بیا اینبار بانو جان کمی با من مدارا کن
از آن آغوش راز آلود کمی هم قسمت ما کن
بیا اینبار بانو جان ولی آرام و آهسته
دلم زخمی است زخمش را بدست خود مداوا کن
بیا اینبار بانو جان، ببین دنیا چه تاریکه
کمی از برق چشمانت برای من محیا کن
بیا اینبار بانو جان دگر تاخیر جایز نیست
بیا با بوسه ای از نو جهانم را تو زیبا کن
بیا اینبار بانو جان “شکیبا” باش و تمکین کن
بدون ذرهای تردید مهرت را هویدا کن
#آیدین_شیخ(شکیبا)
این نگاهی است که بر دامن تو افتاده
این گناهی است که بر گردن تو افتاده
از حسد رفت لبم زیر فشار دندان
گوشهی شال به بوسیدن تو افتاده
خواب دیدم که شب خلقت مخلوقات است
صد فرشته به تراشیدن تو افتاده
چشم معصوم تو در شعر جدیدم تعطیل
کار من بر لب اهریمن تو افتاده
توی تو با توی من کار ندارد اما
جنگ بین منِ من با منِ تو افتاده
بین عقل و دل و وزن غزل و قافیه ها
گره ها با نپذیرفتن تو افتاده
به منِ بی کس وکاری که ندارم جز شعر
یک جهان بر نرسانیدن تو افتاده
#حسین_مرادی
گفتی ؛
همه جا دنبالت گشتم!
شهر به شهر
کوه به کوه
ندیدمت!
تو کجایی ای پر ادعای خموش؟!
من ؟
من اینجا گوشه قلبت
کنار زنبیل عشقم
صف اول
نشسته ام هنوز
سری هم به قلبِ نازنینت بزن
سالها
به انتظارت لحظه ها را
شماره میکنم
تو را صدا می زنم؛
با تمام واژه های عاشقانه سعدی
با رندی غزلیات حافظ
و با ظرافت مولانا
هرگز نامت از زبانم نیفتاده است
هرگز خواب به چشمم
سلام نداده است
هرگز ...
تو بیا
تو ببین
تو بخوان
تا بهار با تو برقصد.
تا غزل جان بگیرد
تا غنچه شکوفا شود
چمن قد بکشد
باغ گل دهد
قناری بخواند.
و
زندگی دوباره آغاز شود.
* تو را من چشم در راهم *
#محمدرضا_فتحی
#عضو_کانال
اسم همسر شهید سجاد طاهرنیا "نسیبه" بود.
حتما می دونید نسیبه زنی بود در صدر اسلام که در جنگ احد وقتی مردها فرار کردند ایشون ایستاد و از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دفاع کرد و زخمی شد.
دیروز شاعر انقلابی کشورمون خانم عاطفه جوشقانیان بعد از خوندن مطالبی که درباره خانم شهید طاهرنیا نوشتیم، این شعر بسیار قشنگ رو سرودند.
تقدیم به روح نورانی نسیبه علی پرست
همسر شهید مدافع حرم، سجاد طاهرنیا :
نسیبه باش دل من، نسیبه ای که خطر کرد
همانکه در اُحد از جان و مال خویش گذر کرد
همانکه وقت فرار فلانیان و بزرگان
طمع نکرد و نترسید و ماند و سینه سپر کرد
نسیبه باش همانکه حُنین شاهد او بود
همانکه چادر غیرت برای معرکه سر کرد
نسیبه را بشِناس و نسیبههای زمان را
همانکه مانده به دلها، همانکه عزم سفر کرد
که بعد رفتن یارش، نبود صبر و قرارش
که ذره ذره غمش در دل زمانه اثر کرد
تمام دغدغهی او ظهور بود و امامش
از آنچه غیر امام و قیام بود حذر کرد
نسیبه باش دل من! پر از وقار و پر از نور
که در سیاهی دوران به جز نسیبه ضرر کرد
#عاطفه_جوشقیان
خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق
که مه را بر زمین بینند و مه در آسمان باشد
#سعدی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#غزل
ای که در سورۀ تبسم خود
لطف «وَالشَّمس» و «وَالقَمَر» داری
نوری از آفتاب روشنتر
رویی از ماه، خوبتر داری
تو کدامین گلی که دیدن تو
صلواتی محمدی دارد
چقدر بر بهشت چهرهٔ خود
رنگ و بوی پیامبر داری
هجرتت از مدینه شد آغاز
مکه هم شاهد سلوک تو بود
کربلا، کوفه، شام، حیراناند
تا کجاها سر سفر داری
باوری سرخ بود و جاری شد
«اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو
چه غرور آفرین و بشکوه است
مقصدی که تو در نظر داری
با لب تشنه بودی و میسوخت
در تب کربلا پَر جبریل
وقت معراج شد چه معراجی
ای که از زخم، بال و پر داری
از میان تمام اهل جهان
عرشِ پایینِ پا نصیب تو شد
عشق میداند و ادب که چقدر
شوق پابوسی پدر داری
شوق پابوسی تو را داریم
حسرت آن ضریح ششگوشه
گوشهچشمی، عنایتی، لطفی
تو که از حال ما خبر داری
در مدیح تو از مدایح تو
یا علی هرچه بیشتر گفتیم
با نگاهی پر از عطش دیدیم
حُسن ناگفته بیشتر داری
#سیدمحمدجواد_شرافت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
میايستم امروز خدا را به تماشا
اي محو شکوه تو خداوند سراپا
اي جان جوانمرد! به دامان تو دستم
من نيز جوانم، ولي افتادهام از پا
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
اي عشق مينداز از امروز به فردا
آتش بزن آتش به دلم اي پسر عشق
يعني که مکن با دل من هيچ مدارا
با آمدنت قاعدهي عشق به هم خورد
ليلاي تو مجنون شد و مجنون تو ليلا
تا چشم گشودي به جهان، ساقي ما گفت:
"المنة للَه که درِ ميکده شد وا"
ابروي تو پيوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
اي منطق رفتار تو چون خلق محمد
معراج براي تو مهياست، بفرما!
اين پردهاي از شور عراقي و حجازيست
پيراهن تو چنگ و جهان دست زليخا
دل مانده که لبهاي تو انگور بهشتي است
يا شيرخدا روي لبت کاشته خرما
عالم همه مبهوت تماشاي حسين است
هر چند حسين است تو را محو تماشا
"چون چشم تو دل ميبرد از گوشهنشينان"
شد گوشهي ششگوشه براي تو مهيا
از گوشهي ششگوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
مجنون علي شد همهی شهر، ولي من
مجنون علي اکبر ليلام به مولا
#سیدحمیدرضا_برقعی
سر به زیر و ساکت و بیدست و پا میرفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
#قیصرامینپور
🇮🇷 بهار رای
ابریم در بهار، ما رای می دهیم
در اوج اقتدار، ما رای می دهیم
سبز از ولایتیم، سرخ از شهادتیم
چون پرچم استوار ،ما رای می دهیم
برگیم بر درخت، در باغ انقلاب
سبزیم و بی شمار، ما رای می دهیم
با ما بخوان بلند ، با شور و با شکوه
این است این شعار : ما رای می دهیم
در روز انتخاب، بر ریل انقلاب
صف: می شود قطار، ما رای می دهیم
رای من و شما، شمشیر دیگر است
شد وقت کارزار، ما رای می دهیم
ای خصم نابکار! هستیم پای کار
ما را نکش کنار، ما رای می دهیم
من رای می دهم، تو رای می دهی
دنیا در انتظار، ما رای می دهیم
در دست کوچه ها، بر شاخه امید
تا گل کند بهار، ما رای می دهیم
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#انتخاب_درست
در کوی محبت به وفایی نرسیدیم
رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم
هر چند که در اوجِ طلب هستی ما سوخت
چون شعله به معراجِ فنایی نرسیدیم
با آن همه آشفتگی و حسرتِ پرواز
چون گَردِ پریشان به هوایی نرسیدیم
گشتیم تُهی از خود و در سیر مقامات
چون نای درین ره به نوایی نرسیدیم
بی مِهری او بود که چون غنچهی پاییز
هرگز به دم عقده گشایی نرسیدیم
ای خِضر جُنون! رهبر ما شو که در این راه
رفتیم و سرانجام به جایی نرسیدیم
#شفیعی_کدکنی
آدمی با ذرّهای پندار ایمن میشود
عشق امّا ناگهان در قلب ساکن میشود
ابتدا یک حالتی باشد عجیب و دیریاب
خوشخوشک با کُلِّ اعضایت مقارن میشود
میرود سر وقتِ عقل او را فراری میدهد
خود در آنجا هم رئیس و هم معاون میشود
تا که گلبانگِ حضورش را به عالم سر دهد
مینشیند بر زبان و خود مؤذّن میشود
دردِ ظاهر را به یک دارو مداوا میکند
میرود در عمقِ جان و دردِ باطن میشود
در درونِ ذرّههایِ ذهن منزل میکند
مالکِ شش دانگِ آن مِلک و معادن میشود
دیگر از کُفرانِ نعمتها نمیآید خبر
چون که با اعجازِ او آن قلب مؤمن میشود
ذرّهای تردید و ناامنی نمیماند به جا
چون جنابِ باوفایِ عشق ضامن میشود
دیگر از زخمِ زبان بر دل نمیبینی اثر
چون که دارویِ شفابخشش مُسکّن میشود
دیگر از حالاتِ سطحی هم نمیماند نشان
چون که حالِ عاشقی یک حالِ مزمن میشود
روحِ عاشق مثلِ نوری از زمان رد میشود
جسمِ او هم برتر از کُلِّ اماکن میشود
اتّفاقِ عاشقی یک اتّفاقِ نادر است
گرچه باور کردنش سختاست لکن میشود
ای خدا، قلبِ مرا هم جایگاهِ عشق کن
ای که ناممکن به دستانِ تو ممکن میشود.
#حسینعلی_زارعی
بعدِ شب ، آمدن صبح سحر شیرین است
دل سپردن به قضا و به قدر شیرین است
معتقد بوده و هستم که برای انسان
وقت برگشت، ز هر جای ضرر شیرین است
عشق هر جا برود نطفۀ خود می کارد
بذر هر جا که نشیند به ثمر شیرین است
بشکافد نَفَس تلخِ سکوت خانه
ناگه از همهمۀ چند نفر شیرین است
اینکه یک عمر خدا منتظرت بگذارد
و نتیجه بدهد آخرِ سر، شیرین است
اینهمه چشم به در باشی و بی تابِ جواب
ناگهان باز شود گوشۀ در شیرین است
سال ها نذر دخیل حرم طوس کنی
حاجتت را بستانی چه قَدَر شیرین است
هیچکس مثل تو که خوب نخواهد فهمید
بعد ده سال، چه دختر چه پسر شیرین است
کودکان خاطرۀ شیرین مشترکند
زندگی با مزۀ شیر و شکر شیرین است
عشق، طفل است و زن، امید و پدر، امنیت است
اجتماع هِرَم این سه نفر شیرین است
بگذریم از همۀ قصّه ، یقیناً بچّه -
- هرچه افزوده شود، "روز پدر" شیرین است
#سیدمجتبی_قلیپور
دلت از حلقه دستم تورا آزاد میخواهد
دلم از تو زلیخا و دلت فرهاد میخواهد
ببین افتان وخیزان میروم در شهر از هجران
که تریاک دو چشم تو مرا معتاد میخواهد
ندارد طبع من دیگربرای شعر مضمونی
بیا بانو غزل از چشم تو امداد میخواهد
چنان آشفته گشته در میان باد و میرقصد
که مویت خانمان شاعری بر باد میخواهد
بیاور استکانت را دوباره که دل شاعر
سری سنگین که روی شانه اش افتاد میخواهد
نمیخواهم که از تو بشنوم "میل خودت آقا"
دلم از چشمهایت ظلم و استبداد میخواهد
خجالت بین ما عشاق آفت گشته انگاری
دلم صیاد میخواهد دلت صیاد میخواهد
دی است و دست من در این هوای سرد و بارانی
دمای دستهایت را چنان مرداد میخواهد
#حسین_مرادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزلی زیبا در وصف مولانا علی الاکبر علیه السلام
با قد رعنا و روی ماه و خال دلبرش
میشود ارباب ما محو علی اکبرش
میوهها هرچند یکسانند در ظاهر، ولی
بیشتر دل میبرد از مشتریها نوبرش
کوچههای شهر یکباره پر از مجنون شدند
تا نقاب از روی او برداشت لیلا مادرش
منطقاً، خَلقاً و خُلقاً مثل پیغمبر، ولی
میرسد بوی علی دیگری از منبرش
مست برمیگردد از دیدار او هرعاشقی
میرسد گویا اویس از محضر پیغمبرش
کیست بنویسد مقام آنکسی را که ادب
دست روی سینه، زانو میزند در محضرش
در دل ممسوس فی اللهِ علی جز عشق نیست
این حرم بیت خدا بود از ازل سرتاسرش
او که سر تا پا شبیه حیدر کرار بود
پس چه جای عیب اگر باشند مردان قنبرش
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
از بهر نظاره آمده پیغمبر
با ماه و ستاره آمده پیغمبر
ذکر لب هر فرشته باشد #صلوات
انگار دوباره آمده پیغمبر
#سیدمجتبی_شجاع
اینجا برای گریه درست است شانه نیست
اما هرآن قدر که بخواهی بهانه هست..
#سجاد_شهیدی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
در باغ خدا گلی معطر دادند
یا آل رسول را پیمبر دادند
دیدند که دلتنگ نبی هست حسین
بر دامن او علیِ اکبر دادند
#مجتبی_شکریان
43.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)
💐تولد، تولد تولدت مبارک
💐ای تولد دوباره پیمبر
🎙 #سید_رضا_نریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیینِ عشق بازی دنیا
عوض شده است 🌼
شعرخوانی زیبای دکتر رشید
کاکاوند
یکبار زمین حوا و آدم را دید
هم شادی مردمان و هم غم را دید
اما چو علیِ اکبر آمد به زمین
با چشم خودش دو بار خاتم را دید
#میلاد_حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
#محسن_علیخانی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
در عرش فرشتگان چه غوغا کردند
بزم طرب و عشق مهیا کردند
با آمدن علیِ اکبر، با شوق
رخسار محمدی تماشا کردند
یک غنچه ز گلخانۀ ایزد آمد،
یا آن که بهشت سبز و سرمد آمد؟
با دیدن اکبرش چنین گفت حسین:
یکبار دگر بوی محمد آمد
برجلوه و اجلال محّمد صلوات
بر چهره و تمثال محّمد صلوات
دیدند چو رخسار علی اکبر را
گفتند که بر آل محّمد صلوات
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
اکبر که رخش جلال سرمد دارد
این آینه زیبایی احمد دارد
چون اوست شبیه مصطفی دیدارش
پاداش زیارت محمد دارد
ماهی که ز آفتاب روشنتر بود
لب تشنۀ آب و تشنۀ باور بود
میرفت و دل از حسین میبُرد که او
پیغمبر کربلا، علی اکبر بود
#غلامرضا_سازگار