eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♡ صبح است ای خورشید زیبا! پلک را وا کن در چشم‌های من کمی خود را تماشا کن از گیسوانت زندگی می‌ریزد ای زیبا! گیسو بیفشان و مرا ای عشق احیا کن شیرین بکن صبح مرا با قند لبخندت روی لبم گل‌های شادی را شکوفا کن گوش تو پر شد بس که گفتم دوستت دارم در گوش من این حرف را یک بار نجوا کن من معنی 'من' را نمی‌فهمم؛ تویی من هم هر جا که از 'من' گفته‌ام، آن را 'تو' معنا کن تقدیم تو شعری که اکنون روی لب دارم این شعر را با بوسۀ خود مهر و امضا کن @eitaaparvanegi
بی تو تاریک نشستم ... تو چراغ که شدی؟ @abadiyesher
به باغ جان و دلم کاش باغبان برسد دوباره طائر بختم به آشیان برسد اگر به خلوت خاموش من سری بزند نوای شاد دلم تا به آسمان برسد دلم دوباره گرفته شبیه فصل خزان خدا کند که بهارم به سمت‌مان برسد دلیل بودن من شد دوباره آمدنش بدون عطر حضورش غم آنچنان برسد چه شِکوه‌ها که نکردم در این دو روزه‌ی عُمر بهار من که نیامد چرا خزان برسد؟ اگر چه عُمر و جوانی به راه عشق گذشت امید وصل که باشد به تن توان برسد نماز و قبله‌ی دل شد ضریح چشمانش به گوشِ خسته‌ی جانم خوشا اذان برسد @abadiyesher
لبخند زدی دیده شد الماس لبت می‌بوسم از آن گوشه‌ی حساس لبت ممنوع نکن اگر چه که شرعی نیست می‌چینم از آن میوه‌ی گیلاس لبت @abadiyesher
چگونه سر کنم این روزهای بی‌خبری را میان این همه دیوار، رنج دربه‌دری را شبیه قصه‌نویسی شدم که در همه عمرش پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را برای دیدن تو سال‌هاست روزه گرفتم چگونه باز کنم روزه‌های بی‌سحری را؟ به باد سرزنش خلق پشت سرو خمیده وگرنه تاب می‌آورد رنج بی‌ثمری را برای از تو نوشتن مرا خیال تو کافی است اگر رها کند این روزگار فتنه‌گری را @abadiyesher
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی @abadiyesher
ز یاران ، کینه هرگز در دل یاران نمی‌ماند به روی آب، جای قطرۀ باران نمی‌ماند @abadiyesher
من از آغاز در خاکم نَمی از عشق می‌ بینم مرا می ساختند ای کاش از آب و گِلی دیگر @abadiyesher
بخوان از چشم های لال من، امــروز شعرم را که فـــــردا از مــــنِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند @abadiyesher
آهای همسفر شعرهای پاییزی در استکان غزل چای گرم می ریزی ببین صدای سکوتم گرفته مثل دلم بیا به خاطر من .... حرف تازه‌ای ... چیزی ... ! @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرت تکلمم در این شرایط به هنگام تعارف های ادایی😂 ‌ واقعا عالیه👌😄😄👏👏👏 @abadiyesher
با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم همرنگ غزلنامه ی نیما شده شعرم با این دل دیوانه‌ی من باز چه کردی بی پرده ببین با تو هم آوا شده شعرم ای تنهایی من بانگ بر آور فریاد پس از مرگ مسیحا شده شعرم سوگند به باران تو ای عشق بهاری بی آتش زرتشت٬ اوستا شده شعرم خوابم شده بیداری چشمان تو امشب انگیزه‌ی روییدن فردا شده شعرم بگذار که این پنجره‌ها بسته بمانند بر روی تو دروازه‌ی دنیا شده شعرم @abadiyesher