eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹گریۀ بی‌اختیار🔹 کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ @abadiyesher
چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی! @abadiyesher
هوالمحبوب شعری و ورد زبانی، کاش آوازت کنم ای درخت دل‌شکسته! صبر کن سازت کنم رازی و در سینه پنهانی، لطیف بی‌نظیر! ای کلام با محبت! باید ابرازت کنم آنقدر پاک و لطیفی، آنقدر حساس‌طبع با پر قو باید ای آیینه‌جان نازت کنم ای گل خوش‌قامتم! آهسته‌تر، آهسته‌تر لحظه ای برگرد می‌خواهم براندازت کنم فکر کردی من تمامت می‌کنم با این غزل؟ خوش‌خیالی! تازه می‌خواهم که آغازت کنم... @abadiyesher
بسم الله النور به قطره قطره باران قسم که دریاییم به برگ برگ درختان... که دشت و صحراییم بهار روی من و تو حساب کرده، بیا که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم غروب پشت سر ماست، پیش رو سحر است به شب زدیم شبیخون که صبح فرداییم در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟ بلند شو که ببینند در بلنداییم به رغم حجم غبار و هجوم دائم سنگ درون آینه‌های شکسته پیداییم بگو به باد و به طوفان، که مومنیم به نوح بگو به نیل و به فرعون، یار موساییم سری اگر به بدن مانده نذر حضرت دوست قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم هنوز هم شهدا حاضرند در میدان سپاه نور می‌آید، که گفته تنهاییم؟ به ردّ پای شهیدان قسم که تا خورشید به چشم‌روشنی سرنوشت می‌آییم @abadiyesher
ای آخر اسفند من! ای شادی عیدم! برگرد که غم‌های دلم را بتکانم... @abadiyesher
از قصه‌ی اشک و عشق پرسیده کسی؟ گل‌های به خون نشسته را چیده کسی؟ من شادی آزادی خرمشهرم لبخندی از این قشنگ‌تر دیده کسی؟ @abadiyesher
پر شور کن ای روحیه‌ها را لبریز کن از عطر عبایت ریه‌ها را موسای زمان هستی و از فتنه فرعون ایمان تو آورد برون آسیه‌ها را در جذبه اشراق تو ای شمس‌تر از شمس! دنبال تو گشتیم همه قونیه‌ها را ای دقت تو موجب تنظیم دقایق ای نبض زمان نظم بده ثانیه‌ها را اسفار تویی فلسفه و متن تو هستی تذهیب کن ای آینه این حاشیه‌ها را از هیبت و از خلوت و از شور تو داریم این هیات و این روضه و این مرثیه‌ها را رفتی و علمدار تو برخاسته امروز فریاد کند بغض دل ضاحیه‌ها را 📖 از مجموعه سی‌سال‌بعد، سروده @abadiyesher
علیه‌السلام 💚 🔹خبر علی‌ است🔹 خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم شراب ناب رسیده، به‌هوش ای مردم! در اوج هجمۀ گرما، خبر گوارا بود خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود.. خبر که راه زیادی‌ست در سفر بوده رسانده است به ما آنچه عشق فرموده میان آن همه تزویر و حیلۀ دائم خبر رسید «یدالله فوق ایدیهم» اگرچه بود فراوان و کم رسید به ما به رغم توطئه‌ها باز هم رسید به ما خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر خبر یکی‌ست ولی با دوازده عنوان که گاه، صلح نموده‌ست و گاه در میدان... خبر، برادر پیغمبر است می‌دانی؟ خبر علی‌ست، خبر حیدر است می‌دانی؟.. خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید پرنده‌تر شد و در هفت آسمان پیچید خبر نبود، صدا بود در شب معراج علی، صدای خدا بود در شب معراج خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد هنوز اول آن بود و قلب او خون شد خبر، بهانۀ تبریک بین مردم شد خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟ خبر که خانه‌نشین شد، که صبر شد کارش که شقشقیه شد و آهِ سینه شد یارش خبر رسید برادر! به شمع بیت‌المال و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش» خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر دهید زمان غروب تردید است غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است هر آن‌که در صف یاران اوست، بسم الله خبر دهید علی باز می‌رسد از راه @abadiyesher
مگر نیروی ایمان را ندیدید؟ مگر بازوی طوفان را ندیدید؟ صبوریم و به فکر انتقامیم هنوز آن روی ایران را ندیدید @abadiyesher
انتقام سخت خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را که از مستی شکستی حرمت این خاک و پرچم را چه باک از مرگ تا ما تشنهٔ دیدار دلداریم که با این تشنه‌کامی‌ها چشیدیم آب زمزم را ولی بعد از شهادت همچنان دستانِ ما باز است ندیدی ضرب شست ناب طهرانی‌مقدم را؟ صدای اقتدار ماست یا تو؟ گوش کن قدری تو که کر می‌کنی با ادّعایت گوش عالم را غذای غزّه روز و شب هراس و بی‌قراری بود تو حالا نوشِ جان کن وعده‌ای این مشت محکم را هنوز آن انتقام سخت مانده، انتخابش کن چه می‌خواهی؟ چه ماهی؟ فاطمیه یا محرم را؟ @abadiyesher
رود بی‌قرار رودیم و همیشه بی‌قرار آمده‌ایم اشکیم و دوباره سوگوار آمده‌ایم از لطف پدر همین برایم کافی‌ است ما گریه‌کن حسین بار آمده‌ایم @abadiyesher
کنار کاروان مُحرِم شد آمد و هرجایی اگر لازم شد آمد که می‌گوید حسن آنجا نبوده؟ حسن در کربلا قاسم شد آمد @abadiyesher