eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه یک شب نگذشته‌ست که شد پیرِ رقیه هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی چشمی که شود گریه‌کنِ تیرِ رقیه آن کوه که نزدیک‌ترین قُلّه به ماه است سرشانه‌ی سقاست به تعبیر رقیه هرگاه که برخاست اذان علی اکبر در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه ما را خود زهرا سر این سفره نشانده می‌خواست شود شیعه نمک‌گیر رقیه در شیعه عموماً پدران، دختری هستند در جامعه دیده شده تاثیر رقیه در آینه با"حیدر" و "زهرا" نَزَنَد مو تصویر"علی‌اصغر" و تصویر "رقیه" صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه لبنان و عراق و یمن و سوریه را کاش یک روز بنامیم "جماهیرِ رقیه" تیغ دو دم دختر این طایفه، اشک است ارثیه‌ی زهرا شده شمشیر رقیه با گریه‌ی جانکاه، سرِ شام چه آورد! دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه این طفل چه کرده‌ست که یک‌ریز کتک خورد؟ ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه بس کن همه‌ی موی سرش ریخته نامرد بس کن شده از زندگی‌اش سیر، رقیه
دختر اگر یتیم شود پیر می‌شود از زندگی بدون پدر سیر می‌شود 🏴 🖤
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است مرا بزن به مرامت قسم سزای من است دلت شکسته از این بنده‌ی نمک نشناس دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است بدی من که به دردت نمی‌خورد اما تو خوبی‌ات همه جوره گره گشای من است فدای رحمت و مهمان نوازی‌ات که فقط عنایتت سبب این برو بیای من است هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟ همیشه گفته‌ام آن مهربان خدای من است تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب حسین راه نجات است و ناخدای من است که گفته روزی من نیست دیدن حرمش؟ به دست دختر او رزق کربلای من است ** فدای اشک رقیه که با پدر می‌گفت: چه خوب شد که سرت سهم گریه‌های من است گرسنه مانده‌ام اما غذا نمی‌خواهم چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است
تا صبح کارم این است بر روت رو کشیدن با دست‌های بی جان، شانه به مو کشیدن چسبیده است زنجیر، بر دورِ گردن ما صدبار قسمتم شد، از هر دو سو کشیدن آنقدر می‌فشارد، این ریسمان گلویم حتی که ممکنم نیست آه از گلو کشیدن از بام هیزم اُفتاد، آرام ناله کردم سخت است داد و ناله پیشِ عمو کشیدن دستم به پهلویم بود، شد کارِ زجر اما... از پشتِ سر دواندن، از روبرو کشیدن کارِ زنانِ کوفی شد سر شکستنِ ما کارِ زنان شام است، این طرزِ مو کشیدن پیداست این گلو را از پشتِ سر بریدند این نیست کارِ خنجر زیر گلو کشیدن
ی از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه حالا که بین زائرانت نیستم، آیا بیرون شدم از سایه‌ی مهر و پناهت؟ نه نوکر درِ این خانه باشد، آبرو دارد فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه نام مرا بنویس بین اربعینی‌ها من "دل" به راهت دادم آقا، "پا" به راهت نه امسال نذر دخترت بودم که جاماندم من با رقیه جانِ تو دارم شباهت! نه؟ * * * ام ابیهای حسین، ای وارث زهرا اشک است سهم چشم‌های بی گناهت؟ نه دندان شکسته، گوش پاره، چشم‌های تار یک جای سالم مانده رویِ، رویِ ماهت؟ نه اشک تمام زائرانِ کربلا هرگز آیا برابر می‌شود با سوزِ آهت؟ نه من مثل تو جا ماندم؛ اما خوب می‌دانم از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
با اسلحه‌ی اشک کشیدم فریاد آنقدر که دادم سر غم را بر باد با لشکر گریه در همین صبح کبود یک شام مقابل من از پا افتاد
دختر زهرا همیشه جان‌نثار فاطمه است یادگار فاطمه است پای زخمی دارد اما پایِ ‌کار فاطمه است یادگار فاطمه است
ناگفته‌ی بسیار از این غائله دارم از درد یتیمی دل بی حوصله دارم دیدند گل باغ توأم، نقشه کشیدند بر ساقه‌ی نیلوفری‌ام سلسله دارم دیشب سر سجاده‌ی زینب، نفسم رفت از مادر تو ارثیه در نافله دارم جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه قدر همه‌ی قافله من آبله دارم از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت صد خاطره‌ی تلخ از این قافله دارم در شام فقط حرف اسیری و کنیزی‌ است! من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم ما پرده‌نشینان حرم را چه به بازار!؟ از دست اباالفضل عمویم گله دارم 🆔@abadiyesher