eitaa logo
کانال دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
10.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4.6هزار فایل
آخرین جلسات دروس و مباحث حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دام ظله) در قالب تصویر، صدا و متن بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء معاونت رسانه ارتباط با ادمین: @bonyad_esra_admin فهرست: https://eitaa.com/a_javadiamoli_doross/11098
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مراحل سه گانه جهاد 🔹 مرحله اول جهاد، جهاد با دشمن بیرون است، مرحله دوم جهاد، جهاد اوسط است كه در بعضی از روایات از آن به جهاد اكبر یاد شده است که جهاد با دشمن درون است،[1] مرحله آخر جهاد كه جهاد اكبر است، جهاد با دشمن نیست جنگ با دوست نیست، یك صلح دوستانه‌ ای است بین دو رقیب: یكی رقیب میانی است و یكی رقیب برتر؛ آن جنگ اول كه جهاد بیرونی است كه همه ما می ‌دانیم و شما عزیزان، بلكه همه مردم ایران اسلامی در این دفاع مقدس آزمون خود را پس دادند، این جنگ با دشمن بیرون است. دشمن بیرون كاری كه می ‌كند آب و خاك آدم را می‌ گیرد، منابع و ثروت را می ‌گیرد و از این قبیل. 🔹 این آهن كه در سوره «حدید» آمده است: ﴿وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ﴾،[2] این جلوی تهاجم و تجاوز هر دشمنی را می ‌گیرد چه اینكه ـ به لطف الهی ـ در این دفاع مقدس هشت ساله ‌چنین بود. این جنگ بیرونی است كه با دشمن بیرون انسان می ‌جنگد كه به بركت همین خون‌ های پاك شهدا و جانبازی عزیزان جانباز و سرافرازی آزادگان سرافراز این كیان اسلامی، این نظام اسلامی محفوظ ماند، امیدواریم تا ظهور حضرت همچنان محفوظ بماند! این مهم‌ ترین ابزارش آهن است. 🔹 جنگ متوسط، جنگ با دشمن درون است. با دشمن درون، یعنی با هوس جنگیدن، با هوا جنگیدن، با غرور جنگیدن، با بداخلاقی جنگیدن، یك اسلحه می‌ خواهد، اسلحهٴ جنگ درون آه است، نه آهن! شما این دعای كمیل را كه شب‌ های جمعه می‌ خوانید، وجود مبارك امیرمؤمنان (سلام الله علیه) به ما آموخت كه به خدا عرض كنیم، خدایا ما در این صحنه نبرد یك اسلحه داریم! «وَ سَلاحُهُ البُكَاء»[3] فقط گریه كه بگوییم با تن ضعیف و با این بدن لاغر و با این امكانات كم در برابر ابلیس و وسوسه ‌ها و غرورها داریم مبارزه می‌ كنیم، این همان جهاد اوسط است. در آن حدیث معروف از این جهاد اوسط به جهاد اكبر یاد شده است؛ منتها اكبرِ نسبی است نه نفسی، اكبر جای دیگر است. ما اگر در جهاد درون پیروز شویم در جهاد بیرون یقیناً پیروز می‌ شویم. 🔹 از پیغمبر و اولاد پیغمبر (علیهم الصلاة و علیهم السلام) راستگوتر چه كسی است؟! این حدیث از خود پیغمبر است، فرمود: «أَعدَی عَدُوِّكَ نَفسَكَ الَّتِی بَینَ جَنبَیكَ».[4] آمریكا خیلی بد است، صهیونیسم خیلی بد است، بدترین دشمن ‌های ما اینها هستند؛ اما بدتر از صهیونیسم این هوس است: «أَعدَی عَدُوِّكَ نَفسَكَ الَّتِی بَینَ جَنبَیكَ» این همه طلاق از كجا پیدا شده؟ رعایت ادب نكردن، احترام به یكدیگر نگذاشتن و به یكدیگر خیانت كردن منشأ تزلزل خانواده است، فرمود: گر شود دشمن درونی نیست ٭٭٭ باكی از دشمن برونی نیست[5] بنابراین راه هست، اگر ـ ان‌ شاء الله ـ این راه جهاد حاصل شد، دیگر هیچ كسی سخن از اختلاس ندارد، هیچ كسی سخن از ـ خدای ناكرده ـ بدرفتاری ندارد، اینها می‌ شوند نور، ما مسئولینی داریم كه نورند! نورانی‌اند! آنها هم همین‌ طور تربیت شدند؛ البته یك عده هم خلاف می‌ كنند، آنهایی كه نورند در دوران جوانی همین راه شما را طی كردند، از همان اول تصمیم گرفتند راهشان را با خدا درست تسویه كنند. 🔹 این دو قسمت برای ماهاست، ما با دشمن داریم می‌ جنگیم یا با آهن یا با آه، «وَ سَلاحُهُ البُكَاء»؛ اما آنهایی كه به مقصد رسیدند و جزء اولیای الهی ‌اند، آنها هم جهاد دارند؛ اما آنها جهادشان با دشمن نیست، یك تنازع ظریف و لطیفی است با دوست، آنها با جهل نمی‌ جنگند آنها با عقل می‌ جنگند. عقل می ‌‌گوید من می ‌خواهم بفهمم بهشت چه خبر است و جهنم چه خبر است، عشق می ‌گوید فهمیدن مهم نیست، دیدن مهم است، الآن كاری بكن كه بهشت را ببینی؛ این همان شهود است، این خطبه نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) كه در اوصاف متّقیان دارد: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[6] ناظر به این جهاد و بخش سوم است. قلب، دل، به عقل می ‌گوید استدلال حكیمانه سر جایش محفوظ است دلیل قرآنی آوردن سر جایش محفوظ است، جهنم هست، بهشت هست، اینها فهمیدن است نه دیدن: خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[7] [1]. الأمالی(للصدوق)، النص، ص466. [2]. سوره حدید، آیه25. [3]. مصباح المتهجد، ج1، ص361. [4]. عدة الداعی، ص314. [5]. هفت اورنگ (جامی)، سلسلةالذهب، دفتر اول. [6]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه193. [7]. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش83. 📚 سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه افسری امام علی علیه السلام تاریخ: 1394/05/14 🆔 eitaa.com/EsraTvEitaa
🏴 شهادت امامت و حق طلبی ▪️ جریان حسین‌ بن‌علی به شخصیت حقوقی او برمی‌گردد، نه شخصیت حقیقی او! حسین‌بن‌علی از آن جهت كه یك شخص حقیقی است فرزند علی‌بن‌ابیطالب است مانند سایر فرزندان امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) یك انسان متعارف است كه مانند افراد دیگر محكوم ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[1] است؛ یك شخصیت حقوقی به نام امامت دارد، آنها با خود حسین‌بن‌علی از آن جهت كه یك شخص عادی بود كه در نبرد نبودند، به ‌عنوان اینكه او فرزند پیغمبر است و داعیه امامت دارد در نبرد بودند. بنابراین دشمن ها با امامت درگیر بودند نه با شخص امام، این یك نكته؛ و وجود مبارك ابی‌عبدالله هم در همین جریان مدینه نفرمود كه وقتی یزید حاكم شد باید فاتحه اسلام را خواند، فرمود: «وَ عَلَی الْإِسْلَامِ‏ السَّلَامُ‏ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدَ»،[2] جریان یزید تمثیل است نه تعیین؛ یعنی خصوصیتی برای یزید نیست، هر كسی یزیدی فكر می‌كند. خصوصیتی برای حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) نیست، هر كسی دارای مقام امامت است. خود ابی‌عبدالله فرمود اگر مثل یزید بر مردم حاكم بشود دیگر اسلامی نمی‌ماند. بنابراین براساس این دو نكته: یكی اینكه شخصیت حقوقی حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) به امامت برمی‌گردد، دوّم اینكه وجود مبارك حضرت وظیفه همه مسلمان ها را تا روز قیامت مشخص كرد كه اگر حاكمی مثل یزید شد نباید ساكت نشست؛ براساس این دو جهت امامت و حق‌طلبی شهید شد. بنابراین وجود مبارك سید‌الشهداء فرمود سخن من و یزید نیست، سخن از مثل یزید است؛ حالا هر كسی شد. سخن از حق و باطل و صدق و كذب و خیر و شرّ و حُسن و قبح و مانند آن است. ▪️ مطلب بعدی هم این بود كه وجود مبارك سیدالشهداء سه جهاد داشت: هم جهاد اصغر داشت كه با دشمنان جنگید، هم جهاد اوسط داشت كه با اوصاف نفسانی جنگید امام عادل بود و هم جهاد اكبر. چون جهاد اكبر معمولاً مطرح نیست این اوسط را اكبر می‌نامند و گرنه مبارزه با نفس، تهذیب نفس، تزكیه نفس، آدم عادل شدن، آدم متّقی شدن، آدم بهشتی شدن، این جهاد اوسط است نه جهاد اكبر! جهاد اكبر برای كسی است كه این مرز جهاد اوسط را گذرانده؛ یعنی آدمی است عادل، متقی، وارسته، اهل نماز شب، پاك، منزه، اهل بهشت، ولی می‌خواهد وارد حوزه جهاد اكبر بشود. جهاد اكبر این است كه انسان تلاش و كوشش بكند اینجا كه هست بهشت را ببیند، جهنّم را ببیند نه بهشتی بشود! اگر كسی تلاش و كوشش او این است كه بهشتی بشود این در جهاد اوسط هست. ▪️ خود سیدالشهداء (سلام الله علیه) بهشت را می‌دید و در شب عاشورا نشان یك عدّه هم داد، بنابراین جهاد اكبر این نیست كه آدم ایمان داشته باشد بهشتی هست و جهنمی هست. جهاد اكبر یعنی اینكه آن قدر تلاش و كوشش بكند در مال حلال، فكر حلال، غذای حلال، نماز شب، طهارت روح كه جز خدا نیاندیشد تا جهنّم را ببیند و بهشت را ببیند كه ـ إن شاء الله ـ امیدواریم در همین فضا حركت كنیم. ▪️ این ایام را با عظمت و جلال ما برگزار كنیم عزاداری و گرامی‌داشت جریان نهضت كربلا از مهم ترین اركان دین ماست، برای اینكه او حفظ كرده است. تا این خون هست تا این نام هست، مبارزه با ظلم هست، مبارزه با ستم هست، بیداری مسلمان ها هست. تلاش و كوشش كنیم كه این عزاداری را با جلال و شكوه برگزار كنیم. چیزی كه از عظمت این عزاداری كم می‌كند چیزی كه از جلال و شكوه این عزاداری كم می ‌كند، نه آن حرف ها را بزنیم، نه آن ابزار را به همراه داشته باشیم، نه آن حركت ها را امضا بكنیم؛ كاری بكنیم، حرفی بزنیم و عزاداری بكنیم كه واقعاً یكی از این جهادهای سه‌ گانه را به همراه داشته باشد. [1]. سوره آل عمران، آیه185؛ سوره أنبیاء، آیه35؛ سوره عنکبوت، آیه57. [2]. مثیر الاحزان، ص25. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1390/09/10 🆔 eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 علم اخلاق 🔹 موعظه آن علم مُتقن صحیح نیست، آن علم دقیق عمیق اخلاق است. اخلاق غیر از موعظه است. اخلاق این است كه آدم نفس را بشناسد که «النّفس ما هی» مجرد است یا مادی؟ قوای او را بشناسد که مجرّدند یا مادی؟ كیفیت ارتباط قوا با نفس را بشناسد. اینكه وجود مبارك پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود شما از جهاد اصغر در آمدید و به فكر باشید[1] برای همین است. فقه ما یك نور است و علم! فقه, جهاد اصغر را تأمین می ‌كند كه با دشمن چطور بجنگید, اخلاق, جهاد اكبر را فرماندهی می ‌كند که چگونه را تأمین كنید؟ اگر یك سال و دو سال یا یك میلیارد سال و دو میلیارد سال بود كه قابل گذشت بود، ما هستیم كه هستیم! خب این بدون اخلاق كه نمی ‌شود، اخلاق بدون اصلاً شدنی نیست؛ موضوع آن نفس، قوای نفس، جهاد كبیر و جهاد اكبر است. معمولاً این جهاد چون بیشتر ما با آن هستیم این را می ‌گویند جهاد اكبر، وگرنه این است نه جهاد اكبر, این اكبرِ نسبی است نه اكبرِ نفسی, جهاد اكبر آن است كه بین عقل و قلب باشد، به اصطلاح بین باشد. هر دو خوب هستند، هم عقل خیلی خوب است، هم قلب خوب است؛ منتها عقل می ‌گوید من می ‌خواهم بفهمم دیدن سخت است، قلب می ‌گوید فهمیدن مشكل را حلّ نمی ‌كند، دیدن مشكل را حلّ می ‌كند. تو برهان اقامه می‌ كنی خدا هست، جهنم هست، بهشت هست، اینها فهم است، اینها كار حكیم و متكلّم است؛ اما «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اگر هنر داری آتش را ببین، جهنم كه الآن موجود است و شعله هم كه دارد. [پس] حرف قلب به عقل این است كه تو می ‌گویی بهشت و جهنم هست باید كار خوب كرد، اینها كه نیست! هنر این است كه الآن این شعله دارد این شعله را ببین! خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[2] تو یك دود می ‌بینی، می ‌گویی پس آتشی هست. این جنگ بین است كه در حقیقت آن جهاد اكبر است. آن چون در دسترس نیست این جهاد نفس را كه انسان می ‌خواهد عادل بشود, می ‌خواهد اهل بهشت بشود، حالا یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنة»[3] است، عالِم بشود، پرهیزكار بشود این جهاد وَسطی است. غرض این است كه اخلاق به آن برمی ‌گردد. 🔹 قرآن كریم این هنر علمی را دارد كه تحلیل كند كه اگر كسی شبانه ‌روز به فكر این بود كه مشكل دیگری را «لله تعالی» حلّ كند، او در حقیقت دارد مشكل خودش را حلّ می ‌كند. این آیه ‌ای كه در بخش ‌های پایانی سوره مباركه «بقره» است این است كه ﴿مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ﴾[4] آن ‌گاه ثوابی برایشان ذكر كرد، بهشت برایشان ذكر كرد، پاداشی ذكر كرد. از این كار, فقیه وجوب یا استحباب می ‌فهمد، حق با اوست؛ آ‌ن كسی كه موعظه ‌ای فكر می ‌كند می ‌بیند كه ثواب قیامت است، آن هم حق با اوست؛ اما آنكه در فنّ اخلاق كار می ‌كند، می ‌گوید اگر كسی كار خیر كرد آیه قبل از اینكه بگوید ثواب دارد و او بهشت می‌ رود فرمود: ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛[5] یعنی اگر كسی كار خیری كرد مثل آن است كه این درخت بتواند حركت كند، كنار نهر برود، یك سطل آب از نهر بگیرد و به ریشه خودش بدهد، این درخت دارد موقعیت خودش را تثبیت می ‌كند! مگر نباید ما ثابت‌ قدم باشیم و در حوادث نلغزیم؟ چطوری ثابت ‌قدیم بشویم؟ وضو كه می ‌گیریم در هنگام مسح پا به ما گفتند مستحب است این دعا را بخوانیم: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ»،[6] هر عضوی را كه در وضو می‌ شوییم یا مسح می ‌كشیم یك ذكر و دعایی دارد، مسح پاها این دعا را دارد: «ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ» آن روزهایی كه پا می ‌لغزد ما برای اینكه نلغزیم راهی داریم یا نداریم؟ این اعمال دینی, این اعتقادات دینی، ما را می ‌كند دیگر نمی ‌لغزیم، وقتی نلغزیدیم در قیامت هم نمی ‌لغزیم. 🔹 این ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ خیلی پیام دارد! این غیر از این است كه ثواب دارد, غیر از این است كه به ما بهشت می ‌دهند, ما مثل یك درخت متحرّك هستیم! مشكل درخت این است كه قدرت حركت ندارد ما مثل یك درخت متحرّك هستیم كه اگر بتوانیم كار خیر انجام بدهیم موقعیت و ریشه خود را می ‌كنیم، همین! «و ثبّتنی» همین است، آن وقت دیگر آدم نمی ‌لغزد هر روز یك طرف برود، هر روز یك جا برود این چنین نیست، آن وقت ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[7] هم همین است.
💠 فاضل ترین مردم 🔹 مرحوم آقای قاضی (رضوان الله تعالی علیه) عالَم را بر اساس اینكه خدای سبحان فرمود هر كاری كه من كردم بهترین است، ایشان هم به دیدند؛ یعنی قرآن كریم دو اصل را مطرح كرد: یكی اینكه همه چیز را خدا آفرید: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ﴾،[1] به نحو موجبه كلیه كه خالقی غیر خدا نیست و یكی هم «كان» ناقصه كه فرمود: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلَقَهُ﴾؛[2] هر چه آفرید زیبا آفرید و هیچ نقصی در آن نیست. 🔹 مرحوم آقای قاضی (رضوان الله تعالی علیه) تربیت‌شده عملی این سنخ است. فرق این بزرگوار و سایر متخلّقان این است كه دیگران متخلِّق می‌ شوند تا بهشت بروند، او می ‌كوشید تا بهشت را ببیند! فرق عارف و متخلّق این است كه او سعی می‌ كند به سعادت برسد و بهشت برود و ایشان كه یقیناً بهشتی است می‌ گوید من باید بهشت را ببینم. این خطبه نورانی حضرت امیر در اوصاف متّقیان همین فرق را داشته که فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا» این خطبه با سایر خطب حضرت خیلی فرق دارد. در غالب خطب دیگر حضرت می‌خواهد افراد را بپروراند كه اینها اهل بهشت بشوند، اما در این خطبه متّقین طرزی سخن می‌گوید كه اینها بهشت را ببینند! فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ»؛[3] یعنی آیه مباركه ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[4] را عملی كنند. مرحوم آقای قاضی عصر خود، جزء كسانی بود كه سعی می ‌كرد بهشت و جهنم را ببیند. بنابراین مرز عرفان از اخلاق جدا خواهد بود. 🔹 بحث‌ های اخلاقی، بحث‌ های تزكیه نفس است كه انسان متخلّق بشود، عادل بشود، بافضیلت بشود و اهل بهشت بشود. مسئله عرفان، جهاد اكبر است او دیگر حالا رسیده به جایی كه یقیناً اهل بهشت است حالا می ‌خواهد بهشت را ببیند، چون ما دستمان به آن قلّه نمی‌رسد، جهاد اوسط را به زبان ما گفتند جهاد اكبر، آن چه وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ،[5] این اكبرِ نسبی است نه اكبر نفسی! برای اینكه انسان یك جهاد اصغر دارد كه با آهن و اینها می ‌جنگد كه روشن است یك جهاد اوسط دارد كه در دعای كمیل آمده است كه «وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ»،[6] آن جا جای آه است نه جای آهن، ما چون در این محدوده كار می‌كنیم خیال می ‌كنیم جهاد اكبر این است، حضرت به زبان ما فرمود این است. 🔹 این از غرر روایات ماست كه مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) در جلد دوم كافی این حدیث شریف را نقل می ‌كند كه «أَفْضَلُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ عَشِقَ‏ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ‏ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ‏».[7] برخی‌ ها نماز را «خوفاً مِن النار» یا «شوقاً إلی الجنّة» می‌ خوانند، آن چه مرحوم كلینی در جلد دوم كافی از حضرت نقل می ‌كند این است كه كسی است كه عاشق نماز باشد و با نماز معانقه كند دست به گردن كند، چون باب مفاعله است نماز هم با او معانقه می‌ كند، چنین است! راه مرحوم و امثال آیت الله قاضی این است كه واقعاً صلات یك حقیقت است، یكی از چند چیزی كه در قبر می‌آید همین نماز است كه حافظ انسان از هر فشاری است. خب اینها نماز را می ‌بینند و با آن معانقه می ‌كنند! حضرت فرمود: «أَفْضَلُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ عَشِقَ‏ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ‏ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ‏». [1] . سورهٴ رعد، آیهٴ 16; سورهٴ زمر، آیهٴ 62. [2] . سورهٴ سجده، آیهٴ 7. [3] . نهج‌البلاغه، خطبه 193. [4] . سورهٴ تكاثر، آیات 5 و 6. [5] . الكافی، ج5، ص12. [6] . مصباح المتهجّد، ص850. [7] . الكافی، ج2، ص83. 📚 دیدار اعضای ستاد کنگره بزرگداشت حضرت آیت الله حاج سید علی آقا قاضی رحمة الله علیه تاریخ: 1391/03/17 🆔 @a_javadiamoli_doross
🔹 مگر کار آسانی است؟ چون هم از درون ما یک «اعدا عدوی» است که ما را به اختلاف می ‌خواند هم از بیرون دشمن‌ها صف کشیده ‌اند ما را «ارباً اربا» کنند. این جهاد اکبر به اصطلاح توده ما همین جنگ بین عقل و نفس است؛ حالا آنهایی که مثل امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) این راه‌ ها را طی کردند آنچه را که ما اکبر می ‌دانیم پیش اینها اوسط است، آنها یک مرتبه برتری دارند که آن جا مشکل جهاد در بین است، برای توده ما ما همین تهذیب نفس ما است که آدم خوب بشویم یعنی بشویم، بد نکنیم، خلاف نکنیم، معصیت نکنیم، گناه نکنیم، همین! اگر کسی بخواهد با دیگری متحد بشود دشوار است، راه حل آن هم درمان آن هم قرآن کریم پیش‌بینی کرده، اولاً؛ خطر اختلاف را ذات أقدس الهی به عنوان یک بازگو کرده که این عذاب است، فرمود در مسیحی ‌ها در یهودی ‌ها ما این را القا کردیم، برای اینکه اینها را خواستیم تعذیب کنیم: ﴿وَ أَلْقَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ﴾,[3] ﴿أَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ﴾[4] چه در یهودی‌ ها چه در مسیحی‌ ها ما اینها را به تازیانه اختلاف تنبیه کردیم. اگر ـ خدای ناکرده ـ اختلافی در بین گروهی مخصوصاً عالمان دین ظهور می ‌کند، این نشانه تعذیب الهی است و عذاب الهی تنها راه آن التجای به درگاه خداست، اگر کسی بین خود و بین خدا خود را کند اختلاف رخت بر می ‌بندد و اگر ـ خدای ناکرده ـ امتی گرفتار شد، هرگز روی خیر را نخواهد دید. [1]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص32; «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاء». [2]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص27. [3]. سوره مائده، آیه64. [4]. سوره مائده، آیه14. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1378/12/12 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 جهاد اكبر 🔸 از نبی اكرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است كه هنگام بازگشت سپاهیان اسلام از جبهه‌ های جنگ فرمودند: شما از جهاد اصغر فراغت یافته‌ اید، خود را برای آماده كنید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ سَرِیةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ‏ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِی‏ عَلَیهِمُ‏ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»[1]. 🔸 از این حدیث نورانی استفاده می ‌شود كه پیروزی بر دشمن بیرون مقدّمه است و مجاهدان این جهاد می ‌فهمند كه می ‌شود دشمن را به زانو درآورد. سرّ صدور این سخن از نبی گرامی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن است كه آنها چون از جنگ با دشمن بیرون فراغت یافته، پیروزمندانه از جبهه برگشته بودند به فكر اصلاح نفس نبودند، با گذشت زمان و پدید آمدن حادثه «سقیفه بنی ساعده»، این حقیقت روشن تر شد و آنان بر اثر نپرداختن به جهاد اكبر به نرسیدند و به مقام شامخ تولّی «ولی الله» راه نیافتند. 🔸بنابراین، در جبهه‌ و پشت جبهه مقدمه است، نه هدف نهایی. انسان مؤمن، بیگانه را از حریم میهن اسلامی خود طرد می ‌كند تا در كمال امنیت ایمانش را حفظ كند و در فضایی آزاد، بتواند درست بیندیشد، حق را درست درك كرده و به آن معتقد شود و در عمل نیز آن را درست پیاده كند. [1]. الأمالی ( للصدوق)، ص466 و 467. 📚 مراحل اخلاق در قرآن، ص74 و 75. 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 توحید ناب 🔹 کتاب صافی مرحوم فیض را كه نگاه می ‌كنید وقتی به ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾[1] می ‌رسید می ‌بینید ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ را همین‌ طور عادی معنا می‌ كند، به آیه هفت و هشت «مجادله» می ‌رسید ﴿مَا یكُونُ مِن نَجْوَی ثَلاَثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ﴾[2] او را همین‌ طور عادی تفسیر می ‌كند، چطور ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ شده كفر و «رابع ثلاثه» شده توحید ناب؟! «از شافعی نپرسید امثال این مسائل»،[3] این عرفا می ‌گویند این یعنی چه؟ چطور شد؟ ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ شده كفر محض، «رابع ثلاثه» شده ! این چه چیزی است؟ بیش از آن مقداری كه یك فقیه و اصولی از قاعده فراق و تجاوز و استصحاب درآورد، این عرفا حرف دارند كه «رابع ثلاثه» یعنی چه كه است، ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ چیست كه كفر است؟! ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾، اما ﴿مَا یكُونُ مِن نَجْوَی ثَلاَثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلاَ خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ﴾ او اصلاً در عدد در نمی ‌آید، رقم‌ پذیر نیست. ما همان‌ طوری كه واحد لا بالعدد داریم، ثانی لا بالعدد داریم، ثالث لا بالعدد داریم، رابع لا بالعدد داریم، این در عین حال كه به ثانی واحد است ـ نه ثانی اثنین ـ او با هر كسی هست، ولی شما بخواهید بشمارید بیش از یك نفر كسی در اتاق نیست. دو نفر كه هستند او ثالث اثنین است، نه ثالث ثلاثه! او در رقم نمی ‌آید، او در انگشت اشاره نمی ‌آید، او اشاره را فرو گرفته و فرو برده، مُشیر را فرو گرفته و فرو برده، مشارع الیه را فرو گرفته، به چه كسی اشاره بكند؟ به چه چیزی اشاره بكند؟ بگوید او، او تحت اشاره شما در نمی‌آید تا بشود رابع اربعه، شما هر چی بشمارید سه نفر هستند، یعنی سه نفرند، هر چه جان بكنی سه نفرند. چهار نفری كه هستند، هر چه بشماری چهار نفرند؛ ولی او خامس اربعه است، نه خامس خمسه! خب چطور شد كه دفعتاً رابع ثلاثه شده ؟ این را می خواهد. اینكه از بالای دار می‌ گوید «از شافعی نپرسید امثال این مسائل» همین است. 🔹 یك ‌وقت است كسی شیادانه می ‌گوید «انا الحق»، خب آن چهارتا حكم یعنی چهارتا حكم فقهی دارد: نجاست دارد، ارتداد دارد، زنش طلاق دارد و میراثش فلان است، اما اگر این حرف را زد چه؟ شما كه گفتید داریم، فریقین هم نقل كردند که به طریق حَسَن، به طریق صحیح و به طریق موثق نقل شده كه «لِسَانَهُ الَّذِی یتَكَلَّمُ بِهِ»،[4] اگر با سه طریق شیعه و سنی نقل كردند، حالا اویس قرن گفت «أنا»، این كه مولوی می ‌گوید: الحق تو نگفتی و دم باده او گفت ٭٭٭ ‌ای خواجه منصور تو بر دار چرایی[5]‏ آخر تو را چرا دار زدند؟ خدا حق ندارد بگوید «أنا الحق»؟ خود ابن ‌عربی از فقها قدردانی می‌ كند؛ من حق‌ شناسی می ‌كنم كه اینها این علم را تحریم كردند، برای اینكه مگر این علم را می ‌شود همه جا گفت؟! منتها گفت اینها افراط نكنند، بالاخره یك راه بازی داشته باشد. در فتوحات از فقها حق ‌شناسی می ‌كند، چه اینكه همه حكمای ما گفتند. شما هم مستحضر باشید این درس را برای همه نمی‌ شود گفت، این حرف را برای همه نمی‌ شود گفت، ما وقتی كه فصوص شروع كردیم ورود ممنوع بود، حرام است، جدّی است! مگر می‌ شود هر حرفی را برای هر كسی زد؟ ایشان در فتوحات حق ‌شناسی می‌كند، قدردانی می‌ كند و می ‌گوید تعلیم این علم برای خیلی ها حرام است. خب آن كسی كه نتواند این حرف را بفهمد چطور شما می‌ خواهید این حرف را یادش بدهید؟ حرف این است كه خب تو را چرا دار زدند؟ مگر تو گفتی؟! آنكه گفت «لِسَانَهُ الَّذِی یتَكَلَّمُ بِهِ» او گفته «أنا»، مگر را قبول ندارید؟ اگر بود كه آن چهار حكم فقهی بر آن بار بود، اگر بود چرا دار می ‌زنید؟ یکی از پایین دار با او حرف می ‌زند، یكی از بالای دار با او حرف می ‌زند. می‌ گوید: حلّاج بر سر دار این نکته خوب سراید ٭٭٭ از شافعی نپرسید امثال این مسائل یكی از پایین دار می‌گوید: الحق تو نگفتی و دم باده او گفت ٭٭٭ ‌ای خواجه منصور تو بر دار چرایی تو را چرا دار زدند؟ این حرف ها حرام است. جدّاً تدریس این مسائل برای افرادی كه را پشت سر نگذاشتند و در وادی نرفتند و نتوانستند جمع سالم بكنند حرام است. [1] ـ سورهٴ مائده، آیه73. [2] ـ سورهٴ مجادله، آیه7. [3]. دیوان حافظ، غزل307؛ «حلّاج بر سر دار این نکته خوب سراید ٭٭٭ از شافعی نپرسید امثال این مسائل». [4]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص174. [5]. مولوی، دیوان شمس، غزل شماره2643. 📚 سخنرانی در همایش بزرگداشت حضرت آیت الله حسن زاده آملی تاریخ: 1390/03/18 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 شهدای روحانیت 🔸 هرچند مركّب عالِم بر خون شهید فزونی دارد: «یوزَنُ مِدادُ العُلَماءِ و دَمُ الشُّهَداءِ یرجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلى دَمِ الشُّهَداء». رُجحان مداد عالم در این است كه هم در صحنه حضور دارد و هم در ساحت ؛ زیرا با تبیین ضرورتِ دفاع، غرور طاغی مُستبرقْ ‏نشین طرد می ‏شود و با تحلیلِ ضرورتِ تهذیب، بوی ریایی كه از زاهد بوریانشین بر می ‏آید، برطرف می ‏گردد. 🔸 لذا مسطور قلم چنین عالمِ با شهامتی كه شهادت خود را شاهد صدق خویش قرار می‏ دهد، مشمول سوگند: ﴿وَ الْقَلَمِ وَ مَا یسْطُرُون﴾ خواهد بود. 📚 پيام به مناسبت بزرگداشت شهداي روحانيت استان مازندران تاریخ: اسفند 1382 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 ویژه برنامه 🔸 درآمدی بر عرفان عملی 🔸 فصل اول جلسه 7 🔹 در جریان سلوك الهی، گاهی از منظر اخلاق و گاهی از منظر عرفان سخن گفته می‌شود. در سخن از جهاد اوسط است در سلوك عرفانی سخن از جهاد اكبر است. در سلوك اخلاقی, سیر و سلوك و حركت از كفر به ایمان, از اخلاق بد به اخلاق خوب، از ظلم به عدل, از قبیح به حَسن, از شرّ به خیر, از باطل به حق و از كذب به صدق و مانند آن مطرح است، تا اینكه انسان این معارف را بفهمد و باور كند و متخلّق شود و بر اساس آنها عمل كند، این یك كارِ سلوك اخلاقی است. 🔹 اما ـ كه از ادعیه و مناجات اهل بیت(علیهم السلام) به دست می‌آید و پشتوانه آیات قرآنی دارد ـ این است كه اگر كسی سلوك اخلاقی كرد؛ یعنی عادل و وارسته شد، از قبیح رهید و به حَسَن رسید، از شرّ رهید و به خیر رسید، از باطل رهایی یافت و به حق بار یافت, از كذب هجرت كرد و به صدق واصل شد، این شخص كه واجد این اوصاف هست، تمام تلاش و كوشش او در است، زیرا این مرحله نسبت به مسائل اخلاقی جهاد اكبر است و اگر درباره اخلاق گفته شد جهاد اكبر, چون نسبت به جهاد با دشمن بیرونی اكبر است از این جهت گفتند اكبر، وگرنه سلوک اخلاقی، جهاد اوسط است و جهاد اكبر نیست... . 📚 ویژه برنامه ماه مبارک رمضان سال تولید: 1392 آپارات: https://aparat.com/v/6o7w2 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 ویژه برنامه 🔸 درآمدی بر عرفان عملی 🔸 فصل اول جلسه 8 🔹 سلوك الهی همان‌طوری كه در نوبت قبل به عرضتان رسید یك مرحله آن در جهاد اوسط است و یك مرحله‌ آن در جهاد اكبر, گرچه در جهاد اصغر هم سلوك الهی است؛ آن‌كه با مبارزه می‌كند، این هم مجاهد «فی سبیل الله» هست، او هم سلوك الهی دارد، او هم در بستر صراط مستقیم حركت می‌كند و مانند آن; ولی محور بحث كنونی ما یك اشاره گذرا به جهاد اوسط كه سلوك اخلاقی است، می باشد و محور اصلی بحث هم آن سلوك الهی است كه فوق سلوك اخلاقی است; یعنی است كه فوق جهاد اوسط است و قسمت مهمّ بحث هم این است. 🔹 این كار كه كسی بخواهد سلوك الهی داشته باشد؛ یعنی با تلاش و كوشش و تعلیم كتاب و حكمت و تزكیه نفوس در صراطی باشد كه «كادح الی رب» باشد ﴿كَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾، با تلاش و كوششِ خود بخواهد این راه را طی كند به «لقاءالله» بار یابد این بدون خلافت الهی نمی‌شود، باید سهمی از خلافت الهی داشته باشد و مهم‌ترین كاری كه در این راه انجام می دهد راه‌ سازی و مهندسی است... . 📚 ویژه برنامه ماه مبارک رمضان سال تولید: 1392 آپارات: https://aparat.com/v/aGKnW 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 جهاد و معرفت 🔸 هرچند مركّب عالِم بر خون شهید فزونی دارد: «یوزَنُ یوم القیامة مِدادُ العلماء و دَمُ الشهداء فیرجَحُ علیهم مِدادُ العلماء علی دَمِ الشهداء». رُجحان مداد عالم در این است كه هم در صحنه حضور دارد و هم در ساحت ، زیرا با تبیین ضرورتِ دفاع، غرور طاغی مُستبرق‏ نشین طرد می ‏شود و با تحلیلِ ضرورتِ تهذیب، بوی ریایی كه از زاهد بوریانشین بر می ‏آید، برطرف می ‏گردد؛ لذا مسطور قلم چنین عالمِ با شهامتی كه شهادت خود را شاهد صدق خویش قرار می‏ دهد مشمول سوگند: ﴿وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾ خواهد بود. 🔸 جهاد در صحابت و معرفت در معيتِ ، دو عنصر محوري ساختار روحاني شهيد است. اميد آنكه مِداد خالص و خونِ ناصح ضامنِ استحكامِ نظام مقدّس و استمرار آن تا ظهور حضرت مَهدي موجود موعود (عج) باشد. 📚 پیام به مناسبت بزرگداشت شهدای روحانیت استان مازندران تاریخ: اسفند 1382 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مقام شهود 🔹 حضرت فرمود گوش به حرف من بدهید و «وعاء» حرف من باشید و هر چه این شما به وسیله علم بیشتر بشود سعادتمندتر هستید. ما برای اینکه به این بارگاه علوی بار یابیم موظفیم در و راهی را طی کنیم که در جهاداصغر این مملکت طی کرد... . 👇👇👇👇 🆔 @a_javadiamoli_esra