eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹خوشه‌چین🔹 مرا مباد که با فخر همنشین باشم غریب‌وار بمیرم، اگر چنین باشم به چشم من همه از من بزرگوارترند به خواب نیز ندیدم که بهترین باشم... نمی‌شود ز سرم سایۀ تواضع دور گر آفتاب شوم باز هم همین باشم نشسته‌اند به سکّوی آسمان، یاران عروج من همه این بس که بر زمین باشم... هوای مال نکردم که خون دل بخورم خیال جاه ندارم که در کمین باشم رفیقِ نغمۀ مستانِ راستگو بودم مرید غیرت پیرانِ راستین باشم... درخت شعر مرا بار، جز تواضع نیست مرا کمال همین بس، که خوشه‌چین باشم... نجات داد مرا سایۀ ولای علی علی نخواست سرافکنده، شرمگین باشم... علی نخواست بیفتم به آستانۀ خلق دچار منّت هر کهنه‌آستین باشم علی زدود غبار از وجود تاریکم علی نخواست گره‌گیر کفر و کین باشم یقین که دست علی، دست راستین خداست اگر هلاک کنندم بر این یقین باشم بر این مکاشفه از روز اولین بودم بر این مشاهده تا شام واپسین باشم... فدای تربتش، آن تربت غریب شوم! گدای خانه‌اش، آن خانۀ گلین باشم مگر علی نپسندد، وگرنه تا هستم غلام حلقه به گوش امام دین باشم...
هر غمی دیدیم، فرمودند فَٱبْکِ لِلحُسین بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت میکنیم
حسین بود و تو بودی تو خواهری کردی حسین فاطمه را گرم یاوری کردی غریب تا که نماند حسین بی عباس به جای خواهری آنجا برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر؟ که مادری کردی تو خواهری و برادر تو مادری و پدر تو راه بودی و رهرو تو رهبری کردی پس از حسین چه بر تو گذشت وارث درد! به خون نشستی و در خون شناوری کردی به روی نیزه سر آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردی و سروری کردی چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفاشان زبان گشودی و روشن سخنوری کردی زبان نبود خود ذوالفقار مولا بود سخن درست بگویم تو حیدری کردی تویی مفسر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امت پیمبری کردی بدل به آینه شد خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی من از کجا و غزل‌گفتن از غم تو کجا؟ تو ای بزرگ خودت ذره پروری کردی 🏴
آن‌ باد که‌ آغشته‌ به‌ بوی‌ نفس‌ توست‌ از کوچه‌ ما کاش‌ گذر داشته‌ باشد
شعرم به مدح حضرت زهرا رسیده است روی زمین به عالم بالا رسیده است باغ و بهار می چکد از بیت بیت من شعرم شکوفه وار به زهرا رسیده است آمد بهار خرّم و زهرا شکفت ماه خورشید گرم محض تماشا رسیده است میلاد دختر گل و ریحان و روشنی ست شعری شریف و شاد و شکوفا رسیده است نوروز آمده ست به تبریک فاطمه چون رودخانه ای که به دریا رسیده است هستی، نجات یافته ی حُسن خلق توست زیبایی و کمال به امضا رسیده است حُسنش رسیده است به فریاد زندگی خُلقش به داد مردم دنیا رسیده است وقتی که مادر پدری، پیر امتی شعرم به درک امّ ابیها رسیده است
کشیده است به رسوایی و جنون کارم میان جمع بگویم که دوستت دارم؟!
ایران من اسپندم و به پای تو بیتاب سوختن چشم بد از تو دور بگو مجمر آورند من رای داده ام به تو و میدهم به تو از کاسه چشم های مرا گر درآورند
‌کشیده است به رسوایی و جنون کارم میان جمع بگویم که دوستت دارم؟! 🤔
مراقبم که مبادا تهی شوم از تو قسم به چشم تو در خواب نیز بیدارم
علیه‌السلام 🔹ابتدای کربلا🔹 ای نخستین بارقه از شعله‌های کربلا اولین سیمای روشن از صدای کربلا ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوفه سرخ ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا تو نخستینی که دیدی کربلای تشنه را پیش از آن‌که گل کند موج بلای کربلا صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش کربلای کربلای کربلای کربلا ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا پیش از آن‌که کربلا باشد تو بودی، خون تو ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست روی نیزه عشق را در انتهای کربلا از فراز بامِ کاخ دست‌آموزان کفر بر زمین انداختی سر را به پای کربلا.. اولین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور اولین زمزم که جوشید از صفای کربلا ای نخستین چشم گریان بر حسین بن علی با خبر از جزء و کل ماجرای کربلا چشم تو پیش از تمام چشم‌ها دید و گریست زخم‌های کربلا را در عزای کربلا.. ای چنان که نی، تهی از هرچه جز هوی حسین ای نوا آه ای نوا آه ای نوای کربلا پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو هوی هوی کربلا و های های کربلا.. خانۀ هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز پشت پرده ماندی اما از حیای کربلا دست بر شمشیر می‌بردی اگر...، اما تویی آری آری تو نخستین رهنمای کربلا آری آری تو نخستین کاشف ذبح عظیم آری آری تو نخستین آشنای کربلا شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان نه، بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا پشت پرده ماندی اما کربلا در پرده نیست برملا شد با تو راز در خفای کربلا.. پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور اقتدا کردی به حیدر مقتدای کربلا خون‌بهای تو تماشای حسین فاطمه‌ست ای نخستین خون جاری در بهای کربلا جرعه جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر روشنم روشن به یمن روشنای کربلا این قصیده‌واره امشب از تو در من جلوه کرد شعر گفتم از برایت از برای کربلا 📝
صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع) دل نیست این که دارم، گنجینه ی غم توست بیگانه باد با غیر این دل که مَحرم توست ورد زبانم امسال ذکر مصیبتت بود امسال عالَم من، در فکر عالَم توست تصویر کربلایت جاری ست در سرشتم تا زنده ام نگاهم، کانون ماتم توست خون تو تا قیامت، می جوشد از دل خاک سر سبز، خاک این دشت، از خون خرّم توست سرشار کرد خونت، امسال تشنگی را این کربلای تفته، سیراب از دم توست یا رب سَر حسین است، بر روی نیزه آیا؟ یا سِرّ آفرینش؟ یا اسم اعظم توست؟ بگذار تا بگردم، دور تو، کعبه ی من! ذی الحجّه ی من امسال، ماه مُحرّم توست  
میان همهمه عابران گمش کردم ندیده بودمش ای کاش! اگرچه دیدن داشت
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟ ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد...
. فروغ‌بخش شب انتظار آمدنی است رفیق آمدنی، غمگسار آمدنی است ببین چگونه قناری به وَجد آمده است مترس از شب یلدا بهار آمدنی است به خاک کوچه‌ی دیدار آب می‌پاشند بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است صدای شیهه‌ی رَخشش ز دور می‌آید خبر دهید به یاران سوار آمدنی است بس‌است‌هرچه‌پلنگان‌به‌ماه‌خیره شدند یگانه فاتح این کوهسار آمدنی است
هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می‌کند «آیینه تمام نمای خدا» تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه‌های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی شوق تلاوت تو شفا می‌دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب‌وار می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنها تویی شفیعه روز جزا تویی در خانه تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همه انبیا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تو را روشن و صریح یعنی که کاشف همه آیه‌ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
حسین بود و تو بودی تو خواهری کردی حسین فاطمه را گرم یاوری کردی غریب تا که نماند حسین بی عباس به جای خواهری آنجا برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر؟ که مادری کردی تو خواهری و برادر تو مادری و پدر تو راه بودی و رهرو تو رهبری کردی پس از حسین چه بر تو گذشت وارث درد! به خون نشستی و در خون شناوری کردی به روی نیزه سر آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردی و سروری کردی چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفاشان زبان گشودی و روشن سخنوری کردی زبان نبود خود ذوالفقار مولا بود سخن درست بگویم تو حیدری کردی تویی مفسر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امت پیمبری کردی بدل به آینه شد خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی من از کجا و غزل‌گفتن از غم تو کجا؟ تو ای بزرگ خودت ذره پروری کردی 🏴
گل و ترانه و لبخند می‌رسد از راه بهار، سرخوش و خُرسند می‌رسد از راه گذشت دلهره‌آور غروبِ تنهایی پگاهِ روشنِ پیوند می‌رسد از راه بهار، گمشده‌ی سبزِ آسمانی ماست کسی که گفتم و گفتند می‌رسد از راه کسی که روحِ به افسردگی دچارِ مرا نجات می‌دهد از بند می‌رسد از راه مگو بهار، بگو روز بکرِ رستاخیز بگو رسولِ خداوند می‌رسد از راه همیشه تازه، همیشه رها، همیشه زلال همیشه دلکش و دلبند می‌رسد از راه اگرچه آخِرِ اسفند اول عید است بهار اوّلِ اسفند می‌رسد از راه
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم رمضان است، بیایید سبک‌بار شویم می‌توانیم در این ماه به قرآن برسیم می‌توانیم در این ماه، علی‌وار شویم ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه تا نمک‌خوردهٔ این سفرۀ افطار شویم چشم‌ها را بتکانیم در این ماهِ زلال با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم... سِرِّ سی جزء به سی روز فرو می‌آید هان! رفیقان! همه آیینه‌ٔ اسرار شویم یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد با خداوند، در این ماه مگر یار شویم رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
‌کشیده است به رسوایی و جنون کارم میان جمع بگویم که دوستت دارم؟! 🤔
من و تو هر دو غريبيم، هر دو تنهاييم من و تو غمزده، مثل غروب درياييم كسی كه با من و تو آشناست، ناپيداست من و تو گر همه باشند، باز تنهاييم به حال تشنگی ما دلی نمی‌سوزد ملال‌بارتر از ريگ‌های صحراييم نديده روز خوشی، چشم‌های خستهٔ ما دچار خلوت خاموش نيمه‌شب‌هاييم به دوش ما غم یک‌عمر خانه‌بر‌دوشی‌ است من و تو شهرهٔ آوارگان دنياييم من و تو شاهد مرگ بنفشه‌ها بوديم كسی كه هيچ نديده بهار را ماييم ببين چگونه به ما خيره‌خيره می‌خندند من و تو... آه من و تو، چقدر رسواييم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غريب تا كه نماند حسينِ بی عباس به‌جای خواهری آنجا برادری کردی... شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب، در وصف حضرت زينب سلام الله عليها
اجاق خاطره خاموش می‌شود، برگرد! کلام عاطفه مخدوش می‌شود، برگرد! نگاه روشن تو قبله‌گاه زیبایی است فضای آینه مغشوش می‌شود، برگرد! کبوتری که پیام‌آور رهایی‌هاست شکار فاجعهٔ قوش می‌شود، برگرد! دلی به‌حال دل باغبان نخواهد سوخت بهار، بی‌تو فراموش می‌شود، برگرد! دلم برای غزل‌های ناب تو تنگ است تمام پیکر من گوش می‌شود، برگرد!
صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟ کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟ صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟ که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟ چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟ صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید خبر به روشنی روز در فضا پیچید خبر دهید:‌ کسی دستگیر می‌آید کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست به دست‌گیریِ طفلِ صغیر می‌آید علی به جای محمد به انتخابِ خدا خبر دهید: بشیری نذیر می‌آید کسی به سختیِ سوهان، به سختیِ صخره کسی به نرمیِ موجِ حریر می‌آید شبیه چشمه کسی جاری و تپنده کسی شبیه آینه روشن ضمیر می آید کسی که مثل کسی نیست، مثل هیچ کسی کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت خبر دهید به یاران: غدیر می‌آید به سالکان طریقِ شرافت و شمشیر خبر دهید که از راه، پیر می‌آید خبر دهید به یاران:‌ دوباره از بیشه صدای زنده‏ یِ یک شرزه شیر می‌آید خمِ غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی به آبیاریِ خاکِ کویر می‌آید کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد کسی دوباره سراغ فقیر می‌آید کسی حماسه‌ ی خلقت ، کسی حقیقت روح کسی که مرگ به چشمش حقیر می‌آید علی همیشه بزرگ است در تمام فصول امیر عشق ، همیشه امیر می آید بیا که منکرِ مولا اگر چه آزاد است به عرصه گاهِ قیامت اسیر می‌آید علی همیشه بزرگ است در تمام فصول امیر عشق همیشه امیر می‌آید