eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @okhte_dash_ebram کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزان این چند روز نمیتونم پست بزارم شبا با رمان جبران میکنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ ‌ شب موقع خواب داشتم به فردین فکر می‌کردم فردین اصلا حجاب چشم نداشت ولی مهدیار به جز زمین چیزی نمی‌دید..! فردین حلال و حروم مهم نبود براش ولی مهدیار..! "اصلا من چرا دارم با مهدیار مقایسه می‌کنم؟! "به من چه..!! من هم یه چیزیم میشه‌هاااا.." ‌ فردا صبح خالم زنگ زد تهدید کرد، "اگر به فردین جواب منفی بدم دیگه نباید بهش بگم خاله" "دایی صادق هم زنگ زد و تبریک گفت.. من گفتم معلوم نیست که هنوز! جبهه گرفت که،"حتما باید بشه" ‌ من و فردین اسم‌هامون از بچگی به نام هم زده بودن و همه رو ما حساب کرده بودن.. رفتم پیش بابام: _بابایی!! -جانم عروس بابا! _میشه بگم نه..!! _آخه...! هنوز حرفم تموم نشده بود که جبهه گرفت: -فردین هیچی کم نداره.. -پول و ثروت اخلاق و معرفت، دیگه چی می‌خوای..؟! -تا الان هیچی بهت نگفتم و خودسَر زندگی می‌کردی و خودت رو به چاه می‌نداختی؛ ولی دیگه نمی‌زارم تو شوهر هم خودت رو با اون اعتقاداتِت تو چاه بندازی.. چشم‌هام پر اشک شد،رفتم تو اتاق.. راهی نداشت باید باهاش ازدواج می‌کردم.. خدا بزرگه؛لابد امتحان من اینه که تو زندگی مشترک هم با یه غیرمذهبی سر کنم.. ‌ جوابم رو به مامانم اینا گفتم و زنگ زدن اعلام کردن.. یه تماس تصویری سه نفره با نارنج و فاطمه گرفتم و کلی گریه کردم، ولی خب دوستام بودن و بلدبودن آرومم‌ کن.. قسمت بود دیگه..! چه میشه کرد..! یه پیام از طرف فردین: -سلام بر همسر آینده.. -فک می‌کردم عقلت کم هست ولی با این انتخاب درستِت بهت امیدوار شدم.. "هـــــــــــــع... عقل من کم هست و عقل این کامله لابد وای خدایا،یعنی باید زن این بشم؟!" صبح قرار شد فردین بیاد دنبالم و بریم بیرون واسه خرید نامزدی.. صبح مثل همیشه مانتو و شلوار مشکی پوشیدم با روسری و ساق طوسی.. ‌ رفتم بیرون، تو ماشین نشسته بود "پسره‌ی مغرور" _سلام -به‌به سلام خانم،چطووری! _ممنون.. -خب کجا قراره بریم؟! _تو زنگ زدی..!! -خب باشه،هرجور من راحتم یه آهنگ درست و حسابی هم نداشت، معلوم نبود چی می‌گفت این خواننده.. _میشه قطعش کنی؟! -اسلامتون دیگه نگفته آهنگ حرامه.. _اولا اسلام گفته بعضی آهنگ‌ها حرامه نه همشون _دوما درسته بعضی از آهنگ‌ها حرام نیست، ولی قدرت مبارزه با نَفسِت رو می‌گیره.. -هع،چه چیزا..!! -خیلی هم آهنگ‌هایِ قشنگیه.. _قشنگه؟! _کجاش قشنگه..؟! _اگه آهنگ هم گوش میدی یه آهنگی گوش بده که خواننده به خاطر تو وقت گذاشته باشه رو متن و مِلودی آهنگ تا تو هم وقت بزاری برای گوش‌دادنش؛ نه اینکه مثل این آهنگِ فقط بخواد قافیه‌سازی کنه و چرت و پرت بگه.. -تو چرا انقدر گیــــری؟! _همینه که هست،باید عادت کنی.. -چه غلطی کردم گرفتمتااا.. _مجبورت نکردن، الان هم دیر نیست که می‌تونیم‌ بهم بزنیم‌.. -عمــــراََ..! -به خاطر لَجِ تو هم شده یه درصد هم فکر نکن بیخیالت بشم -با اینـکارهات فقط تصمیم من رو قاطع‌تر می‌کنی یه نگاه بهش کردم؛ "یه پسر بور با قدِ بلند و چهارشونه و چشم‌های عسلی و دماغ کوچیک.. "دقیقا از همین پسرای شاخ" "ایـــــش این کجا و مهدیار کجا!" "وااااای دوباره مهدیار!" "من چرا آنقدر با اون مقایسه می‌کنم؟!" "خدایا تــــوبــــه" ‌
‌ رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ ‌ بعد از کلی دور دور و خریدن حلقه نامزدی، رفتیم خونه و فردین بعد از خوردن ناهار رفت خونشون.. شب قرار شده بود یه نامزدی کوچیک بگیریم.. اصلا دلم همراه این مراسم و وصلت نبود..//: ولی خب چه میشد کرد..!! شب یه لباس از سَر تا پایین دامنیِ گلبِهی‌رنگ و یه شال سفید پوشیدم همه اقوام اومدن و یه جشن کوچیک انجام شد و قرار شد یک ماه بعد عقد باشه.. رفتم پیش بابام: _بابایی! -جانم! _میگم میشه یه مَحرَمیت بخونیم‌..!! -هـــــــــیـــــس،آروم.. -یکی نشنوه‌هاااا،زشته آبرومون میره.. محرمیت دیگه چیه؟! _بابا آخه من راحت نیستم.. _نامحرمه برام،چه جوری یه ماه سر کنم باهاش!! -هدیه حرفشم نزن،همینه که هست.. یه نگاه به فردین کردم، "اون بهم نامحرمه، چه جوری یه ماه باهم باشیم،همش گناهه" رفتم کنارش؛ _فردین! -جانم "ایـــــــــش"پسره‌ی بی‌ادب" هنوز نیومده جَوگیر شده _میگما!میشه فردا بریم یه جایی..!! _ولی قول بده هیچکی نفهمه.. -کجا؟! _تو قول بده تا بگم برات! -خب باش بگو! _بریم محضر برای محرمیت..!! _محرمیت دیگه چیه؟! _اصلا به چه درد می.خوره؟! "وای خدایا من باید با این یه عمر سر کنم؟!" _می‌خوام تو این یه ماه محرم باشیم، راحت باشم کنارِت که گناه نشه.. -وای از دست تو هدیه.. -باشه بابا،حالا یه دو کلام حرف عربیِ، مهم نیست که... "اون‌ شب هم با همه‌ی تلخی‌هاش گذشت؛ فقط خدا می‌دونست تو دلم چه خبره و تمام.." فرداش با فردین رفتیم محضر و مَحرَمیت خوندیم.. "از یه طرف حالم خوب بود که دیگه گناه نمیشه از یه طرف ناراحت که کسی که فکرش رو هم نمی‌کردم شده مَحرَمَم" -هدیه‌جان!! _بله! -می‌خوام با بابات حرف بزنم بِبَرَمِت یه جایی "یا بــاب الحوائج" _کـــجـــا؟! -برای بستن قرارداد با یه شرکت دیگه، می‌خوام برم استانبول.. -تو هم میای باهام!! _من برای چی بیام..؟! _خو برو بیا دیگه.. -نـــه،یه هفته است میریم میایم دیگه.. -چه جوری من به حرف تو گوش کردم! خب تو هم گوش بده.. هیچی نگفتم، شب خونه فردین اینا مهمون بودیم.. همون موقع هم فردین با بابام حرف زد و اجازه‌ گرفت.. دو روز دیگه قرار بود بریم، "اصلا ذوقش رو نداشتم.. من عشق سفر زیارتی رو دارم آخه ولی،بیخیال" باید فردا صبح می‌رفتم دانشگاه مرخصی بگیرم؛ "خدایا همه چی رو به خودت سپردم" "من به تو اعتماد دارم" "هر دستوری بِدی مختاری" "چه کنم..؟!" یاد مهدیار افتادم.. "خدایا یه کاری کن ولی نمی‌دونم چیکار..!" نمی‌دونم‌ چِم‌ شده! ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
26.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙دعای ندبه ✨با نوای: استاد فرهمند آزاد 💚 همراه با متن اللهُـمَّ عَجِـلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَـــرَج به حق زینب کبری(سلام الله علیها) مَعَ عافییَتِنا🤲🏻💔     ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر آن وعده داده شده ❣ السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ... 🦋سلام بر تو ای مولایی که یادت زنده کننده قلبها و ظهورت سر‌آغاز حیات طیبه است. 📘 زیارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه. ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🔹امام موسی کاظم علیه السلام: «فرزندم، (غیبت قائم) یک آزمون الهی است که خدا به وسیله‌ی آن بندگانش را می‌آزماید». 📗 الغيبة (للطوسی) ج۱ ص۱۶۶ ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•