eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
11.4هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 اربعین کلیمی 🔹 در همه زمان و زمین فرصت برای كریم شدن هست، مخصوصاً این چهار ماه؛ یعنی ذیقعده و ذیحجه و محرم که سه ماه متصل ‌اند و ماه رجب كه ماه منفصل است، اینها «اشهر حُرُم‌» اند، ماه‌ های حرام اند و در ماه‌ های حرام، كارهای خیر ثوابش دو چندان است و ـ خدای ناكرده ـ گناه كیفرش دو چندان است. اینكه می ‌بینید دیه و تعزیرات در ماه حرام بیشتر از ماه‌ های دیگر است برای همین جهت است. در ذیقعده انسان این فرصت را دارد كه از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجه این اربعین كلیمی را بگیرد، همین اربعین كلیمی كه «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِینَ».[1] 🔹 به ما چقدر سفارش كردند كه همه درس ‌ها در حوزه و دانشگاه نیست، بخش مهمّ این درس ‌ها در مسجد و حسینیه است. فرمود انسان بالأخره باید این بوستان, این درختان و اشجار و این باغی را كه درست كرده آبیاری كند؛ حالا آبش یا از چشمه است كه از درون همین باغ می‌ جوشد یا از بیرون، جدول ‌كشی و نهر درست كردن است كه این درخت‌ ها را سیراب می ‌كند. آنها كه در حوزه و دانشگاه ‌اند، مثل كسانی هستند كه كشاورزی و باغداری دارند، ولی از راه نهر از بیرون آب می ‌آورند. آنها كه اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شب ‌اند، كسانی ‌اند كه از درونشان چشمه می ‌جوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد ﴿لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید﴾[2] این دو راه را قرآن کریم به عنوان «مانعة الخلو» بیان کرده. فرمود انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان اینها باشد، چشمه از درون بجوشد یا با اینها رابطه داشته باشد و نهری از این چشمه به درون منزل خود بیاورد؛ نه آن باشد نه این، می‌ خشكد! هر دو جمعش ممكن است، ولی «مانعة الخلو» است. فرمود: ﴿لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ﴾؛ یا باید دل داشته باشی یا باید گوش! 🔹 اینكه فرمودند اربعین كلیمی و چلّه بگیرید: هم «مَن أَصبَحَ» آمده، هم «مَنْ أَخْلَصَ‏»[3] آمده برای همین است كه هیچ كس نمی ‌تواند بگوید حالا من دستم از حوزه یا دانشگاه كوتاه شد. این ‌قدر روابط علمی بین قلب بشر با خالق قلب و «مقلّب ‌القلوب» هست كه ده ‌ها مسئله ممكن است در قلب انسان القاء بشود! [1]. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج14،ص 346. [2]. سوره ق، آیه37. [3]. جامع الأخبار (للشعیری)، ص94؛ «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ‏ أَرْبَعِینَ‏ صَبَاحاً ظَهَرَتْ ینَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ». 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/04/29 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 عقل عملی 🔹 از فهم و از عقل نظر، یعنی عقل حوزه و دانشگاه هیچ كار عملی نباید توقّع داشت؛ این می ‌فهمد, خوب سخنرانی می ‌كند, خوب درس می ‌گوید, خوب كتاب می ‌نویسد، بله! اما كار برای عقل عملی است كه «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»،[1] او اگر فلج شد انسان چه كار می‌ تواند بكند؟! اشكال به این آقا کنیم تو كه می‌ دانستی! تو كه آیه را تفسیر كردی! چرا خلاف می‌كنی؟! اشكال وارد نیست! برای اینكه فهم كه مشكل را حل نمی ‌كند، فهم چراغ است بله چراغ خوبی است، ولی اگر كسی پایش فلج و لغزان است نورافكن قوی هم دستش است، شما چه اعتراضی دارید بكنید بگویید مگر شما چراغ نداشتید، بله چراغ داشتیم ولی چشم كه راه نمی‌ رود، این پا باید راه برود که بسته است. «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ»،[2] این بیان نورانی حضرت امیر ناظر به این است این كه باید كار بكند بسته است، این كه باید بفهمد ورّاجی می‌ كند. 🔹 شما حرف می ‌زنید بله, چشم شما قوی است، گاهی ممكن است دوربین داشته باشید, عینك داشته باشید, تلسكوپ داشته باشید, میكرسكوپ داشته باشید ریز و دور و درشت و نزدیك همه را ببینید، اما چشم از مار و عقرب فرار نمی ‌كند، دست و پا را باید آزاد كرد! این زنجیری كه قرآن كریم گفت: ﴿جَعَلْنَا مِن بَینِ إِیدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً﴾[3] از این آیات، وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) بهره گرفته گفته «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ». هوا با عقل نظری كه كار ندارد، هوا مربوط به عمل است، هوس مربوط به عمل است اینها آمدند عقل عملی را زنجیر كردند. 🔹 این معتادها چرا حرف آدم را گوش نمی‌ دهند؟! شما می‌ خواهید نصیحت كنید؟ او كه هر شب با كارتن و جدول مأنوس است، از همه بیشتر او خطر را می ‌فهمد، شما می‌ خواهید نصیحت كنید و بگویید عاقبتت بد است؟! او آواره است و جدول خواب و کارتن خواب است! پس خطر را بیش از همه و پیش از همه او بلد است. تصمیم, عزم, كاملاً مرزش از استدلال و جزم جداست. جزم, استدلال, قیاس, برهان، اینها برای عقل نظری است كه به منزله چشم جان است؛ عزم, اراده, نیت و باور برای عقل عملی است كه به منزله دست و پای جان ‌اند، این دست و پا فلج است! این بیان نورانی سوره «اعراف» این بود كه پیامبران آمدند دست و پای مردم را باز كنند ﴿وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیهِمْ﴾[4] این شخص مشكل علمی ندارد این شخص آن نیرویی كه ـ عزم یعنی عزم, جزم یعنی جزم ـ باید اراده كند, نیت كند, اخلاص كند, تصمیم بگیرد این فلج است باید این را درمان كرد با نصیحت كه این درمان نمی ‌شود! 🔹 این شخص مواظب است كه دست و بال او را نبندند، این علم برای همین است؛ اما اگر قدری مسامحه كرد اول مكروهات, بعد معصیت صغیره, بعد معصیت كبیره وقتی فلج شد «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ». اینکه ما این كلمات را می‌بوسیم, روایات را روی سر می ‌گذاریم به همین جهت است، این بیان نورانی حضرت امیر است «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ ینْفَعُهُ»؛[5] خیلی از علما هستند كه كُشته جهل ‌اند، این جهل در مقابل عقل عملی است، نه در مقابل علم. [1] . الکافی(ط ـ اسلامی)، ج1، ص11 [2] . نهج البلاغه، حکمت211. [3] . سوره یس، آیه9. [4] . سوره اعراف، آیه157. [5]. نهج البلاغه, حکمت107. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه یس ـ جلسه 6 تاریخ: 1392/10/18 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تولید علم 🔹 ما یک محقق داریم و یک دلال؛ آن که حرف دیگران را نقل می ‌کند و تحویل شاگرد می ‌دهد او دلال علم است، او که تولید نکرده است! اگر بخواهید عالم باشید و اگر آن حرمت علمی عالمان را ببرید، باید بفهمید که چه آوردید! نه بفهمی چه چیزی دیگران بار کردند! بین دلالِ علم و بین فقیه فرق است، بین دلال علم و حکیم فرق است، بین دلال علم و متکلم فرق است، بین دلال علم و مفسّر فرق است. حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در عصر دلالی محقق بود، او موحّد بود، او قبل از اینکه وجود مبارک حضرت به مقام بعثت برسد، موحّدانه خدا را عبادت می ‌کرد، هرگز نمی‌ گفت: ﴿إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‏ أُمَّة﴾،[1] هرگز نمی ‌گفت: ﴿ما سَمِعْنا﴾، اگر می ‌گفت: ﴿آبائِنَا﴾؛[2] یعنی ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و اسحاق، این ارزش ندارد كه ما چنین مادری را بشناسیم؟! ما فرزند این مادر هستیم. 🔹 وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود شما اگر بخواهید عالمانه زندگی کنید، دو طرف بسته است؛ هم ورود ممنوع است و هم خروج ممنوع است. بخواهید سر تکان بدهید، بالا ببرید و نفی کنید، باید برهان دستت باشد؛ بخواهید سر خم کنید، تصدیق کنید و فتوا بدهید، باید برهان دستت باشد. این از غرر روایات امام صادق (سلام الله علیه) که مرحوم کلینی نقل کرد فرمود: «إِنَّ اللَّهَ (سُبْحَانَهُ وَ تَعَالی) «حَصَّنَ»،[3] «حَضَّ»،[4] «خَصَّ»، به سه نسخه «عِبَادَهُ بِآیتَینِ مِنْ كِتَابِهِ»؛[5] فرمود ذات أقدس الهی راه را باز نگذاشت که هر طوری بخواهی حرف بزنی، هر طوری بخواهی بنویسی، هر جایی بخواهی بروی، دو طرف بسته است، کجا می‌ خواهی بروی؟! اگر بخواهی تصدیق کنی، باید برهان دستت باشد، نه دلال باشی! اگر بخواهی تکذیب کنی، باید برهان دستت باشد، نه دلال باشی، نه چون «گفتند»، چون «می‌ گویم»! 🔹 «إِنَّ اللَّهَ (سُبْحَانَهُ وَ تَعَالی) حَصَّنَ عِبَادَهُ بِآیتَینِ مِنْ كِتَابِهِ أو خَصَّ أو حَضَّ»، فرمود دو قلعه و دژ است، هر دو هم دژبان دارند، دو طرف «حصن» است، بسته است، کجا می ‌خواهی بروی؟! می‌ خواهی تصدیق کنی، چیزی را بگویی «آری»، باید برهان دستت باشد، ﴿عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَق﴾،[6] بخواهی تکذیب کنی و چیزی را نفی کنی، باید برهان دستت باشد، چون ذات أقدس الهی فرمود: ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یحیطُوا بِعِلْمِه﴾،[7] این اوصاف کفار است، کافر نه برهان دستش است که با این وضع سر پایین می ‌آورد و می ‌گوید «آری»، نه برهان دستش است که سر بالا می‌ آورد و می ‌گوید «نه». مؤمن دو طرفش بسته است، بخواهد تصدیق کند، یک حصنی، یک قلعه‌ای است، یک دژبانی دارد و آن دژبان این آیه است، ﴿إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ﴾،[8] این ﴿مَسْؤُلا﴾، همین است، این ﴿عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَق﴾، همین است. بخواهی تکذیب کنی و بگویی نه! باید برهان دستت باشد، وگرنه مشمول آن كریمه هستی، ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِما لَم﴾ هر دو در وصف کفار است: ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یحیطُوا بِعِلْمِه﴾. 🔹 این عصر، عصر جاهلیت است که فرهنگ، فرهنگ تقلید است، دلالی است، نه تحقیق و نه استدلال! در چنین عصری خدیجه کبریٰ عالمه، عابده، زاهده، موحده‌ ای بود، مادرمان این است. ما فخر می ‌کنیم که چنین مادری داریم! [1]. سوره زخرف، آیه22. [2]. سوره مؤمنون، آیه24. [3]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج2، ص186. [4]. صافی در شرح کافی(مولی خلیل قزوینی)، ج1، ص340. [5]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص43. [6]. سوره نساء، آیه171. [7]. سوره یونس، آیه39. [8]. سوره اسراء، آیه36. 📚 سخنرانی در همایش ملی صدف کوثر تاریخ: 1395/10/02 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 علم به تکلیف 🔹 همه بیانات ائمه شیرین است، فرمودند: «اخْوُكَ مَنْ صَدَّقَكَ لاَ مَنْ صَدَقَكَ‏»؛[1] برادر تو كسی است كه حرف راست به تو بزند، نه حرفت را تصدیق كند! «صَدیقُك‏ مَنْ‏ صَدَقَك‏ لَا مَنْ‏ صَدَّقَكَ‏»؛[2] بیان امام هشتم این است که فرمود: «صَدِیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه‏»،[3] حضرت نفرمود عقلِ هر كسی دوست اوست، فرمود دوست هر كسی عقل اوست؛ این تقدیم خبر بر مبتدا برای افاده حصر است؛ یعنی انسان در عالم یك دوست دارد و آن عقل اوست، همین! «صَدِیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه‏»، نه «عقل كلّ امریء صدیقه». نفرمود عقل هر كسی دوست اوست، فرمود انسان یك دوست دارد، آ‌ن فهمِ اوست. «صَدیقُك‏ مَنْ‏ صَدَقَك‏‏». 🔹 كمتر قاضی بود كه بی‌ راهه برود و رسوا نشود، حواستان جمع باشد! حالا آ‌ن وقتی كه ما بودیم تا الآن، ذرّه ‌ای بی راهه رفتن و با خون شهدا مبارزه كردن، مساوی صد درصد با رسوایی است؛ این را ما دیدیم و می ‌بینیم! ممكن نیست كسی ذرّه ‌ای با خون شهدا بازی كند و رسوا نشود: ﴿خِزْی فِی الدُّنْیا﴾[4] خِزی همان رسوایی است. 🔹 اما ناله اثر دارد, گریه اثر دارد, توسل اثر دارد, برگشتن اثر دارد، تا آن مقداری كه مقدور ماست؛ ولی مقدور ما نیست كه دیگر از ما نخواستند. آن مقداری كه مقدور ماست انجام بدهیم، بقیه را خودش تأمین می ‌كند، وعده داد من از تو بیشتر از این نمی‌ خواهم! [5] اینکه تمام بكند، تتمیم بكند و بقیه را اضافه بكند، یعنی همین! بیش از مقداری كه مقدور ماست از ما نخواستند؛ اما باید بدانیم كه تكلیف ما چیست. [1]. أمثال و حكم، دهخدا، ج‏1، ص137. [2]. الغارات (ط ـ الحدیثة)، ج‏2، ص712. [3]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص11. [4]. سوره مائده، آیه33. [5]. سوره بقره، آیه286. 📚 دیدار حجت الاسلام رئیسی با حضرت استاد تاریخ: 1398/05/04 🆔 @a_javadiamoli_esra
🔹اگر كسي [عالِم به زمان باشد و حوادث بر او مشتبه نشود]، نه از تبعيد شدن و شهيد دادن هراسي دارد، نه از تهمت و اهانت شنيدن رنج مي برد، بلكه همة‌ اين مسايل براي او با لذّت دروني همراه است. اينكه مي بينيد ما در برابر چند تهمت مي رنجيم، و در مقابل رنج، صحنه را رها مي كنيم، براي آن است كه اوّلاً از بيرون رنج مي بريم، و ثانياً از درون لذّت نمي بريم؛ لذا صحنه را ترك مي نماييم. ولي عالمان راستين، اوّلاً از درون لذّت مي برند، و ثانياً رنج بيرون را احساس نمي كنند؛ لذا تا آخرين لحظه ايستاده اند. (1) 🔹شهید بهشتی تمام قد مدیر بود...من می دیدم در درس خصوصی مرحوم علامه، او تنها می تواند جوابگو باشد، باهوش! بافهم! باادب!... جای به واقع خالی است، سر تا پا ادب بود، سر تا پا محبت بود، مدیریت او هم ممتاز بود ... (2) پ. نوشت: ـــــــ 1. کتاب بنیان مرصوص، ص198 2. درس خارج فقه،1396/11/15 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 انواع کسب 🔹 در قرآن كریم چند كسب مطرح است: یك سلسله كسب‌ های اعتباری است كه آن مسكوب در اختیار كاسب است؛ یك سلسله كسب‌ های حقیقی است كه آن مكسوب حاكم بر كاسب است. آن كسب‌ های اعتباری كه كاسب, حاكم بر مكسوب است، كسب مال است كه انسان مالی یا عین یا منفعت یا انتفاعی را كسب می ‌كند. چه زن و چه مرد، قرآن كریم فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾؛[1] یعنی مرد هر كسبی كرد مال اوست, زن هر كسبی كرد مال اوست؛ مالی را, مغازه ‌ای را, خانه‌ ای را, مرتع و مزرعی را كسب كرد چون یك امر اعتباری است و یك امر حقیقی نیست در اختیار كاسب است، می‌ تواند بفروشد, اجاره بدهد و به کسی هبه كند; یعنی آن كس كه كسب كرد اختیار مكسوبِ خود را دارد ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾، مالی را كه آدم كسب كرد در اختیار اوست؛ اما یك سلسله مسائلی است كه اگر كسب كرد خودش در اختیار آن مكسوب قرار می‌ گیرد! 🔹 اینكه در سوره مباركه فرمود: ﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾؛[2] اگر كسی ـ معاذ الله ـ بیراهه رفت گناهی را كسب كرد، به یك اخلاق بد عادت كرد، به دروغ, به خیانت, به حرام, به اعتیاد ـ معاذ الله ـ عادت كرد؛ این را كسب كرد، چون قبلاً كه نداشت، این صفت را بعد كسب كرد، این خُلق را كسب كرد، وقتی كه به دنیا آمد كه این خُلق و صفت را كه نداشت! الآن كه این صفت را كسب كرد، خود این كاسب در اختیار این مكسوب است، به هر سَمتی كه این صفت بخواهد ببرد او می ‌رود، چون عادت كرد! ساده‌ ترین كارش عادت به سیگار است، این عادت را او كسب كرد قبلاً كه نداشت، الآن گرفتار این عادت است. اگر ـ خدای ناكرده ـ به حرام عادت كرده به گناه عادت كرده، چشم او, گوش او, زبان او در اختیار مكسوب است. 🔹 این «لام» در قرآن كریم همه جا به یك معنا نیست. اینكه در سوره «نساء» یا مانند آن می ‌فرماید: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾ كاسب اختیار دارد، مال در اختیار كاسب است؛ ولی اگر ـ خدای ناكرده ـ صفت بدی را كسب كرد، این كاسب در اختیار مكسوب است كه فرمود: ﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾. 🔹 بنابراین ما دو نحو كسب داریم: كسبی كه كاسب مسلّط است و كسبی كه آن مكسوب مسلّط بر این كاسب است و اگر كسی ـ خدای ناكرده ـ یك كسب حرامی داشت یعنی به وصف بدی عادت كرد راه برای توبه باز است، «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیه‏»[3] این آبشار است، آبِ توبه یعنی همین! ﴿تُبْتُ إِلَیكَ﴾[4] این آبشار است، نه اینكه برویم نزد كسی یك لیوان آب بخوریم یا یک بطری آب ببریم، خود «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیه‏» این آبشار است و انسان را پاك می‌كند، خدایا آمدم! لازم نیست حرف بزند, لازم نیست بگوید «استغفر الله»، با یك اراده جدّی تخلّل‎ ناپذیر بگوید خدایا آمدم؛ این می‌ شود پاک، می‎ شود آبشار. پس این‌ طور نیست كه اگر كسی ـ خدای ناكرده ـ یك صفت بدی كسب كرد نتواند نجات پیدا كند این طور نیست! پس ما دو نحو كسب داریم: یك كسب اعتباری داریم كه كاسب مسلّط است، یك كسب حقیقی داریم ـ چون این صفت یك امر حقیقی است یك امر اعتباری كه نیست ـ این مكسوب مسلّط بر انسان است. این كسب‌ ها برای ما كاملاً فرق دارد راه دارد كه انسان كاملاً اصلاح شود و برگرداند. [1] . سوره نساء، آیه32. [2] . سوره نور، آیه11. [3] . المحاسن، ج‏1، ص53. [4] . سوره اعراف، آیه143؛ سوره احقاف، آیه15. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/04/22 🆔 @a_javadiamoli_esra
ولايت باب توحيد است/ اگر کسی خواست موحد بشود از درِ ولايت بايد وارد شود همزمان با شروع دهه کرامت، چهارمین جشنواره علمی فرهنگی سیره امام رضا(علیه السلام)؛ آموزه ها و کارکردها با پیام آیت الله العظمی جوادی آملی آغاز شد. آيت الله العظمی جوادی آملی در این پیام بیان داشتند:حديث پُر برکت «سلسلة الذهب» توحيد را که طرح مي‌کند و اصل قرار مي‌دهد ولايت را به عنوان شرط اصلي آن قرار مي‌دهد، گرچه در مقام ثبوت شرطي نيست لکن در مقام اثبات شرط است. در مقام ثبوت ذات أقدس الهي حق است «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه» اين تکرار نيست ناظر به مراحل سه‌گانه توحيد است «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ ذاتاً»، «وَحْدَهُ وصفاً»، «وَحْدَهُ فعلاً» در آنجا هيچ چيزي راه ندارد، نه نبوت و نه امامت و نه ولايت، در آن حرم امن احدي و چيزي راه ندارد. معظم له ابراز داشتند: در مقام ظهور و فيض که تجلّي حق تعالي است و خلقت حق تعالي است که آن هم به وصف فعلي و خود فعل برمي‌گردد، آنجا است که وجود مبارک امام رضا(صلوات الله و سلامه عليه) فرمود: خدا فرموده است که کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» حصن من است بعد امام عرض کرد در برابر فرمايش خدا که «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا» يعني ولايت باب توحيد است اگر کسي خواست موحد بشود از درِ ولايت بايد وارد شود زيرا وليّ مظهر است، وسيله است، باب است و از اين باب و از اين وسيله و از اين مظهَر بايد به آن مقام خداي سبحان در بخش ظهوراتش البته نائل آمد. https://b2n.ir/328470 منبع: news.esra.ir @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 نظام الهی 🔹 یكی از مستمعین كه پای سخنان حضرت [امام صادق (سلام الله علیه)] نشسته بود گفت عجب درّ و جواهری ما امروز از شما استفاده كردیم، [حضرت] فرمود حیف نیامد كه این سخنان را به طلا تشبیه كردی؟! «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر»،[1] حیف نیامد كه گفتی این كلمات مثل طلاست؟! طلا یك سنگ زردی است، چون كمیاب است معیار تبادل قرار گرفته است، وگرنه ارزش ندارد! با سنگ‌ های دیگر فرقی ندارد! بعضی از سنگ ‌های معدنی ممكن است از آن سخت ‌تر هم باشند! فرمود: حیف نیامد كه این حرف‌ ها را به طلا تشبیه كردی؟! «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر»؟ 🔹 بعد هم فرمود: «بَلِیةُ النَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَة إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا»؛[2] آزمون ما با این مردم بسیار دشوار است، برای اینكه ما اینها را دعوت كنیم نمی ‌آیند، رها كنیم كه راه غیر از این نیست! ما که نمی‌توانیم بگوییم «بگذار تا بیفتد و ببیند جزای خویش»،[3] این حرف ما نیست! چرا كیفر تلخ كار خودش را ببیند؟! «بَلِیةُ النَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَة ٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا»، راه غیر از این نیست! این است كه ما خیلی برایمان سخت و دشوار است، ما نمی ‌توانیم بگوییم ما به وظیفه ‌خود عمل كردیم و تمام شد و رفت، ما غُصه می‌ خوریم! بسیاری از حالات خود وجود مبارك پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلّم), امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به حال ما غُصّه می ‌خوردند! الآن هم وجود مبارك حضرت به حال ما غُصّه می ‌خورد! آدم یك فرزندی داشته باشد و بیراهه برود كه نمی‌ تواند بگوید «بگذار تا بیفتد و بیند جزای خویش». 🔹 فرمود شما فرزندان مایید: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة».[4] ما كه وقتی تشیع را قبول كردیم، اینها را به عظمت و امامت قبول كردیم، اینها را به عصمت قبول كردیم و اینها را به حجّت قبول كردیم، فرزند اینها شدیم! اگر فرمود: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة» و ما هم اینها را به عنوان امامت قبول كردیم، فرزندان آنهاییم! آن‌گاه اگر بیراهه برویم، حضرت فرمود: برای ما خیلی غُصّه است، «بَلِیةُ النَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَة إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا». هیچ پدری حاضر نیست كه بگوید «بگذار تا بیفتد و بیند جزای خویش»، این‌چنین نیست! هیچ پدری و هیچ مادری حاضر نیست! الآن وجود مبارك حضرت هم همین ‌طور است! اگر خدای ناكرده بیراهه برویم برای ما غُصّه می ‌خورند، رنج می ‌برند كه چرا ما به این صورتیم. ما می‌ توانیم طرزی زندگی كنیم كه مورد رضای اینها باشد؛ ما این جاهلیتمان را به عقلانیت تبدیل كنیم، این راه دارد. 🔹 نظام جاهلی دو نشانه دارد: یكی اینكه در بخش اندیشه که دستشان از برهان و عقل خالی است، به گمان زندگی می‌ كنند و در بخش انگیزه که دستشان از عدل خالی است، به هوا و هوس عمل می ‌كنند. این را در سوره مباركه «نجم» فرمود که نظام جاهلی این دو علامت و دو عنصر را دارد؛ در بخش اندیشه به جای اینكه عالمانه تصمیم بگیرند براساس گمان ـ مخصوصاً سوء ظن ـ حركت می‌ كنند: ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ‏﴾ و در بخش انگیزه و عمل به جای عدل و عقل با میل حركت می ‌كنند: ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس‏﴾.[5] انسان به هر حال یا در حوزه و دانشگاه است و كارهای علمی انجام می‌ دهد یا در متن جامعه است و كارهای عملی دارد؛ اگر فضا, فضای فرهنگی است باید برهان و عقل و علم باشد؛ اگر فضا، فضای كار و عمل است باید عدل باشد، نه هوا! ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ‏﴾ برای بخش اندیشه, ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس‏﴾ برای بخش انگیزه است. اگر این دو عنصر حل شود؛ یعنی ما عالمانه زندگی كنیم و عادلانه به سر ببریم، نه بیراهه می‌ رویم و نه راه كسی را می ‌بندیم، می‌ توانیم یك نظامی بهشت‌ گونه بسازیم و راحت باشیم. [1] . مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص248. [2] . من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص405. [3] . دیوان سعدی، مواعظ، غزل شماره38؛ «چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود *** بگذار تا بیفتد و ببیند جزای خویش». [4] . معانی الاخبار، ص52. [5] . سوره نجم، آیه23. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/01/10 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خلقت شناسی 🔹 خیلی ها خیال می‌ كنند که علم و دانش صنعتی سكولار است؛ می ‌گویند صنعت و تولید، اسلامی و غیر اسلامی ندارد! زمین ‌شناسی سكولار است، اسلامی و غیر اسلامی ندارد! معدن ‌شناسی سكولار است، دینی و غیر دینی ندارد! خب این فكر یك سم است، خیال می ‌كنند به اینكه عالم همین‌ طور خودساخته است و زمین طبیعت است، كوه طبیعت است، معدن طبیعت است. می ‌گویند طبیعت‌ شناسی كه اسلامی و غیر اسلامی ندارد؛ حالا این آقا چون مسلمان است، ممكن ایام فاطمیه روضه ‌خوانی هم داشته باشد و جامهٴ مشكی بپوشد، امّا بیرون محدودهٴ كار دارد دینداری می‌ كند، این درونش مشكل جدّی دارد! وقتی درونش اصلاح می ‌شود و وقتی فرهنگ در درون صنعت راه پیدا می‌ كند كه این آقا متوجّه باشد ما چیزی به نام طبیعت نداریم، هر چه هست «خلقت» است. طبیعت بی طبیعت! چیزی به نام طبیعت نداریم زمین مخلوق خداست، آسمان مخلوق خداست، كوه مخلوق خداست، معدن مخلوق خداست. یك زمین ‌شناس، یك معدن ‌شناس و یك كوه ‌شناس دارد «خلقت ‌شناسی» می ‌كند! او در تمام حالات مثل اینكه دارد ذكر می‌ گوید؛ زیرا «خلقت ‌شناسی» معنایش این است كه خدا چنین كرد! این معدن سنگ مرمر كه الآن در دسترس است، چند میلیون سال قبل خاك عادی بود، با نظم و تدبیر الهی، تابش آفتاب، بارش باران، كم‌كم منجمد شد، سنگ شد، ماند و ظریف شد و تنظیم شد و شده سنگ مرمر. اگر آن بزرگوار گفت كه سال ها باید كه مثلاً یك تكه سنگ «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»،[1] این‌طور نبود كه اوّل كسی در این كوه ها عقیق گذاشته باشد؛ این خاك بود، خاك را مدبّر اساسی و آن «ربّ العالمین»، آن حكیم، آن آگاه مطلق، خاك ها را شناسایی می‌ كند، می ‌داند كدام خاك می ‌تواند بدخشان بشود و كدام خاك می ‌تواند عقیق بشود، كدام خاك در كوه های نیشابور می ‌تواند فیروزه بشود، همان ‌طوری كه می ‌داند كدام خاك طلا می ‌شود، كدام خاك نقره می‌ شود، او طلا می ‌سازد، او نقره می‌ سازد، او فیروزه می‌ سازد، او عقیق می‌ سازد. 🔹 اگر ما باور كردیم چیزی به نام طبیعت نداریم، اگر باور كردیم چیزی به‌عنوان شانس نداریم و اینها خرافات و افسانه هست همین ‌طوری كه صبر و جَخد افسانه است طبیعت افسانه است، همان‌ طوری كه طبیعت افسانه است شانس افسانه است، یك مدبّر دارد ادراه می‌ كند! یك حكیم دارد اداره می ‌كند! آن كه آفرید دارد می‌ پروراند! قرآن کریم فرمود: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ﴾[2] هر چه هست و مصداق شیء است مخلوق او خداست، او آفرید، دارد می ‌پروراند، با نظم هم می‌‌ پروراند، همان ‌طوری كه انسان را آفرید با نظم می‌ پروراند؛ این مثلث كار خداست: جهان، انسان، پیوند انسان و جهان؛ هر سه ضلع را او آفرید و دارد اداره می ‌كند. [1]. دیوان سنایی، قصیده134؛ «سال ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب ٭٭٭ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن». [2]. سوره رعد، آیه16؛ سوره زمر، آیه62. 📚 دیدار مدیران شهرک های صنعتی با حضرت استاد تاریخ: 1391/02/07 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا