eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یادم کن!! وقتی که در قاب خیس چشمانم ردپایی از خاطرات تو را به تصویر می‌کشم سجاده‌ام هنوز پهن است! به وسعت دریا به زیبای باران و به یُمن عطر حضور توست که هنوز هم آینه‌ها عاشقانه به من لبخند می‌زنند... 🆔@abadiyesher
روز و شب با گریه سر کردم که بی‌تاثیر بود دیده را با اشک تر کردم که بی‌تاثیر بود رفتی و بال و پرم در آتش عشق تو سوخت بی‌تو فکر بال و پر کردم که بی‌تاثیر بود سرزمین خاطراتت دست و پایم را شکست بارها عزم سفر کردم که بی‌تاثیر بود خواستم از فکر تو بیرون رَوم اما نشد از تو و عشقت گذر کردم که بی‌تاثیر بود در درون سینه‌ از تو خنجری جا مانده است! سینه‌ام را چون سپر کردم که بی‌تاثیر بود نیستی و خاطراتت همچو سروی استوار آمدم فکر تبر کردم که بی‌تاثیر بود.... 🆔@abadiyesher
هوای شهر بارانی است برگرد نفس در سینه زندانی است برگرد به دستان تو محتاجیم مهدی! که دنیا در پریشانی است برگرد 💚 🆔@abadiyesher
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) السَّلامُ‌عَلَیْکَ‌َیا‌سَیِّدَتَنا‌رُقَیَّةَ‌بِنْتَ‌الْحُسَیْنِ‌الشَّهیدِ سخت است بگویم به چه می‌سوخت رقیه بر نیزه و سر، چشم که می‌دوخت رقیه باید غزلی با دل سوزان بنویسم! از درد و دل حضرت باران بنویسم از موی سر سوخته و روی کبودش! از درد همان سیلیِ عدوان بنویسم باید که نوشت آتش این خیمه کجا رفت! از لاله‌ی گوش و تن بی جان بنویسم ای تاول و زخم و عطش و درد بنالید! از تشنگی و رنج بیابان بنویسم... اینجا نه مدینه است که شام است و خرابه! از پیکر بی جان اسیران بنویسم... سخت است که از تشت طلا و غزل خون! از خون خدا با قلم آسان بنویسم... 🖤 🆔@abadiyesher
در گوشه‌ی میخانه شبی عکس تو را عشق بر پیکر هر ساغر و پیمانه کشیدم.... 🆔@abadiyesher
حال من با هیچ آهنگ زمانه ساز نیست مانده‌ام در یک قفس راهی برایم باز نیست امتداد اشک‌هایم تا کجا خواهد رسید؟! چشمه می‌جوشد به اشک از دیده‌ام اعجاز نیست در میان خلوت چشمان تو جا مانده‌ام! بی‌تو دیگر در درونم قدرت پرواز نیست... آمدی گفتی مرا با خود به رؤیا می‌بری دور از این دنیای فانی بهترین جا می‌بری رفتی و از من گذر کردی زمانه این نخواست نیستی احساس من را تا کجاها می‌بری من هنوزم دلخوشِ رؤیای زیبای توام! در میان حسرتی دل را تماشا می‌بری... تا به کی من با خیالت زندگی را سر کنم همچو مرغی در قفس پرواز را باور کنم تا به کی با این دل پر خون به دستان قلم واژه‌های بی‌تو را چون شعر در دفتر کنم... باز دلتنگی قیامت می‌کند با هر نفس! تا به کی با خاطراتت دیدِگان را تر کنم... 🆔@abadiyesher
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پدر موشک ايران که شود تهرانی نشود قسمت دشمن که به جز ویرانی ما قسم خورده‌ی عشقیم و شهادت جاریست! سهم ما هست پریدن، نه قفس زندانی... 🍃🥀🍃
با خلوت چشمان تو در جنگ شدم چون عاشق دیوانه و دلتنگ شدم عمری است که در خواب و خیالم ای عشق! بر شیشه‌ افکار خودم سنگ شدم.. @abadiyesher
السلام‌ علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام کعبه‌ی دلهای ما باشد کاش من هم زائر این کعبه‌ی دلها شوم... 🌷با توکل به پروردگار متعال و توسل به ائمه‌اطهار علیه‌السلام کانال اشعارم رو در ایتا ایجاد کردم. @ghazalmakerinrainyweather
فرصت ندادی تا بگویم حرف آخر را رفتی شکستی بی‌صدا بال کبوتر را در امتداد جاده‌های بی کسی هر بار بر چوبه‌ی دارِ غمت می‌بینم این سر را با هر نفس از تو درون سینه‌ام آهی‌ست بعد از تو آتش می‌زند... این آه، پیکر را هرگز نفهمیدی که اصرارم به ماندن بود! رفتی و نادیده گرفتی گونه‌ی تر را من منتظر می‌مانم اینجا با غزل‌هایم‌ اینجا به یادت می‌سرایم شعر آخر را @abadiyesher
💚💚💚 تعدادی از رباعی‌های ارسالی برای مسابقهٔ شعر غدیر: ☆ باران ز لطافت کلامش آید طوفان ز صلابت قیامش آید دنیا همه مبهوت علی می‌گردد هر بار که از مأذنه نامش آید ☆ جن و ملک و انس به صف خواهی دید دریای پر از دُرّ و صدف خواهی دید مدهوش علی بن ابی طالب شو در خاک بهشت هم نجف خواهی دید ☆ سنجیده‌تر از کلام او نیست که نیست دلچسب‌تر از سلام او نیست که نیست  این کعبه اگرچه محترم هست که هست واجب‌تر از احترام او نیست که نیست ☆ از باغ فدک مشک و عبیرم بدهید عیدانه ز حضرت امیرم بدهید من مست خم ولایت مولایم یک جرعه ز چشمهٔ غدیرم بدهید ☆ باران به دل بهار آورده غدیر  آرامش روزگار آورده غدیر امروز جهان بهشت موعود شده دل وا شده و قرار آورده غدیر ☆ ایوان نجف خانهٔ ایمانش بود ذکر علی و آل علی جانش بود ارث پدرم شکر خدا حب علی است این هم به یقین از اثر نانش بود ☆ از عشق علی و آل او سرمستیم با هرچه توان به راه او پیوستیم "تا کور شود هرآن‌که نتواند دید" تا آخر عمرمان غدیری هستیم ☆ همواره به فکر دیگران باید بود غم‌خوارِ ضعیف و ناتوان باید بود در بخشش و صبر و عدل و مردم‌داری مانندِ امیرِ مؤمنان باید بود ☆ با نامِ تو درمانده قوی خواهد شد در نورِ تو ظلم منزوی خواهد شد من مطمئنم ابرِ ستم می‌رود و دنیا همه روزی علوی خواهد شد ☆ همواره از آن نور جلی باید گفت از مهـر زلالِ ازلــی بایــد گفت یک‌عمر دم از عشقِ ولی باید زد آری فقط از فضل علی باید گفت ☆ از روز غدیر و از ولی باید گفت در چشم جهانیان جلی باید گفت بی ذکر علی هرکه بمیرد هیهات همواره علی علی علی باید گفت ☆ جان معتکف کوی امیر است فقط دلدادهٔ آن خیر کثیر است فقط تنها بـه محبت عـلی مــی‌نــازم در سینهٔ من عشق غدیر است فقط ☆ ما،‌ حاصل جمع آدم و حوّا‌ییم تقدیر چنین است اگر اینجاییم منهای تفاوتی که در ظاهر ماست دیگر همه زیر پر‌چم مولاییم ☆ ما تشنه‌لبان که آب را پس نزدیم در خانهٔ یار، خواب را پس نزدیم هر عهد که بستیم وفادار شدیم ما دست "ابوتراب" را پس نزدیم ☆ اندیشهٔ سجده تا به محراب علی است در ساغر هستی‌ام می‌ِ ناب علی است از عشق چه گویم که زبان قاصر از اوست دریای کمال و درّ نایاب علی است ☆ در خطبهٔ بی نقطه علی بود و خدا در خطبهٔ بی الف ولی بود و خدا هرجا که کم آورد دل خستهٔ ما الطاف امیر منجلی بود و خدا ☆ ماییم مسلمان اصول نبوی مقداد و ابوذریم و سلمان اخوی با اهل تولّا و تبرّا بی‌شک معلوم شده مرز جهان علوی ☆ هر شعر بیان تازه‌ای پیدا کرد مجنون شد و جان تازه‌ای پیدا کرد خون در رگ انگور ولایت جوشید مستی جریان تازه‌ای پیدا کرد ☆ در اصل خدا خیر کثیرش نامید پیغمبر ما نیز وزیرش نامید یک‌روز به او مدال و سردوشی داد در عید غدیر خم امیرش نامید ☆ در ذکر علی علی‌الدوامیم همه سرمست از آن باده و جامیم همه از خُمِّ غدیر خط‌به‌خط می‌نوشیم در لذت آن شرب مدامیم همه ☆ خورشید، در انگشترِ یاقوت علی است عالم همه بی‌اراده مبهوت علی است هم شیر خدا بوده و هم شاه نجف جبریلِ امین به زیر تابوت علی است ☆ دستان تو نور و نار را قسمت کرد تیغ تو نصیب دین حق عزت کرد شد کعبه فقط برای میلاد تو چاک خورشید فقط برای تو رجعت کرد 💚💚💚 @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
🛑#چالش🛑 مصرع دوم رو شما کامل کنید....👇👇👇 🍃بالاتر از این درد اگر هست، بگویید.....🍃 منتظرم👇 @Haz
"بالاتر از این درد اگر هست بگویید" عمری است که می‌‌گِریم و یارم شده این اشک دستم به قلم آمد و از اشک نوشتم دیدم همه‌ی دار و ندارم شده این اشک @abadiyesher