•| #امیرالمومنین |•
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از عطر خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پاره ی تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانه ی او طوفان کرد
راهبان را به سر سفره ی خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍#سید_حمیدرضا_برقعی
عید #مباهله مبارک🌹🍃
.
☀️ جان پیغمبر
احمد از ساکنان نجران خواست
تا که اسلام آورند همه
تا ز تثلیث رو بگردانند
رو به توحید و حق کنند همه
ساکنان مسیحی نجران
مدتی فکر و مشورت کردند
عاقبت عالمانی از ایشان
رو بهسوی مدینه آوردند
"عاقب" و "سید" و "ابوحارث"
خبره بودند و از همه برتر
احتجاج و مناظره رخ داد
بین نجرانیان و پیغمبر
ساحت مسجد مدینه پر از
حجت و استناد و برهان شد
ره به جایی نبرد گفت و شنود
نوبت وحی و قول قرآن شد
وحی آمد که ای رسول عزیز
ترک این مجلس و مجادله کن
با هرآنکه نمیپذیرد حق
چون رسید این خبر مباهله کن
"قُلْ تَعَالَوْا" رسید از رحمان
تا که نور حق آشکار شود
تا که هرکس دروغ میگوید
به عذاب خدا دچار شود
وعده کردند در بیابانی
بنشینند روبهرو به مصاف
پس بخواهند لعنت حق را
بر کسی که دروغ گفت و خلاف
روز موعود بود و ترسایان
پنج نور عظیم میدیدند
روبهرو سروران باغ بهشت
در پس سر جحیم میدیدند
مصطفی با شکوه میآمد
دست در دست او حسین و حسن
علی و فاطمه به همراهش
پنج خورشید تا ابد روشن
چون خدا گفته بود "أَنفُسَنا"
مصطفی جلوهای خدایی کرد
روز رزم و مباهله که رسید
احمد از خویش رونمایی کرد
نفْس خود را نشان مردم داد
تا ببینند جان احمد کیست
همه با چشم خویشتن دیدند
جلوۀ دیگر محمد کیست
مرتضی نفْس و جان پیغمبر
مصطفی شمس و آفتابْ علی است
مصطفی حیدر و علی احمد
کیست محمود بینقاب؟ علی است
✍️ #محمدتقی_عارفیان
#مباهله
#فضیلت_امیرالمؤمنین
#امیرالمؤمنین_جان_پیغمبر
#عَلِیٌّ_مَعَ_الْحَقِّ_وَالْحَقُّ_مَعَ_عَلِیٍّ
💐
#مباهله
قسم به جان پیمبر ، قسم به جان علیست
دلیل اگر که بخواهی مباهله کافیست
#عاصی_خراسانی
با قصـد مباهلـه بـه میدان آمد
با هرچه که داشت، از دل و جان آمد
دیدند مسیحیان نجران ، احمـد
با حوریـه و لولوء و مرجان آمد
#محمدجواد_منوچهری
#مباهله
🗓به مناسبت ۲۴ ذی الحجه عید #مباهله🌹🍃
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از عطر خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پاره ی تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانه ی او طوفان کرد
راهبان را به سر سفره ی خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سید_حمیدرضا_برقعی
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و اباالحسن باید گفت
تا خاطرهی مباهله گُم نشود
پیوسته، سخن، سخن، سخن باید گفت
#احد_ده_بزرگی
عید #مباهله مبارک
جنگ ســـــــردی ســــر برپایی حق برپا بود
مـــــدعی غـــــاصب نام و منش عیسی بود
آن طرف لشکــــــری از کــــــوردلان می آمد
این طـــــرف چار نفــــــــر آمده با طاها بود
ظاهــــــــرا پنج نفر عـــــــــازم میدان بودند
باطنا کون و مکــــــان بود که با آنهــــــا بود
هیبت آل عبــــــــــا چشم نوازی می کــــــرد
بی جدال و جـــــــدلی دشمن حق رسوا بود
باطل این منظره را دید، پشیمان شد و رفت
چون کـــــه از اول کار آخـــــــر آن پیدا بود
#مباهله
#اسماعیلعلیخانی
#مباهله
نه یکلشکر جوان و پیر آورد
نه تیر و نیزه و شمشیر آورد
نبی بود و سپاه اهلبیتش
جهان را ساده در تسخیر آورد
#مجتبی_خرسندی
#مباهله
تا پنج تن آل عبا را دیدند
در روی علی انفسَنا را دیدند
ترسان ترسان تمامی ترساها
انگار که بی پرده خدا را دیدند
#مجتبی_عسکری
#مباهله
#صلوات
بر هیبت عترت پیمبر صلوات
بر جان نبی حضرت حیدر صلوات
بر فاطمه و دو نور چشمش، حسنین
بر عید مباهله مکرر صلوات
بر نور مبین حی سرمد صلوات
بر جمع کسای آل احمد صلوات
بر دشمن پنج تن دمادم لعنت
بر پنج تن آل محمد صلوات
#محمود_ژوليده
با کوهی از دلایل روشن، نشد مجاب
ابری که خواست پرده بگیرد بر آفتاب
بعد از هزار بحث و جدل جز مباهله
دیگر نداشت هیچ کسی حق انتخاب
اهل کسا مقابل جمع مسیحیان
یک سمت در تبسم و سمتی در اضطراب
فرجام این مباهله چون روز روشن است
با ایل نور و قوم دعاهای مستجاب
ترسیده بود اُسقُف اعظم که بعد از آن
نازل شود به امر خدا ناگهان عذاب
اصلا ورق عوض شد و پایان گرفت کار
وقتی که پا گذاشت به میدان ابوتراب
#محمدجواد_منوچهری
#مباهله
با کوهی از دلایل روشن نشد مجاب
ابری که خواست پرده بگیرد بر آفتاب
بعد از هزار بحث و جدل جز مباهله
دیگر نداشت هیچ کسی حق انتخاب
اهل کسا مقابل جمع مسیحیان
یک سمت در تبسم و سمتی در اضطراب
فرجام این مباهله چون روز روشن است
با ایل نور و قوم دعاهای مستجاب
ترسیده بود اسقف اعظم که بعد از آن
نازل شود به امر خدا ناگهان عذاب
اصلا ورق عوض شد و پایان گرفت کار
وقتی که پا گذاشت به میدان ابوتراب
خیبر شکن،وصی نبی،راز« هل اتی»
زیبا ترین تلالؤ ایمان ابوتراب
روزی که کنده شد در خیبر به دست او
گفتند عرشیان همگی ،جان ابوتراب
اصلا برای وصف و شکوهت نبوده است
آخر کدام آیه ی قران، ابوتراب؟
دنیا طفیل رحمت این خانواده است
احمد،صدیقه، لولو و مرجان ،ابوتراب
#محمدجواد_منوچهری
#مباهله