همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و سی و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید حسن رشیدی 🌷 ( ق
🌷🌹🌷🌹
#قسمت صد و سی و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگینامه شهید حسن رشیدی 🌷
( قسمت دوم )
#آن روز برفی که خود را به هم رزمان رساند.
#راوی: پدر شهید، مرحوم حاج اکبر رشیدی :
《تاریخ مصاحبه 30 فروردین ۸۷》
▫️سال ۶۱ فصل زمستان بود و برف زیادی باریده بود. رفته بودم پشت بام خانه که برف ها را پارو کنم. وقتی آمدم پائین سراغ حسن (مهدی) را گرفتم. گفتند رفته جبهه. گفتم توی این هوای سرد و برف زیاد، ماشینی نیست که او را ببرد. بعداً متوجه شدیم که رفته ایستگاهی که ماشین ها می رفتند. زرند، سوار یک وانت شده، آن هم در قسمت بار و خودش را به رزمندگانی که عازم جبهه بودند، رسانده و بهاتفاق به جبهه رفته اند. محصل بود و تحصیلاتش را تا سال اول دبیرستان ادامه داد. بیشتر پیگیر درس خواندنش بود. اگر کاری به او واگذار میکردیم انجام میداد. در زمان انقلاب همیشه سعی میکرد جزء افراد پیشگامی باشد که در راهپیمائی ها شرکت میکردند. در برنامههای مسجد و مراسم انقلاب شرکت میکرد. بعد از شهادتش هر روز عکس پسرم را می بوسم و با او درد دل میکنم.
#درجستجوی خواهر زاده :
#راوی: دایی شهید، مرحوم حاج احمد رشیدی مقدم :
▫️با اینکه شهید حسن رشیدی خواهرزاده ی من بود اما به خاطربُعد مسافت، شاید به اندازه سالهای عمرش، او را ندیده بودم. چند مرتبه ای که او را دیدم، نوجوانی کم حرف و چهره ای دوست داشتنی داشت. #آخرین مرتبه ای که او را دیدم، همان شبی بود که برای خداحافظی آمده بود. به عادت هر شب، به خانهی پدر و مادرم رفتم و دیدم که کنار مادر مرحومم نشسته و مادر گریه میکند. علت را پرسیدم گفت: «مهدی میخواهد به جبهه برود». گفتم: «هنوز سن او کم است». مادر گفت: «مثل اینکه او را پذیرفته اند». بعدها معلوم شد سن شناسنامه ای خود را دو سال بیشتر کرده.
▫️تعطیلات تابستان سال 1362 بود. چند ماهی از رفتنش به جبهه میگذشت. خبر آوردند که او مفقودالاثر شده نه کسی خبر موثقی از شهادتش داشت ونه مدرکی دال بر اسیر شدنش بود.
▫️هر چند وقت یکبار کسی میگفت صدایش را از رادیو عراق شنیده است. از طریق آقای حسن زارع پیشه که تصور میکنم در ردیف فرماندهان نیروهای بسیج بودو بعدها به شهادت رسید، پیگیر وضعیت خواهر زاده ام شدم اما آن انسان والا مقام هم هر وقت از جبهه برمیگشت از وضعیت ایشان اظهار بی اطلاعی میکرد تا اینکه در سال 1374 و بعد از گذشت دوازده سال تفحص، پیکرش به همراه شهیدان موسی فتاحی، محمد (رضا )صیفوری و شهیداکبرپورحاتمی، کشف و تشییع شد و در گلزار شهدا آرام گرفت.
#چنین رفتنی را آرزو دارم.
#راوی: مادر شهید :
روزی که تشییعجنازه شهید محمود..
ادامه دارد...
#منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷
🌷🍃🌷https://eitaa.com/Yareanehamra🌷