از دوریات مپرس چه رنجی کشیدهام
از هر چه جز تو داشتهام، دل بریدهام
رو کردهاند دست مرا در میان جمع
چشمان بیقرارم و رنگ پریدهام
بر روی عقل با دل خود پا گذاشتم
دیگر به انتهای جنونم رسیدهام
داغی به یادگار به قلبم اضافه کرد
از هرکسی که زخمزبانی شنیدهام
مثل انار بر سر شاخه که چیدنیست
قلبم ترکترک شده در خون تپیدهام
پنهان نمیشود غمم از هیچکس، ببین
خیس است آستین من از ابرِ دیدهام
هروقت سر زدهست زمستان به خانهات
از دامنم بهار برای تو چیدهام
گفتند صبر کن، شب تار تو رفتنیست
پس کی طلوع میکند آخر سپیدهام؟
#مرضیه_فرمانی
هوای عشق رسیده است تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من
مگرکه خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم بوریاست قالیِ من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟نه! خوشا بر منِ مثالیِ من
به هوش باش که در خویشتن گم ات نکند
هزار کوچه یِ این شهرکِ خیالیِ من
اگرچه بودو نبودم یکی ست، باز مباد
تو را عذاب دهد گاه جایِ خالیِ من
هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!
#محمدعلی_بهمنی
برایت از چه بگویم که زخمهای دلم
دهان شکوه گشودند و چون گسل شدهاند
غم و فراق و پریشانی و تب و هجران
به جان زدند و به دل ریختند و حل شدهاند
#آرمن_فرناد
هرڪس ڪه بیند حال من
داند ڪه هجران دیدهام ...
آرے خرابی ظاهر است
آنجا ڪه طوفان بگذرد ...
کلیم کاشانی
هم پیک اویس قَرَنم حضرت جانان
دیوانه ی وصل توام و عاشق هجران
چون آینه از سنگ تو افتاده به قلبم
صدها تَرکِ درد در این خانه ی ویران
تقویم من از سوز زمستان شده لبریز
ای کاش بهاری برسد بعد زمستان
با یاد تو قانع بشود این دل تنگم
من ماندم و یاد تو و این کلبه ی احزان
یک شاخه ی خشکیده ی بی برگ و برم که
نه ترس خزان دارم و نه منت باران
بیگانه مرا زخم نزد درد همین جاست
من خورده ام از پشت سرم دشنه ز یاران
#سجاد_احمدیان
👌👌👌👌👌
سیری مباد سوخته ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
#هوشنگ_ابتهاج.....
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
مولوی
در هفت آسمان چو نداری ستارهای
ای دل کجا روی که بود راه چارهای
ای ابـر غم ببار و دل از گریه باز کن
ماییم و سرگذشت شب بیستارهای.
#هوشنگ_ابتهاج
دادیم دل به دست غمت تا چه میشود
درساختیم با ستمت تا چه میشود
آن سر که سر به هر دو جهان در نیاورد
انداختیم در قدمت تا چه میشود
چون نیست چارهای بجز از صبر چاره چیست
دل خوش کنیم در المت تا چه میشود...
#کمالکاشانی
مُصحفی هستم میان مکتبِ کج فهمها
هرچه میخواهند میگويند در تفسیر من
#حسین_دهلوی
دردا و دریغا
که در این بازی خونین
بازیچهی ایام، دلِ آدمیان است...
#هوشنگ_ابتهاج
آجر به آجر،بند بندم بغض و دلتنگی است
تنهایی از من آخرش یک مرد خواهد ساخت
#سوسن_درفش
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم...
#قیصر_امین_پور
تو مردِ صحبتِ دل نیستی ، چه میدانی
که سر به جَیب کشیدن چه عالمی دارد!
#صائبتبریزی
پیری آن نیست که از سر بِزند موی سپید...
هر جوانی که به لب #بوسه ندارد پیر ست
#حسین_فروتن
لبت چاقوی زنجان و تنت قالیچه ی کاشان
عجب نانی میان سفره ی این بی زبان افتاد...!
#لاالهالاالله
گفته بودم به تو این بار «شما» یادت هست؟
معنی «تو» شدنت را به «شما» می فهمی؟
#حالااگهفهمید 😒
چه مراعات و نظيريست ميانِ كلمات
بوي تو ، آمدنت، نم نم ِباران با عشق :)
• رسول احدی
در چشم من که «حال» ندارم بدون فال
«آینده» نیز، از تو چه پنهان، «گذشته» است..!
#غلامرضا_طريقى
بايدكه لبم رابه لبت سفت بدوزم
من عاشقِ آن سنگِ عقيقم كه كبوداست
#مهدی_کاشف
♥️
بوسه بر لبهای دلبر تا زدم،
اخم بر پیشانی شیخم نشست
بسکه لذّت دارد این بوسیدنش،
خم به ابرویش بماند تا ابد
#محمد_عسگری
از بهشت آمده ام، میل جهنم دارم
منِ سرمازده آغوش تو را کم دارم😉
رسمِ بخشیدنِ فردوس به گندم زاری!
یادگار از پدرم حضرت آدم دارم😍
من که بی لشگر و بی تخت و کلاه آمده ام
فکر تسخیرِ مغولْ گونه ی عالم دارم😁
تا تو و شهر شما، عشق فقط کافی نیست!
من در این معرکه جز عشق، خدا هم دارم😔
از صدای قدمت شهر به هم می ریزد
رقص پا کن، هوس زلزله ی بم دارم😳
گر چه محروم شدن قاعده ی تحریم است
من ولی بر لب تو حق مسلم دارم💋
تا بسیجی شدنم فاصله یک پیرهن است
دکمه بگشا ، عطش خط مقدم دارم ...❤️