eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
27 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ علی جان دل‌ است و نازنین‌ است علی بین خلایق بهترین است علی دردانه‌ی عشق است والله علی تنها امیرالمؤمنین است ابی و امی و نفسی و روحی بفداک یا علی
برخیز که صبح است ولی صبح "غدیر" خوش باش و بهانه ای در این روز نگیر با بلبل و یاکریم و گنجشک بخوان شعری،غزلی، تو نیز در وصف امیر
من در پی آنم که بگویم غزلی تا وصف کنم تو را به الفاظ، ولی بهتر که ببندم لب و مستی بکنم با عشق علی، عشق علی، عشق علی
هر چند که از علی سرودن سخت است هر کس که علی گفت خیالش تخت است «عالم همه قطره است و دریاست» علی هر دل که دم از علی زَنَد خوشبخت است
آیا شود که درد مرا هم دوا کنی؟ با یک نگاه خاک مرا کیمیا کنی؟ دردیست درد عشق که درمان نمی‌شود جز با وصال؛ می‌شود آن را دوا کنی؟! آیا «علی» ز بحر کرم هیچ قطره‌ای کم می‌شود که گوشه چشمی به ما کنی؟! هرگز عجیب نیست گدا پادشه شود گر تو ز روی لطف نظر بر گدا کنی؟! قطعا دعای خالص تو راه حل ماست! آیا شود که در حق ماها دعا کنی؟! تنها امید دیدن رویت امید ماست! کی می‌شود که حاجت ما را روا کنی؟ ای شیعه چون ولای علی بر تو حجت است باید که دائما به علی اقتدا کنی! @MohsenAlikhanySher
️السلامُ عَلَیْکَ یا عَلیُ بْنِ أبیطالِبْ(ع) ️ ️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ ️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کعبه همچون یک صدف دُرِّ میان آن علی است می‌درخشد نور حق سرچشمه‌ی ایمان علی است شد علی عشق اهورایی زهرای نبی... نائب بعد از پیمبر ناطق قرآن علی است در میان شهر کوفه هر قدم ایثار کیست؟ نیمه شب بردن برای هر یتیمی نان علی است خارج از مکه پیمبر شد برای هجرتش... تابع فرمان حق در بستر جانان علی است بر علیه مارقین و قاسطین و ناکثین در ستیز حق به باطل وارد میدان علی است عالم هستی اگر چون کشتیِ نوح نبی است ناخدای روشن و فرزانه بر سُکّان علی است هر کجا نام بلندش بر زبان جاری شود... قدرتی در وصف او هرگز نباشد آن علی است نقطه‌ی عطف تمام درد و دلها با خداست بهترین معنای عشق در عالم امکان علی است
️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یا علی جان❤️ پایان تمام دلخوشی‌ها غم توست راز دل و دلبر همه در عالم توست پاینده جهانی است که در سینه‌ی خود نبض نفسش بسته به عشقِ دم توست
آمد به زبان چو نام زیبای علی در بستری از اشک نوشتم غزلی نامش که دوای درد من باشد و بس! مهرش به جهانم شده عشقی ازلی...
نامیده شد از جانب حق تا امیرالمؤمنین پیغمبرش او را صدا زد، "یاامیرالمؤمنین" هروحی، هرجا جبرئیل آورد سوی مصطفی آواز او را می‌شنید آنجا، امیرالمؤمنین هرلحظه بود و هرکجا، همدوش و همکار نبی پنهان امیرالمؤمنین، پیدا امیرالمؤمنین در جنگ دشمن بی سپر، درخدمت خیرالبشر سرها زده از لشکر اعدا امیرالمؤمنین از ذوالفقارش گرچه دشمن بود ترسان و رَمان می کرد تنها با خدا سودا، امیرالمؤمنین صدها زلیخا عاشق این یوسف شمشیرزن سلطان قلبش حضرت زهرا، امیرالمؤمنین .. ایام حج آمد به‌سر، شد هرکه سویی رهسپر همراه شد با احمد و هم‌پا ، امیرالمؤمنین با حاجیان تا سوی خم آمد محمد، وحی شد هان ای نبی، اعلام کن او را، امیرالمؤمنین ترسان نباش از مکرها، بالاست چون دست خدا امروز دستش می‌رود بالا امیرالمؤمنین ‌ فرمود تا گرد غدیر آیند آن حج‌رفتگان تا فضل‌ها بشمارد از آقا امیرالمؤمنین کردند از زین شترها منبری آنجا به‌پا آن‌گاه بالا رفت با_تنها امیرالمؤمنین فرمود هان ای مؤمنان، من بوده‌ام مولایتان اینک بود مانند من مولا،امیرالمؤمنین اتمام حجت می‌کنم امروز موساتان منم فردا بوَد هارون این موسی امیرالمؤمنین "هُم راکعون"در وصف او آمد که هنگام رکوع انگشترش را کرده است اهدا امیرالمؤمنین هرچند بعد از من بر او، بسیار می تازد عدو با صبر پیروز است بر آنها امیرالمؤمنین امروز با دست و زبان بیعت کنید ای حاجیان با حجت حق، شاه بی همتا، امیرالمؤمنین چون گفت پیغمبر چنین،برخاست از عرش برین هو یا امیرالمؤمنین،هو یا امیرالمؤمنین تا رفت بالا دست او، از عرش دست حق فرو آمد که گیرد دست این یکتا امیرالمؤمنین حق است تنها راه او، محبوب او دلخواه او بوده است با حق دائم و حق با امیرالمؤمنین او چون خلیل بت‌شکن، چون حضرت عیسی است او هم جسم، هم جان را کند احیا، امیرالمؤمنین آن را که شد مؤمن‌نما، اما به دین زد پشت پا در خطبه هایش می‌کند رسوا امیرالمؤمنین هر مؤمنی چون ذره‌ای، در بحر هستی قطره‌‌ای خورشید امیرالمؤمنین، دریا امیرالمؤمنین ازخلقت نوع بشر، بود این خدا را در نظر صورت، امیرالمؤمنین، معنا،امیرالمؤمنین دنیاو عقبیٰ توأمان، می‌خواهم و باشد همان دنیا امیرالمؤمنین، عقبیٰ امیرالمؤمنین
بعد از زمستان جدایی ،کاش میشد، یک فصل پنجم داشتم... فصلِ صبوری!
شأنِ نزولِ آیهٔ نورٌ عَلی نور دستِ علی بر روی دستانِ محمّد...
آبادی شعر 🇵🇸
🔷🔷نفرات برگزیده‌ی غزل 🌸🌸🌸 نفر اول: جناب آقای محسن کلهر👏👏👏💐💐💐 نفر دوم: سرکار خانم محدثه نبی‌حسینی👏👏
پیامی از طرف خادمین کانال: جواد محمدی دهنوی حضرت باران سلام مجدد🌸🌸 بازم عیدتون مبارک 🌼🌼🌼 الحمدالله رب العالمین، پرونده‌ی این مسابقه هم به خوبی و خوشی بسته شد👌 هدایای افراد برتر با احترام، خدمتشون ارسال شد👌🌸 از داور محترم که وقت گذاشتن تشکر ویژه می‌کنیم🌸👌 قابل ذکر است که دوباره یادآور بشیم که اشعار با کد خدمت داور محترم ارسال شد👌🌼
_- تقدیم به مولانا امیرالمومنین علی علیه‌السلام💚 خواستم از تو شاعرت باشم یا ثنا گوی قنبرت باشم خاکِ پای ابوذرت باشم آرزو عیب بر جوانان نیست.... به من روسیاه اجازه بده و به خاکسترم گدازه بده تو به ابیات جان تازه بده از شما شعر گفتن آسان نیست اولین مومن جهان حیدر! فاتحِ جنگ، پهلوان، حیدر! تو امیری به مومنان حیدر بی ولای تو کس مسلمان نیست هل أتی از کرامتت گفته إنما از ولایتت گفته مائده از امامتت گفته مدح تو در کجای قران نیست؟ یا علی! نام تو توان من است نجفت خانه‌ی امانِ من است یادت آرامش جهان منست با ولای تو دل پریشان نیست تا دم مرگ ذکر ما مولاست شافع حشر اُمّنا زهراست کشتی نوح، مهر ال عباست با شما بیم موج و طوفان نیست -ایهام🌿
از مِهرِ محمدی جهانی دارم وز حُبِ علی و آلِ او سرشارم زان فاطمه و شبابِ اَهلَ الجَنه نوری به دل است و نیست خوف از نارم
من شیعه و عید من غدیر است غدیر باشد به لبم ز شوق هر دم تکبیر تنها نه مرا ولی و رهبر باشد بر عالمیان علی امیر است امیر
معنای دقیقِ دین ولایت باشد ما را به علی و آل ارادت باشد بی حُبِ علی کسی به جایی نرسد حتی که نماز بی اجابت باشد
علی آن روح نامیرا، که از روز ازل مانده برای یاری انسان، خدا او را فرا خوانده علی بر ساقه ی عرش و علی با عالی اعلا علی چون خضر فَرُّخ پَی، برای هر که درمانده علی نور است، منشور است، همان رازی که مستور است علی مولود خوش یُمن و شریفِ بیتِ معمور است علی پاک است، بی باک است، او یک عشق چالاک است خدا می خواهد این گونه، که ناپاکی از او دور است علی میزان، علی قرآن، علی مصداق یک انسان علی نوح است و کشتیبان، شکوه عالم امکان علی شور است و شیدایی، علی عشق است و زیبایی علی یک راه بی پایان، علی تندیسی از ایمان علی یعنی همه غیرت، علی یعنی همه صولت علی یعنی سلیمان و دوام درک یک دولت سبوی عشق در دستش، همه عالم شده مستش علی نور جهان آرا، علی یعنی همه شوکت علی  اندیشه ی برتر، به عینه نفس پیغمبر علی سَر خَطِّ هر دفتر، علی خورشید روشنگر قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّة، بِعَونُ اللّهِ وَ المِنَّة علی عقل فراگستر، علی روح روان آور علی دُردانه ی هستی، دلیل اوج هر مستی تو ای شاعر چه می گویی؟ چرا این طُرفه بَر بَستی جوانمرد است مولایم، و پندی داده بی همتا مده دست نیازت را، به غیر از حق به هر دستی قاسم بدره. یاسوج. خرداد۱۴٠۳
بسم الله الرحمن الرحیم با سپاس و حمد دادار امیرالمومنین موهبت شد باز اشعار امیرالمومنین داد اَتممتُ علیکم نعمتی، روز غدیر هم عبادت خواند اذکار امیرالمومنین گفت يَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهو تا ابد باقی است انوار امیرالمومنین یا علی گفتیم و با این ذکر عشق آغاز شد تا ابد دل شد هوادار امیرالمومنین فتح مکه، خیبر و احزاب و هم بدر و احد جملگی مدیون پیکار امیرالمومنین عاشقم من بر شهیدان بزرگ راه او شیعیان، اعوان و انصار امیرالمومنین من تبرا می‌کنم از دشمنان رذل او عاملین سَب و آزار امیرالمومنین خارج است ازدین ولطف و رحمت وفضل خدا هر که باشد فکر انکار امیرالمومنین عاشقی درمانده‌ام، درمان دردم دست اوست جان و قلب و روح، بیمار امیرالمومنین دین احمد ماندگار است از شکوه صبر او از وقار و لطف و ایثار امیرالمومنین عالمی در انتظار دیدن فرزند اوست می‌دهد او عطر دیدار امیرالمومنین 🌸🌸🌸 سروده سجاد محمدیاری
حیدر اگر بابای خلق و بوتراب است از نسل زهرا، یازده تن ماهتاب است حیدر در دروازه‌ی علم لَدُنّی است زهرا کلید قفل در؛ فصل‌الخطاب است حیدر اگر نور است بر هستی چو خورشید زهرا نگاهش گرمی صد آفتاب است گردون اگر گرد علی گردد به گرمی چون حضرت زهرا دعایش مستجاب است گر گندم اسلام نان شد از ولایت اِنسیّه سنگ سخت زیر آسیاب است شمع ولایت بر همه حصن حصین حیف.... پر سوخته پروانه‌اش در التهاب است زهرا قنوت هر نمازی که علی خواند حیدر نخ تسبیح گوهر در حجاب است زهرا نقاب از چهره‌ی دشمن فرو ریخت تیغ علی تنها حریف این نقاب است
غدیر خشت اول را به بسم الله الرحمن ساخته تا ثریا می رود دیوار ایمان ساخته دست در دست یدالله برده بالا تا خدا اشهد ان علیاً گفته سلمان ساخته هل اتی در عادیات و دهر دارد زیر لب آیه آیه خوانده او را تا که قرآن ساخته بر سر هارون نهاده تاج موسایی ترش در غدیر آباد او ملک سلیمان ساخته تا بلندای قد والعصر در اوج غرور پله پله تا ولایت رفته،ایوان ساخته با علی ،اعلی' شد و در پیش چشم خیبری کفر یک کافر درآورده، مسلمان ساخته او پیمبر تر ز وحی آمد بخواند خطبه ای خطبه از بوی غزل پُر گشته،دیوان ساخته تا که زیبا شد تمام ارتفاعات غدیر خانه های فتنه را با خاک یکسان ساخته از پر جبریل آمد یک نسیمی از بهشت آن نسیم از بوی جَنبُ الله طوفان ساخته جای حق دارد اگر حتی خدا هم در ازل محوِ در صدیق اکبر گشته انسان ساخته گل سرشته با تمام آب وتاب دیگری از علی فاروق اعظم ،کل ایمان ساخته شاهکار خلقتش را رونمایی کرده تا اِن یکادی کوری چشمان شیطان ساخته زهرا شیرمردی (بانو)
شاه باشم یا گدا محتاج دستان توام در مسیرت رودمو لبریز باران توام آسمان و پر که هست اما بدون عشق تو عاجز از پروازمو دلتنگ باران توام زنده خواهد کرد نام تو زمین مرده را در همین دوران پی اعجاز پنهان توام واژهایم ناتوان در وصف خوبیهای تو شرم دارم که بگویم من غزل خوان توام در کویر دردهایت گم شده تصویر من یک بیابان گرد زیر عشق سوزان توام قامت خورسید در صحن جلوه میکند سخت مبهوت تلالوهای ایوان توام دست هرکس نیست داروی من اما در نجف خیره ام بر گنبدو دنبال درمان توام رفت هر جا پای من برگشت اینجا پیش تو سالها چون که نمک گیر تب نان توام
بالاست دست ساقی و مردم به زیر خم عشاق نوکرند و ساقی!...امیر خم! کوثر دهند اگر بگذارید حد زنند با دست آسمانی و گردن بگیر خم خاکم که تاک های نجف را بپرورم آه ای ابوتراب اسیرم اسیر خم امشب خرابی است شفا را نیاورید من خیره به خمم به منم هست خیره خم دنیا و دین و جان جوانان به میکده است چون اینچنین نوشته به تاریخ پیر خم مستان!خم‌ار عشق نمانید بعد من... ساقی علیست و سندش هم غدیر خم سروش وطن پور/شبگرد ۲۴خرداد۱۴۰۳
از خاک نعلینش خلایق جان گرفتند از تربت سجاده اش، ایمان گرفتند از خلقتش برخود خدا احسنت تا گفت خیل ملائک بر سرش قرآن گرفتند خورشید فانوسِ در باب الجنانش ماه و ستاره، رخصت دوران گرفتند آمد پیمبر در غدیرو خطبه ای خواند ازآن زمان از ما همه پیمان گرفتند من کنت مولا ،تا ابد مولاست حیدر کار جهان را بعد آن آسان گرفتند آری امیرمومنان،زیبنده اوست کُونُ مکان از دست آقا،نان گرفتند شاه و گدا آمد حرم با دست پر رفت رزق وشفا از صاحب  ایوان، گرفتند دار و ندار شیعیان عشق علی شد این ارث را از حضرت سلمان گرفتند راضیه سادات عمادی خواه
شعر سروش تبریزی ای چلچراغ راه امامت علی ای علی بر شیعیان نور هدایت علی ای علی ای چاره ملال مریض غم عشق تو عشقت به درد عشق افاقت علی ای علی در مدح تو زبان من اینک شده ناتوان مداح توست اهل فصاحت علی ای علی آبروی توست کعبه آمال سمائیان قد قامتت ز حقّ علامت علی ای علی ای کعبه‌ی قلوب،تویی قبله مسلمین کعبه خودش که کرد طوافت علی ای علی دامان توست درگه سیّار نیازمند دامان توست باب کرامت علی ای علی عدل و عدالتی که تو داری شده بی‌نظیر از نام تو نَمُرده عدالت علی ای علی لیلی شده ز عشق تو دیوانه و عاشقت عشاق و شیعیان فدایت علی ای علی (شاعر)غلام درگه شاهنشهِ کربلاست چندیست میکند به تو خدمت علی ای علی ما شاعران کوی تو هستیم ، زِ برای تو بر این(سروش)کن تو عنایت علی ای علی
وسعت آبی دریا آسمان صفحه ای ازقصه ی دلتنگی بود قلم ابر پُر از مویرگ سنگی بود حسرت عشق!عطش بر لب دریا می کرد موج های نگران را به دلش جا می کرد شبنم از تلخ ترین بغض سحر جاری شد بر زمین نه!به تماشای خدا راهی شد رفت تا قاصد شبنامه ی مهتاب شود شعر باران‌ به دل خسته‌ ی مرداب شود آن شب ازچشم خدا!آیه توحید چکید دم عیسا به تن زخمی خورشید چکید شب گذشت وسحر از پیله عادت رد شد آفتاب ازهمه سو!روزِ تمامِ قد شد سوره ی نور به سجاده ای ازآمین شد دست او تا به خدا در صدف یاسین شد چشمه ی نور به چشمان زمین نازل شد باعلی معنی شابیت بشر کامل شد ماه در چشم شبی غرق تماشا می رفت رود باشوق به مهمانی دریا می رفت "اشهد ان" علی ورد موذن ها شد حلقه ی مهر به انگشتری زهرا شد تا طلوع رخ خورشیدیِ او حاصل شد یاعلی گفت خدا!نطفه آدم گل شد آسمان،آینه،مهتاب! به تصویر کشید دست پرمهر خودش، بردل تقدیر کشید کسی از نسل خدا روی زمین پیدا شد وسعت آبی دریا!لقب مولا شد آينه نقش تو بر خامه ی پیوند زد و... انعکاسش به رخ آب شکرخند زد و.... نفس حق غدیرت به زمین جان می داد خون به لب‌های ترک خورده ایمان می داد مثنوی عطر غزلواره عشاق گرفت در غدیری که زمین جای در آفاق گرفت قصه ی عشق!به این غائله پایان نگرفت ابر حیرانی ما دامن باران نگرفت چشم ها منتظر ردّ عبور دگریست ازنسیم سحری عطر خوش یک خبریست به خدا عید غدیری زِ سفر می آید دست در دست علی، عشق! زِ در می آید کعبه!روز عرفه،موطن اوخواهد شد جامه‌ی عدل علی جوشن او خواهد شد عمر پاییز به پایانه ی جان می رسدو. فصل اندیشه سرسبز زمان می رسد و..