنگرهایشان پناه گرفته بودند، با چشم غیر مسلح، به خوبی می دیدیم.   روز به سمت یکی از خطوط عراقی‌ها که مشرف به یک روستای خالی از سکنه بود رفتیم. داخل روستا شدیم، بعضی از ساختمان های روستا بر اثر انفجار گلوله آسیب دیده بود. به سختی و با عبور خانه به خانه، خود را به آخرین خانه که نزدیک خاکریز عراقی‌ها بود، رساندیم و چند دقیقه ای از پنجره ی آن که به طرف خاکریز عراقی‌ها بود، رفت و آمد عراقی‌ها را تماشا می‌کردیم. من متوجه شدم که جناب سروان افشین فر دارد به افسر دیگری که همراهمان بود می‌گوید: «دیدی در زمانی که بنی صدر فرمانده کل قوا بود، این منطقه را چطور به آسانی از دست دادیم؟ حالا باید به زحمت، از عراقی ها باز پس بگیریم». ادامه دارد.... نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra