هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #امام_حسین_علیه_السلام
🔹 #وداع
🔹 #عاشورا
در نظر آمد به صد شور و نوا
خاطرات روز عاشورا مرا
كرد بر پا محشري آن روز خون
شد به شمشيرِ ستم ، پيروز خون
كربلا بود و بلا بود و ولا
خون حقّ و وعده ي (( قالوا بلي ))
او كه محو طلعت دلدار بود
عارفان را قافله سالار بود
آن به هستي آفرين ، دلباخته
ماسوا را از نظر انداخته
با دلي سرشار از نورِ يقين
چشم مي گردانْد در آن سرزمين
جز خدا در كربلا پيدا نديد
هر طرف رو كرد ، نازيبا نديد
بود او را در جهان بي چون و چند
جز رضاي حضرت حق ، ناپسند
خاطرش از ماسوا آزاد بود
وعده ي روز اَلَستش ، ياد بود
ياد بودش ، يار از او سر خواسته
غرق خون ، صد پاره پيكر خواسته
خواست در درياي خون ، منزل كند
تا رضاي دوست را حاصل كند
غنچه ي لبهاش همچون گل شكفت
اهل بيتِ خويش را بدرود گفت
رهنوردِ قبله ي مقصود شد
عبد صالح ، در پيِ معبود شد
راه مي پيمود آن نورِ اله
با دلي آرام ، سوي وعده گاه
ناگهان بشنيد صوتي دلربا
از زبان بانویي، درد آشنا
بود آن زن، بانویی، مرد آفرين
عصمت الكبرايِ حق ، روي زمين
زن چه زن ؟ مردانگي را اعتبار
درس صبر و حلم را آموزگار
زن چه زن ؟ عرش خدا را قائمه
هم علي در او عيان ، هم فاطمه
زن چه زن ؟ پيغمبرِ خون خدا
دخترِ نيك اخترِ خون خدا
زن چه زن ؟ عالم ، رهينِ منّتش
حضرت اُمّ المصائب ، شُهرتش
آن خدا باور كه زينب نام داشت
داغ ها از گردشِ ايّام داشت
آنكه بودش بر چگر داغِ رسول
بود از طفلي ، عزادار بتول
او كه فرق باطل و حق ، ديده بود
فرقِ بابِ خويش ، منشق ديده بود
نقشِ داغِ مجتبي بر سينه داشت
جاي صدها سنگ بر آيينه داشت
بسته بودي دل ز خلق عالمين
با اُميد و آرزوها بر حسين
بود شيرينتر وِرا از جانِ او
دولتِ همراهيِ جانانِ او
حاليا مي ديد ، با چشم ترش
مي رود جان از تن و يار از برش
مي رود تا در خدا فاني شود
در مناي قرب ، قرباني شود
گشت جاري اشكِ دامن دامنش
شد بلند آوايِ (( مَهلاً مَهلاً )) اش
كاي برادر ، اي مرا نورِ بصر
يادگار از مادر و جدّ و پدر
اي بهار آرزوهايم ، مرو
اي تمام دين و دنيايم ، مرو
صبر كن ، اي سرورم ، تاجِ سرم
صبر كن ، اي نور چشمان ترم
رازِ دل تا با تو گويم يك نفس
لحظه اي آهسته تر مي ران ، فرس
آمدم تا مخفي از چشم همه
با تو گويم راز ، يابن الفاطمه
مادرم زهرا كه عهدش ياد باد
خاطرش در باغِ جنّت شاد باد
آن گلِ از خارها آزرده تن
گفت در فصلِ خزانِ خود به من
دخترم ، اي مادرت را نور عين
اي به هر جا يار و همراه حسين
روز عاشورا به دشت كربلا
نيستم من در برِ خون خدا
هر زمان آن تشنه ي جام وصال
خواست ، رو آرد به ميدان قتال
راهِ او بربند ، با آه و فسوس
جاي من زير گلويش را ببوس
اي به ميدان شهادت كرده رو
اي دَمَت قرآن و دين را آبرو
صبر كن يك دم كه جاي مادرت
بوسد از زير گلويت ، خواهرت
سرّ حق، آن لحظه، بهر خواهرش
داد اذنِ بوسه اي از حنجرش
كرد دريا زينب از غم ، ديده را
بوسه زد آن حنجرِ خشكيده را
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.