اینکه باشم یاد تو بسیار در خون من است
روز و شب باشم به فکرِ یار در خون من است
بیت الاحزانی برای هق هقِ خود ساختم
گریه یاد آن در و دیوار در خون من است
جوشش خونم میان روضه بالا میزند
چونکه خون حیدر کرار در خون من است
میخورم گاهی زمین در خواب از بس پیچشِ
روضه های آخرین دیدار در خون من است
اینکه هرشب چشم های بیقرارم را کُنم
با صدای گریه ام بیدار در خون من است
اشکهایم میشود هرشب نگینِ چادرش
میشود پنهان بدی ها زیرِ چین چادرش
روی پیشانیِ گلهای علی شبنم پُر است
کوچه خالی شد ولی این خانه از ماتم پُر است
بشکند دستی که در فصل خزان سرنوشت
از فروشِ باغِ تو دستانش از دِرهم پُر است
از من است این فاطمه...والله این دنیا هنوز.
از صدای خسته ی پیغمبر اکرم پرُ است
اشک را روی مژه با یاد تو آویختم
بین هیات روی چشمان ترم پرچم پُر است
روح من را لطمه زد این روضه ها ، اما تنم.
در میان روضه ها از لطمه ی محکم پُراست
میزنم خود را به آتش میزنم خود را به آب
میکُشد من را غم آن کوچه و ردّطناب
بچه ها با چشمهای خسته و تر، گوشه ای...
زانوی غم را بغل کرده ست حیدر، گوشه ای...
این همان مردی است که افتاد در وقت نبرد
با یک انگشتش درِ سنگینِ خیبر، گوشه ای
کَر شود عالم ولی از ضربه ی نامردیَش
گوشه ای افتاد مادر از لگد، در،گوشه ای...
آه نزدیکِ سه ماهی میشود با اشک وآه
در خودش میپیچد از این درد مادر گوشه ای...
مادری افتاد و ارثی شد ، پسر افتاده است
گوشه ی گودال پیکر یک طرف سر، گوشه ای....
بارها پایِ همین شعر و مصیبت سوختیم
شیعه باور کن که ما هم پایِ بیعت سوختیم...
شک نکن هرگز نمیماند، حرامی، بی جواب
حق خوری همراه با بی احترامی،بی جواب
داغِ ما این است که با ادعا و بی دلیل
مانده در جایی سلامِ یک امامی بی جواب
یک نفر باید بیاید تا نمانَد برزمین
دردِ ضرب سینه ، دردِ تشنه کامی بی جواب....
آنقدَر با گریه میگوییم مهدی العجل
تا بگیرد از زمانه انتقامی بی جواب
می دهم هر شب سلامِ خاص ،از سمت شما...
معتقد هستم نمیماند سلامی بی جواب
میکِشم یک عمر آه همراهِ آه مادرم
باید آرامم کند آرامگاهِ مادرم.....
#زهراسادات_موسویمقدم
بدتر از داغِ شما،داغی دگر پیدا نشد
مذهبی مانند شیعه،خون جگر پیدا نشد
یادتان یکریز میسوزاند این احساس را
بس که در دل،غیرِ آهِ شعلهور پیدا نشد...
من دلم مانند هیزم بین هیات سوخته
هیچ جا چون روضهی تو چشم تر پیدا نشد...
راستی!کِی؟در کجا؟شش ماهه.ی تو دفن شد؟
غیر قبر تو چرا قبر پسر پیدا نشد؟
با لگدها بر زمین افتاد؟ یا درسینه ماند؟
آه مادر!! بعدِ ضربِ میخِ در پیدا نشد...
میزنم خود را و میپرسم میان کوچه ها...
وقت سیلی خوردنِ تو یک نفر پیدا نشد؟!!
با غرور و با تمسخر هی مغیره...بی غلاف
یا بدونِ پوزخند بینِ گذر پیدا نشد...
مهربانم!!روز و شب این روسری را بر سرت
آنچنان بستی که اصلا زخم سر پیدا نشد...
با همین گریه شدم آرام و میگویم به خود
گریه کن...محشر...همین مادر...اگر...پیدا نشد....
آه این یک داغ کافی است تا ما دق کنیم...
مادر ما ماند مفقودالاثر....پیدا نشد....
#زهراسادات_موسویمقدم
السلام علیک یا باقر العلوم علیه السلام🌸
شبیه ِ قند که در بینِ آب حل شدنی است.
غمِ تو در دلم ای آفِتاب حل شدنی است...
تو برگی از گلِ صدبرگِ پرطرفداری...
همان گلی که گلش در گلاب حل شدنی است...
تو آمدی که بفهمند، آیههای پر از
رموز و نکتهی ام الکتاب حل شدنی است...
چقدر علم لدُنی میان سینهی توست؟
که پرسشِ غلط و بی جواب حل شدنی است؟!!
چقدرِ کرببلا را به فکر این بودی؟
که بیقراریِ طفل رباب حل شدنی است؟؟
سرم به سنگ مزارت چگونه بگذارم؟
که آرزوم فقط بین خواب حل شدنی است....
نگاه کن به من ای عشق ناب در اعراف...
که با تو نامهی روز حساب حل شدنی است..
گرفتهایم دو دست دعا که مشکل ها...
به دستِ ذریّهی بوتراب حل شدنی است...
#زهراسادات_موسویمقدم
نشدهالسلام علیک یا اسدالله الغالب.
یا مولانا ومقتدانا یا علی ابن ابیطالب.🌸🌼🌼🌼
چشم هایم زیر پایت مثل یک جوی روان
رد شدی از روی قلبم بارها،دامن کشان
از تو میگیرد اجازه،می تپد قلب زمین
میخورد با نبض قلبت آدم و عالم تکان
بهترین سیمرغ ها باید تعلق میگرفت
بر کلام دلنشینِ بند چارِ هر اذان...
بِاَبی اَنت و نفْسیُ و اُمّی بفِداک
مال میخواهی،پدر با مادرم،یا اینکه جان؟
اولش باید به عشق تو بمیرم در نجف
جان به عزراییل خواهم داد حتما بعد از آن
هرکسی که گفته در اسلام ناب احمد است
بی علی ابن ابیطالب که باشد مرتد است
آسمان با یک نگاهت مثل پَر، پَر میشود
رد شوی هم خاک زیر پای تو زر میشود
باصدای خنده ات آرام میگیرد خدا
اخم وقتی میکنی دنیا مکدر میشود
گفت اکْملتُ،بگو،حق با علی است،اینچنین
نام تو مهری به هر کار پیمبر میشود
عشق سنگین است وزنش،در قیامت قیمتِ
با علی و بی علی...اصلا برابر میشود؟!!!!
یک سحر،کنج حرم،رو به ضریح و روضه خوان
آه با یک گوشه ی چشمان حیدر....میشود.....
سر که میچرخانم اینجا روزوشب بر هر طرف
نقش میبندد میان چشم من صحن نجف
زیر پاهایت زمین آرام میگیرد علی
نور را خورشید از تو وام میگیرد علی
ای قسیم نار وجنت،نه فقط در آسمان
کعبه هم با تو مقام ونام میگیرد علی
مثل سلمان میشود پشت سرت ثابت قدم
هر که روی گام هایت گام میگیرد علی
هر مسلمان بی تو باشد بی گمان بی آبروست
با تو تنها آبرو اسلام میگیرد علی
صاحب شب گریه های در سلام من تویی
یا عظیمَ المَّنِ من خیرُ الانام من تویی....
خسته شد قلب پر از حس و صبورت از نفاق
زندگی ات شد خراب از تهمت یک تکه باغ
آااای دنیا صد هزاران سال شد،شخصیتی
مثل مولایم امیرالمومنین داری سراغ؟؟
حسِ بین من به آقایم همیشه...تا ابد....
اشتیاق است اشتیاق است اشتیاق است اشتیاق
چشمهایم ریسه میبندند با هر قطره اشک
شد مژه هایم چراغانی رواق اندر رواق
گرچه قلبم گم شده در سوریه،ایران،بقیع...
بیشتر اما کشیده میشود سمت عراق
یا مُعینُ یا اَمینُ یا سُرورَ العارفین
معنی جوشن کبیر ما،امیرالمومنین.....
#زهراسادات_موسویمقدم
السلام علیک یا عمتی یا زینب سلام الله علیها.
عشق، جانِ صدهزاران را به آسانی گرفت
آه،عشق تو چرا اِنقدر قربانی گرفت؟!!
در میان روضهها و داغها و دردها
صبر تو از چشم ما اشک فراوانی گرفت
تا نشستم بین هیات زیر چتر پرچمت
نام تو آمد،خودت دیدی،چه بارانی گرفت
نه فقط مداح میگیرد صدایش از غمت
بغض شیخ مجلست هم در سخنرانی گرفت
در دو دنیا دستهای او به جایی بند نیست
غیر این در دست را هر کس به دامانی گرفت
در هجوم بی کسی ها روسریَت را کشید
ریخت بر هم موی تو،دنیا پریشانی گرفت
سربهسر، بر روی نی با چادر خاکیِ تو
بسته شد سرها اگر یک ذره سامانی گرفت
شک ندارم بین آن گودال خونی هم حسین
با حضور تو کنار پیکرش جانی گرفت
عشق کاری کرد که در سوریه آمد نسیم
کل ایران را نمیدانی چه طوفانی گرفت
عشق تو خیلی گرانمایه هست،خیلی عمه جان
فکر کن!!! از دست ما قاسم سلیمانی،گرفت
#زهراسادات_موسویمقدم
تقدیم به انقلابِ مردمی ام
پرچمت را میکشم در باد و در باران به دوش
از زمان کودکی تا لحظه ی پایان به دوش.
آه ای ایران که بُردی در تمامِ عمرِخود.
داغ و دلخونیِ بی اندازه را آسان به دوش.
نان به نرخ روزخورها آمدند و برده اند.
کیسه کیسه اشک را از مردمانِ نان به دوش...
شانه های رهبرم میلرزد از سنگینیِ
پرچمی که دیگران نگْرِفته اند چندان به دوش...
میکِشد اما به همراه تو ای سید علی
تا قیامت دردها را مردم ایران به دوش...
چشمهامان کور چون گفتند در نزد علی ع.
میکِشیده بارها را بیشتر سلمان به دوش...
گریه کردم هر قدم با یاد او، چون مثل من
داغِ یک سردار را میبرد هر انسان به دوش...
#زهراسادات_موسویمقدم
امشب غم وآه پیمبر را ببینید.
چشم تر زهرای اطهر را ببینید.
در وصف او بس باشد این ضرب المثل که...
دختر که میخواهید مادر را ببینید.
#زهراسادات_موسویمقدم
برای رییس جمهور شهید ومظلومم
باران و مه با آسمان همدست بودند
آن شب بهاران با خزان همدست بودند
گشتند دنبال تو در کوهها و دیدند
انگار دردِ آب و نان همدست بودند
پشت سر تو میدویدند اشکهایم
تابوتها با کاروان همدست بودند
رد میشدی از قم ولی انگار آن شب
صد کربلا با جمکران همدست بودند
خواندند از انگشتر و عمامه و تن
آن روز چندین روضهخوان همدست بودند
ای بت شکن، ای مهربان، خوش خُلق، انگار
در خَلقِ تو پیغمبران همدست بودند
در کُشتنت نامردهای بیشماری
با طعنه و زخم زبان همدست بودند
شب شد به آرامش رسیدی، شاید آن شب
صدها مَلَک وقت اذان همدست بودند
#زهراسادات_موسویمقدم
#شهید_جمهور