فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچند که در جبهه ی حق قبله نماست
داغش همه جا در دل کم طاقت ماست
در راه دفـاع از علی فهمیدیم
تمّار شدن کار علی وردی هاست
#محمدجواد_منوچهری
#آرمان_علی_وردی
خورشیدِ پشتِ پنجرهٔ پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای من
میریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دلخوشی، همهٔ شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای... کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در صدای من
آهستهتر! که عشق تو جُرم است، هیچکس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من... تو... چهقدر مثل تو هستم! خدای من!!
#نجمه_زارع
#فلسطین
خطاب به قوم یهود
خدا همراهتان شد با همان کودک که در زنبیل
خدا همراهتان بود و چه آسان رد شدید از نیل
خدای مهربان روزیتان را منّ و سلوا کرد
برای تشنههاتان چشمههای روشنی وا کرد
چه نعمتها که با دست خودش در سفرههاتان چید
کلیمش را فرستاد و کلامش را نفهمیدید
تمام دفتر تاریختان غرق جهالت بود
شما از ابتدا هم کارتان کفران نعمت بود
شما با نور حق سوسوی مشعل را عوض کردید
چرا با سامری موسای مرسل را عوض کردید؟
بهانه بر بهانه غم به موسای نبی دادید
شما دنبال ماهیهای روز شنبه افتادید
شما از ظلم و از طغیان و نامردی پرید آری
که از چنگ شما جاری شده خونهای بسیاری
شما ای ابن سعدان آب را بر کودکان بستید
شما میراثدار حرمله در این زمان هستید
شما کِشتید بادی را شبیه داس اهریمن
شده حالا دگر هنگامهی طوفان درو کردن
از این پس جانتان از غیرت ما در خطر باشد
که از شمشیرتان ایمان ما برنده تر باشد
بترسید از صدای ما که میگوییم یا حیدر
که نزدیک است فتح باشکوه خیبری دیگر
#سعیده_کرمانی
لبخند بزن دوباره تعطیلم کن
با خنده به یک پرنده تبدیلم کن
سجاده ی تزویر مرا بردار و
بازیچه ی کودکان فامیلم کن
دیوانه که سنگی نخورد مجنون نیست
زحمت بکش آماج ابابیلم کن
هرچند عذاب آیه ام اما تو
با منطق صوفیانه تاویلم کن
ابزار برادر کشی ام را بردار
دور از غم و سرنوشت قابیلم کن
من پازل ناقصم، بپاشانم و بعد
با ذوقِ خودت بچین و تکمیلم کن
ای خوب مجسم شده در شعر، بیا
عاقل شده ام دوباره تعطیلم کن
#احمدجم
اولین سالگرد شهید #آرمان_علی_وردی
آرمان از بین ما رفته ولی
آرمانش تا همیشه ماندنی ست
قِصّه ی انگشتر خونین او
در کتاب عشق و ایمان خواندنی ست
#نگین_نقیبی
۶ آبان ۱۴۰۲
#فلسطین_مرگ_بر_اسرائیل
در فلسطین میچکد خون از نگاه کودکان
پشت ابر غم نشسته روی ماه کودکان
سر بچرخانی به هر سو، لالهای روییده است
شـهـر غــزه پُر شده از بـارگـاه کـودکـان
زیر چـنـگـال تو ای دیــو یــهــودیِ پلید!
زادگاه کودکان شد قـتـلـگـاه کـودکـان
بزدلانه میکشی اطفال را چون حرمله
ترس داری تا به راه افتد سپاه کودکان
گر جنم داری بیا با مردِ این لشکر بجنگ
چیست در این دشمنیکردن گناه کودکان؟!
هیچ بمب و موشکی هرگز حریف گریه نیست
تو سلاحت موشک و گریه سلاح کودکان
گر چه مظلوماند اما مقتدر میایستند
چون خداوند است تنها تکیهگاه کودکان
خون مظلوم، عاقبت در خویش غرقت میکند
میزند آتـش به دامان تو، آهِ کـودکـان
از تبار شیر خـیـبـر، شـیـر مردی میرسد
تا که صهیون را بسازد فرش راهِ کودکان
#علی_ذوالقدر
برای پنجره ی خانه ماه کم دارم
کنار من بنشین، تکیه گاه کم دارم
بخند! یادِ تو را در دلم ذخیره کنم
برای روز مبادا پناه کم دارم
برای دردِ دلم لمس شانه ات کافیست
برای حرف دلم اصطلاح کم دارم
میانِ این همه افسوس آرزو کم نیست
میانِ این همه بن بست، راه کم دارم
تو از وصال و زمانش سوال می پرسی
و در جواب تو صد سینه آه کم دارم
حسابِ اشک من و روزگار جای خودش
برای عدلِ خدا دادگاه کم دارم...
#علی_صفری
غزه می سوزد در آتش ، مسلمین در خواب ناز
عده ای تسبیح در دست عده ای هم در نماز
عده ای محکوم کردند عده ای فحش و شعار
عده ای هم در سکوت محض بدتر از حمار
کودکان غزه اما تکه تکه بی گناه
زیر بمب دشمن صهیون ملعون بیپناه
سهم ما از این جهاد سخت شعر است و غزل
ما شهیدِ در سخن ، اطفال غزه در عمل
"عاصی"
🍃🇵🇸🍃😭
تصویر 👈 تصویر کودکان شهید غزه بر ویرانه خانه های فلسطین
.
🌷برای شهید حسن طهرانیمقدم
دلگرمی ما بود لب خندانت
دشمن به هراس از تو و گردانت
بیشک پدر موشکی ایرانی
سجیل و قیام و قدر فرزندانت
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۰۸/۰۶
#پدر_موشکی
#شهید_حسن_طهرانیمقدم
#ششم_آبان_سالروز_ولادت_پدر_موشکی_ایران
#غزه
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد، می آیم! مرا رها کن به خود می آیم
به انتقام اُحُد می آیم، می افتد این قلّه هم به چنگم
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکسته ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسه ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی خروش باشد
خدا کند باده نوش باشد رفیق اگر می دهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی برادرم _قاسم_ از تفنگم
#حسن_خسروی_وقار
چه خوش برقی به چشم شب درخشید
چراغم را فروغی تازه بخشید
مخوان ای جغد شب لالایی شوم
که پشت پرده بیدار است خورشید
#هوشنگ_ابتهاج