eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 : این بار زیارت حرم معنا شد! مظلومیت شیعه به خون امضا شد... 🔺 مراسم بزرگذاشت: ⚜شهدای مظلوم حادثه تروریستی حرم مطهر احمدبن موسی علیه السلام و ⚜ شهید . 🔺چهارشنبه، ۱۱ آبان ساعت ۱۵ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🚨 روایتی از مردی که پسر ۸ ساله‌اش مقابل چشمانش شهید شد! موقع اذان مغرب بود، دور ضریح خلوت‌تر از باقی اوقات، فرصت مناسب بود برای عکس گرفتن. از سیرجان اومدیم با خانواده، بچه‌ها رو جلو ضریح گذاشتم، گفتم دست‌تون رو بذارید رو پنجره‌های ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم. داشتم آماده می‌شدم که ازشون عکس بگیرم، یک‌دفعه صدای جیغ و داد همه‌جا رو برداشت. فقط جیغ و این‌که می‌شنیدم فرار کنید. گیج شدم، نمی‌دونستم چی‌شده تا این‌که صدای تیراندازی نزدیک‌تر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستشو گرفتم و این کوچیکه رو هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازی‌های ایستاده، پناه بگیریم. بچه‌ها رو خوابوندم زمین و خودمو انداختم روشون که تیر نخورن. اون نامرد ما رو دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد می‌زدم نزن بچه‌ست، نزن، ولی کارشو کرد. پسر بزرگم یک لحظه سرشو از زیر بدن من آورد بالا ببینه چیشده که تیر خورد بهش و ...😭😭 این پسر سه‌ساله‌اش حرف نمی‌زد، ترس و تنهایی همه وجودش رو گرفته بود. پرسیدم تونستی آخرین عکس رو از پسرت بگیری یا نه که بغض هردومون ترکید.😭 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 : ⚜ امروز از شهدا آموختم: "بهتره که شبها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم. کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه " ⁦ 🔰 برای شهید ابراهیم هادی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 🔰دعاهامون کد اجابت دارند. خود خدا این کد هارو داره به ما یاد میده! 💠با امام سجاد علیه السلام همراه میشیم در صحیفه سجادیه😊☝️🏻 📍کلاس صحیفه سجادیه 📚استاد سرکارخانم نظری 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از فردا شب، مو
🔖 : 📍قسمت دهم. هرچی بزرگتر می شدیم نوع ارتباط ما با هم تغییر می کرد نوع نگاه ها، بازی ها، رفتارها. هیچکس جرأت نداشت به من نزدیک بشه🙈 یه مدت یه پسری به نام امیر که مال یه محله دیگه بود می اومد جلوی مدرسه ما و تا جلوی تاکسی من رو دنبال میکرد و بعد هم من تا تاکسی میگرفتم. می‌پرید سوار میشد و می‌اومد. اما هر چی حرف میزد جوابی از من نمیشنید نوار کاست و گل و کارت پستال و ... همه پرت میشد و نمیگرفتم😏 تا اینکه یه روز سر چهار راه که از تاکسی پیاده شدم مهدی و احمد و پیام و کامران ایستاده بودند. نمیدونم کی خبر داده بود به مهدی 😱 تا پیاده شدم امیر هم پشت سرم پیاده شد. فقط مهدی گفت برو و پشت سرت رو هم نگاه نکن 😡 گفتم چی شده؟ دیدم پسرها دور امیر حلقه زدند. دلم سوخت و کمی هم ترسیدم 🙈 گفتم صبر کن به خدا با من کاری نداره. گفت غلط می‌کنه کار داشته باشه فقط قلم پاش خورد میشه تا دیگه تو این محله نیاد! امیر از اینها بزرگتر بود ولی اینها چند تا بودن. گفتم ترو خدا بزارید بره. برای اولین بار سرم داد زد. بهت میگم برو 👈 یکه خوردم. پیام که از همه بزرگتر بود گفت کاریش نداریم فقط صحبت مردانه هست 👊 برو شما دیگه بعد از این بود که رسماً اسم مهدی روی من اومد... این رو همه محله میدونستن البته پسرای محله! بعدها هم که همسایه ها اضافه شدن و دوتا دختر دیگه به جمعمون اضافه شد. هنگامه و مریم هم نتونستند از توجه مهدی به من کم کنند😉 قشنگ حسادت هنگامه و مریم رو احساس میکردم و تو دلم قنج میزدم 😅😌 ولی هیچ وقت حسم رو به مهدی بروز نمی دادم. اذیت کردنش رو دوست داشتم و اون بال بال میزد تا یه جوری احساسش رو به من نشون بده و من هر دفعه طفره می رفتم🙄 موقع دبیرستان دیگه هر دوتامون باید خارج از محله مدرسه میرفتیم. 💠 با صدای بلند اپلیکشین به خودم آمدم. شما به مقصد رسیدید! پارک کردم و رفتم تو جلسه. از جلسه که خارج شدم هوا تاریک شده بود. 💠 باز رفتم تو فکر شب‌هایی که مهدی پشت پنجره اتاقم می‌ایستاد و من هم پنجره رو باز میکردم و با هم حرف می‌زدیم . گاهی برام آدامس و شکلات پرت میکرد و من تو هوا می‌گرفتم و هر دو می‌خندیدیم 😍☺️😅 البته یه بار که بابام فهمید یه کتک مفصل خوردم 🙈 طوری که دستم ضرب دید و چند وقتی گرفتار شدم. آخرش من نفهمیدم پدر و مادرم کدوم وری بودند!! 💠 در پارکینگ که باز شد رشته افکارم قطع شد. ماشین رو پارک کردم و اومدم بالا. بچه ها هنوز نیامده بودند سریع دستها رو شستم و یه دستی به موها و صورتم کشیدم و رفتم تو اشپزخانه... مشغول غذا پختن بودم که پسر بزرگم رسید. حال و احوال و.... دومی که آمد. پدرشون هم رسید. سفره پهن کردم و مشغول غذا خوردن ... بعد هم با پسرها رفتیم تو اتاق و شروع به حرف زدن و خندیدن ... بعد دو ساعت دیگه چشمهایم داشت بسته میشد و صبح زود باید بیدار میشدم. گفتم با یه شب بخیر مامان رو خوشحال کنید😁 اونها هم خندیدن وبا دلخوری رفتند. نمیدونم شاید حق با اونها بود ولی ساعت نزدیک ۱۲ شب بود و من که از بعد نماز صبح نخوابیده بودم واقعا توان ادامه نداشتم... ادامه دارد.... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⚜ بسم الله الرحمن الرحیم ⚜
🔖 قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ‌حرفت در زندگی این باشد: «پناه می‌برم به صاحب‌اختیار مردمان! ناس_1 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 : بعد از شما فهمیدم ساعت یک بامداد وقت یک عاشق نیست! بعد از شما فهمیدم که خدا بگیرد جایش در بدن نیست! بعد از شما فهمیدم که غیر از خدا از هیچ چیز نترسد، مهربانترین نگاه ها را دارد! دلتنگ شماییم....همین! 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖: این بار زیارت معنا شد! مظلومیت شیعه به خون امضا شد... هم اکنون... ◾️بزرگداشت مظلوم حادثه تروریستی حرم مطهر احمدبن موسی (ع) و شهید . 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 : ⚜ امروز از شهدا آموختم: "رَفَعَ اللهُ رایَت العَبّاس" عبارتی که بر روی انگشتر خونی آرمان حک شده بود.... ⁦ 🔰 برای شهید آرمان علی وردی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : نمیدانم چرا احساسم نسبت به شما درست مثل حس نوه به پدربزرگ است! 🙈 گمانم هربار که امام زمانم از من خرسند می شوند، برای شما تعریف میکنند! 😊 و شاید شما هم با لبخندی می گویید: احسنت نوه گلم! راستی این روزها، بیشتر از قبل تلاش میکنم تا مایه شما باشم... به نظر میرسد وظیفه های سنگینی بر عهده دارد! تولدتون مبارک مهربانترین پدربزرگ دنیا 😍😊 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : "با شما بودن"، قله‌ی سعادت است! و دل چگونه دل شود، بی محبت شما ؟ که آغوشتان؛ امن‌ترین پناهگاهِ هستی، و پرتــــوِ وجودتان؛ علّت نورانیّتِ جانِ عالَــم است... 🔰 اطلاعیه مراسم جشن میلاد امام حسن عسکری علیه السلام. 💟 ساعت شروع برنامه: ۱۴:۳۰ ⛔️ از پذیرش پسران بالای سه سال معذوریم. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از فردا شب، مو
🔖 : 📍قسمت یازدهم. سال اول دبیرستان رو که تمام کردیم دنیای من عوض شد. قشنگ یادمه قبل اینکه تابستون بشه هر روز مهدی می اومد دم ایستگاه تاکسی تا با هم بیاییم. گاهی هم من زودتر می‌رسیدم. یه بارم برادران گشت ارشاد ما دو تا رو تو کوچه گرفتند و میخواستند ببرند که مامانم رسید ... آنچنان یه دستی زد که من و مهدی هم کف کردیم ...😳 فوری گفت مهدی جان خاله بیا ناهار سرد میشه سفره رو پهن کردم مامانت اینا منتظرند! من و مهدی😳 برادران گشت ارشاد 😓 اونها که رفتند با ترس اومدیم جلو و مامانم گفت صد دفعه گفتم اونقدر با هم نپلکید. مردم حرف در میارن😡 اگر بابات بفهمه ..‌ و من یاد درد دستم افتادم ..‌ مهدی خندید و رفت و عذر خواهی کرد. منم اومدم و مامانمو بغل کردم و گفتم به بابا نگو...😔😔 گفت یه گردگیری بکن تا نگم ...😏 آخه چرا 😒😒🙈🙈 💠 بعد از اون روز جلوی در دیگه سعی میکردم یه موقع هایی بیام بیرون که مهدی رو نبینم. تا اینکه یه روز از پیچ کوچه که وارد شدم پیام جلوم سبز شد. سلام کرد. جواب دادم و رد شدم. گفت صبر کنید کارتون دارم. گفتم بفرمایید؟ در حالیکه چادرم رو محکم‌تر می‌گرفتم برگشتم. گفت ببینید عقاید هر کس به خودش مربوطه اما اینطوری یه کم ...‌ گفتم یه کم چی؟ گفت عجیبه... گفتم کاری ندارید؟ سرم را انداختم پایین که بیام خونه دوباره گفت مهدی حالش بده😞 بدون اینکه برگردم ایستادم. دلم آشوب شد. چی شده بود. نمی‌خواستم برگردم تا بفهمه. احساس میکردم قشنگ رنگم پریده. ادامه داد چند وقته حالش بده... برگشتم و گفتم چرا؟!!! گفت نمی‌دونید؟ گفتم نه. گفت نمیتونه با شرایط جدید شما کنار بیاد. گفتم شرایط من به اون چه ربطی داره؟ گفت واقعا فکر میکنید ربط نداره؟ گفتم نه. گفت داره! آن همه آینده خودش رو با شما بسته. حالا شما همه چیز رو خراب کردید. گفتم من آینده کسی رو خراب نکردم گفت کردید خودتون نمیفهمید!! عصبانی شدم و پشتم رو کردم بهش. از طرفی نگران مهدی بودم و از طرفی عصبانی از پیام... یه چند قدم اومدم جلو و دوباره برگشتم. گفتم برو صداش کن ببینمش گفت باشه همین الان رفت صداش کرد و اومد جلو در. پیام رفت و من مهدی رو دیدم خدای من چقدر لاغر شده بود! سرم رو پایین انداختم تا نگاهم به چشمهای سبزش نیفته. نمیدونستم بتونم مقاومت کنم. اونقدر دلتنگش بودم که اندازه نداشت... همین طور که زمین رو نگاه میکردم گفتم پیام گفت حالتون خوب نیست. چیزی شده؟ با صدای گرفته ای گفت: الان با من داری حرف میزنی؟ گفتم مگه غیر من و شما کسی هست؟ گفت یعنی من رو زمین هستم که زمین رو نگاه می‌کنی؟😞 چطوری باید بهش میگفتم که طاقت نگاه کردن به چشمهای سبزش رو ندارم. گفتم لطفا فقط به حرفهای من گوش بدید. گفت باشه گوش میدم. میشه قدم بزنیم؟ گفتم نه گفت بفرمایید. بهش گفتم نمی‌دونم از کی و چطوری شما به من وابسته شدید ... حرفم رو قطع کرد و گفت من فقط ...شما نه ... گفتم اجازه بدید حرفم تموم بشه گفت باشه سرکار خانم ..... گفتم بله آقا مهدی ... دوران کودکی و نوجوانی تمام شده. هر آدمی یه سرفصل های جدید تو زندگیش داره و من نمیدونم چطوری این باب جدید تو زندگیم باز شده. فقط این رو می‌دونم که نمیخوام به دوران گذشته خودم برگردم.. در مورد آینده هم اونقدر خودم ابهام دارم که نمیتونم هیچ قولی بدم و هیچ تصمیمی بگیرم. بنابراین بهتره عاقل باشی و مسیر زندگی خودت رو ادامه بدی. معطل من نشو. خدا را چه دیدی.. شاید دوباره سرنوشت ما رو تو مسیر هم قرار داد... ادامه دارد.... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⚜ بسم الله الرحمن الرحیم ⚜
🔖 وَهَٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ به شهر امن و آرام مکه قسم! که انسان‌ها را به بهترین شکل آفریده‌ایم! تین_۴ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🚨 شاه بیت سخنان رهبر انقلاب و پیش بینی های ایشان در دیدار دانش آموزان: نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. در نظم جدید جهانی آمریکا منزوی خواهد بود. ⭕️ علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند، بر جهان حاکم خواهد شد. 🔹 ، ما ایرانی‌ها جایگاه ما ایرانی‌ها در این نظم جدید چیست؟ این سئوال مهم است. نمیشود به دقت گفت که نظم این‌ چنینی است اما میشود یک خطوطی را ترسیم کرد، یک خطوط اساسی هست که این نظم جدید مطمئناً این خطوط اساسی در آن هست. 🔹 یکی از آن خطوط عبارت است از ، در نظم جدید جهانی آمریکا منزوی خواهد بود بر خلافی آنی که ده، بیست سال پیش بوش پدر گفت امروز تنها قدرت مسلط دنیا آمریکاست. 🔹 خط اساسی دوم، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و حتی علمی از غرب به آسیا؛ آسیا خواهد شد مرکز دانش، مرکز اقتصاد، مرکز قدرت سیاسی، مرکز قدرت نظامی. 🔹 خط اساسی سوم، و جبهه‌ی مقاومت گسترش خواهد یافت که مبتکرش جمهوری اسلامی است. فکر مقاومتِ در مقابل زورگویی. روز دانش آموز ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 : ⚜ امروز از شهدا آموختم: "... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است جز آن که ما خسته نشده‌ایم و اگر باز هم جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می‌دانید! زنده ترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد..." ⁦ 🔰 برای شهید سید مرتضی آوینی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 چقدر صبوری⁉️ 💠 کلاس مبشرات 🎙استاد سرکار خانم شامی زاده 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f