✳️ اصلاح يک تعبیر نادرست
آقای حاجآقا رضا صدر میفرمود: «برای نامبردن پیامبر خاتم حضرت محمّد صلیالله علیه و آله، از تعبير رایج «پیامبر اسلام» استفاده نکنید زیرا از ابداعات مستشرقان و مخالفان اسلام است که رسالت آن حضرت را قبول ندارند و ایشان را تنها پیامبر مسلمانان میدانند.
بهتر است ما از تعابیری نظیر «خاتمالأنبياء» یا «پیامبر خاتم» یا «رسول خدا» یا «رسولالله» و مانند آن استفاده کنیم که در آن، شهادت ضمنی به رسالت آن حضرت است.»
مرحوم علّامه حاج سیّد محمّدعلی روضاتی نیز در لزوم اصلاح این تعبیر ناصواب چنین نگاشته است: «اجازه فرماييد اين مطلب عقیدتی مهم را عرض کنم که در این روزها بسیار میخوانیم و میشنویم که از حضرت ختمی مرتبت صلیالله علیه و آله، تعبیر به «پیغمبر اسلام»، «پیغمبر گرامی اسلام»، «رسول گرامی اسلام» میشود، در صورتی که این تعبیر درستی نیست و آنچه در قرآن کریم یاد شده «محمد رسولالله»، «ولكن رسولالله و خاتمالنبيين» است و در اذان میگوییم «أشهد أن محمداً رسولالله».
درحقیقت حضرتش «شارع مقدس اسلام» است نه «رسول اسلام» که این تعبیر را دشمنان آن حضرت و اسلام یعنی شیاطین کفار، ابداع و اختراع کرده و به دست مستشرقانشان و به زبان گویندگانشان بهکار میبرند و رواج میدهند، چه آنها قبول ندارند و منکرند که آن حضرت رسول خدا باشد اما «پیامبر اسلام» و «رسول اسلام» معنای دیگری دارد که با باور آنان هیچگونه منافاتی ندارد.
اگر ما مسلمانان هم که آن حضرت را رسولالله و فرستاده خدا میدانیم از روی غفلت و عدم تأمل حضرت رسالتپناه را «رسول اسلام» و «پیامبر اسلام» بنامیم، دشمنان را تأیید و شاد کردهایم.
و نیز باید بگویم که رواج این تعبیر خطا از همین نیمقرن اخیر است، آن هم در بلاد اسلامی ایران و الا تا حدود ۱۳۰۰ شمسی در هیچ کتاب و نشریه اسلامی به فارسی یا عربی چنین چیزی مشهود نیست و در بلاد عربزبان هم از آن اثری دیده نمیشود.
پس باید با این پدیده ناروا مقابله و ناآگاهان را بیدار کرد. حضرت ختمیمرتبت صلىالله عليه و آله را اسماء و القاب خاصه توقیفی است که در کتب سیره و حدیث یاد شده است، از جمله در کتاب شریف «كشفالغمة» محدث اربلی و کتب علّامه مجلسی و محدّث قمی رضوانالله عليهم، معالأسف آنها همه فراموش گردیده و امروزه بیشتر، از آن لفظ اختراعی موذیانه دشمنان دین استفاده و به کار برده میشود.
سالها قبل، مرحوم ادیب فاضل محقّق، آقا سیّد کریم امیری فیروزکوهی، مقالتی در همین زمینه به تفصیل نوشت و در مشهد مقدّس منتشر فرمود اما غفلت اذهان، مانع اثر قاطع گردید. (در پرتو روضات، صص ۳۲۴ - ۳۲۵)
#سیدموسی_شبیری_زنجانی
#جرعهای_از_دریا
ج ۴، ص ۶۴۵.
@Ab_o_Atash
✳️ اجازه ندادم به مشروبفروشیها تعرض شود!
در مورد تخریب و آتش زدن امـاکن دولتی، سینماها، ادارات، بانکها و حتی مشروبفروشیها، نظر خاصی داشتم و بشـدت بـا ایـن اقـدام مخالف بودم. هنگام سخنرانی برای مردم، کاملاً توضیح میدادم و از آنها میخواستم که بههیچوجه مکان یا ماشین مردم را آتش نزنند و صدمهای نرسانند.
بخصوص اعتقاد راسخ داشتم و میگفتم امروز و فردا، انقلاب اسلامی پیروز خواهد شد و ما هـرچـه تخریب کنیم، به ضرر خودمان خواهد بود. بایستی حکومت اسلامی فردا، دوباره آنها را از بیتالمال بازسازی بکند. در این مورد سایر علمای شهر نیز با حقیر همعقیده بودند.
در تظاهرات و راهپیماییها وقتی به یک سینما و مشروبفروشی و یا ادارات مهم میرسیدیم، من میرفتم جلوی آن میایستادم تا تظاهرکنندگان کاملاً از جلوی آن عبور میکردند. بعد دوباره خـودم را بـه صـف مـقـدم راهپیمایان میرساندم.
اغلب مشروبفروشیهای ارومیه متعلق به برادران مسیحی ما بود و در دین آنان هم شراب حرام نیست. به تصور خودشان، من از حيث عدم تعرض به این مغازهها بیشتر از اماکن دولتی حساسیت داشتم. وقتی مورد اعتراض برخی هم قرار میگرفتم، میگفتم انشاءالله وقتی جمهوری اسلامی برقرار شد برادران مسیحی ما به احترام این حکومت شغل خود را تغییر میدهند و انصافاً هم همینطور شد و ما با آنها مشکلی پیدا نکردیم...
تا آنجایی که قدرت و توان داشتم، از این امور بشدت جلوگیری میکردم و انصافاً مردم نیز به توصیهها گوش میدادند. البته گاهی هم کنترل از دست ما خارج میشد و در این هنگام برخی گروهها مانند چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق و تودهایها وارد میدان میشدند و اغلب آنها به اینجور تخریبها اقدام میکردند و یا ایادی رژیم برای بدنام کردن پیروان امام خمینی به اینگونه تخریبها دست میزدند.
در همان ایام یک روز - خدا مقامش را عالی کند- شهید آقامهدی باکری نزد من آمد و از سوی برادرش رضا باکری پیامی آورد. بعضی از اعضای گروههای چپی بهوسیلهٔ او برایم پیام فرستاده بودند که اگر فلانی اجازه بدهد ما کارخانهٔ مشروبسازی پاکدیس را به آتش بکشیم و ساختمانش را هم با بولدوزر تخریب کنیم. آنها پیام را بهوسیلهٔ آقارضا داده بودند، او هم خودش نیاورده و از طریق برادرش آقامهدی به من رسانده بود. وقتی آقامهدی موضوع را از طرف آنان مطرح کرد، گفتم: نخیر، مـن چـنيـن اجـازههایی را نمیتوانم بدهم.
بعد هم برای آقامهدی و نیز همانشب در مسجد برای مردم مطرح کرده و توضیح دادم و گفتم: این کارخانه در آیندهٔ نزدیک مورد نیاز مبرم ما خواهد شد. امروز اگرچه از آن شراب تولید میشود، اما فردا ما میتوانیم از این کارخانه بهجای شراب خوراکیها و آشامیدنیهای حلال دیگر از قبیل آب انگور، آب سیب، عـرق بیدمشک تولید بکنیم و اگر بخواهیم محصولات خود را توسعه دهیم. به چند کارخانهٔ دیگر هم نیاز پیدا خواهیم کرد.
حتی جنبهٔ فقهی آن را توضیح دادم و گفتم این کارخانه مانند آلتهای مشترکه در حرام و حلال است و قابلیت استفاده در هر دو مورد را دارد و ما انشاءالله از این کارخانه در موارد جایز و حلال بهرهبرداری خواهیم کرد.
سپس به آقامهدی گفتم: شما اسامی و محل کار و فعالیت این آقایان را یادداشت کنید و به من بدهید و از قول من نیز به آنها بگویید که هیچ حق ندارید به چنین کاری دست بزنید و الا با من طرف هستید.
#غلامرضا_حسنی
#خاطرات_حجتالاسلام_حسنی_امامجمعه_ارومیه
#عبدالرحیم_اباذری
(چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴)
صص ۱۱۹ - ۱۲۲.
@Ab_o_Atash
✳️ اولین کسی که گفت هر روزتان نوروز!
أتی عَلیٌ بِهَدیّةَ النَّیروز، فقالَ «علیهالسلام»: «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! ألیومُ النَّیروز. فقال«ع»: «إصنَعوا لَنا کُلُّ یَومٍ نَیْروزاً».
برای علی«ع» هدیۀ نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!
من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۳۰۰ - وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۲۱۳.
@Ab_o_Atash
✳️ آید بهار جانها...
بر طبق احادیث و روایات بسیار که بخشی از آنها را مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیحالجنان نقل کرده است، «نوروز» روز آغاز آفرینش، نخستین تابش خورشید و بارش باران، رویش گیاه، پیدایش و پیمان ازلی انسان نخستین با آفریدگار است. همچنین روز به ساحل رسیدن کشتی نوح، بتشکنی ابراهیم، فرود فرشته وحی آسمانی بر پیامبر اسلام، انتخاب پدر امت امیرالمؤمنین علی«ع» به ولایت و روز غدیر و در پایان، روز ظهور نجاتبخش بزرگ، قائم آل محمد«ص» است.
جالب این است که بر اساس آموزههای دینی، چنین نیست که یکی از پادشاهان از بین روزهای سال، نوروز را برای جشن پارسیان برگزیده و اسلام نیز برای تحبیب قلوب، تسلیم آن شده باشد! خیر؛ آهنگ روایات و احادیث چنین برداشتی را روا نمیدارد. نوروز در گفتار بزرگان دین، بسان روزهای فطر، غدیر و قربان، عیدی فراملی و متعلق به همگان است. اهل بیت«ع» نوروز را گاهی همسان ماه مبارک رمضان و با همان واژگان ستودهاند.
حضرت صادق «ع» در میانۀ یک نیایش، نوروز را به فضیلت، کرامت، شرافت و عظمت توصیف کرده و فرمودهاند: «بارِک لَنا فی یَومِنا هذا، ألّذی فَضَّلتَهُ وَ کَرَّمتَهُ وَ شَرَّفتَهُ وَ عَظَّمتَ خَطَرَهُ.»؛ همانند تعابیر دعای مشهور ماه مبارک رمضان: «هذا شَهرٌ عَظَّمتَهُ وَ کَرَّمتَهُ وَ شَرَّفتَهُ وَ فَضَّلتَهُ عَلی الشُّهور.»
در اینجا به نقل سخن دیگری از امام صادق«ع» به نقل از جلد چهاردهم بحارالأنوار بسنده میکنیم که گزینش نوروز را مربوط به پیش از آفرینش انسان میدانند. گویی نوروز شروع جهان است و با هستی آغاز شده است.
این در حالی است که هنوز راز نوروز آشکار نشده، همه پیامبران آسمانی و رهبران الهی چشم امید به نوروز داشتهاند. نوروز روز چیرگی روشنایی بر تاریکی، روز رهایی بشر، روز پیروزی انسان و روز ظهور امام زمان«عج» است.
این است که مردم بر اساس یک رسم خوب فطری، خانهها را به انتظار قدوم کسی که خواهد آمد میتکانند و بر سر راه او سبزه میگذارند، بهترین لباسهای خود را میپوشند، معطر میشوند، لبخند میزنند و شادند، حتی اگر این سخن امام صادق«ع» را نشنیده باشند که:
- ما مِن یَوم نیروز اِلّا وَ نَحنُ نَتَوَقَعُ فیهِ الفَرَجَ لِأنّهُ مِن أیّامنا وَ أیّام شیعَتُنا؛ حَفَظَتهُ العَجَم وَ ضَیّعتُموهُ أنتُم.
نوروز که میآید، ما منتظر فرج آل محمد«ص» هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و روزهای شیعیان ماست؛ شما آن را از دست دادید و پارسیان آن را نگه داشتند.
در زیارت حضرت مهدی«عج» هم میخوانیم: «السلامُ علیکَ یا رَبیعَ الأنام وَ نَضرَۀ الأیام»؛ سلام بر تو که چون باران بهاری هستی که بر همه موجودات میباری و سرسبزی و خرّمی روزگارانی.
شاید کمتر کسی بداند که برای اولین بار، علی «ع» در این روز به ایرانیانی که شیرینی و پالوده مخصوص به او تقدیم کردند، فرمود: «هر روزتان نوروز باد!»
#محمدعلی_معلی
[مدیرمسئول قبلی ماهنامه کیهان فرهنگی و سردبیر سابق روزنامه کیهان]
#آید_بهار_جانها
#نشریه_حرم
شماره ۶۳۹، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷
صفحه ۵.
@Ab_o_Atash
✳️ یک اقیانوس نور!
صورت ملکوتی بعضی اعمال، نور مطلق است؛ یک لحظه صبر، یک دقیقه سکوت، یک لبخند تبدیل میشود به یک اقیانوس نور.
#شهاب_دین
برشهایی از زندگانی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی
صفحه ۴۷.
@Ab_o_Atash
✳️ گلهای صلوات...
از مرحوم علامه طباطبایی «قدس سرّه» سؤال کردند که «معصوم به درود و صلوات نیازی ندارد، پس چرا باید بر او صلوات بفرستیم؟» ایشان فرمودند: صلواتی که ما میفرستیم، اولاً از خودمان چیزی اهدا نمیکنیم؛ بلکه به خدا عرض میکنیم و از او میخواهیم که بر پیامبر و خاندانش علیهم السلام رحمت ویژه بفرستد. ثانیاً گرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس اله نیازمندند و باید دائماً فیض الهی بر آنان نازل شود.
ما با این صلوات، خود را به این خاندان نزدیک میکنیم. مانند آن که باغبانی که در باغی که همهٔ گلها و میوههایش مِلک صاحب باغ است، کار میکند و از صاحب باغ حقوق میگیرد، روز عید یک دسته گل از باغ تهیه کند و به حضور صاحب باغ ببرد. آیا عمل او موجب تقرب به صاحب باغ میشود یا نه؟ مسلماً میشود. این عمل نشانهٔ ادب باغبان است. صلوات هم ادب ما را ثابت میکند و إلاّ ما که از خودمان چیزی نداریم؛ بلکه از ذات اقدس اله مسئلت میکنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید، و همین عرض ادب برای ما تقرب است.
#عبدالله_جوادی_آملی
#توصیهها_پرسشها_و_پاسخها
صفحه ۷۸.
@Ab_o_Atash
✳️ اللهُمَّ اِنَّكَ تَدْعُوني فَاُوَلّي عَنْكَ
وَتَتَحَبَّبُ اِلَيَّ فَاَتَبَغَّضُ اِلَيْك.
َ
پروردگار عزیزم!
تو مرا میخوانی و من از تو روی میگردانم!
و با من دوستی میورزی و من با تو دشمنی میكنم!
وَتَتَوَدَّدُ اِلَيَّ فَلا اَقْبَلُ مِنْكَ
كَاَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْك.
َ
به من محبّت میکنی و از تو نمیپذيرم!
گویيا من بر تو منّت دارم!
فَلَمْ يَمْنَعْكَ ذلِكَ مِنَ الرَّحْمَةِ لي
وَالاِْحْسانِ اِلَيَّ
وَالتَّفَضُّلِ عَلَيَّ بِجُودِكَ وَكَرَمِك.
َ
با همه اينها، چيزی تو را باز نمیدارد از رحمت و احسان بر من
و تفضّل به جود و كرمت بر من.
فَارْحَمَ عَبْدَكَ الْجاهِلَ
وَجُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ اِحْسانِكَ
اِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ.
پس بر بنده نادانت رحم كن
و با فزونی احسانت بر او جود آور
زيرا تو بخشنده كريمی.
#دعای_افتتاح
#مفاتیح_الجنان
#محدث_قمی
کتابفروشی علمیه اسلامیه
صفحه ۲۴۵.
@Ab_o_Atash
✳️ اَرزَندگیِ شب قدر
در روایتی است:
قال رسول الله «صلیالله علیه و آله»:
قال موسی «علیهالسلام»:
حضرت موسی «ع» به خداوند عرض میکند:
إلَهِي أُرِيدُ قُرْبَكَ
خدایا! #قرب تو را می خواهم. این مقامات معنوی است.
قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
خداوند به او فرمود: اگر قرب مرا میخواهی شب قدر بیدار باش!
قالَ إِلَهِي أُرِيدُ رَحْمَتَكَ
عرض میکند: خدایا! #رحمت تو را میخواهم.
قَالَ رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
رحمت من برای کسی است که در شب قدر به تنگدستان ترحم کند.
قالَ إِلَهِي أُرِيدُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ
عرض میکند: خدایا! میخواهم از #صراط براحتی عبور کنم و نلغزم.
قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
خداوند میفرماید: این برای کسی است که در شب قدر در راه من صدقهای بدهد و انفاقی بکند.
قالَ إِلَهِي أُرِيدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا
عرض میکند: خدایا! من از درختهای #بهشت و میوههای آن میخواهم.
قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَةً فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
این برای کسی است که در شب قدر #تسبیح من را بگوید.
قالَ إِلَهِي أُرِيدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ
خدایا! من رهایی از آتش میخواهم.
قَالَ ذَلِكَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
این برای کسی است که در شب قدر #استغفار کند.
قالَ إِلَهِي أُرِيدُ رِضَاكَ
خدایا! #رضا ی تو را میخواهم.
قَالَ رِضَايَ لِمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
خداوند به او میفرماید: رضای من نسبت به کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند.
از مجموعه این روایت به دست میآید که شب قدر در بین جمیع ایام سال یک امتیاز خاص دارد. به خاطر اینکه ضریب اعمال و سیر مقامات را بالا میبرد.
#مجتبی_تهرانی
#ادب_نبوی
انتشارات مؤسسهٔ فرهنگی پژوهشی مصابیحالهدی
صفحه ۲۴.
شب قدر سال ۱۳۷۳.
@Ab_o_Atash
✳️ تندروی و کندروی
وَ قَالَ «علیهالسلام»: لَا [يُرَى الْجَاهِلُ] تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.
و فرمود: جاهل را نمیبینی [جاهل دیده نمیشود] که یا افراط میکند یا تفریط.
#علی_بن_ابیطالب «علیهالسلام»
#نهجالبلاغه
حکمت ۷۰.
@Ab_o_Atash
✳ جواب بیادبی آقای هاشمی را سه سال بعد دادم!
... اما با مقامات کار کردم و دیگر با همه کار کردهام. منتها بعضیها را همانموقع و بعضیها را گذاشتهام سرد شود. مثلاً آقای هاشمی یک روز در نمازجمعه گفتند: «این غربیها مثل #گاو تحلیل میکنند.» خیلی به من برخورد. خیلی هم دلم سوخت که یک رئیسجمهور روحانی عزیز نویسنده، بیاد یک چنین حرفی بزند. مثل این حرف را ایشان باز هم گفته بود.
یک روزی هم در نماز جمعه، که اتفاقاً بعضی از این سفرای خارجی هم بودند، گفت: «... #خر را بسته بودند...». بعضی لاییها برادران روحانی خیلی میدهند ماشاءالله. ولی این یکی خیلی اذیتم کرد. گفتم من یک جوری بایستی جواب ایشان را بدهم.
دو سه سالی گذشت. روزنامه جمهوری اسلامی مقاله نوشت سر چی بود نمیدانم. نوشت باز هم این غربیها مثل #گاو تحلیل کردند. من بلافاصله نوشتم: #ادب ندارند. اگر ادب داشتند مثل #آدم تحلیل میکردند.
این دو کلمه حرف حساب، آقا گفته بود: زده به رفیق ما. با سه سال فاصله که در حافظه مردم دیگر نبود جرئت کردیم از این شیطنتها بکنیم!
#کیومرث_صابری
#گل_آقا
#خاطرات_کیومرث_صابری
(چاپ اول، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج [وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی]، ۱۳۸۶)
صفحات ۶۲ و ۶۳.
#اکبر_هاشمی_رفسنجانی
@Ab_o_Atash
✳️ زیادهطلبی برای صعود است، نه سقوط!
انسان از نظر فطرت اولیهاش «زیادهطلب» است و هیچگاه سیر نمیشود. زیادهطلبی فطری باید در کانال تکامل انسانی ریخته شود، نه در بُعد حیوانی. آن مسیر است که هرچه انسان بیشتر پیش رود، انتها ندارد و میتواند جلو برود. اما التذاذ بیش از اندازه از مادّیات، کانال زیادهطلبی انسان را عوض میکند و او را به تباهی میکشاند. جمعآوری و لذت از دنیا، اگر بیش از حد کفاف باشد، مساوی با سقوط است؛ حال آنکه زیادهطلبی برای صعود است، نه سقوط! با این کار انسان زمینهٔ صعود خود را تبدیل به سقوط خواهد کرد و از بالا به پایین سرازیر خواهد شد.
#مجتبی_تهرانی
#رسائل_بندگی
رسالهٔ دوم: حُبّ به دنیا
صفحات ۱۵۶ و ۱۵۷.
@Ab_o_Atash
✳️ اتراق زیر باران...
صدای دعای عرفه از بلندگوهای عرفات بلند میشود. راه میافتم سمت چادر بعثه. جا گیر نمیآید. همان بیرون مینشینم. میایستم. ده دقیقه از دعا نگذشته که ابرهای کبود از راه میرسند. دقیقاً بالای سر عرفات، بالای سر این همه بنده که آمدهاند بخشیده شوند. اتراق میکنند. باران نیستند. طنابهای خیسیاند که میشود چنگ زد و ازشان بالا رفت و به آسمان رسید. گلهای سفید دشت بیشتر میشوند.
عجیبترین لحظههای عمرم را دارم تجربه میکنم. الله اکبر. اینهمه سفیدپوش! همه در احرام ایستادهاند به اشک و نیایش. راستی امروز ابرها بیشتر میبارند یا چشمهای ما؟
دعای عرفه دعای بلندی است؛ هم مضمونی و محتوایی و هم تعداد صفحهای. دعای ترسناکی است که توی دلت را خالی میکند. توی دلت هی اسب شیهه میکشد، هی شمشیر تیز میزند، هی بوی سوختنی میآید. وقتی ارباب ما میگوید: «راضیام به تقدیرت»، وقتی میگوید: «با حلقومم گواهی میدهم که هستی»، «با گوشه لبهایم مطمئنم که تو خدای منی»، «نرمه غضروفهای بینیام گواهی میدهد به بودنت»، این حرفها بوی خون میدهد.
خودش دارد پیشگویی میکند. خودش دارد فهرست چیزهایی را که قرار است فدا کند، زیرپوستی بیان میکند. وقتی میگوید: انا الذی و انت الذی، دل آدم خال میزند. وقتی از طفل صغیر و شیخ کبیر میگوید، تو ناچاراً به روضه رباب فکر میکنی و من الغریب الی الحبیب.
همه آمدهاند بیرون زیر باران تا باران به جانشان بنشیند که باران آب است و آب رساناست و زودتر دعا را بالا میبرد. به خود عرفات قسم، ابرها دقیق تا آخر دعا میبارند. ما هم میباریم. وای که چه لحظاتی است. یک خواب است. باور کنید.
#حامد_عسکری
#خال_سیاه_عربی
انتشارات امیرکبیر
صفحه ۱۷۹.
@Ab_o_Atash
✳️ رابطه حکومت با مردم در جمهوری اسلامی
در جامعه اسلامی، در رابطه با خواست و تمایل مردم از یکسو و تعالیم مکتب و مصلحت آنها از دیدگاه مکتب و به تشخیص رهبری برگزیدهٔ آنها از سوی دیگر به ترتیب زیر عمل میشود:
۱- در مواردی که تمنيات مردم برخلاف ارزشهای اسلامی باشد، مسئولان هرگز نمیتوانند به این تمنیات گردن نهند و اگر عوامفریبی کنند و به عنوان «احترام به خواست مردم» به «تمنيات ضد اسلامی» آنها تن در دهند، مردم حق دارند بعد آنها را مؤاخذه کنند و به آنها بگویند وظیفه شما این بوده که ما را آگاه کنید، نه آنکه به بهانه احترام به خواست ملت، دنبالهرو تمایلات زودگذر ما شوید.
«و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذی جاءك من العلم مالك من الله من ولی و لا نصیر» (اگر در پی آن آگاهی علمی که برایت آمده، باز هم دنبالهرو تمنيات آنان شوی، خدا نه یار تو خواهد بود، نه یاورت.)
۲- هرجا تمنيات مردم بر خلاف ارزشهای اسلام نیست و با قوانین اسلامی ناسازگاری صریح ندارد ولی مسئولان تشخیص دهند که برخلاف مصلحت آنهاست، در اینموارد باید مسئولان نخست بکوشند نقطهنظرهای خود را که به مصلحت مردم میدانند با آنها در میان گذارند و آنها را به زیانهای مربوط به تمنياتشان آگاه سازند.
«و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم والله یعلم و أنتم لاتعلمون» (چه بسا از چیزی بدتان بیاید و همان برایتان خوب باشد، و چه بسا از چیزی خوشتان بیاید و همان برایتان بد باشد، که خدا میداند و شما نمیدانید.)
اگر روشنگری مسئولان سودمند افتاد و اکثریت مردم پذیرای نظر آنها شد که چه بهتر، وگرنه باید با رعایت سه نکته زیر تصمیم مقتضی را اتخاذ کنند:
الف: رعایت خواست مردم در مواردی که مخالف صریح احکام الهی نباشد، خود مصلحتی است پرارزش که پیوند قلبی میان مردم و حکومت را تقویت میکند. بنابراین در مقام مقایسه، باید مصلحت هماهنگی حکومت با مردم با مصلحت مورد نظر حکومت که مردم آن را پذیرا نیستند مقایسه شود و آنچه ارزشمندتر است انتخاب شود.
ب: مسئولان همواره به یاد داشته باشند که قدرت تشخیص مردمی که با تعهد مکتبی و وجدان بیدار به مسائل سرنوشتساز خود بیندیشند بسیار زیاد است و میتواند از تشخیص افرادی معدود که در مقام مسئول قرار گرفتهاند به واقعیت و حقیقت نزدیکتر باشد. ما این برد نیرومند تشخیص مردم را در موارد متعدد در جریانهای انقلاب تجربه کردهایم.
ج: آن دسته از تصمیمات حکومت که برخلاف خواست مردم است، هر چند موافق با مصالح آنها باشد، در مقام اجرا با دشواریهایی روبهرو میشود، بنابراین در اینگونه موارد همهجا عملاً تأمین مصالح واقعی مردم میسر نیست.
مسئولان وظیفه دارند با رعایت این سه جهت، متعهدانه تصمیم لازم را بگیرند و اگر با رعایت همه این جهات باز هم بدین نتیجه رسیدند که رعایت تمنيات مردم به قیمت فدا کردن مصالح بسیار مهم تمام میشود، شجاعانه تصمیم بگیرند و دچار «وسوسه عوامفریبی» نشوند که نزد خدا و خلق مسئول خواهند بود.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#مواضع_تفصیلی_حزب_جمهوری_اسلامی
صفحات ۳۹۲ - ۳۹۴.
@Ab_o_Atash
✳ از عرفه تا قربان
وقتی برای خاکسپاریِ شهید [#عباس_بابایی] رفتیم، امیر نادری [کابین عقب شهید بابایی] برایم تعریف کرد: «ما رفتیم خاک عراق. بمبها را رها کرده بودیم و داشتیم برمیگشتیم داخل خاک خودمان. به منطقه سردشت رسیدیم. بابایی با لهجه قزوینی به من گفت: «نادری! پایین را نگاه کن، مثل بهشت است! الله اکبر، الله اکبر.» ناگهان یک چیزی گفت «تق» [و] ایشان ساکت شد. حس کردم یک چیزی به هواپیما خورد. احتمال دادم گلوله خورده.» گلوله سمت چپ گردنش خورده بود. درست روز #عید_قربان بود.
[بعد] امیر دادپی تعریف کرد که «وقتی به ما گفتند بابایی شهید شده، فکر کردیم در عربستان درگیری شده و شهید شده، چون من ایشان را روز #عرفه ضمن دعای عرفه دیدم.» گفتم چطور؟ گفت «به جان سه تا بچههام، در عرفه دیدم ایشان چند صف جلوتر از من با لباس احرام اشک میریزد و دعا میخواند. من فکر کردم دیر آمده، نشسته دعا میخواند.»
#فاطمه_دهقان
#شهروند_آسمان
خاطرات امیر سرتیپ خلبان #محمود_انصاری
(تهران: انتشارات موزه دفاع مقدس، ۱۳۹۴)
صفحات ۴۳۴ تا ۴۳۶.
@Ab_o_Atash
✳️ داروی رنجها
دوستان را در دلها رنجها باشد که آن به هیچ داروی خوش نشود، نه به خفتن، نه به گشتن، نه به خوردن، الا به دیدار دوست.
#جلالالدین_محمد_مولوی
#فیه_ما_فیه
#بدیعالزمان_فروزانفر
(چاپ سیزدهم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۹)
صفحهٔ ۲۲۴.
@Ab_o_Atash
✳ یک ماجرای عجیب از احمدآقا
من از دوستان احمدآقا بودم. خاطرم هست یکروز در این سالهای آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود!
من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت. احمدآقا مخفیانه به من گفت: شما دو تا حاجت داری که این دو حاجت را از خدا طلب کردی. اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه، موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبه خوبی از اعمال و نفس خودت داشته باشی یا نه.
من خیلی تعجب کردم. ایشان به من توصیه کرد: اگر میخواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از عاشورا مراقبه خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند. بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجتها را خدا برای این #عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه.
خدا را شکر، من آن سال حال خوبی داشتم. خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. #محرم آغاز شد. در روزهای دهه اول مراقبت خودم را بیشتر کردم. در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم که خطایی از من سر نزند.
بعد از دو سه روز احمدآقا من را در مسجد امینالدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت، دستم را فشار داد و به من گفت: بارکالله وظیفهات را خوب انجام دادی. خداوند یکی از آن حاجتهایت را به تو میدهد. بعد به من گفت: میخواهی بگویم چه حاجتی داری؟ من از روی اعتمادی که به او داشتم و از شدت علاقهای که به ایشان داشتم گفتم: نه؛ نیازی نیست.
چند روز بعد، حاجت اول من روا شد.
گذشت تا ایام #اربعین. ایشان مجدداً به من گفت: خداوند میخواهد حاجت دوم را به شما بدهد. منتها منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت میکنی.
من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین. اما در روز اربعین، یک اشتباهی از من سر زد. آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به #غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم. اما به دلیل ملاحظهای که داشتم چیزی نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم. خیلی سریع به خودم آمدم و متوجه اشتباهم شدم. بعد از آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد. روز بعد از اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم.
بعد از اربعین به خدمت احمدآقا رسیدم. از ایشان درباره خودم سؤال کردم. گفت: متأسفانه وضعیت شما خوب نیست. خدا آن حاجت را فعلاً به شما نمیدهد. بعد با اشاره به مجلسِ غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبهای که باید، داشته باشی!
#عارفانه
زندگی و خاطرات عارف شهید
#احمدعلی_نیری
(چاپ سیزدهم، تهران: نشر امینان، ۱۳۹۴)
صفحات ۶۸ تا ۷۰.
راوی این خاطره: دکتر #محسن_نوری
@Ab_o_Atash
✳️ تعلل در انجام وظایف کوچک، مانع دستیابی به خیرات بزرگ
یکی از عواملی که مانع موفقیت انسان و مانع دستیابی او به خیرات -در آن لحظههایی که باید دست بیاید- میشود، تعلل در انجام وظیفه است. این تعللها و تأخیرها و تسویفها، حالتی را در روح انسان ایجاد میکند که انسان قدرت بهرهبردن از فرصتها را از دست میدهد. این عقب انداختن از کوچکها آغاز میشود، تا به بزرگها میرسد.
کار مشکلی نیست که آدم، اول وقت نمازش را بخواند و تأخیر در انجام این وظیفه نکند، یا دِینش را که میخواهد بدهد، اول وقت بدهد و قضای عبادتی که باید بهجا بیاورد... انسان نماز اول وقت خود را بهخاطر خواب و غذا، گفتوگو و گعده از دست میدهد و از این فضیلت محروم میشود، تا کمکم کار به جایی میرسد که انسان از فضیلتِ نصرت و یاری معصوم، که همه به آن غبطه میخوردند، محروم میشود.
#سیدمحمدمهدی_میرباقری
#تربیت_ولایی
انتشارات تمدن نوین اسلامی
صفحات ۱۶۶ و ۱۶۷.
@Ab_o_Atash
✳ نامه به خبرنگار
آقای محترم!
من از همه چیز باخبرم! در این هفته، شش آتش سوزی بزرگ و چهار آتش سوزی کوچک رخ داده است. جوانی به خاطر عشق آتشینش به یک دختر با تپانچه خودکشی کرده و دختر پس از مطلع شدن از ماجرا، دیوانه شده است. سپوری به نام گوسکین [غازنژاد] به دلیل خوردن بیش از حد نوشیدنیهای الکلی خود را دار زده است. دیروز قایقی با دو مسافر و یک بچه خردسال، غرق شده است... طفلکی بچه! در «آرکادیا» کمر تاجری را با یک جسم داغ، سوراخ کردهاند و کم مانده بوده که گردنش را هم بشکنند. چهار کلاهبردار خوشپوش را دستگیر کردهاند و یک قطار باری هم از خط خارج شده است.
من از همه چیز باخبرم، آقای محترم! این همه اتفاقهای مطلوب افتاده است؛ این همه پول گیرتان آمده است، اما شما حتی یک پول سیاه هم به من ندادهاید!
این رفتار، شایسته انسانهای شریف نیست!
خیاط شما – زمیرلُف
#آنتون_چخوف
#به_سلامتی_خانمها
#حمیدرضا_آتش_برآب
#بابک_شهاب
(چاپ سوم، تهران: مؤسسه انتشاراتی آهنگ دیگر، پاییز ۱۳۸۶)
صفحه ۱۵۰.
@Ab_o_Atash
✳️ به داغهای مکرر شیراز...
در قامت شقایق در خون نشسته؛ ما
آیینهای مقابل قلب شکسته؛ ما
در ازدحام زخم، جنونخیزتر ز درد
در التهاب معرکههای خجسته؛ ما
ما ساکنان حضرت دلهای عاشقیم
جان میدهیم در قدمش دستهدسته؛ ما
خون میشویم در رگ جغرافیای عشق
از هرچه بُهتِ سختِ سکوت است، خسته؛ ما
با زخمها حکایت ما عاشقانههاست
ای تیرهای حرمله! این دستهدسته؛ ما
هرجا که زخم هست همانجا جهان ماست
با ما سخن شکسته بگویید، رسته؛ ما
شیراز کربلاست همان کربلای سرخ
شیراز نینواست همان نینوای سرخ
از خون لاله شاهچراغ آفتاب شد
آلاله بر ضریح نشست و شراب شد
نام شهید در نَفَس شهر پخش شد
در لحظه صحنهای حرم رنگ عرش شد
گلدستهها به نام تو فریاد میکنند
از حنجرِ بریدهٔ حق یاد میکنند
ما زنده میشویم به این درد و داغها
رزمنده میشویم بهسوی چراغها
حافظ نوشته است ز راه و مرام ما:
«ساقی به نور باده برافروز جام ما»
#حامد_حجتی
@Ab_o_Atash
✳️ زمان شاه رسم بود که اصناف روز بیست و هشتم مرداد را به هم صنفهای خود و همچنین به شاه تبریک میگفتند در یکی از این سالها، صنف قصاب پلاکارد بزرگی در یکی از خیابانهای تهران میآویزد که روی آن با حرف درشت نوشته شده بود: «۲۸ مرداد، روز قیام ملی ایران را به عموم قصابان ایران علیالخصوص شاهنشاه آریامهر تبریک میگوییم.»
#علی_صلحجو
#نکته_های_ویرایش
صفحه ١٢٤.
@Ab_o_Atash
✳️ حساب قلم و دوستی فرق میکند
از تجربه با «همایون» این به دست آمد که حساب کار قلم را باید از هر حسابی جدا کرد؛ از حساب تیراژ بزرگ و درآمد و ناشرِ مغبون و از این مزخرفات. اما با «[ابراهیم] #گلستان» این تجربه حاصل شد که حساب قلم را از حساب دوستیها نیز باید جدا کرد. دوستی، آدمیزاد را از تنهایی در میآورد اما قلم، او را به تنهایی بر میگرداند؛ به آن تنهایی که جمع است، به بازی قُدما. قلم، این را میخواهد. که چه مستبدی است! دوستیِ تو را و رعایت تو را هیچکس تحمل نمیآورد.
#جلال_آلاحمد
#یک_چاه_و_دو_چاله
(چاپ اول، تهران: انتشارات رواق، خرداد ۱۳۴۳)
صفحهٔ ۲۱.
@Ab_o_Atash
✳️ سالِ قبولی
وسط خیابان مانده بودیم بین ماشینهای دیگر و مشغول تماشا بودیم که یکدفعه چند تا مرد جوان درِ سمت امیر را باز کردند و کشیدندش بیرون. میخندیدند و میگفتند: «انقلاب پیروز شده. باید برقصی.»
امیر چند لحظه مبهوت نگاهشان کرد. چهلم الهه بود و لباس مشکی تنمان بود؛ ولی نمیدانم چه در ذهن امیر گذشت که یکدفعه شروع کرد به بالاپایینکردن دستهایش و رقصیدن. اشک از چشمهایش میآمد؛ اما میرقصید و با دستهایش اشکهایش را پاک میکرد. هر دو گریه میکردیم.
#آزاده_فرزامنیا
#امسال_قبول_میشویم
برگی از زندگی #عفت_نجیب_ضیا
(چاپ اول، تهران: انتشارات راه یار، زمستان ۱۴۰۱)
صفحه ۲۰۹.
@Ab_o_Atash
✳️ کاسبی به شیوه یک دیندار!
جناب شیخ [رجبعلی خیاط] بر مبنای روش و ادب اجاره در اسلام، اجرت کارش را با مشتری تمام میکرد. اما از آنجا که نمیخواست بیش از آنچه کار کرده از مشتری اجرتی دریافت کرده باشد، اگر پس از انجام کار، میدید کمتر از مقداری که پیشبینی کرده بوده کار انجام داده، مبلغی را که به نظرش اضافه گرفته بود، به مشتری باز #پس_میداد!
یکی از روحانیون نقل میکند که: عبا و قبا و لبّادهای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم: چقدر بدهم؟ گفت: «دو روز کار میبرد؛ چهل تومان.» روزی که رفتم لباسها را بگیرم، گفت: «اجرتش بیست تومان میشود.» گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت: «فکر کردم دو روز کار میبرد، ولی یک روز کار برد.»!
دیگری میگفت: شلواری بردم بدوزد، گفتم: چقدر باید بدهم؟ گفت: «ده تومان»، همانوقت اجرت او را دادم. موقعی که برای تحویلگرفتن لباس رفتم، دیدم که دو تومان روی آن گذاشت و گفت: «اجرتش شد هشت تومان.»
فرزند شیخ میگوید: روزی عبایی را که با مشتری طی کرده بود به ۳۵ریال بدوزد، مشتری آمد و عبای خود را برد. مقداری که دور شد، دیدیم پدرم #به_دنبال_او_دوید و پنج ریال به او پس داد و گفت: «من خیال میکردم این عبا فرصت بیشتری را از من میگیرد ولی اینطور نبود.»
#محمد_محمدی_ریشهری
#کیمیای_محبت
یادنامه مرحوم #شیخ_رجبعلی_خیاط
(چاپ نهم، تهران: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۸۰)
صفحات ۳۵ و ۳۶.
@Ab_o_Atash
✳ چنین کنند کریمان...
مردی نامهای به امام حسن مجتبی «علیهالسلام» داد که در آن اظهار حاجت کرده بود. حضرت بدون آنکه نامه را بخواند، فرمود: حاجتت را بر آورده میکنم.
کسی به ایشان عرض کرد: خوب بود نگاهی به نامهاش میانداختید و طبق آن عنایت میفرمودید.
حضرت فرمود: همین اندازه که او ذلیلانه پیش روی من بایستد، تا نامهاش را بخوانم مورد سؤال خداوند قرار خواهم گرفت.
#حسن_بن_علی «ع»
#کاظم_سعیدپور
#چهل_موضوع_۳۳۹_داستان
صفحه ؟
@Ab_o_Atash