eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
588 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
همسفران دیار طغرالجرد
.🌹🌷 #قسمت هفتاد و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه جانباز شهید سردار حاج حس
  .🌹🌷 هفتاد و نهم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه جانباز شهید سردار حاج حسن رشیدی: [ قسمت شانزدهم ]  : خود نوشته‌های شهید🌷 ضدانقلاب و مشکلات ما : نظر مهمات و اسلحه در مضیقه قرارگرفته بودیم. زمان ریاست جمهوری بنی صدر بود و او هم می‌گفت: « شما باید از ارتش، اسلحه و مهمات بگیرید». یک تیپ از ارتش هم در جوار ما مستقر بود، به آن‌ها هم که مراجعه می‌کردیم، می گفتند: « ضد انقلاب پادگانمان راغارت کرده و ما خودمان هم از نظر تسلیحات، در مضیقه هستیم.   شهید عرب نژاد آمدیم تهران. اوّل رفتیم منزل (مرحوم )سیدمحمدباقر مهدوی (نماینده یک دوره کرمان در مجلس ) صبحانه‌ای خوردیم و از آنجا رفتیم پیش آقای محمّدعلی انصاری که در نزدیکی بیت امام (ره) بود. شهید عرب نژاد با ایشان صحبت کرد و از کمبودها برایشان گفت و ایشان هم اظهار داشت: «این موارد در اختیار رئیس‌ جمهور است».   هم چیزی دستگیرمان نشد تا اینکه در پادگان تیپ ارتش، صبحگاه مشترک گذاشته بودند و از فرمانده ی سپاه هم دعوت کرده بودند تا در آن مراسم شرکت کند. شهید عرب نژاد به من گفت: « تو بیا به‌جای من برو و در مراسمشان شرکت کن».   رفتم بالای جایگاه و کنار فرماندهانشان قرار گرفتم و زمانی که یگان‌های رژه رونده از جلوی ما رد می شدند، مثل سایر فرماندهان، احترام نظامی به جا آوردم، این موضوع عاملی شد که با آن برادران بیشتر دوست شویم و بتوانیم اندکی کمبود مهماتمان را برطرف کنیم. یکی از افراد مخبر گفت: « دموکرات و کومله و نیروهای وابسته به آن‌ها قصد دارند، فردا به شهر حمله کنند. من خود دیده ام که در تدارک حمله هستند». شهید عرب نژاد به من گفت: « خیلی نمی شود به حرف ایشان اعتماد کرد چون هم خبر از آن‌ها برای ما می‌آورد و هم از ما برای آن‌ها می‌برد. باید پنجاه پنجاه فرض کرد. نیروها را آماده کن برویم». 🌷شهید محمد طائی ولباسی که ازخون شهید مدتها بوی عطر میداد.   آماده شدند و به طرف آن مسیری که قرار بود وارد شهر بشوند، حرکت کردیم. نزدیک ارتفاعاتی که سمت چپش رودخانه و دره بود، رسیدیم. چند نفر از نیروها به مسئولیت شهید سعید غلامی به سمت بالا رفتند تا از موقعیت پشت آن بلندی و دره اطلاع به دست آورند.   ی جانباز، محمّد تیموری هم که خدمه ی تفنگ 106 بود، اسلحه را به سمت پیچ داخل دره، نشانه روی کرد. از آنجایی که این برادر مستقر شده بود، حدود بیست الی سی متر از جاده معلوم بود.  سعید غلامی با چند نفر از نیروها، نزدیک بلندی با دشمن درگیر شدند و بالا رفتن از تپه به کندی صورت می‌گرفت.   تیموری با گلوله 106 یکی از ماشین های ضد انقلاب را همراه با افرادی که بالایش سوار بودند به ته دره فرستاد که این حرکت، در تضعیف روحیه‌ی دشمن نقش بسزایی داشت. ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra