eitaa logo
آه ...
68 دنبال‌کننده
647 عکس
76 ویدیو
1 فایل
کانال آه ... روزانه نویسی... #آھ اسمےست‌ازاسماءالله باورندارین‌؟سرچ‌کنین کپی ممنوع💯 . . . . . . . . . از شهدا می‌نویسیم... @Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 ‏جز سایه‌ای نماند زِ من با طلوع عشق، آن نیز با غروب تو ناچیز می شود... ...
🥀 از دل همه را تکانده‌ام الا تو
🥀 گویند هر تیره شبی را سحری هست
🥀 نظری کن به دلم حال دلم خوب شود
🥀 تا که میلم به رُخت رفت،... دگر از ماه ندارم خبری
🥀 و قسماً بدمعة نزلت علی خدّ العاشق، في فراق المعشوق و قسم به اشکِ جاری بر گونه‌یِ عاشق در فراقِ معشوق… ...
🥀 لا أريد لكلماتي أن تصل إليكِ، أريدها أن تصلني بكِ... نمی‌خواهم واژه‌هایم به دست تو برسند می‌خواهم مرا به تو برسانند ...
🥀 كتمتْ روحي و باحتْ مُقْلتايا... جانِ من کتمان نمودم و چشم‌هایم فاش کرد.. ...
🥀 مگر چند بار در زندگی پیش می آید که آدم چیزی را عمیقا بخواهد؟! کجایی ای آرزوی چندین ساله‌ی من...؟ ...
🥀 ‌نسیم جمکرانت هر دلی را سوی دلبر می کشاند.... خوشا آن دل که دلدارش، تو باشی یـابـن‌الـزهـرا.... ‌‌
🥀 میگن... در زبان ترکی، نمیگن "دلتنگتم" میگن: اورَییم سَنی ایستییره♡ یعنی قلبم تورو میخواد ... قشنگ نیست؟ :) ...
🥀 𝓜𝔂 𝓫𝓲𝓰𝓰𝓮𝓼𝓽 𝓼𝓲𝓷 𝔀𝓪𝓼 𝓵𝓸𝓿𝓲𝓷𝓰 𝔂𝓸𝓾.! ࡅߺ߲ܝ۬‌ܝ‌ࡏަࡅߺ߳ܝ‌ࡅ࡙ࡍ߭ ࡏަࡅ࠭ߺߊ‌ܣܩܢ‌‌، ܥ‌᠀ࡄࡅߺ߳ࡉ‌ﬤߊ‌ܢܝ݅ܢࡅߺ߳ࡍ߭ ࡅߺ߳ࡐ ࡅߺ߲ܦ‌ﬤ• ... کپی ممنوع
🥀 من با تمام وجود، طعم دوری از امام را چشیده‌ام... آن روز که به خیمه ام آمدند، تنهای تنها مرا به اسم صدا زدند و فرمود: پسر فاطمه را یاری نمی‌کنی؟! هنوز طعم تلخ آن پیشنهاد احمقانه که به امام دادم ، کامم را زهر می‌کند اسب و شمشیرم را پیشکش کسی کردم که مرا می‌خواست نه مالم را حتی جسمم را نمی‌خواست بنا داشت روحم را به جایگاه ابدی‌اش برساند اما من چه کردم؟؟؟ هنوز هم شرمم می‌آید بگویم😔 صریح و بی‌پرده به او گفتم خودم را اگر بخواهی؟؟؟ نه! نمی‌توانم یاری‌ات کنم!!! چه کردم با خودم؟؟😔😔 کپی ممنوع
آه ...
🥀 من با تمام وجود، طعم دوری از امام را چشیده‌ام... آن روز که به خیمه ام آمدند، تنهای تنها مرا به اسم
🥀 امام وقتی دیدند قصد کرده‌ام در گرداب تباهی فرو بروم باز هم به روشنی و سعادت، دعوتم کردند اما من... این منِ غافل چرا ندانستم امن‌تر از درگاه امام برحق جائی نیست؟؟ فرمودند: اسب و شمشیرت به چه کار من می‌آید؟؟ می‌خواهم راهی نشانت دهم که در دنیا و آخرت سعادتمند شوی... اما من گمراهی و بدعاقبتی را انتخاب کرده بودم😔 در آخر فرمودند: پس آنقدر دور شو که صدای مظلومیت مرا نشنوی... و من دور شدم تنهایش گذاشتم کپی ممنوع
آه ...
🥀 امام وقتی دیدند قصد کرده‌ام در گرداب تباهی فرو بروم باز هم به روشنی و سعادت، دعوتم کردند اما من...
🥀 بارها و بارها این صحنه‌ی زندگی‌ام برایم مرور میشود... عبیدالله بن حر جعفی سال ۶۱ هجری بودم در نمایشنامه‌ای که موقع تمرین پوست کارگردان را با خنده‌های گاه و بیگاه‌مان کندیم و جان نویسنده را به لب آوردیم با اضافه کردن الفاظِ من‌درآوردی به متن... اما روز اجرا... آن وقتی که زهیرِ نمایشنامه به دنبال امام راه افتاد حقیقتا خود را جامانده‌ای دیدم که سعادت یاری امامش را نداشت... آن دیالوگ‌ها را با هزار جان کندن همراه بغض ادا کردم و حسرت جاماندن، اشک شد و بارید... کپی ممنوع
آه ...
🥀 بارها و بارها این صحنه‌ی زندگی‌ام برایم مرور میشود... عبیدالله بن حر جعفی سال ۶۱ هجری بودم در نمای
🥀 چند سال از آن نمایش از آن بغضِ جاماندن از آن یاری نکردن، می‌گذرد اما... هنوز بعضی وقت‌ها می‌نشینم با خودم فکر می‌کنم آن عبیدالله که یاری نکرد، حالا تو... یاری می‌کنی امام زمانت را؟ امام زنده‌ای که هر روز ندای "هل من ناصر"ش در تمام جهان می‌پیچد و فقط اندکی، لبیک می‌گویند... کپی ممنوع
آه ...
🥀 چند سال از آن نمایش از آن بغضِ جاماندن از آن یاری نکردن، می‌گذرد اما... هنوز بعضی وقت‌ها می‌نشینم
🥀 خدایا من یکبار در دنیا طعم تلخ یاری نکردن امام را با ذرات وجودم درک کردم رحم کن بر من نگذار بار دیگر تکرار شود... این بار میخواهم حر باشم، زهیر باشم که وقتی امام، یاری خواست آزاد و شیفته، لبیک بگویم... کپی ممنوع
🥀 خدايا شكرت برای وقتايی كه فكر مي‌كردم ته خطم ولی نور اميدو تو دلم روشن كردی
🥀 _می‌پرسی چگونه ای؟ +می‌گویمت: گرفتار دوری‌تان...
🥀 ‏صبح؛ اشاره‌ی پلک توست!
🥀 محبوبم... امروز دلم بدجور بهونه شما رو میگیره😔