eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تابوده همین بوده وتاهست همین است ایوان نجف ، مرکزِ شاهنشهِ دین است او لنگرِ دنیا وسماوات و زمین است شاگردِ حضرت جبریلِ امین است
🌱🖇 با همین سوز که دارم بنویسید حسین هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین 🍃
ماه من تازه میفهمم ماه چگونه از آن بالا باعث جزر و مد دریاها میشود.
نبودی ؛ یا گمت کردم؟ نبودم ؛ یا گمم کردی؟ فقط این یادمه هر شب، دلم میخواست برگردی
‌ ‌ ‌‌ صبح است دلارامم، ای حضرتِ مستانه مضمونِ دوبیتی ها، دردانه ی این خانه ... امروز چه خوش یُمن است صبحانه کنار تو لبخند حلالت باد، خوش مزه ی دیوانه ...
مستِ یک دلبر شدم دیوانه گشتم عاقبت گردِ شمعش سوختم پروانه گشتم عاقبت رفتم از دستش بگیرم تا گرفتم پر کشید آشنـا گفتـم شوم بیگـانـه گشتم عاقبت در خیـال آن شبی بـودم مـرا مهمان کنـد غـافل ازخود بودم و بی خانه گشتم عاقبت در پی ات آواره شـد دل نامسلمانی نکـن بُگذر از مـن، پیرِ آن فـرزانه گشتـم عاقبت نازنین میبندم این دفتر گذشت ان فصل ما با نسیمی می روم افسـانه گشتم عـاقبت @Aydin67R68
اسیربوسه ای هستم که ازرویت طلب دارم تمام بوسه هایم را نبوسیده به لب دارم طبیبی ناخوش احوالم ،حبیبم گشته بیمارم به شوق عافیت عمری دراین وادی مطب دارم دلم می سوزد از سوز کیار زمهریر عشق گمانم خود نمی دانی که از عشق تو تب دارم بر آماج لبان تو دمادم می زنم بوسه زصدها خال مهرویان ، نشانی منتخب دارم نمی دانم خدایی یا که حورالعین من هستی زمینی بودنت را من در این عالم عجب دارم تو از جنس معمائی ، دمادم در تو حیرانم دلی سرگشته وتنها که از عشقت سبب دارم... @Aydin67R68
گفتا که می بوسم تـورا ، گفتم تمنا میکنم گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا میکنم گفتـا ز بختِ بد اگر ، ناگـه رقیب آید ز در گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم گفتا که تلخی های مِی، گر ناگوار اُفتد مرا گفتم کـه با نـوشِ لبم آن را گوارا می کنم گفتا که از بی طاقتی، دل قصدِ یغما میکند گفتم کـه با یغما گران، باری مدارا می کنم گفتا که پیوندِ تو را با نقدِ هستی می خرم گفتم که ارزانتر ازاین من باتو سودا میکنم گفتا اگر از کـوی خود روزی تو را گفتم برو گفتم که صد سالِ دگر، امروز و فردا میکنم @Aydin67R68
مثل آن گل که به گلخانه بپیوست بیا دلم از دیدن روی تو چه تنگست بیا! مثل یک ماه که در شب به دل آب افتاد دل من منتظر آمدنت هست بیا گر چه این کوچه ما هم گذرش تعطیل است باز هم گاه به این کوچه ی بن بست بیا خسته ام کاش بدانی که چه حالی دارم ؟ خانه ام بی نفست مرده و سرد ست بیا مانده ام بر سر قولم، اگر امکانش هست جان من دیر نکن، میروم از دست، بیا @Aydin67R68
هر دلی یک روز یک جایی هوایی میشود ناگهان درگیر حسّی ماورایی میشود بعد یک عمری اسارت در حصار سینه، دل طالب و خواهان پرواز و رهایی میشود زیر پای عشق وقتی، وارد دل میشود بینوا عقل است که آسان فدایی میشود پادشاهی که خبر دارد زِ طعم عاشقی رهسپار کوچه عشق و گدایی میشود بهترین و خوشترین اوقات عمر آدمی آن زمانی هست که روحش خدایی میشود گرچه میکوشی که دل نسپاری امّا عاقبت هر دلی یک روز یک جایی هوایی میشود @Aydin67R68
جای ِ این احوالپرسی از لبانم لب بگیر بوسه دادن از همان آغاز باشد بهتر است درصد ِ گیرایی اش بالاست بیش از این نریز عزیزم ! چشم ِ تو کمتر ناز باشد بهتر است شهرام میدری @Aydin67R68
هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است بلند حرف بزن ماه بی قرینه،ولی مراقب سخنت باش،شب خبرچین است مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق شنیده ام که مجازات عشق سنگین است اگر به نام تو دستی به آسمان برخاست گمان مبر که دعا می کنند،نفرین است.... به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است مرا به خوب شدن وعده می دهی اما شنیده ام همه ی وعده ها دروغین است به حال و روز بد پیش از این چه می نالی؟ چه ماجرا که به تقدیرمان پس از این است... @Aydin67R68
‍ ‍ 🌱🍂🌱🕊🌱🌸 🍂🌿🍃🌿🍂 🌱🍃🌼 🕊🌿 🌱🍂 🌸 ‌اینجا یکی خیال تو را می‌کشد نفس تقویم ماه و سال تو را می‌کشد نفس هر هفت روز هفته هوای تو می‌کند ناکامی اش وصال تو را می‌کشد نفس شنبه تمام پنجره را پرده می‌کشد آرامش محال تو‌ را می‌کشد، نفس یکشنبه ها به دام نگاهت بهانه دار کسرای خود و خال تو را می‌کشد نفس صبح دوشنبه پنجره آغوش می‌شود درکوچه حس و حال تو را می‌کشد، نفس سه‌شنبه ها گرفته تر از ابر نوبهار لبخند لعل لال تو‌ را می‌کشد نفس چارشنبه ها دچار تو را چاره کی بود سرچشمه ی زلال تو را می‌کشد، نفس پنج‌شنبه ها به آینه ها عشوه می‌برد بی حافظه چه فال تو را می‌کشد نفس آدینه ها نشسته به در ناامیدوار تا دورها جمال تو را می‌کشد نفس اصلأ ،هزار و سیصد و چارصد بهانه است اینجا یکی خیال تو را می کشد نفس —-┅°•●🌸●•°┅─ @Aydin67R68
دوستـت دارم اگـر عقـل حسادت نکند یـا کـه در کـارِ دلـم بـاز دخـالـت نکند خواهـم از وسـوسـهٔ عقل رها گردم، اگر ایـن قـوی پنجه مـرا غرقِ خجالت نکند دوستدارم که خودم باشم و عاشق باشم عـاقـل از مـا بکِشد دست، ملامت نکند مـن نمی خواهـم از این راهِ غلط برگردم عقل، بهتر کـه زبان بسته، نصیحت نکند دور بـودم همـه عمـر از تـو ولی باز دلم عادتش بـوده کـه بـا فاصله عادت نکند آتش افتـاده بـه دامانِ تو این آخرِ عمر لطفـاً از قصـّه ی مـا غیر ، حکایت نکند @Aydin67R68
بغلم میکنی و میروم آهسته به خواب تو بیا گوشه آغوش من ای عشق بخواب گل سر باز کن و ناز بکن در بغلم پلک بالا بزن و بر شب این شعر بتاب عطر موهای تو پیچیده در انگشتانم مثل کاشان معطر شده با عطر گلاب داغ لبهای تو بر صورت من جا مانده است بوسه های تو بهشتی تر از انگور و شراب با تو این عقربه ها هم سر ذوق آمده است می دود روی همین صفحه ساعت به شتاب عشق مفهوم قشنگیست که با آمدنت می خزد در دل من چون خزه ای بر مرداب بی تو یک حجم حقیر است برایم زنجان تو بیا روح بده، آب بیاور به سراب دلبریهای تو پر کرد غزل را بانو باز هم دسته گلی تازه دلم داد به آب @Aydin67R68
کاش عشقت شده بودم که دلت جایم بود بغل اسم تو در دفترت امضایم بود قایقی می شدم و گاه تو را می بردم خنده ات هم سفری با من و دریایم بود تو تمام نفسم می شدی و سینه ی من از هوای تو در اکسیژن دنیایم بود کوچه ی خلوت و من منتظر آمدنت اشک و آهی که در این کوچه به لب هایم بود سخت در حال و هوای تب حسرت بودم که چه می شد اگر آغوش تنت جایم بود؟! ناگهان آمدی و خوب نگاهت کردم دیدم از هر چه در آن دلبر زیبایم بود چشم تو خیره به من حالت عاشق شدن است این همان لحظه ی نابی ست که رویایم بود وحید سرآبادانی امید @Aydin67R68
یک روز بفهمی عشق❤️ ، بازی نیست.. اینکه یکی می افتد از ، صحنه سازی نیست😔😔
همانی که دلم خواست بکنم...؟؟؟؟. ☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️
با هم میشود دلبری کرد، اما مشتری اش میکند......❤️💓😘
هر بار که شُل‌تَر بکنی را؛ بر مکتبِ شعری خدماتی شده باشد... از شدت ِ شیرینیِ 💋لب‌های تو تَرسَم؛ بازارِ هم صلواتی شده باشد✊🏼
لبخند تو هر باره جوانم کند اما بر دیگری انداختنش پیر کننده ست!
اشکم سرازیر و کمی آزردگی دارم😢 و اندکی هم حالت افسردگی دارم🙁 ترسیدم از اینکه دلم عاشق شده باشد😱 دیدم خداراشکر سرماخوردگی دارم🤒😷
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد حوا که لب گشود عسل اختراع شد آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت تا هاله ای به دور زحل اختراع شد *آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت* *نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد* آدم که سعی کرد کمی منضبط شود مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد «یک دست جام باده و یک دست زلف یار» اینگونه بود ها...! که بغل اختراع شد
🍃 کوچه را آب زدم با نم مژگان تری تا که شاید ز سفرکرده بیاید خبری صبح این جمعه نیامد پدرم گفت دگر انقدَر گریه نکن ، گریه ندارد اثری اینهمه جمعه به جمعه نگهت بر در ماند شده یکدفعه بماند به نگاه تو دری دل اگر همدم یارش نشود سنگ شود پس در این سینه نمانده است به غیر از حجری تا خود صبح نشستم دم در تا بلکه به دماغم بخورد عطر نسیم سحری لا اقل باد صبا عطر دمش را برسان که مرا هست ز هجرش غم و سوز جگری ـــــــــــــــــــــ 🍃
درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن، درد دارد! می زند من را زمین می زند بی تو مرا، این خاطراتت روز و شب درد پیگیر من است، صعب العلاج یعنی همین! فریدون مشیری