eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم دل مشرّف شد به درگاه حضور روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور «کلّمینی زارِ» عرفانی شدم برکه ی پاک مسلمانی شدم دیشب از روحم تنم را شسته ام رفتنم را ماندنم را شسته ام یک نفر در من مرا تقدیس کرد اشک من آمد، دلم را خیس کرد کیست این طوفان معماری شده؟ چیست این در سینه ام کاری شده؟ ای معارف در سبوی تو نمی ای نم ته جرعه ی تو عالمی ما عدم زاریم و السّابق تویی عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی عشق تو تعلیم مادر زاد بود سینه ی تو جبرئیل آباد بود حنجرت از قبل حکاکی شده گونه ات روز ازل خاکی شده آب ها جاری شد از خاک درت سایه ها افتاد بر ما از سرت کوکان در زیر مهر مادری شیرها خوردند از خوش باوری کاین تویی شیرینی شیر و عسل السلام ای شهدباز بی بدل آری آری قوم تو خوش باورند قوم بد باور تو را کی می خرند؟ در زلال آبی تو سال ها باز کردیم ای حسین جان بال ها در خم گیسوی تو شب کرده ایم کودکی ها را فقط تب کرده ایم نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ کودک دل قد کشید و شد بزرگ حال من تسلیم حلقوم توام کشته ی حلقوم معصوم توام کیست خیّاط لباست ای عزیز تا به حلقومش برم دست ستیز این یقه تنگ است دل تنگم نکن تو اذیّت می شوی رنگم نکن با تو همبازی شدن خود دیگر است مرکب تو حضرت پیغمبر است ای بلور سینه ات صیقل ترین راه تو بسته امیرالمؤمنین صید حیدر شو که احمد خسته شد راه تو با کام احمد بسته شد هرچه باشد بوسه بر تو واجب است تُکمه را واکن لباست حاجب است یوسف مه طلعت اختر بزرگ آن مبادا طالعت افتد به گرگ بگذریم از این مقال دل خراش رزق را خونین مکن وقت معاش بوسه بر تو رزق جان مصطفاست اصلاً این سینه دکان مصطفاست اصلاً از امروز پیراهن مپوش یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش ✍ 🏷 بسم الله الرحمن الرحیم دل مشرّف شد به درگاه حضور روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور «کلّمینی زارِ» عرفانی شدم برکه ی پاک مسلمانی شدم دیشب از روحم تنم را شسته ام رفتنم را ماندنم را شسته ام یک نفر در من مرا تقدیس کرد اشک من آمد، دلم را خیس کرد کیست این طوفان معماری شده؟ چیست این در سینه ام کاری شده؟ ای معارف در سبوی تو نمی ای نم ته جرعه ی تو عالمی ما عدم زاریم و السّابق تویی عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی عشق تو تعلیم مادر زاد بود سینه ی تو جبرئیل آباد بود حنجرت از قبل حکاکی شده گونه ات روز ازل خاکی شده آب ها جاری شد از خاک درت سایه ها افتاد بر ما از سرت کوکان در زیر مهر مادری شیرها خوردند از خوش باوری کاین تویی شیرینی شیر و عسل السلام ای شهدباز بی بدل آری آری قوم تو خوش باورند قوم بد باور تو را کی می خرند؟ در زلال آبی تو سال ها باز کردیم ای حسین جان بال ها در خم گیسوی تو شب کرده ایم کودکی ها را فقط تب کرده ایم نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ کودک دل قد کشید و شد بزرگ حال من تسلیم حلقوم توام کشته ی حلقوم معصوم توام کیست خیّاط لباست ای عزیز تا به حلقومش برم دست ستیز این یقه تنگ است دل تنگم نکن تو اذیّت می شوی رنگم نکن با تو همبازی شدن خود دیگر است مرکب تو حضرت پیغمبر است ای بلور سینه ات صیقل ترین راه تو بسته امیرالمؤمنین صید حیدر شو که احمد خسته شد راه تو با کام احمد بسته شد هرچه باشد بوسه بر تو واجب است تُکمه را واکن لباست حاجب است یوسف مه طلعت اختر بزرگ آن مبادا طالعت افتد به گرگ بگذریم از این مقال دل خراش رزق را خونین مکن وقت معاش بوسه بر تو رزق جان مصطفاست اصلاً این سینه دکان مصطفاست اصلاً از امروز پیراهن مپوش یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دل مشرّف شد به درگاه حضور روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور «کلّمینی زارِ» عرفانی شدم برکه ی پاک مسلمانی شدم دیشب از روحم تنم را شسته ام رفتنم را ماندنم را شسته ام یک نفر در من مرا تقدیس کرد اشک من آمد، دلم را خیس کرد کیست این طوفان معماری شده؟ چیست این در سینه ام کاری شده؟ ای معارف در سبوی تو نمی ای نم ته جرعه ی تو عالمی ما عدم زاریم و السّابق تویی عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی عشق تو تعلیم مادر زاد بود سینه ی تو جبرئیل آباد بود حنجرت از قبل حکاکی شده گونه ات روز ازل خاکی شده آب ها جاری شد از خاک درت سایه ها افتاد بر ما از سرت کوکان در زیر مهر مادری شیرها خوردند از خوش باوری کاین تویی شیرینی شیر و عسل السلام ای شهدباز بی بدل آری آری قوم تو خوش باورند قوم بد باور تو را کی می خرند؟ در زلال آبی تو سال ها باز کردیم ای حسین جان بال ها در خم گیسوی تو شب کرده ایم کودکی ها را فقط تب کرده ایم نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ کودک دل قد کشید و شد بزرگ حال من تسلیم حلقوم توام کشته ی حلقوم معصوم توام کیست خیّاط لباست ای عزیز تا به حلقومش برم دست ستیز این یقه تنگ است دل تنگم نکن تو اذیّت می شوی رنگم نکن با تو همبازی شدن خود دیگر است مرکب تو حضرت پیغمبر است ای بلور سینه ات صیقل ترین راه تو بسته امیرالمؤمنین صید حیدر شو که احمد خسته شد راه تو با کام احمد بسته شد هرچه باشد بوسه بر تو واجب است تُکمه را واکن لباست حاجب است یوسف مه طلعت اختر بزرگ آن مبادا طالعت افتد به گرگ بگذریم از این مقال دل خراش رزق را خونین مکن وقت معاش بوسه بر تو رزق جان مصطفاست اصلاً این سینه دکان مصطفاست اصلاً از امروز پیراهن مپوش یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش