eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز موهای سپیدش بیشتر می شد در پیش چشمم می تکید و پیر تر می شد وقتی که جانش می شد از اندوه و غم لبریز چشمان بی سویش پر از در و گهر می شد وقتی کمر می بست بر قدقامت خورشید از اشک چشمانش رگ سجاده تر می شد هر روز وقتی با صدای ساعت امید خوابش بهم می خورد و گوشش باخبر می شد می دیدم او را بر سر سجاده باران باعشق گل می داد و با گل همسفر می شد در خواب گوشم با دعایش عاشقی می کرد از شوق او جانم سراپا بال و پر می شد با او نه تنها خانه می شد یک بهشت امن عمر غم و اندوه و درد و غصه سر می شد قد کمانش جلوه ای رنگین کمانی داشت وقتی که در پیش بلا ما را سپر می شد عمری به پای ما چو شمعی پای تا سر سوخت ای کاش رسم زندگی جور دگر می شد امروز بانو آرزویش دیدن باباست ای کاش دیگر این شب دوری سحر می شد
بانوی کاشانی: نیامدی و دلِ جمعه ها دگرگون است بدونِ تو غزلِ انتظار دل خون است قیام کرد غمت در جهان قیامت را کسی که دور سرت گشت چرخِ گردون است نگاهِ منتظرانت به جاده سبز شده است که در فراقِ تو این چشم ، رودِ جیحون است به اشتیاقِ تو فرهاد می شود شیرین به انتظارِ تو لیلی همیشه‌ مجنون است مسیحِ جان به لب ، ای صُلح پوشِ سبز قبا بد است اینکه نباشی، وباست ، طاعون است ملیکه ای که شود مادر امام زمان کنیز نیست ... نه ...نرجس است خاتون است کجاست خانه ی تو ای غریب آدینه که صبح بی تو چنان شام تیره گلگون است تو ای مسافرِ دلتنگِ کوچه هایِ زمان به ردِّ پایِ دعای تو شهر مدیون است سلام بر تو پس از هر نماز و هر صلوات فریضه ایست که هر روز مثل قانون است
امام_رضا_ع ساعت دقیقا هشت با باران رسیدم قطره به قطره آسمان را می دویدم جای کبوترهات گشتم دور گنبد خورشید را پابند فرمان تو دیدم تا کم شود بار گناه از روی دوشم از چشم بارانیِ خود منت کشیدم لبریز شد از عطر باران جانمازم در سجده ام طعم اجابت را چشیدم آهو شدم تا ضامن آهم تو باشی دل از همه جز دامن مِهرت بریدم یک زائر دلخسته از جنس کویرم یک آسمان غم دارم اما پر امیدم چون زعفران گل کرد خوابم از حضورت رنگین شد آن رویای شیرینی که دیدم هرچند دعبل نیستم شاعر که هستم تنها اگر از تو بگویم رو سپیدم @abadiyesher
3.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوست دارم قدم زنم باتو زیر باران نم‌نم پاییز هم قدم با تو باشم و گوییم سخن ازعشق‌های شورانگیز در هوای قشنگ پاییزی بکشی تنگ‌تر در آغوشم و منِ تشنه‌ی محبت را کنی از شور عاشقی لبریز خش‌خش برگها درآمیزند به ترنم به حرف درگوشی و بخوانی برای من از عشق یار زیبای تا همیشه عزیز خوانی احساس و عشق بانو را از نگاهی که فاش می‌گوید دوستت دارم ای بهار امید تا ابد تا به روز رستاخیز @abadiyesher
من آن فراموش‌کاری که هرروز کلیدش را جا می‌گذارد. تو آن قفل‌سازی که هربار در را برایم باز می‌کند. بین خودمان باشد تا وقتی در تمام مشکلاتم را یک به یک با حوصله برایم باز می‌کنی. دوست دارم فراموشکارترین بنده‌ات باشم همان که هرروز به بهانه‌ی کلیدی یادت می‌کند. @abadiyesher
باز این دل، بی قرار روضهٔ مادر شده باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده باز هم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد ، مرور خاطرات درد و داغ علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه خوان مادر و تنهایی حیدر شده بین آتش سوخت زهرا تا علی مانَد فقط اینچنین کوثر فدای ساقی کوثر شده ای علی، مظلوم عالم جان فدای غربتت بعد زهرا خود بگو از غنچهٔ پرپر شده غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم تر نیست در عالم، غمت از هر غم افزون تر شده کی به پایان می رسد شبهای بی مهتاب تو وعده ی دیدارتان درعالم دیگر شده دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه لطفت امید من شرمنده در محشر شده @abadiyesher