『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
میگفتانقدربیتابکربلانباش
همینکهدوستداریبریثوابشوبراتمینویسن!
بهشنگاهکردموگفتممنازوقتیفهمیدم
امامحسینروبرایثوابشزدن؛دیگهدنبالثوابنیستم!
دلمبراشتنگشده💔"
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
أشڪۍالفرَاقإلك،أنامشتاقإلك
ازجدایۍپیشتگلایہمیکنم ؛
دلمبراتتنگشده #دلـبࢪخـراســٰانۍمــن☘❤️🩹:))
- تا حالا شده به کسی حسودی کنی ؟
+ آره
- به کی ؟
+ به خادم های حرم امام رضــا :)❤️🩹`🥲
#دلـبࢪخـراســٰانۍمــن
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
#پارت۱۴
#زهراےشهید🥀
وایساده بودم گوشه حیاط بزرگ هیئت
خیلی خسته بودم
من با اون مادر و دختر فاصله زیادی داشتم
میخواستم اونا راحت باشن همون گوشه نشستم روی زمینو سرمو گذاشتم روی زانو هام
بعد از حدود پنج دقیقه شنیدم یکی گفت:
شما اینجا...؟
سرمو اوردم بالا دیدم یه پسره بالای سر اون مادر دختره و میگه شما اینجا چیکار میکنید
فورا بلند شدم رفتم سمتشون
گفتم:ببخشید...!
برگشت عه این پسر حاجی بود چرا همجا هست
سرمو انداختم پایین
ادامه دادم :این خانم و دخترشون امدن اینجا یکم غذا بخورن اشکالی داره ؟
البته تند حرف نزدم چون ترسیدم اونارو بیرون کنند ولی از عذادار حسین بعیده این حرفا
+نه خانم حیدری چه اشکالی داره
شما چرا اینجایید؟غذا خوردید؟
چی میگفتم الااان ...اها
-من میل ندارم
+🤨مطمئنید؟
-بله
+بسیار خب
رو کرد به خانمه و گفت منم غذا نخوردم در واقع میـــل نداشتم اگر میخواید براتون بیارمش؟
نگاهمو دوختم به اون زنو دخترش رفتم کنار دختره نشستم و در گوشش گفتم :تعارف نکن عزیزم
بعد به پسر حاجی گفتم:لطفا بیارید براشون
ــــــــــــــــــــــــــ
محمد رضا پسر حاج صالحی:
مطمئنم غذای خودشو داده به اون خانم و دخترش
چه خوب که غذام نخوردم راه افتادم
برم غذامو بیارم
به ارومی غذامو برداشتمو رفتم بیرون
زهرا پیش اون دختر نشسته بود
*ادامه دارد..
#پارتپانزده
#زهراےشهید🥀
ـــــــــــــــــ زهرا:
-واقعا خاله
+اره دخترم الان ما نه مردی بالا سرمونه نه سقفی
-😔خاله خوب ای کاش سر یه کاری...
با امدن پسر حاجی حرفم و خوردم
پسر حاجی:بفرمایید اینم غذا☺️
+ممنون خدا خیرت بده پسرم
بلند شدم و گفتم خاله با اجازه من میرم بالا اگر دیگه همو ندیدیم حلال کنید
+زهرا جان امشب اگر تو به ما پناه نمیدادی باید گشنه یه گوشه میمردیم دورزوه هیچی نخورده بودیم
ـ خاله امام حسین به شما پناه داد از اقا ممنون باشین ان شااءالله شماهم عاقب بخیر میشید خاله با اجازه🙂
دیگه برای جواب منتظر نموندم حالم بد بود اون زن هر دو تا مردشو تو یه تصادف از دست داده و اواره شده یا حسینم میشه کمکشون کنی 😭🥀
از پله ها رفتم بالا چادرم خیلی خاکی شده بود جلوی در فاطیما رو اروم صدا کردم داشت چایی میخورد طفلی اونم بخاطر حرف من شام نخورد
+جانم
-کی دسته راه میوفته؟
+یه چند دقیقه دیگه حرکت میکنیم ،خسته نشدی برو تو یه چیزی بخور تا ما سفره رو جمه کنیم زهرا
-اخه...
+اخه نداره بدو
رفتم داخل وخیلی اروم سلام کردم دیدم حاج خانم داره با اشاره میگه برم پیشش اروم رفتم کنار حاج خانم نشستم
-سلام حاج خانم
+سلام دخترم از اون موقع کجایی تو دختر
-تو حیاط بودم ببخشید
+شنیدم چیکار کردی خدا اجرت بده عزیزم
-خدا به اونا کمک کنه اجر نمیخوام 😔
+مگه چیشده دخترم
همه چیزو براش تعریف کردم دیدم اشک از چشمش امد
+بمیرم براشون باید حتما یجا براشون پیدا کنیم
-خدانکنه خاج خانم واقعا اگر اینکارو بکنید واقعا مدیونتون میشم
+توچرا دخترم
-اخه خاله من وظیفمه به یتیما و فقیرا کمک کنم اما کمکی از دستم بر نمیاد با این کارتون شاید منم شرمنده خدا نمیشم همچنین شرمنده صاحب این هیئت
+دخترم نمیدونم چی بگم تو خیلی دل بزرگی داری هیچ دختریو مثل تو ندیدم
-ممنونم خاله این نظر لطفتونه🥀
صدای فاطیما امد
*ادامه دارد...
•
🕊بِسم ربّ الشُهدا🕊
سلام رفیق✋
اینجا کانال شهید مالک رحمتی هست.
استاندار جوان آذربایجان شرقی...
زیر نظر مستقیم خانواده شهید...
مطالب کانال برای اولین باره داره پخش میشه.
و خاطراتی از زبان خانواده شهید هست.
اینجا با قرار دادن خاطراتی از #شهید_رحمتی
سعی داریم که راه شون رو ادامه بدیم
پس شما هم با ما همراه باش🥲😉
#کانال_شهید_مالک_رحمتی
"🌿🖇"@shahid_malek_rahmati
یادت نره رفیق، شما دعوتی شهید هستید.💔
منبعمداحیهایعربیوفارسی🤌🏼🤎"
بامداحیهاشمیریفضا🎻🍂
.
مداحیهاییکهتوروتاکربلامیبره🪐:)))
.
مداحیهاییدردیارعشق...🪜
«سیدهندزفریهمراهته🎧🎼؟!
https://eitaa.com/joinchat/2999321060C8578be9756
『﷽』
• مینویسیم از دل گرفته و تنگ خود . . .
مکتومات ذهن یک دلباخته..((:
مینویسیم و میگوییم و مینالیم :)
https://eitaa.com/joinchat/2999321060C8578be9756
حسین شد تمام ِهستی ِمن ")
https://eitaa.com/joinchat/2999321060C8578be9756
• حضوࢪ تو چه خوش است ♥️