🔖 #اطلاعیه:
این بار زیارت حرم معنا شد!
مظلومیت شیعه به خون امضا شد...
🔺 مراسم بزرگذاشت:
⚜شهدای مظلوم حادثه تروریستی حرم مطهر احمدبن موسی #شاهچراغ علیه السلام و
⚜ شهید #آرمان_علی_وردی.
🔺چهارشنبه، ۱۱ آبان ساعت ۱۵
#شاهچراغ
#اطلاعیه
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 #جهادتبیین:
🚨 روایتی از مردی که پسر ۸ سالهاش مقابل چشمانش شهید شد!
موقع اذان مغرب بود، دور ضریح خلوتتر از باقی اوقات، فرصت مناسب بود برای عکس گرفتن.
از سیرجان اومدیم با خانواده، بچهها رو جلو ضریح گذاشتم، گفتم دستتون رو بذارید رو پنجرههای ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم.
داشتم آماده میشدم که ازشون عکس بگیرم، یکدفعه صدای جیغ و داد همهجا رو برداشت. فقط جیغ و اینکه میشنیدم فرار کنید.
گیج شدم، نمیدونستم چیشده تا اینکه صدای تیراندازی نزدیکتر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستشو گرفتم و این کوچیکه رو هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازیهای ایستاده، پناه بگیریم. بچهها رو خوابوندم زمین و خودمو انداختم روشون که تیر نخورن.
اون نامرد ما رو دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد میزدم نزن بچهست، نزن، ولی کارشو کرد. پسر بزرگم یک لحظه سرشو از زیر بدن من آورد بالا ببینه چیشده که تیر خورد بهش و ...😭😭
این پسر سهسالهاش حرف نمیزد، ترس و تنهایی همه وجودش رو گرفته بود.
پرسیدم تونستی آخرین عکس رو از پسرت بگیری یا نه که بغض هردومون ترکید.😭
#شهید_علیاصغر_گوئینی
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 #هرروز_غروب_باشهدا:
⚜ امروز از شهدا آموختم:
"بهتره که شبها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم.
کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده.
آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه "
🔰 برای شهید ابراهیم هادی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید.
#صلوات
#دستموبگیر
#هرروزباشهدا
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖#صحیفه_سجادیه
🔰دعاهامون کد اجابت دارند.
خود خدا این کد هارو داره به ما یاد میده!
💠با امام سجاد علیه السلام همراه میشیم در صحیفه سجادیه😊☝️🏻
📍کلاس صحیفه سجادیه
📚استاد سرکارخانم نظری
#دعا
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از فردا شب، مو
🔖 #عشق_پایدار:
📍قسمت دهم.
هرچی بزرگتر می شدیم نوع ارتباط ما با هم تغییر می کرد نوع نگاه ها، بازی ها، رفتارها.
هیچکس جرأت نداشت به من نزدیک بشه🙈
یه مدت یه پسری به نام امیر که مال یه محله دیگه بود می اومد جلوی مدرسه ما و تا جلوی تاکسی من رو دنبال میکرد و بعد هم من تا تاکسی میگرفتم.
میپرید سوار میشد و میاومد.
اما هر چی حرف میزد جوابی از من نمیشنید نوار کاست و گل و کارت پستال و ...
همه پرت میشد و نمیگرفتم😏
تا اینکه یه روز سر چهار راه که از تاکسی پیاده شدم مهدی و احمد و پیام و کامران ایستاده بودند.
نمیدونم کی خبر داده بود به مهدی 😱
تا پیاده شدم امیر هم پشت سرم پیاده شد.
فقط مهدی گفت برو و پشت سرت رو هم نگاه نکن 😡
گفتم چی شده؟
دیدم پسرها دور امیر حلقه زدند.
دلم سوخت و کمی هم ترسیدم 🙈
گفتم صبر کن به خدا با من کاری نداره.
گفت غلط میکنه کار داشته باشه فقط قلم پاش خورد میشه تا دیگه تو این محله نیاد!
امیر از اینها بزرگتر بود ولی اینها چند تا بودن.
گفتم ترو خدا بزارید بره.
برای اولین بار سرم داد زد.
بهت میگم برو 👈
یکه خوردم.
پیام که از همه بزرگتر بود گفت کاریش نداریم فقط صحبت مردانه هست 👊
برو شما
دیگه بعد از این بود که رسماً اسم مهدی روی من اومد...
این رو همه محله میدونستن البته پسرای محله!
بعدها هم که همسایه ها اضافه شدن و دوتا دختر دیگه به جمعمون اضافه شد.
هنگامه و مریم هم نتونستند از توجه مهدی به من کم کنند😉
قشنگ حسادت هنگامه و مریم رو احساس میکردم و تو دلم قنج میزدم 😅😌
ولی هیچ وقت حسم رو به مهدی بروز نمی دادم.
اذیت کردنش رو دوست داشتم و اون بال بال میزد تا یه جوری احساسش رو به من نشون بده و من هر دفعه طفره می رفتم🙄
موقع دبیرستان دیگه هر دوتامون باید خارج از محله مدرسه میرفتیم.
💠 با صدای بلند اپلیکشین به خودم آمدم.
شما به مقصد رسیدید!
پارک کردم و رفتم تو جلسه.
از جلسه که خارج شدم هوا تاریک شده بود.
💠 باز رفتم تو فکر شبهایی که مهدی پشت پنجره اتاقم میایستاد و من هم پنجره رو باز میکردم و با هم حرف میزدیم .
گاهی برام آدامس و شکلات پرت میکرد و من تو هوا میگرفتم و هر دو میخندیدیم 😍☺️😅
البته یه بار که بابام فهمید یه کتک مفصل خوردم 🙈
طوری که دستم ضرب دید و چند وقتی گرفتار شدم.
آخرش من نفهمیدم پدر و مادرم کدوم وری بودند!!
💠 در پارکینگ که باز شد رشته افکارم قطع شد.
ماشین رو پارک کردم و اومدم بالا.
بچه ها هنوز نیامده بودند سریع دستها رو شستم و یه دستی به موها و صورتم کشیدم و رفتم تو اشپزخانه...
مشغول غذا پختن بودم که پسر بزرگم رسید.
حال و احوال و....
دومی که آمد.
پدرشون هم رسید.
سفره پهن کردم و مشغول غذا خوردن ...
بعد هم با پسرها رفتیم تو اتاق و شروع به حرف زدن و خندیدن ...
بعد دو ساعت دیگه چشمهایم داشت بسته میشد و صبح زود باید بیدار میشدم.
گفتم با یه شب بخیر مامان رو خوشحال کنید😁
اونها هم خندیدن وبا دلخوری رفتند.
نمیدونم شاید حق با اونها بود ولی ساعت نزدیک ۱۲ شب بود و من که از بعد نماز صبح نخوابیده بودم واقعا توان ادامه نداشتم...
ادامه دارد....
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 #مکالمات_عاشقانه
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
حرفت در زندگی این باشد:
«پناه میبرم به صاحباختیار مردمان!
ناس_1
#هرروزباقرآن
#با_من_حرف_بزن
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 #حاج_قاسم:
بعد از شما فهمیدم ساعت یک بامداد وقت #خوابیدن یک عاشق نیست!
بعد از شما فهمیدم #دستی که خدا بگیرد جایش در بدن نیست!
بعد از شما فهمیدم #چشمهایی که غیر از خدا از هیچ چیز نترسد، مهربانترین نگاه ها را دارد!
دلتنگ شماییم....همین!
#ذوالفقار
#شهید
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖#گزارش_تصویری:
این بار زیارت #حرم معنا شد!
مظلومیت شیعه به خون امضا شد...
هم اکنون...
◾️بزرگداشت #شهدای مظلوم حادثه تروریستی حرم مطهر احمدبن موسی #شاهچراغ (ع)
و شهید #آرمان_علی_وردی.
#شاهچراغ
#غریب_گیرآوردنت
#ایرانم_تسلیت
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f