eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو پختن سوپ رشته که شما استادید خودتون. دوران سربازی یه سوپ رشته درست کردید و به خورد هم خدمتی‌هاتون دادید و بعدش بندهای خدا...🤕🤕🤕🤢
ایناهاش🤣🤣 خوب یادتونه🤦‍♂
‏دیری‌ست بیرون رفته‌ام از اختیار خویشتن ‏بنشسته‌ام اندوهگین ‏ در انتظار خویشتن ‏⁧ 🌸
❤️ یک جلوه‌ی دلپذیر تکرار شده است لبخند مهی منیر تکرار شده است بر دست محمد است انوار علی آیینه‌ای از غدیر تکرار شده است
آره همین😂
علیه‌السلام 🔹میزبان تویی🔹 خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعلۀ کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی 🌱
بی ولای مرتضی معنی ندارد زندگی من به دنیا آمدم تا بنده‌ی حیدر شوم
دهمین رهبر دین را صلوات 🌷 حافظ شرع مبین را صلوات 🌷 کوکب پر اثر ملک وجود 🌷 هادی اهل زمین را صلوات🌷 محمد کاظم نیکنام
ولادت باسعادت دهمین خورشید حضرت امام هادی سلام الله علیه مبارک و خجسته باد پیام از عرش آورده منادی مدینه غرق در نور است و شادی زمین و عرش لبریز از سُرور است شب فرخنده ی میلاد هادی یا امام هادی اشفع لنا عندالله (صبا) ١۴٠٢/۴/١٢
باران شدم از شوق پریدن به هوایت شد کفتر بی‌گنبدِ تو، باز رهایت ای صاحب آن «جامعه‌»‌ی پر شده از عشق! خالی‌ست چرا این همه در جامعه جایت؟ گفتی:«فَتَحَ اللهُ بِکُم» پنجره وا شد گفتی:«و بِکُم یَختِم» و دل کرد هوایت کی می‌رسد آن «اَشرَقَتِ الارض» بنورت کی مست شود جامعه از جام دعایت هر نیمه‌شب از ذکر تو روشن شده عالم مَستَند ملائک همه از عطر عبایت در بزم شراب آه! بگو مستِ خدایی شاید متوکل کند این‌گونه رهایت رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد تا کاخ و ستون‌هاش بیفتند به پایت وقتی که امامی و علی هم شده نامت پیداست که در سامره شاه‌َست، گدایت «اَنتم شُفَعائی» خبری بود که ما را بُرد از دل شب تا سحری پشت صدایت آه از تو چه پنهان، ... چه بگویم... فقط اکنون دست من و دامان تو و لطف خدایت ✍
خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان ِعدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی ✍
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند دهمین پنجره را سمت خدا باز کند تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند- جگر شیر بیارید که اعجاز کند دهمین مرتبه خورشید، قیامت را دید علیِ آخرِ دنیای امامت را دید رد پایش همه‌جا قبله نما می‌سازد خطی از جامعه‌اش جامعه را می‌سازد خادم خانه‌اش از خاک، طلا می‌سازد کرمش نیز به شدت به گدا می‌سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه‌ی ارشد آقای خراسان شده است برسرم سایه‌ی ایوان طلایی دارم گوشه‌ی صحن، عجب حال و هوایی دارم ازسر سفره‌ی او نان و نوایی دارم سامرایی‌ام و عادت به گدایی دارم سامرا، کرب و بلایی به نظر می‌آید این دو شش‌گوشه به دنیا چقدر می‌آید شیعیان تا به ابد بر سر پیمان هستند تو اگر امر کنی، گوش به فرمان هستند صف به صف، لشکرت از مردم ایران هستند که به فرماندهی شاه خراسان هستند سخت، سیلی زده بر بی ادبان با، ادبش هرکه "لبیک علیَ النَقی" آید به لبش ✍
آمده دنیا ،گل «ابن الرضا» محو جمالش شده ارض و سما لطف خدا شامل دنیا شده آینه ای آمده ایزد نما راه خطا را نرود هیچکس «هادی» راه است اگر مقتدا آمده خورشید دهُم در زمین نور کند قسمت دل مرده ها «موتَمَن» و «متّقی» است و «نقی» «راشد» و مانند علی «مرتضی» «جامعه» اش درس امامت دهد وصف قشنگی است از آل ولا او علی و مکتب او حیدری است غیر علی نیست «غدیریه» را هرکه به ادراک مقامش رسید خاک صفت آمد و شد کیمیا نیمه ی ذیحجه شده کاش که قسمت ما هم بشود سامرا یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
هادی شده‌ای چـــراغ ایمان باشی سرقــــــافله تمـــــام خوبان باشی چسبانده خدا نام تو را بر عرشش تا جلوه‌گــــــــر کمال انسان باشی
. در اوج غم‌ها مژدۀ شادی تویی تو بر مبتلایان، قید آزادی تویی تو شکر خدا دل را به دست تو سپردیم گم‌کرده‌راهان را چه غم، هادی تویی تو ✍️ 🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
تولدت مبارک 😘❤️
صبح آمده آفتاب غوغا کرده هر پنجره را غرق ِتماشا کرده با تابشِ آفتاب ِخوشرنگِ تموز یک فصلِ قشنگِ تازه بر پا کرده
شادم از عمری که زخمم، منّت مرهم نبُرد گفت هرکس «حال و روزت چیست؟» گفتم عالی‌ام
آشفته نیا! زود نرو! کم ننشین عشق! هرقدر که من حوصله دارم، تو عجولی...
من از “الیومَ اَکمَلتُ لَکُم” اینگونه فهمیدم خدا با مِهـــر او دیـــنِ مرا اندازه می‌گیرد
هرچند که قید ما شدن را تو زدی در کنج دلم هنوز حبس ابدی تا اخر عمر چشم هایم به در است شاید تو بکوبی اش... نشان را بلدی!
‌‌ هرگاه یک نگاه به بیگانه می کنی خون مرا دوباره به پیمانه می‌کنی ای آنکه دست بر سر من می‌کشی!بگو فردا دوباره موی که را شانه می‌کنی؟ گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن! باشد،ولی نصیحت دیوانه می‌کنی ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی در سینه‌ی شکسته‌دلان خانه می‌کنی؟ بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت چون رنگ رخنه در پر پروانه می‌کنی عشق است و گفته‌اند که یک قصه بیش نیست این قصه را به مرگ خود افسانه می‌کنی...
شادم از عمری که زخمم، منّت مرهم نبُرد گفت هرکس «حال و روزت چیست؟» گفتم عالی‌ام
35.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎊 منتشر شد 🎊 💐 زیبای « هادیِ راه » 🎙با صدای: ﴿ علی زندیه ﴾ 📝 شاعر : ﴿ مجتبی خرسندی ﴾ 🎹 تنظیم : ﴿ سید مهدی موسوی ﴾ 🎵 دف : ﴿ محمد جمعه ﴾ 🎶سه تار : ﴿کوروش پژهان منش ﴾ 🧔‍♂ مدیر تولید : ﴿ احسان کیان﴾ کاری از مرکز رسانه ای