eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.7هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dore_najaff110 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
ای دل مدارا کن فراق یار سخت است دوری ز روی ماه آن دلدار سخت است دارد دلیلی منتظر بی تاب کشته زیرا برایش زندگی غم بار سخت است ✨صبحت بخیر نور چشمانم‌✨ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♨️راهکار های کنترل خشم و پرخاشگری 🍃 حجت‌الاسلام❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
44.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️اینجوری با امام حسین(علیه السلام) حرف بزن سفر اربعینت جور بشه ‌ برگرفته شده از سفرنامه اربعین استاد پناهیان ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام اثࢪ: یڪ دنیا حسࢪت💔:) ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
می‌گفت‌انقدربی‌تاب‌کربلا‌نباش‌ همین‌که‌دوست‌داری‌بری‌ثوابشو‌برات‌‌مینویسن! بهش‌نگاه‌کردم‌و‌گفتم‌من‌ازوقتی‌فهمیدم‌ امام‌حسین‌روبرای‌ثوابش‌زدن؛دیگه‌دنبال‌ثواب‌نیستم! دلم‌براش‌تنگ‌شده💔" ‌‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
أشڪۍالفرَاق‌إلك،أنامشتاق‌إلك ازجدایۍپیشت‌گلایہ‌میکنم ؛ دلم‌برات‌تنگ‌شده ☘❤️‍🩹:))
- تا حالا شده به کسی حسودی کنی ؟ + آره - به کی ؟ + به خادم های حرم امام رضــا :)❤️‍🩹`🥲 ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 وایساده بودم گوشه حیاط بزرگ هیئت خیلی خسته بودم من با اون مادر و دختر فاصله زیادی داشتم میخواستم اونا راحت باشن همون گوشه نشستم روی زمینو سرمو گذاشتم روی زانو هام بعد از حدود پنج دقیقه شنیدم یکی گفت: شما اینجا...؟ سرمو اوردم بالا دیدم یه پسره بالای سر اون مادر دختره و میگه شما اینجا چیکار میکنید فورا بلند شدم رفتم سمتشون گفتم:ببخشید...! برگشت عه این پسر حاجی بود چرا همجا هست سرمو انداختم پایین ادامه دادم :این خانم و دخترشون امدن اینجا یکم غذا بخورن اشکالی داره ؟ البته تند حرف نزدم چون ترسیدم اونارو بیرون کنند ولی از عذادار حسین بعیده این حرفا +نه خانم حیدری چه اشکالی داره شما چرا اینجایید؟غذا خوردید؟ چی میگفتم الااان ...اها -من میل ندارم +🤨مطمئنید؟ -بله +بسیار خب رو کرد به خانمه و گفت منم غذا نخوردم در واقع میـــل نداشتم اگر میخواید براتون بیارمش؟ نگاهمو دوختم به اون زنو دخترش رفتم کنار دختره نشستم و در گوشش گفتم :تعارف نکن عزیزم بعد به پسر حاجی گفتم:لطفا بیارید براشون ــــــــــــــــــــــــــ محمد رضا پسر حاج صالحی: مطمئنم غذای خودشو داده به اون خانم و دخترش چه خوب که غذام نخوردم راه افتادم برم غذامو بیارم به ارومی غذامو برداشتمو رفتم بیرون زهرا پیش اون دختر نشسته بود *ادامه دارد..