eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش همه دردم مداوا می‌شد ای کاش به هر کس قسمتی دادی خدایا! شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش
🔹مژدۀ آزادی🔹 مانده ز فهم تو دلم بی‌نصیب معجزۀ عشق، غرور غریب نام تو را بردم و قلبم شکست مثل شهیدان تو غریبی، غریب بیرق افراشتۀ زخم تو حادثه‌ای پر ز فراز و نشیب می‌وزد از خاک تو بوی بهشت بوی خدا، بوی ظفر، بوی سیب خاک تو سر منزل مقصود عشق ای وطن عشق! نداری رقیب قلب زمین، قبلۀ خون، قاف زخم! معجزۀ سرخ! عجیبی، عجیب مژدۀ آزادی تو، دلنواز خندۀ پیروزی تو، دلفریب باز بخوان سورۀ «اَلنّازِعات» باز بخوان آیۀ «اَمَّن یُجیب» خُرّم و سرسبز بمان تا ابد ای وطن چلچله‌های نجیب فتح تو یک معجزۀ روشن است «نَصرُ مِنَ الله وَ فَتحٌ قَریب»
در آرزوی به‌مناسبتِ هفته کجا گل‌های پرپر می‌فروشند شهادت را مکرر می‌فروشند دلم در حسرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می‌فروشند
به‌مناسبت هفته من بال و پر شهید را می‌بوسم پا تا به سر شهید را می‌بوسم گر لحظه‌ی دیدار میسّر نشود دستِ پدرِ شهید را می‌بوسم
مانده سربندت به جایت روی خاک تو چه کردی که شدی اینگونه پاک؟ یادم آمد،عهد بستی با خودت ازتنت چیزی نمانَد جز پلاک
مانده سربندت به جایت روی خاک تو چه کردی که شدی اینگونه پاک؟ یادم آمد،عهد بستی با خودت ازتنت چیزی نمانَد جز پلاک
آه، ای برادران که مهیای جاده اید عزمی گران به کوله خود جای داده اید داغ کدام گمشده را جار می زنید ای نامه ها چه پر گله و سر گشاده اید مبهوتم از دوام سپرهای عشقتان کاینگونه در کشاکش سنگ ایستاده اید آهسته تر که ما به شما اقتدا کنیم ای تک سوار ها که به ظاهر پیاده اید ای بطن آفتاب حقیقت، سرایتان ثابت شدست روشن و خورشید زاده اید در آسمان جلوه سبکبار می روید دل را به خانه های زمین جا نهاده اید نان و پنیر خشک شما آرزوی ماست حسرت! قلندران! که چه با حال و ساده اید
ما گرد مداری از خطر می‌گردیم تا صبح به دنبال سحر می‌گردیم سوگند به لاله‌ها که همچون خورشید زرد آمده‌ایم و سرخ برمی‌گردیم
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟ ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد...
41.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرباز حسینیم آغاز هفته دفاع مقدس گرامیباد.
هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد ز یاد، خاطرۀ باغ شعله‌ور شده را کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنۀ شهر نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد خبر برید، دو سه شاخۀ تبر شده را!
تقدیم به شهید عزیز سید علی اکبر حسینی شهید گمنام شهر درّود شهید سید علی اکبر حسینی در چهارم خرداد سال ۱۳۹۳ همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام به عنوان شهید گمنام در شهر درّود خراسان تشییع و تدفین شد اما پس از یک سال در اثر رویای صادقه دختر ایشان سمیه سادات حسینی و انجام آزمایش دی اِن ای شناسایی و به خانواده محترم و مردم شهید پرور شهر درّود اطلاع رسانی شد. مرقد مطهر شهید سید علی اکبر حسینی به همراه یک شهید گمنام دیگر در ارتفاعات مسیر آبشار شهر درّود خراسان رضوی قرار گرفته تا مامنی باشد برای توسل به شهدای عزیز توسط جوانان مومن و انقلابی شهر درود شادی روح تمامی شهدای اسلام صلوات 🌹🌹🌹 خبر آمد که پیدا شد یَل نام آوری دیگر نشان تازه ای پیدا شده از پیکری دیگر چنان در بر گرفته عطر لاله دشت مجنون را که گویی سر درآورده در اینجا قمصری دیگر لباسی ، استخوانی ، کوله ای ، فانسقه ای ، مُهری کنارش بوسه ای جا مانده بر انگشتری دیگر هزاران آرزو در سینه داری می روی شاید نسوزد مادری در بین دیوار و دری دیگر به جان خود خریدی تو فراق دخترت را تا نبیند غصه ی دوری بابا ، دختری دیگر علی اکبری بودی که رفتی در دل دشمن ولی برگشته ای حالا علی اصغری دیگر خدا می خواست باشی تو چراغ کوره راه ما شتابان آمدی از معبری در معبری دیگر و حالا مرقدت باشد مسیری رو به آرامش چه زیبا با خودت آورده ای تو سنگری دیگر
🚩 روایت فتح چه کرده‌ای تو که بی‌تاب کرده‌ای ما را حدیث ماهی و گرداب کرده‌ای ما را به شور و شیوه‌ی صیّادهای شیرازی دوباره بر سر قلّاب کرده‌ای ما را! چقدر طرز نگاه تو یوسف‌اللهی‌ست که از خجالت خود، آب کرده‌ای ما را! به دلفریبی لبخندهای خرّازی چگونه اینهمه شاداب کرده‌ای ما را! هنوز احمدیِ روشن است چشمانت به چشم‌هم‌زدنی خواب کرده‌ای ما را! لبت روایت فتح است، عین آوینی دم تو گرم که سیراب کرده‌ای ما را به عمق نافذ چشمان محسن حججی، قسم که مسلم خیزاب کرده‌ای ما را به ابروان حسنْ باقری تر از چمران! خراب گوشه‌ی محراب کرده‌ای ما را کرشمه‌ی تو پر از طیّب است و ضرغام است رفیق اینهمه ناباب کرده‌ای ما را! دو چشم ناز، دو تا باکری، دو زین‌الدّین به محضر که شرفیاب کرده‌ای ما را؟ مگرنه عشق تو بی‌باکی جهان‌آراست؟ چرا مُبادی آداب کرده‌ای ما را؟! به دام زلف تو دل، یک حسین فهمیده است به عمق حادثه پرتاب کرده‌ای ما را! تمام شهر، پر از قاسم سلیمانی‌ست بیا که یک غزل ناب کرده‌ای ما را... شاعر