eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
31 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام بفرمایید از کانال شعر《سرزمین شعرها》 دیدن کنید 😍 https://eitaa.com/joinchat/680264228C7c9afec921 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷
کانال سرزمین شعرها رو از دست ندید 👌
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟ بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور گر بوسه بر لبش بگذارم چه‌ها کنم؟ گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد کی قول داده‌ام که بخواهم وفا کنم؟ بیم فراق دارم و باید به شوق وصل شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم... اشکی نمانده‌است که جاری کنم ز چشم جانی نمانده‌است که دیگر فدا کنم ای عشق، من که عقل خود از دست داده‌ام، دیوانه‌ام مگر که تو را هم رها کنم؟ زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم ‌
گرچه از این بی‌محلی‌ها شکایت میکنم شهر عادت کرده، پس من نیز عادت میکنم کشته‌های چشمِ تو ازحد گذشته بعد از این، هر زمان پیش توام غسلِ شهادت میکنم طاقت از کف میدهم هربار میخندی ولی محض حفظِ آبرویم استقامت میکنم...
از غفلت خود همیشه حیران ماندیم از ظلمت خود سخت پریشان ماندیم حاشا که جمالِ تو شود پوشیده ماییم که در حجاب عصیان ماندیم
فرصتی‌نیست که امروز به‌فردا برسیم قدمی پیش که تا عرش معلی برسیم تا حریم حرم یار  از این دیر  دو در ره‌نجُستیم که بااین‌دل دروا برسیم مرغ روح ار زتن خسته به پرواز آید بال در بال ملایک به‌مسیحا برسیم تا برآید سحر از مشرق خورشید نیاز آسمان منتظر  ماست به  بالا برسیم بخت اگر یار شود همسفر جنبش رود فارغ از سیل سیهِ کاسه به دریا برسیم داغ دردی که شرر زد به‌گلوگاه حیات عشق‌گوید که چه‌نالی به‌مداوا برسیم دیرگاهی‌است‌که‌حیرت‌زده‌در لا ماندیم خُرّم  آن‌دم  که  به  دروازه  الّا  برسیم دل‌گراززنگ‌هوس‌‌پاک‌شدازعرشه‌ُقدس از  ثری در  شب  اسرا  به  ثریا  برسیم قصه کوتاه اگر پای‌طلب دست دهد می‌توانیم  به  سر منزل عنقا  برسیم لختی  از خواب عدم  دیده اگر  باز کنیم شایدازلطف‌تو ای‌دوست به‌طوبی‌برسیم دست ما کوته  و بر بام  بلندت نرسد رحمتی تا به تو در اوج، خدایا برسیم
از غفلت خود همیشه حیران ماندیم از ظلمت خود سخت پریشان ماندیم حاشا که جمالِ تو شود پوشیده ماییم که در حجاب عصیان ماندیم
ای آنکه مرا به رحمتت جان دادی با روزه مرا فرصت جبران دادی در این لحظات استجابت یا رب رزقم فرما هرچه به خوبان دادی
06_237594863510487187.mp3
8.09M
🌹تلاوت جزء ششم قرآن کریم
اگر ابری شوم در دست تو احساس می بارم برایت اشک را چون خوشه ای الماس می بارم برای روزهایی که دلت بدجور غمگین است کنارت بی حد و بی مرز و بی مقیاس می بارم برایت می دوم تا جاده ی تهران و تا چالوس همان جا در کنار باغی از گیلاس می بارم اگر حتی شود در چارراهش عشق می کارم غزل ها را کنار این عوام الناس می بارم شبیه نم نم باران به دور حلقه ی چشمت جلوی دوربین مات هر عکاس می بارم قلم را میزنم در خون و روی تخته نرد عشق برای چرخش شیش و چهار تاس می بارم نکش آهی به روی لب که در دیوان شاهانی شبیه قل‌قل قلیان شاه عباس می بارم تو خواهی رفت می دانم ولی باور کن آن لحظه که من با گردنم در حلقه‌های داس می بارم
هی بو کشم و شامه‌ی جان تازه کنم باز با بوسه سراپای تو اندازه کنم باز هی ناز کنی ناز کشم بوسه بچینم تا جامه ی عریانیِ تو فاش ببینم بر سینه‌ات آن کبوتران چشم به راهند بی تاب نوازشند و لبریز گناهند تا غنچه به غنچه وا کنم باغ تنت را مانند نسیم آیم و بوسم بدنت را دستی بکشم بر خم گیسوی درازت گاهی به نشیبت کشم و گاه فرازت
غنچه با لبخند می گوید تماشایم کنید گل بتابد چهره همچون چلچراغ یک نظر در روی زیبایم کنید سرو ناز سرخوش و طناز می بالد به خویش گوشه چشمی به بالایم کنید باد نجوا می کند در گوش برگ سر در آغوش گلی دارم کنار چتر بید راه دوری نیست پیدایم کنید آب گوید زاری ام را بشنوید گوش بر آوای غم هایم کنید پشت پرده باغ اما در هراس باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس سنگ ها هم حرفهایی می زنند گوش کن خاموش ها گویا ترند!!! از در و دیوار می بارد سخن تا کجا دریابد آن را جان من در خموشی های من فریاد هاست آن که دریابد چه می گویم کجاست آشنایی با زبان بی زبانان چو ما دشوار نیست چشم و گوشی هست مردم را دریغ گوش ها هشیار نه چشم ها بیدار نیست !
می روی دور شوی ،بند دلم را بکنی ! می روی سوی دگر قید دلم را بزنی! مثل یک حسرت جانکاه به تو می اندیشم همچو آهی که برآید ز لب پیرزنی وطن آنجاست کز آن میل رهایی ات نیست غیر آغوش تو هرگز ندارم وطنی ! گذر از کوی تو کافیست برایم ای دوست لب می بندم و خاموش نگویم "ارنی"! من حسودم همانقدر به لباس تن تو! نکند عطر تنت را ببرد پیرهنی! شب را با تو به سرکردم و هرصبح تو را... تو همان دلخوشی هر شب و هر روز منی!
کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید کسی که نسل او را می شناسد، خوب می داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید همان تیغی که برقش می شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می دهد پیوند می آید همه تقویم ها را گشته ام، میلادی و شمسی نمی داند کسی او چندِ چندِ چند می آید جهان می ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می ایستد، بوی خوش اسفند می آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی تابند، می آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب ها برای بیعت با او نمی آیند می آید برای یک سلام ساده تمرین کرده ام عمری ولی می دانم آخر هم زبانم بند می آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می آید به در می گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند می آید!
اصلا خدا یک شاعر دل مرده می خواهی؟! یک مرد غمگین که شده افسرده می خواهی؟! در باغ های تو پر است از سوسن و سنبل با من بگو یک لاله ء پژمرده می خواهی؟! از دست خود شاکی به جرم صد گنه هستم یاربّ تو عبدی مثل من سر خورده می خواهی؟! آزرده ام هم خویش را هم دیگرانم را... یک بنده عاشق ولی آزرده می خواهی؟! می خواهی ام گر پس نجاتم ده ز دست من یک بنده ای که آبرو را برده می خواهی؟! "عاصی" 😭😭😭
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو به تمنّای تو دریاست همه‌تن آغوش از خودت کوچ کن و رود شو و راهی شو محضِ خورشید شدن ذرّه‌ای از خویش برآ قد بکش ، دلزده از این‌همه کوتاهی شو سال‌ها فاصله است از رمضان تا رمضان کاروان می‌گذرد... بیرقِ همراهی شو نکند خواب بمانی... نَفَسَت یخ بزند گرم از سوزِ مناجاتِ سحرگاهی شو روزه یعنی که بمیر از طلبِ هر چه جز او روز و شب تشنۀ انوارِ هواللّهی شو... در دلِ برکۀ حق تا تپشی مهلت هست از شدن خسته نشو، ماه نشد ماهی شو چند گویم به تو هر لحظه که این شو یا آن آنِ او باش ، برو هر چه که می‌خواهی شو
صد حرف نگفته در دلت جا شده بود چشمان تَرت ساحل دریا شده بود در حسرت یک کلام تو پیر شدم ای کاش که سفره ی دلت وا شده بود
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگ‌اند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را چه‌می‌کردیم اگر این ذکر در دنیای‌مان کم بود؟ جهان بی‌نام زیبای "علی" مثل جهنم بود
امان از عُجب، فریاد از تکبُّر به سویت آمدم آشفته چون حُرّ خطاکار آمده «یا غافرَ الذَنب» گرفتار آمده «یا کاشفَ الضُّر»
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺁﺷﻔﺘﻪ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐِ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺳﺎل‌هاﺳﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮ ﮐَﺮَﻡ ﺯ ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﺻﻼ‌ً ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ؟ ﭼﻪ ﻟﺬّﺗﯽ؟ ﺑﯽ ﺍﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﻫﻢ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﺪﯾﺪ، ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺝ، ﺳﺎﻝ ﮐﺮﺑﻼ‌... ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمهٔ عشقِ نهان من و توست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کاسه شعر من از دست تو افتاد و شکست... عاشقان فرصت خوبی است غزل جمع کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌