هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #ام_البنین
🔹 #همدم_بوتراب
🔹 #مادر_باب_الحوائج
حضرت اُمُّ البنین (س)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ای وجودت غرق در انوار یا اُمُّ البنین
سرّ حق را مَحرَم اَسرار یا اُمُّ البنین
فاطمه ! ای سرفراز از تو کلابیّه همه
بانوان را اُسوۀ ایثار یا اُمُّ البنین
ای عفیفه دختر شایستۀ قومی شجاع
کز شرافت داشتی آثار یا اُمُّ البنین
در سپهر مِهر، رخشان اختر فرزانگی
معرفت را قُلزُم ذخّار یا اُمُّ البنین
ای پسندیده همه پندار و خوش گفتار تو
پاک دامان نکو کردار یا اُمُّ البنین
خواستگاری کرد با صد احترام از تو عقیل
از برای حیدر کرّار یا اُمُّ البنین
او که آگه بود از انساب اقوام عرب
دید باشد خیر تو بسیار یا اُمُّ البنین
بهر حیدر، همسری می جُست بعد فاطمه
یافتت شایستۀ این کار یا اُمُّ البنین
در گلستانی که گلهایش بُوَد زنهای پاک
یافتت چون غنچه ای بی خار یا اُمُّ البنین
سرفراز این راز چون ابراز کردی با حزام
قلب او از شوق شد سرشار یا اُمُّ البنین
خواستگارت شد به ظاهر از پدر بهر علی
خواستت در باطن از دادار یا اُمُّ البنین
زد قدم در اندرونی، بود جویای جواب
آن پدر از دُخت خوش گفتار یا اُمُّ البنین
کُنج حُجره ایستاد و دوخت بر دختر نگاه
خیر بهرت خواست از دادار یا اُمُّ البنین
دید با مادر ز خواب خویش می گویی سخن
داشت رؤیای تو بس اَسرار یا اُمُّ البنین
گفتی اش: بر آسمان در خواب می کردم نگاه
گفت: راز خویش کن اظهار یا اُمُّ البنین
گفتی: آمد سه ستاره زآسمان بر دامنم
گفت: تعبیرش خوش است این کار یا اُمُّ البنین
باز گفتی: قرص ماه آمد به دامانم نشست
مادرت شد حیرتش بسیار یا اُمُّ البنین
گفت: مردی آسمانی، خواستگارت می شود
طلعت او مطلع الانوار یا اُمُّ البنین
سه پسر بخشد خداتان سه ستاره ی بی بَدَل
نور حق دارند در رخسار یا اُمُّ البنین
یک پسر سرمد شما را می دهد چون قرص ماه
مهر و ماهش بندۀ دربار یا اُمُّ البنین
قرص ماه و سه ستاره، سر بلندت می کنند
در جزا در محضر جبّار یا اُمُّ البنین
پس پدر گفتا به او خوابِ خوشت تعبیر شد
داد بخت خوش تو را غفّار یا اُمُّ البنین
هان ! عقیلت خواستگاری کرده بهر شیر حق
پاسخ خود را نما اظهار یا اُمُّ البنین
سر به زیر انداختی در پاسخ از حُجب و حیا
ای حیا را نقطۀ پرگار یا اُمُّ البنین
نو بهار عمر تو طی گشت با روح بهار
خاطراتت بود بی تکرار یا اُمُّ البنین
ای گلستان عفاف ای بوستان معرفت
چار گل را دامنت گلزار یا اُمُّ البنین
زابتدای ازدواجت با امیرالمؤمنین
بودی اش در موج غم غمخوار یا اُمُّ البنین
بر زبان آن لسان الله شد از یُمن تو
باز نام فاطمه تکرار یا اُمُّ البنین
چون به دنیا آمد عبّاست دلت مسرور شد
سرفرازی با تو آمد یار یا اُمُّ البنین
بوسه زد حیدر به چشم تر بدست کودکت
داشت در دل غصّۀ بسیار یا اُمُّ البنین
چون شنیدی علّت آن گریه از چشم خدا
چشم تو گردید گوهربار یا اُمُّ البنین
ادامه دارد...
باتشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای علی وطنی بابت تایپ اشعار...
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 یا با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 برای #نشر_معارف_شیعی و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #ام_البنین
🔹 #مادر_باب_الحوائج
🔹 #حضرت_فاطمه_کلابیّه
🟢 #قرص_ماه#و#سه_ستاره
(بخش اول)
بار دیگر طوطی طبعم، سخن پرداز شد
بال بسته باز کرد و باز در پرواز شد
رفت در صحن بقیع و سوز دل را ساز کرد
مرثیه بر حضرت اُمُّ البنین آغاز کرد
گفت: ای شیر خدا را همدم و همسر سلام
ای ولیّ الله را در وقت غم یاور سلام
ای که باشد دامنت عباس پرور السلام
مادر عثمان و عون و فضل و جعفر السلام
ای پسرهایت به میدان شهادت شیر حق
ای بدست چار فرزندت همی شمشیر حق
بر تو رو کردم که در غمها شوی غمخوار من
بر تو رو کردم که بگشایی گره از کار من
بین که جانم بر لب آمد دردهایم کن دوا
مادر باب الحوائج حاجتم را کن روا
می گدایی از گدایان اباالفضل توأم
ریزه خوار خوان احسان اباالفضل توأم
ای طواف آورده بر گِرد مزارت جبرئیل
یاد آن روزی که آمد خواستگاریّت عقیل
آن که بودش دل ز انوار ولایت منجلی
خواستگاری کرد از تو بهر مولایم علی
دیده بودی خواب زیبائی که شرحش گفتنی است
باز گویم شمّه ای از آن که بس بشنفتنی است
خواب دیدی چشم حق بین دوختی بر آسمان
در تفکّر بودی از خلق مکان و لامکان
بر ستاره های نورانی نظر انداختی
هان ! مؤثّر را ز آثارش همی بشناختی
سه ستاره ناگهان از آسمان آمد فرود
روی دامانت نشست و نوربارانت نمود
بودی از دیدار این صحنه بسی حیرت زده
کز چه رو آن سه ستاره در حضورت آمده؟
ناگهان دیدی که قرص ماه هم آمد فرود
بر روی دامان پاکت با ادب منزل نمود
مادر وارسته ات خواب تو را تعبیر کرد
آن نشان ها را که گفتی یک به یک تفسیر کرد
گفت: مردی آسمانی خواستگارت می شود
لطف حق پیوسته در هر کار یارت می شود
سه پسر بخشد خدایت چون ستاره هرکدام
صاحب قدر و جلالت، نیک خلق و نیکنام
وآن یکی دارد جمالی خوبتر از قرص ماه
هست بر پاکیّ ذاتش خالق اکبر گواه
پس حزام از پرده بیرون گشت با عرض سلام
دختر فرزانه اش را گفت با صد احترام
فاطمه ! ای دخترم ! خوابت چه خوش تعبیر شد
نور چشمم ! سرنوشتت بهترین تقدیر شد
ای دلت بیت الولا سرمایه ات حُبّ ولی
هان ! بدان که خواستگارتو بُوَد مولا علی
هان ! بدان توفیق، با بختت رفیق راه شد
خواستگارت حیدر صفدر، ولی الله شد
فاطمه ای مایۀ فخر همه قوم کلاب
انتخاب ناب بودی از برای بوتراب
ای عروس بیت نور از لطف ربّ العالمین
مَحرَم اَسرار گشتی بر امیرالمؤمنین
از خزانۀ غیب دست حق تو را الماس داد
خوبتر از قرص مه، دُردانه چون عبّاس داد
چونکه در قنداقه بستی دستهای آن پسر
بردی آن قنداقه را تقدیم کردی بر پدر
دست حق آن دستِ در قنداقه بسته، باز کرد
بوسه زد بر آن دو دست و گریه را آغاز کرد
چون نظر کردی و دیدی اشک چشم بو تراب
ناگهان در قلب شیدایت بپا شد انقلاب
گفتی ای مولای من ای آگه از اسرار غیب
از چه گریانی؟ مگر این دستها را هست عیب؟
گریه ات انداخت در جان و دل من، اضطراب
علّتش را بازگو ای آگه از عِلم الکتاب
گفت سرّالله، حق از سرّ اشکم عالِم است
دستهای کودک دردانه ی تو سالم است
او دهد آرامشی بر قلب پر احساس مان
هیچ نقصانی ندارد پیکر عبّاس مان
گریه های من برای روز عاشورا بُوَد
بهر روزی که حسین فاطمه تنها بُوَد
بهر روزی که نباشد هیچ روزی همچو آن
بهر روزی که نبیند مثل آن چشم جهان
بهر روزی که حسینم آن غریب ابن غریب
می شود محصور در بین سپاهی نانجیب
بهر آن روزی که فرزندان زهرا تشنه اند
آبروی آب ها بین دو دریا تشنه اند
می شود مأمور عباس تو تا آب آوَرَد
کودکان را از شریعه هدیه ای ناب آوَرَد
بهر مَشکی آب دو دستش شود از تن جدا
می شود اعضای او از ظلم اهریمن جدا
دستهای پاک او آن روز افتد روی خاک
افکند افلاک را در شورش از ادرک اخاک
گریم از امروز من بر غربت آن روزشان
کس نمی گوید جواب نالۀ جانسوزشان
چون شنیدی این مصائب را تو از مولا علی
گریه کردی بهر عبّاس و حسینت، با علی
تربیت کردی پسرهایت به صدها شور و شین
بارها گفتی پسرهایم به قربان حسین
چه شب و چه روزها قلبت پر از احساس بُوُد
این سفارشها تو را پیوسته با عبّاس بُوُد
کای فروغ دیدۀ اُمُّ البنین ! عبّاس من
نذر گریه بر تو اشک چشم چون الماس من
گرچه می باشی برادر با حسین ابن علی
گرچه از خون علیّ مرتضی هستی ولی
هان ! نخوان او را برادر هست او آقای تو
سیّد و سرور بخوانش کاو بُوَد مولای تو
خود ببین اُمُّ البنین هم نیست جز یک خادمه
در سرای فاطمه بر نسل پاک فاطمه
ادامه دارد...
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 یا با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 برای #نشر_معارف_شیعی و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #ام_البنین
🔹 #مادر_باب_الحوائج
🔹 #حضرت_فاطمه_کلابیّه
🟢 #قرص_ماه#و#سه_ستاره
(بخش آخر)
......
چه شب و چه روزها قلبت پر از احساس بُوُد
این سفارشها تو را پیوسته با عبّاس بُوُد
کای فروغ دیدۀ اُمُّ البنین ! عبّاس من
نذر گریه بر تو اشک چشم چون الماس من
گرچه می باشی برادر با حسین ابن علی
گرچه از خون علیّ مرتضی هستی ولی
هان ! نخوان او را برادر هست او آقای تو
سیّد و سرور بخوانش کاو بُوَد مولای تو
خود ببین اُمُّ البنین هم نیست جز یک خادمه
در سرای فاطمه بر نسل پاک فاطمه
عُمر عبّاس فَلَک فر شد بدین منوال طی
چون بجز یا سیّدی نشنید ثاراللَّه ز وی
سبط یاسین بُد به سینه حسرتی دیرینه اش
داشت زنگار غمی بر قلب چون آئینه اش
سالها در دل هوای لحظه ای حسّاس داشت
هر نگاهش خواهشی دیرینه از عبّاس داشت
آرزو می کرد یک نوبت برادر خوانَدَش
آن خروشان قُلزُم غیرت، برادر خوانَدَش
حضرت عبّاس آن سرتا قدم مِهر و وفا
زادۀ اُمّ البنین آن اُسوۀ صدق و صفا
نور چشم مصطفی را دید چشمش با امید
خواست تا فرزند زهرا را نسازد نا امید
لحظۀ آخر صدا زد «یا اخا ادرک اخاک»
این بگفت و غوطه ور در خون خود شد روی خاک
باغبان آمد ز راه و دید لاله پرپر است
دست عباس علمدارش جدا از پیکر است
دست حق با دیدن این منظره از پا نشست
فاش می گویم که پشتیبان دین پشتش شکست
گفت از این غم رشتۀ صبر حسینی پاره شد
بی تو دیگر چاره ساز ماسِوا بیچاره شد
آن حسینی کز طفیلش مُلک هستی یافت هست
سوی خیمه بازگشت و بر کمر بگرفت دست
تا عمود خیمۀ عبّاس را از جای کَند
زلزله ز این کارِ خود در عالَم هستی فِکَند
کودکان از داغ سقّا بر سر و سینه زنان
این خبر بُردند در هر خیمه از بهر زنان
بود خالی جای تو اُمُّ البنین در کربلا
تا ببینی که چه کرد عبّاس در دشت بلا
سه ستاره گشت یکباره غریق موج خون
شد بلند از عرش و فرش «انا الیه راجعون»
آسمان بهر حسین و لشگرش خون گریه کرد
عقل شد مجنون و چون جیحون و سیهون گریه کرد
شُکرللَّه ما هم از دلدادگان عترتیم
تابع قرآن و اصل تابعین سُنَّتیم
«ایزدی» زاوّل دلش با عبّاس بُوُد
وقت سختی ذکر او : یا حضرت عبّاس بُوُد
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اصفهان
06/دی ماه/1402 هـ ش
13 /جمادی الثّانی/ 1445 هـ ق
سالروز #شهادت #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
باتشکر فراوان از #آقای_علی_وطنی #مداح_اهل_البیت علیهم السلام.
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 یا با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 برای #نشر_معارف_شیعی و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.