#یادتــــ_باشــد
#پارت_صد_و_دوازده
نزدیک دانشگاه بودیم که به حمید گفتم: «امسال راهیان نور هستی دیگه؟ بچه ها دارن هماهنگی هارو انجام میدن. بهشون گفتم من و آقامون با هم میایم. جواب داد: «تا ببینیم شهدا چی میخوان. چون سال قبل تنها رفتی، امسال سعی میکنم جور کنم با هم بریم. اواخر اسفندماه ۹۲ بود که همراه کاروان دانشگاه علوم پزشکی عازم جنوب شدیم. حمید به عنوان مسئول اتوبوس تنها آقایی بود که همراه ما آمده بود. به خوبی احساس می کردم که حضور در این جمع برایش سخت است، ولی من از اینکه توانسته بودیم با هم به زیارت شهدا بیاییم خوشحال بودم. حوالی ساعت ده از اتوبوس پیاده شدیم. حمید وسایلش را برداشت و به سمت اسکان برادران رفت. من باید دانشجویانی که در اتوبوس ما بودند را اسکان می دادم. حوالی ساعت دوازده بود که دیدم حمید دو بار تماس گرفته، ولی من متوجه نشده بودم. چند باری شماره حمید را گرفتم، ولی برنداشت. نگران شده بودم. و صبح هم که از اسکان بیرون آمدیم حمید را ندیدم. یک ساعت بعد خودش تماس گرفت و گفت: «دیشب بهت زنگ زدم برنداشتی. من اومدم معراج الشهدا، شب رو اینجا بودم. چون میدونستم امروز برنامه شماست که بیاید معراج، دیگه برنگشتم اردوگاه. اینجا منتظر شما می مونم. وقتی به معراج الشهدا رسیدیم، حمید جلوی در ورودی منتظر ما بود. یک شب همنشینی با شهدا کار خودش را کرده بود. مشخص بود کل شب را بیدار مانده و حسابی با شهدای گمنام خلوت کرده است.
اَلّٰلهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج♥️🌱
#یادتــــ_باشــد
#پارت_صد_و_سیزده
لحظه تحویل سال ۹۳ منزل پدرم بودیم. شام هم همان جا ماندیم.
اولین سال متاهلی حمید برای من یک شاخه گل همراه عطر خریده بود که تا مدت ها آن را داشتم. دلم نمی آمد از آن استفاده کنم. عید سال ۹۳ مصادف با ایام فاطمیه بود. به حرمت شهادت حضرت زهراء.. آجیل و شیرینی نگرفتیم. به مهمان ها میوه و چای می دادیم. چون کوچک تر بودیم، اول ما برای عید دیدنی خانه فامیل رفتیم. از آنجایی که تازه عروس و داماد بودیم، همه خاص تحویل می گرفتند و کادو می دادند. اکثر جاها برای اولین بار به بهانه عید خانه فامیل و آشنایان رفتیم و پاگشا شدیم. از روز سوم عید تماس های موبایل من و حمید شروع شد. اقوام تماس می گرفتند و دنبال آدرس خانه ما برای عید دیدنی بودند. حمید از مدتها قبل پیگیر ساخت مسجدی در محله پونک بود و کارهای بنایی انجام می داد. از روز اول خودش پیگیر ساخت این مسجد شده بود. از اهالی محل، آشنایان و اقوام امضا جمع کرد تا به عنوان درخواست مردمی از مسئولین پیگیر مجوز ساخت مسجد باشد.
اَلّٰلهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج♥️🌱
قال الصادق علیه السلام:
🔸بپرهيز از تنبلى و بىحوصلگى، كه آن دو كليد هر شرّ و بدی هستند. تنبل هيچ حقّى را ادا نمىكند، و بىحوصله پاى هيچ حقّى نمىايستد.
📚 تحف العقول
جلد ۱ صفحه ۲۹۵
📿 دعای روز بیست و چهارم (۲۴) ماه مبارک رمضان
📖 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لا أَعْصِیَکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِینَ
📖 خدایا در این ماه آنچه تو را خشنود مى کند از تو درخواست می کنم، و از آنچه تو را ناخشنود می کند به تو پناه مى آورم، و از تو در این ماه توفیق اطاعت و ترک نافرمانى ات را خواستارم، اى بخشنده به نیازمندان