#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
با جان و دل آورده اگر آورده است
خورشید دو تا قرص قمر آورده است
این دختر زهراست که حیدر شده است
در معرکه شمشیر دو سر آورده است
#سیدحمیدرضا_برقعی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم
گیرم برویم تشنه در میدان هم
دِینی دارد حسین بر گردن ما
دِینی که ادا نمیشود با جان هم
#رباعی
#امام_حسین
#میلاد_عرفانپور
#امام_حسین_علیهالسلام
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
روضهات آب حیات است برایم، ایکاش
در دلم تا نفسی هست محرم باشد
آبرویی بده آنقدر که تا آخر عمر
تا سری هست فقط پیش شما خم باشد
مرگ صدبار مبارکتر از آن روزی که
در دلم ذرهای از مهر شما کم باشد
خاکِ نفرینشده آن است که در ماتم تو
خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
#زهرا_نظری
@abadiyesher
بسم الله الرحمن الرحیم
صبر
شمشیر تیز خطبهی تو در نیام صبر
شیریست که نشسته درون کنام صبر
نام بلند توست که در اوج اقتدار
افراشتهست پرچم خود را به بام صبر
جنگ حسین و صبر حسن در تو جمع شد
اینگونه نام نهضت تو شد قیام صبر
جام بلا عسل شده در کام شاه دین
وقتی که در مقابل تو دیده جام صبر
در کربلا امام جماعت حسین بود
در شام با امامت تو شد اقامه صبر
«آری شود، ولیک به خون جگر شود»
هرگاه سنگ لعل شود در مقام صبر
حالا که نام دیگر تو کوه صبر شد
شد ثبت بر جریدهی عالم دوام صبر
قربانی حسین شده در منای عشق
ذرّیهی مقدس تو ای امام صبر
#مجتبی_خرسندی
#طفلان_حضرت_زینب
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
#احمد_علوی
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
«آیینهای که آه نسازد مکدّرش»
واحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟
با جان و دل، دو پاره جگر وقف میکند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیهگاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
::
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شدهست
از بسکه رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
::
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سیدحمیدرضا_برقعی
•| #حضرت_رقیه |•
از زبان حضرت رقیه سلام الله علیها:
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا؟
بس بود جمعیتم کز خویش می دانی مرا
در بساط وصل چشم و لب ندارند اختلاف
گر بگریانی دلم را، یا بخندانی مرا
خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست
کاش ای بابا نمی بردی به مهمانی مرا
چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد
نیستی دختر مرنج از من نمیدانی مرا؟! 😔
دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا 😔
دخترت نازک تر از گل هیچ گه نشنیده بود
گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا
تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش
کاش می شد باز بر زانوت بنشانی مرا
انتظاری مانده روی گونه ای پژمرده ام
می توان برداشت با بوسی به آسانی مرا
شبنم صبحم، خیالم، خاطرم، شوقم، دلم
ارتباطی نیست هرگز با گران جانی مرا
#محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
•| #حضرت_رقیه |•
دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا
دو پلکی گریه کردم در فراغت گشت خون پیدا
تجرد حجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم
درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا
کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم
تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا
سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون
بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا
سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم
شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا
چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس
دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا 😭
#محمد_سهرابی
#شب_سوم #محرم 🏴
•| #حضرت_رقیه |•
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
کاش می شد که ببافند کمی مویم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید 😔
نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی
نه دگر موی سرم تا به کمر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
غالبا درد به دنبال جگر می آید
راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست! 😭
سر که آشفته شود حوصله سر می آید
هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
نیم عمامه از آن بهر تو در می آید
به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
غیر من از پس کار تو که برمی آید؟
راستی! هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید؟
راستی!هست به یادت دم چادر گفتی
دختر من! به تو چادر چقدر می آید
سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند
جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید
#محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
یا رقیه جان...
جان دادی وجا ماندی از قافله ی عشق
جان دارم وجا ماندم این درد کمی نیست
#محسن_رشیدی