قبولم میکند در پیریام محراب آغوشت
به مسجد میرسند آخر،چو میپوسند قرآنها
#معنی_زنجانی
دست مرا بگير و فقط تا حرم ببر
کار دلم بدون تو بالا گرفته است...
#صلاللهعلیکیااباعبدالله
درب شعر را قصد دارم گل ببندم بعد از این
هی بخندم هی بخندم هی بخندم بعد از این
آب و نانی در نمی آید ز شعرو شاعری
زندگی را جز غمش باید بفهمم بعد از این
#محمدحسین_عظیمی
ابروانم شده پل، چشم ترم چشمه ی آن
دادِ من این سرِ پل میدهی یا آن سرِ پل
#شمس_تیشی
تو موسیقیِ احساسی در این تاریکی دنیا
همانند دلم هستی، کمی عاشق، کمی تنها
منم آن زخمهای هستم که بر سیمِ خیال تو
دَمادم چَنگ میرانم پُر از احساس و بیپروا
فراموشم شده شادی، شُعاع درد دورم زد
نمیبینم ردِ عشقی، در این شبهای بیفردا
دلم تنگ است و میدانم توام مشتاق دیداری
صدایم کن که این دوری، نفسگیر است و جانفرسا
تو از چشمم نمیافتی، هزاران سال دیگر هم
بیا برگرد، میخواهم تو را، تا محشر کبرا
مرا یک لحظه مهمان کن میان باغ آغوشت
که با آرایهی چشمت بگویم شعرهایم را
برای بودن با تو چه باید کرد؟ راهی نیست
"فقیری مثل من را چه، به این بالا نشستنها"!
نگو این را نفهمیدی که من وابستهات هستم
همیشه دوست میدارم تو را تا آخر دنیا
شاعر؟!
حسن ختام:
انيس خاطر عاشق نگاه معشوق است
اسير دام بلا در پناه معشوق است
اگر وصال ميسر نشد يقين دارم
مزار سوخته دل بين راه معشوق است
دمي که شهپر پروانه سوخت دانستم
که اين نشانه يک سوز آه معشوق است
به وقت گريه فقط لرزشي به شانه مبين
که شانه لحظه ي غم تکيه گاه معشوق است
به تاري از سر گيسو هزار دل ! چه عجب؟
که اين ستون کمي از سپاه معشوق است
حسين کعبه ي عشق است و من به طوف حسين
به دين عشق خدايم اله معشوق است
اگر که تربت ما کربلا شود چه شود؟
که خاک کرببلا قتلگاه معشوق است
به سينه هاي محبان سلام بايد داد
که قلب گريه کنان بارگاه معشوق است
#قاسم_نعمتی
بس که زیبایی اگر یوسف تو را میدید نیز
چنگ بر پیراهنت میزد! زلیخا پیشکش!
#سجاد_سامانی
پس از تو زنده نمی ماندم این مبالغه نیست
هزار مرتبه جان دادم و خدا نگرفت!
#محمد_عزیزی
کل آبادیمان یک شبه مجنون شد و بعد
ردِّ تو دور و برِ دهکده پیدا شده بود...
#لاادری
چشم من خیره به عکس حرمت بند شده
با چه حالی بنویسم که دلم تنگ شده
#یا_حسین
این که از بیسخنی کُشت مرا، چیزی نیست
زندهام کرد به یک حرف، قیامت این است
#فطرت_مشهدی
او مردهی کشتن بود
ابزار فراهم کرد . . .
حوای هزاران سیب
قصد من آدم کرد . . .
#علیرضا_آذر
یک چشم پر از اشک و
چشم دگرم خون است . . .
وضعیت امروزم
آینده مجنون است!
#عليرضا_آذر
دندان به جگر بگذار
یک گام دگر باقیست
این ظرف هلاهل را
یک جام دگر باقیست
#علیرضا_آذر
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمیارزد به غصه خوردن تو...
#حسین_زحمتکش
اگر شد اسم من را زیر این ابیات بنویسید
که او با اینکه ترکم کرد اما شعر می خواند...
#فرامرز_عرب_عامری
دست از جهان نَشُستہ مڪن آرزوی عشق
ڪاین نیست دامنۍڪه توان بۍوضو گرفت
#صائب_تبریزی
تکهسیبی که تو دندان زدهای، خوردن داشت!
آدم اینگونه زمینگیر لب حوّا شد...
#امیرحسین_آتش
قبل ازآن اوج،قسم دادمت ای عشق بمان
و تو فریاد زدی باز، که برخواهم گشت
پشت سر داد کشیدم قَسَمت کو؟ گفتی:
به خدای شب آغاز که برخواهم گشت
#علیرضا_آذر