سر نماز بود،
یکی بلند گفت:
"بیا ببین این برفو رو از بیرون، الان تموم میشه ها!"
نمازش تمام شد،
برف هم!
به او گفت: داشتم با خالق این زیباییها حرف میزدم، نیازی به زیبایی های مادی نبود! اونو برای این از دست میدادم؟
....
-بعد از رب العالمین سوره حمد،
دوباره تکرار کرده است: الرحمن الرحیم!
یعنی من چون آن سرورهایی که دوروبرت میبینی نیستم!
مانند اربابانی که غلامان خویش را با یک نافرمانی ساده، شلاق می زدند، شکنجه می کردند، در قفس حیوان درنده می انداختند و ...
نه!
من آن ربی هستم،
که اگر بنده ام عصیانم کند،
ناراحتم، نه چون به من ضرر رسانده که الله الصمد،
بل چون بر خودش ستم کرده...
و
چنین خطابش می کنم:
قل لعبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا...
الحقیر!
سر نماز بود، یکی بلند گفت: "بیا ببین این برفو رو از بیرون، الان تموم میشه ها!" نمازش تمام شد، برف
بنازم حسن آن چهره ی خلاق پر از حب خدا را
که بود کل تکاپوی جهان حاصل یک کن فیکونش
الحقیر!
فاقد هرگونه کپشنی:))))))))❤️❤️ #حضرت_دلبر
از شوق شکرخند لبت جان نسپردم
شرمنده جانان ز گران جانی خویشم....
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بیغم کجا جویم که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمیبینم