eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
32 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
والعصر، به ارتباط با تو اما... با این همه خلق، کات، با تو اما... در کشمکش زندگی تکراری خوب است چه اختلاط با تو! اما...
تا حـرف سفر شـد نگـرانت بودم در پشـت سـرت آب روانت بودم باشد تو برو خدا به همراهت باد ای کاش فقط من چمدانت بودم
﷽ قسم به نم نم باران، به شمعدانی‌ها به پای عشقِ تو پایان رسد جوانی‌ها نشسته روی تنم تارِ موی گیسویم نشسته روی لبم بغضِ ارغوانی‌ها در انتظار توام، روزهای بارانی به کوچه خیره شدم، مثل این روانی‌ها چه فایده تو بیا تا سحر بخوان از عشق که همدلی‌است نیازم نه همزبانی‌ها غروب، کوچه از اندوهِ ابر می‌بارد پریده از نفسِ صبح، مهربانی‌ها ببین به دیدنِ گل‌های یاس مشتاقم شکسته قلبِ من از حرفِ "لَن تَرانی"ها مرا ببر به تماشای خال هندویت رهایی‌ام بده از این همه خزانی‌ها
با شرم و حیاست، عطر عفت دارد بـا مــاهِ تـمـام هـم قـرابـت دارد یاسی که به بام عشق، آویزان است با میخِ میان در چه نسبت دارد؟
قسم به نم نم باران، به شمعدانی‌ها به پای عشقِ تو پایان رسد جوانی‌ها نشسته روی تنم تارِ موی گیسویم نشسته روی لبم بغضِ ارغوانی‌ها در انتظار توام، روزهای بارانی به کوچه خیره شدم، مثل این روانی‌ها چه فایده تو بیا تا سحر بخوان از عشق که همدلی‌است نیازم نه همزبانی‌ها غروب، کوچه از اندوهِ ابر می‌بارد پریده از نفسِ صبح، مهربانی‌ها ببین به دیدنِ گل‌های یاس مشتاقم شکسته قلبِ من از حرفِ "لَن تَرانی"ها مرا ببر به تماشای خال هندویت رهایی‌ام بده از این همه خزانی‌ها
هم زیست چو صحنه‌ی نبرد است ای عشق! هم خانه‌ی بخت بی‌تو سرد است ای عشق! این بوسه به رسم عاشقی تقدیمت در شهر، طنین روز مرد است ای عشق!
مردم! ببینید از غزل، بخشِ اساسی را این روسیاهِ پای تاسر خامِ عاصی را من نسل در نسل از نژاد رستمم، اما از یاد گاهی می‌برم، روح حماسی را بی‌همدمی را من کجای قلب بگذارم!؟ این قلب پینه‌بسته را، این آس و پاسی‌ را مهتاب حتی با "پِلی بَک" در نگاهت خواند آهنگ‌های بی‌کلامِ سبکِ خاصی را تنها منم از "بَک گراند"ِ چشمِ تو رانده آقا! بزن این ماشه‌ی مرگ و خلاصی را "سُل ، لا، دُ، رِ، می، فا" ی عزراییل…می‌دانم در "فِیس بوک"ِ عمر، "پیج" ِ اختصاصی را دیگر محلّ سگ به ما نگذاشت، حتی دوست از دست دادم در قماری، برگِ آسی را وقتش رسیده تا بیندازی گلم! بیرون از خانه‌ی متروکه‌ات این جالباسی را