🔰یادداشت فاضل ارجمند حجتالاسلام حمیدرضا باقری نویسنده سه جلد نخست 📚مجموعه کتابهای حیات روح خدا(دو جلد نخست به بازار عرضه شده و جلد سوم که در چاپخانه است بهزودی راهی بازار خواهد شد، انشاءالله)
✍ دیپلماسی ظریف (دیپلماسی مُعَوِّقين) ...
🔻دیپلماسی ظریف یعنی هیچ گزینهای جز مذاکره وجود ندارد، چون شما باید قد دهان خودت و امکانات خودت حرف بزنی. دیپلماسی ظریف میگوید اگر به قدر کافی زور نداری، رجز نخوان چراکه کار بدتر میشود، با لبخند و صلوات هرچه میتوانی زودتر کمتر امتیاز بده و دعوا را تمام کن. در مذاکره مساحت به قدر چندکشور را بده، تا شاید مجبور نباشی تمام کشور را بدهی.
🔻دیپلماسی ظریف همان دیپلماسی بازرگان است که روز ۲۲ بهمن وقتی حکومت نظامی شکسته شده، رژیم سقوط کرده و ارتش به ملت پیوسته و سران رژیم یا فرار میکنند یا دستگیر میشوند، هنوز مشغول مذاکره پنهانی با بختیار و سران ارتش است تا آنها راضی شوند با مسالمت و آرامش و قانونی حکومت را به او تحویل دهند!
🔻 با دیپلماسی ظریف هیچ وقت هیچ جنگ و قیامی رخ نخواهد داد و دنیا همیشه به کام حاکمان و ظالمان است، اساسا هر کس قیام کند، عاقل نیست، چون همیشه مظلومها قدر دهانشان باید حرف بزنند و دهانشان بیشتر از التماس و خواهش برای کمتر تجاوز شدن باز نمیشود. چون آنکه قیام میکند همیشه دست مغلوب را دارد و امکاناتش از آنکه دست غالب را دارد کمتر است، پس نباید قیام کند، باید مذاکره کند!
🔻 دیپلماسی ظریف، دیپلماسی همانهایی است که وقتی پیامبر(ص) در جرقههای کندن خندق، خبر از فتح ایران و روم داد به او خندیند و گفتند: دیوانه شده است، قدر امکاناتش حرف نمیزند!
🔻دیپلماسی ظریف، دیپلماسی همانهایی است که وقتی امام خمینی میگفت: شاه باید برود؛ به او میخندیدند و میگفتند: دیوانه شده است، قدر امکاناتش حرف نمیزند، شاه با این ارتش سرتاپا مسلح و با پشتوانه آمریکا مگر رفتنی است!
📌پیامبر اکرم (ص) اگر میخواست قدر امکانات ظاهریاش حرف بزند، هیچ وقت قیام نمیکرد. امام خمینی هم هیچ وقت نمیگفت: شاه باید برود.
⁉️ مگر ابراهیم وقتی یک تنه بت بزرگ را شکست، قدر امکاناتش عمل کرد؟! مگر موسی وقتی سراغ فرعون رفت، قدر امکاناتش عمل کرد؟!
📌 ابراهیم و موسی و محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)، اگر قدر امکانات ظاهری خود حرف نمیزدند، چون خدای بزرگ عالم و قادر مطلق را حاضر و ناصر خود میدانستند و دیده بودند که:
👈«كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَة بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين»
📌مؤمن قدر امکاناتش ظاهریاش حرف نمیزند چون امکانات او همان امکانات خداست.
👈«وَ لِلَّهِ خَزَآئِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ»
البته کسی اگر عاقل بیایمان هم باشد، قدر امکانات ظاهریاش، حرف نمیزند. مگر میشود قدر امکانات حرف زد و در رقابت با زورمندان پیش رفت!
👈«قُلْ مَنْ ذَا الَّذي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً»
بگو: «چه كسى مىتواند در برابر خدا از شما حمايت كند، اگر او بخواهد براى شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند؟ و غير از خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت.»
👈«قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَليلاً» (۱۸- الاحزاب)
خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مىگفتند: «نزد ما بياييد» و جز اندكى روى به جنگ نمىآورند [خوب] مىشناسد.
👈 به شرح حال بپیوندید.
@sharhe_hal
🔻 آرمان و امكانات!؟
✍ #سید_عطاءالله_مهاجرانی
🗓 اعتماد، ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
این دو گانه با رویکردی یا رهیافتی که طعم نقد تصمیمگیریها در کشور ما را داشت، مطرح شد.
روایت شد که: «ما بر اساس آرزوها تصميم میگیریم و نه بر اساس امکانات.» در واقع دوگانه آرزو - امكانات شکل گرفت. آرزو امری خیالبافانه به نظر میرسد، تفسیر شد و امکانات هم به آنچه که داریم، یعنی داشتهها محدود شد.
این گزاره آرزو-امکانات، در نخستين گام تحریفی را البته ناخودآگاهانه به همراه دارد، و آن پوشیدهماندن
«آرمان» است. آرمان با آرزو متفاوت است. کسی که افق روشنی را در پیش روی خود میبیند و هدفگذاری میکند و با تمام توان به سمت هدف و یا آرمان خود حرکت میکند، آرزواندیش نیست. کسی که بلیط بختآزمایی میخرید و یا میخرد و با خیال برندهشدن هفتهای را در خوشباشی و خوشخیالی سر میکند، آرزواندیش است. کسی که با جدّ و جهد از تمام توان خود برای دستیابی به هدف استفاده میکند، آرمانخواه است و کسی که حواله به تقدير میکند، آرزواندیش است. به روایت حافظ:
قومي به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدیر می کنند
آرزواندیشی در واقع موجب بر باد رفتن امكانات میشود، اما
«آرمان» خواهی خود رکن و بنيان امکانات است.
نسبت آرمان و امكانات همانند نسبت ايمان و عمل صالح در قرآن مجید است. ما در انقلاب اسلامی، در جمهوری اسلامی و در منطقه شاهد هر دو دوگانه «آرزو اندیشی- امكانات» و «آرمان خواهی- امكانات» بودهایم.
یکم: پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما، در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، تابلو پیروزی آرمان بر امکانات بود، وقتی كارتر و محمد رضا شاه در شب ژانویه، دهم دی ماه سال ۱۳۵۶ ، جامهای شامپاین را به هم زدند و شاه از تبختر گردنش را راست و دماغش را بالا گرفته بود، جیمی کارتر که به همراه ۴۱۰ نفر به ایران آمده بود، در ضیافت شام گفت:
« ایران به خاطر رهبری فوقالعاده شاه در یکی از پرمخاطرهترین نقاط دنیا، به یک جزیره ثبات تبدیل شده. این خیلی مرهون شماست، اعلیحضرت! مرهون رهبری شما و احترام و تحسین و عشقی که مردمتان به حضرتعالی دارند.»
نگاه كارتر به امكانات آمریکا در ایران و شاه بود. امکاناتی که در بعد نظامی متکی به ارتش و سیاست منطقه، ای آمریکا بود. كارتر و شاه آرزواندیش بودند، در برابر آرمان انقلاب که توسط امام رهبری شد، شکست خوردند و جزیره ثبات کارتر، نظام سلطنتی فرو ریخت. آرمانخواهی امام خمینی از همان روزی تبلور یافت که امام گفت: «من سینه برهنهام را برای سرنیزههای شما آماده کردهام.» دیگر روشنتر از این نمیتوان تصویری برای تقابل آرمان و امکانات تبیین کرد، سینه برهنه نماد آرمان است و سرنیزه نشانه امکانات.
دوم: جنگ هشت ساله عراق و ایران، بر بنیاد آرزواندیشی صدام و امکاناتی که فراهم کرده بود، آغاز شد. وقتی در روز دوم حمله عراق به ایران، در کنفرانس مطبوعاتی، خبرنگاری از صدام در باره آینده جنگ پرسید، صدام گفته بود: «جواب شما را هفته آینده در تهران میدهم!» آرزواندیشانی مثل شاپور بختیار و ژنرال غلامعلی اویسی در گمراهی صدام نقش داشتند. برای نخستين و آخرین بار در جنگ عراق عليه ایران هر دو پیمان ناتو و ورشو با تمام توان در خدمت عراق بودند. گمان میکردند، نظام جمهوری اسلامی را سرنگون میکنند. در برابر امکانات آنان، مردم که برای دفاع از شهرهای خود، مانند خرمشهر، حتی کلاشینکف به اندازه کافی نداشتند، شهرهایشان در برابر بمباران سنگین هوایی و موشک باران بیدفاع بود، متکی بر آرمان و ایمان و امید ایستادند. یک ملت به صحنه آمد. صدام حسین و حاملان رنگارنگش در سراب آرزواندیشیشان غرق شدند. آرمان بر آرزو و مشت بر پولاد پیروز شد.
به عبارت دیگر در واقع، آرمان، آفریننده امكانات است! آرمان به سخن و سلوک انسان و یک ملت جهت میدهد. در حالی که آرزو، انسان را سردرگم میکند. میبایست مرز بین آرزو و آرمان را بشناسیم، تا در دام، تسلیم به وضع موجود و حرکت و یا تصميمگیری بر مبنای امكانات صرف نشویم. وقتی پیامبر اسلام دست بر شانه صحابی رازدان، سلمان فارسی نهاد و گفت: «سلمان از مردمی است که اگر دانش در ثريّا باشد، به آن دست مییابند.» این سخن بیان آرمان است و نه آرزو. چنان که فرزندان رشید و دانشمند و آفرینشگر ملت ایران در همین روزها با طراحی موشک هایپر سونیک نشان دادند، که دیگر تصور حمله به ایران هم خیال خام و آرزو اندیشانه است!
درنگ
به یادداشت آتی مراجعه فرمایید 👇
◀️پیمایش انگیزهشناسی بانوان بیحجاب
این پیمایش که اخیراً توسط مرکز مطالعات فرهنگی تیام انجام شده، نشان میدهد روند مکشفهشدن جامعه آماری 992 نفره ایشان در شهر تهران چگونه بوده است:
📌38.9 درصد در قبل از تیر 1401 کشف حجاب کردهاند. در تیر و مرداد 1401 روند، ثابت و ماهیانه 3 درصد است اما آخر شهریور 1401 و غائله موسوم به مهسا(زمان درگذشت 25 شهریورماه) که شروع میشود، نرخ کشف حجاب هم به میزان 0.7 درصد نسبت به دو ماه قبل افزایش نشان میدهد.
⚡️در مهرماه که گرماگرم حادثه است، نرخ کشف حجاب رکورد را جابجا میکند(21 درصد). اما در آبان ابتدا یک نزول 76 درصدی نسبت به مهرماه رخ میدهد ولی در آذر و دیماه قدری روند، افزایشی میگردد(در سه ماه مورد بحثِ بعد از مهرماه نرخها به ترتیب 5.1، 6.4 و 9.4 است) اما از دیماه به بعد دوباره به همان 3 درصد قبل از غائله برمیگردد و درنهایت در اردیبهشت امسال عدد اندک 0.7 درصد را نشان میدهد.
🔰بدینترتیب میتوان نتایج زیر را اخذ نمود:
1️⃣ تکانه اجتماعی غائله، روند کشف حجاب را جهش میدهد. این در زمانهای است که دستگاههای فعال در حوزه حجاب و عفاف به دلیل شرائط محیطی و التهاب آن و یا حتی تردید در اعمال مقررات مربوطه به وضوح پا پس کشیدهاند.
2️⃣این جهش در ماههای بعد دوام نمیآورد و گویی دامنه اجتماعی آن به سرعت کاهش مییابد(از 21 به 5)، چیزی معادل 76 درصد کاهش. بیعملی دستگاههای دخیل در حوزه حجاب و عفاف و فضای ابهامآلود باعث میشود دوباره اهل تردید در کشف حجاب به آهستگی به دامنه 5.1 درصدی آبان پیوسته، عدد را در آذر به 6.4 درصد برسانند، این موضوع در دیماه بدتر شده و دوباره جهشی در حد 9.4 درصد را نشان میدهد.
3️⃣با جمعشدن این پیک دوم در دل اعداد قبلی، عملاً روند نزولی از بهمنماه آغاز میشود، خصوصا اینکه هم غائله جمع شده است هم تا حدی قصه مدارس به کنترل نسبی درآمده است. درباره این روند نزولی و حتی بازگشت به الگوی قبل از غائله میتوان گفت؛
4️⃣حجم همراهان با کشف حجاب به هیچ روی منطبق بر کلیت جامعه ایرانی نیست و میزان نفوذ پدیده کشف حجاب یک روند مشخص را دارد که شرائطی چون غائله مرتبط باعث تشدید آن شد، اما این تشدید به خاطر فقدان بنیاد اجتماعی نمیتوانست هر ماه دامنه سنگینی از یارگیری اجتماعی داشته باشد و به ناچار اثر افزایشی غائله در بهمنماه به طور کلی تخلیه گردید و روند، کاملاً به الگوی قبل از همه این غائلهها بازگشت.
5️⃣ در فروردین و سپس در اردیبهشت 1402 که قدری سخن از اجرای جدیتر مقررات و کنترل اجتماعی با ابزارهای نوین و حتی لایحه قانونی به میان آمده است و تا حدی انعکاسها در جامعه جدی میشود ابتدا از دامنه کشف حجابها حتی از نرخ ثابت 3 درصد قبل از غائله کاسته میشود و در اردیبهشت که این انعکاسها جدیتر میشود، گویی بانوان مستعد کشف حجاب این انعکاس را جدی گرفته و دامنه کشف حجاب از 2.8 به یکباره تا 0.7 درصد کاسته میشود.
⚠️نکته بسیار مهم که از تحلیل این روند به دست میآید آن است که حیرت دستگاههای میانی و گاه بالادستی در حاکمیت در فقدان سیاست منسجم و اعلامشده در حوزه حجاب و عفاف یکی از عوامل اصلی شکلگیری نرخهای بالای کشف حجاب نسبت به روند معمول آن بوده است. عدد دیماه 1401 و مقایسهاش با آذر و آبان که هنوز متأثر از شرائط غائله هستیم، شاهدی جدی بر این امر است. درنقطه مقابل حس اجتماعی مبنی بر اینکه حاکمیت در اعمال سیاستهای کنترلی جدی است هم مدخلیتی اساسی دارد؛ این امر با روندهای ابتدای سال 1402 قابل اذعان است. بدینترتیب ما با اهل تردیدی مواجه هستیم که اگر حس کنند هیچگونه کنترل اجتماعی وجود ندارد به راحتی خود را وارد این جرگه میسازند و البته این اهل تردید هم با وضعیت کلی جامعه ایرانی منطبق نیست و حداکثر درصد اندکی از این جامعه است.
پرسش اصلی این است که آیا باز میخواهیم به بهانه کار فرهنگی-که سخنی درخور و شایسته است- ابزارهای جدی هدایت اجتماعی همانند قانون و الزامات قانونی را وانهیم؟
@abbas_heidaripour
💡"چرا جامعه ایرانی با مداخله فرهنگی حاکمیت هم افزایی می کند؟"
🖋مهدی افراز
🔸خشکاندن جوشش های محلی، جشن های خُرد و ضیافت های خودجوش در قبال برپایی مهمانی متمرکز، خیابانی و کیلومتری غدیر، یکی از ایرادات ناصحانه ای بود که سال گذشته در نشست ها و جلسات ارزیابی مهمانی ده کیلومتری غدیر بارها از سوی ناقدین مورد طرح قرار می گرفت و این رویداد را از حیث ماهوی منافی رویکردهای مردمی و فولکلور انقلاب در ساحت فرهنگی قلمداد می نمود.
🔹این نقد با پیش فرضهای نظری پیرامون نسبت دولت – ملت یا نسبت بخش عمومی - بخش دولتی منطقی و معقول به نظر می رسد، در واقع در شرایطی که حاکمیت با اتکا به منابع رسانه ای و هژمونیک خود در صدد خلق یک رویداد متمرکز برمی آید طبیعی است که جریان های توده ای خود را به حاشیه کشانده و ارضای تمنیات خود را در این وادی به ابزارهای رسمی واگذار می نمایند. اما رخدادهای روزهای گذشته حاکی از واکنش بسیار متفاوت جامعه ایران در مشارکت برای بزرگداشت واقعه غدیر بود.
🔸 تقریبا عمده مشاهدات و گزارشات از سراسر کشور حاکی از ضریب یافتن موضوع بزرگداشت عید غدیر در مناسبات ایرانیان شده است. مواجهه حاکمیت با این موضوع در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" به صورت معناداری زمینه را برای فعال سازی استعدادهای فرهنگی ایرانی فراهم آورد. فارغ از مشارکت یدی و مالی ده ها هزار نفر در محدوده ده کیلومتری، بسیاری از روستاها، محلات، کوچه پس کوچه ها، دکان ها، بازارها، خانه ها و محافل خُرد بستری برای ابراز ارادت و عشق متمایز به ساحت امیرالمومنین شده بود. و بدین ترتیب برخلاف انتظار جامعه شناختی، واکنش انسان ایرانی به مداخله حاکمیت انفعالی و عقب نشینانه نبوده و با پیشروی او هم به میدان داری خود ضریب داده است و مناسبات خود با این سیاست را در قالبی هم افزا صورت بندی کرده است.
🔹با این فرض رواست که خود را در مقام پاسخ به این پرسش انتقادی قرار دهیم که؛ اسباب و زمینه های این عکس العمل نامتعارف چه می تواند باشد؟ به طور کلی سابقه اجتماعی ما حکایتگر گرامیداشت غیرعمومی، نحیف و طبقه ای در ازای عید ولایت بود و از ابتدای انقلاب و حتی پیش از آن، با آن که مسأله غدیر به لحاظ اعتقادی، کلامی و ایدئولوژیک جایگاه ویژه و هویت بخشی در اذهان ایرانیان داشته اما هیچگاه در زمره یک جشن ملی ظهور نیافته و در واقع فاصله روشنی میان فرهنگ ذهنی و فرهنگ عینی ایرانیان در ازای این سوژه برقرار بوده است. لذا تنها نیروی اجتماعی که توانایی ایجاد چنین تحولی را داشته؛ تغییر سیاست حاکمیت در تعامل با این پدیده بوده است.
▫️کارایی این سیاست از سه منظر قابل فهم است؛
🔸منظر اول: ما در حال زیست در یک جامعه رسانه ای هستیم، در این جامعه موضوعی که واجد هویت رسانه ای نباشد قابلیت ورود به خیال اجتماعی را نخواهد داشت. این خصیصه دلالتی به برساختی شدن واقعیت ندارد بلکه نحوه تعاملات ذهنی و وجودی انسان در این جامعه به نحوی است که حضور رسانه ای را بخشی از ماهیت یک پدیده جمعی – اجتماعی می داند و در این شرایط اگر یک سوژه فاقد وجود رسانه ای باشد فاقد وجود اجتماعی خواهد بود. پرداختن به تعظیم غدیر در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" زمینه ای فراهم آورد تا بشدت رسانه پذیر شود و از این رهگذر مراوده ایرانیان با این مقوله را به کلی متفاوت نماید. با این فرض اگر حاکمیت به جای این سیاست، امکانات خود را مصروف حمایت از خرده فعالیت های محلی و لوکال می نمود این سوژه هیچگاه واجد چنین هویت رسانه ای نمی شد و در ساحت رفتاری ایرانیان منشأ دگرگونی نمی گردید.
🔹 منظر دوم: این سیاست مبتنی بر استانداردهای ملی بوده است. اگر یک موضوع بخواهد در قامت یک سوژه به شادی ملی، ترس ملی، اندوه ملی یا عزت ملی مبدل شود می باید خود را در چارچوب های ملی بازتولید نماید. کلان شهر، پایتخت، میلیونی و خیابان از نمودهای ویژه امر ملی است و بعید است که یک معنا توانائی این را داشته باشد که خود را در هیئتی کوتاه یا کوچکتراز این به حد ملی برساند.
🔸منظر سوم: حاکمیت دینی در انظار عمومی ایرانیان همان نهاد اجتماعی دین است که موفق به کسب قدرت سیاسی شده و در جایگاه حکمرانی قرار گرفته لذا تعیین مناسبات جامعه با مقولات دینی و مذهبی شدیداً به سبک تعامل حاکمیت با این موضوعات وابسته است. در واقع سبک مواجهه ملت ایران با جمهوری اسلامی خارج از نسبت دولت – ملت مدرن است. جامعه ایران دینداری خود را منطبق بر تقریر حاکمیت قرار داده و با لحاظ این خصیصه طبیعی است که شدت یافتن التفات نظام حکمرانی به یک معنا یا واقعه ی دینی موجبات تشدید توجهات عمومی به آن موضوع را به همراه خواهد داشت و طبیعتاً این ملازمه در امور غیرمذهبی، غیر معنوی و غیر دینی جاری نخواهد بود.
#جشن_غدیر
#مهمانی_ده_کیلومتری
#ایران_آینده🔽🔽
https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
🔶🔷🔶شرح یک عکس در دو حدیث
✅اول
حضرت علی ع :
رسول خدا(ص) بر منبر خود به من فرمود: «خدای عزوجل #دوستی_مسکینان و #مستضعفان در زمین را به تو بخشیده است؛ پس آنان را بهعنوان برادر گزیدهای، و آنان تو را بهعنوان یک پیشوا برگزیدهاند. پس خوشا به حال کسی که تو را داشته باشد و دربارة تو سخن راست گوید؛ و وای بر آن کس که تو را دشمن دارد و بر تو دروغ بندد.»
منبع
✅دوم
پیامبر اکرم ص:
«ای علی ....تو #ضعیفان را بهعنوان پیرو گزیده ای، و آنان تو را بهعنوان امام گزیدهاند. برادران تو هر انسان گرسنه و پاکیزه و کوشایی است که در جهت تو دوست میدارد، و در جهت تو دشمن میدارد، در چشم خلق کوچک مینماید و پایگاهی بزرگ در پیشگاه خدا دارد.»
منبع
🔶پابرهنگان؛ پنجره ای رو به اسلامِ مستضعفان
@paberahnegan
🔰گزارش تصویری | اختتامیه چهاردهمین جشنواره فارابی
▫️آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره بینالمللی فارابی با حضور دکتر محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، محمدعلی زلفیگل، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و جمعی از پژوهشگران و محققان عرصه علوم انسانی و اسلامی صبح امروز دوشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۲ در مرکز همایشهای صدا و سیما برگزار شد.
▫️در اختتامیه این جشنواره بینالمللی که با هدف شناسایی و معرفی استعدادهای برتر در حوزه علوم انسانی و اسلامی، معرفی و ارائه آثار و نظریههای برتر، روشها و طرحهای جدید در حوزه علوم انسانی و اسلامی در میان اندیشمندان ایرانی و غیر ایرانی برگزار شد، حضرت آیتالله استاد سید یدالله یزدانپناه به عنوان شخصیت پیشتاز علوم انسانی و اسلامی معرفی شدند.
#استاد_یزدان_پناه
#جشنواره_فارابی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
درباره این تبلیغ مطالب آتی را ملاحظه بفرمایید👇
https://eitaa.com/abbas_heidaripour/119
@abbas_heidaripour
کالا برای انسان یا انسان، مسیطر کالا
1️⃣ از 3️⃣👇
در گذشته تاریخی در محلهای عرضه کالا(بازار سنتی)، فروشندگان به اتکای صدای خویش، محاسن کالا و قیمت خوب متاعشان را به رخ عابران میکشیدند تا ایشان را به خرید دعوت کنند. و شاید گاه از چهرههای سرشناسی چون اشراف و شاهزادگان برای اثبات خواستنیبودن کالایشان استفاده میکردند؛ اما فرصتها و دایره مخاطبان محدود بود و درعمل باز به پیامهای شفاهی و سینه به سینه درباره تبلیغ کالا اکتفا میشد.
اما در دوران جدید و البته آهستهآهسته هم سایر ابعاد توانایی انسان اعم از توانش در حرکات نمایشی، قوت شعرگویی و ترانهسرایی، و.... از یکسو، و از سوی دیگر آوردن اینها به فضای رسانهای نوین، بُعدی منتشر و عمومی به تبلیغ بخشیده است؛ بُعدی چنان برجسته که اگر تا پیش از این تبلیغ ذیل بازار بود اکنون تبلیغ خود به یک ضلع بازار بدل شده است.
تبلیغ در دنیای جدید در خدمت چرخۀ تصاعدی تولید-مصرف قرار گرفته است و با هدف قرار دادن ذهن و ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه مردم و افزایش تقاضا، این چرخه را تغذیه میکند. دمیدن در تنوعطلبی، بازاری متکثر از انواع کالاها خلق کرده است که گاه آدمی را در میانه این بازار مکاره حیران میسازد. اما حد یقف این نیست؛
📌خود پدیده تبلیغ به یک کالا تبدیل شده و با بازار مخصوص خویش در حال مشترییابی است. این بار اما مشتریان و مصرفکنندگان، صاحبان کالا و سرمایه هستند نه مردم عادی. سرمایه این بازار هم خلاقیت است؛ خلاقیتی که به پای تنوعطلبی صاحبان سرمایه ریخته میشود تا ایشان انواع جدیدی از کالای تبلیغ را بپذیرند و بازار و سبکی بیسابقه برای بازار تبلیغ فراهم آید.
بازار آزاد و دنیای لیبرال طبعاً در بهرهگیری از این عنصر خلاقیت هیچ حدومرزی برای خود نمیشناسد و هیچ مرز اخلاقی اعم از اخلاق الهی یا انسانی را هم مفروض نمیگیرد. این امر در وضع پستمدرن که خود را مشغول شالودهشکنی و بنیانافکنی میبیند بهشدت تشدید میشود. در این سوی اما در جهان غیرغربی که تحت تأثیر عالم مدرن و پست مدرن غرب قرار گرفته،
همچنان هنجارها و نظامهای نگرشی غیرغربی فعالاند و خلاقیتِ بیمهابا و افسارگسیخته را پیش از تولد، خود هنرمند تبلیغگر افسار میزند. البته در جایی که سرسپردگی و تسلیم به غرب جدی گرفته شود این مهار برداشته میشود ولی با اندک تعلقی به عالم خود و جهان معنایی شرق، خواسته و ناخواسته طراح و گرافیست و فیلمساز، عرصه تبلیغ و خلاقیت خود را سمتوسویی بومیتر و هنجارپذیرتر میدهد بلکه حتی سعی میکند تبلیغش در اختیار واگویه و برجستهسازی و فراخوان نظام معنایی و هویت جامعه و سنت خودش باشد؛ حتی اگر مشغول تبلیغ یک کالای مدرن است!
📍تاریخ تبلیغ(به مفهوم نوین) در ایران معاصر از قبل از انقلاب تا پس از انقلاب و در دههها و برهههای مختلفش درسهای فراوانی به ما خواهد آموخت گرچه هنوز ما این تاریخ را جزو تاریخ نمیدانیم یا لااقل شایسته نشستن بر کرسی تعلیمش نمیدانیم!
این تاریخ به ما خواهد گفت در چه مقاطعی و متناسب با وضع عمومی جامعه ایرانی، تبلیغ نوین اتصالی وثیق با فرهنگ خودی داشته و در چه مقاطعی اصلاً پدیدهای به نام فرهنگ خودی را فراموش کرده است. حتی پیشرانان این دو وضعیت هم قابل گزارش و البته درسآموزیاند.
⚠️ گاه دیدن یک صحنه و حتی یک نمونه از تبلیغات جدید بازار، یادآور یک ساختارشکنی نوین و البته بهشکلی ضدفرهنگ است؛ حضور معماگونه مردانی در متروی تهران که روی سرشان گویی رنگی سفید ریخته شده و بعد بازنمایی ایشان در فضای رسانهای و ادامه تعلیق و بعد گرهگشایی از تعلیق در قالب نشاندادن ایشان به عنوان جزیی از یک تبلیغ «خمیردندان»، نمونهای از استخدام عنصر خلاقیت در مسیری ضدفرهنگی است.
❓این حادثۀ بهظاهر جزیی را که در بادی امر چیزی جز یک تبلیغ نیست، چرا باید تحلیل کرد و چرا باید آن را جدی گرفت؟
1️⃣ ما گاه آنچنان در قبال تحولات برآمده از عالم مدرن و انواع لوازم آن در جامعه ایران سهلگیر هستیم که متوجه دلالتهای خواستهوناخواسته فرهنگی نمیشویم.
2️⃣ ارزشگذاری فرهنگی یک کار متداول در هر جامعه است؛ ارزشگذاری فرهنگی باید همانند خود پدیده فرهنگ که زنده و پویا و دائماً نوشونده است، حالتی ایستا به خود نگیرد. ما دائماً نیازمند ارزشگذاری فرهنگی هستیم وگرنه چون سربازی بیسپر در میدان استحاله فرهنگ قرار خواهیم گرفت؛ خواه فرهنگمان شرقی باشد یا غربی.
3️⃣ صرفنظر از ضرورت جدیگرفتن حوادث برآمده از عالم مدرن و صرفنظر از ضرورت ارزشگذاری فرهنگی، برخی امور و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی، آغاز مسیرهای نوین هستند و باید جدیتر مورد واکاوی قرار بگیرند. حادثۀ بهظاهر جزیی فوق حادثهای در این سطح است. اما چرا؟
ادامه در بعدی....👇
@abbas_heidaripour
کالا برای انسان یا انسان، مسیطر کالا
2️⃣ از 3️⃣
اجازه بفرمایید ابتدا وجوه تبلیغی این کار را در حد بضاعت مورد اشاره قرار دهیم؛ در تبلیغات مورد اشاره، بیرونزدگی خود تبلیغات از فرم معهود برجسته است؛ ما دیربازی است که تابلوهایی تبلیغاتی میبینیم که مثلا سر یک شامپو یا تصویر دست فردی که آچاری را گرفته از قاب تابلو تبلیغاتی بیرون زده است. یا گاه میبینیم خود افراد به صورت زنده(نه با یک تصویر و عکس صرف) یک کالا را در یک تیزر تبلیغاتی تبلیغ میکنند و گاه البته ایشان از میان سلبریتیها انتخاب میشوند. ترکیب این دو با یک وجه سوم یعنی آمدن جزیی از تبلیغ به میانه مردم و مخاطبان چیزی است که به لحاظ شکل تبلیغاتی باعث خلاقیت این تبلیغ شده است.
🔹به عبارتی نوعی بیرونزدگی ترکیبی بهصورت زنده و فعال، و نه محدود در چارچوب خاص رخ داده است. تا اینجای کار ظاهراً مشکلی نیست. اما در تبلیغات پیشین که حتی با بازیگران، تبلیغاتی به صورت زنده ولو در قالب هنرهایی نمایشی عرضه میشد، نوعی تمایز و فاصلهگذاری بین مقام تبلیغ و مقام زندگی عادی وجود داشت؛ یعنی اگر به صورت تئاتر زنده هم تبلیغ انجام میگرفت، محیط و میدانی فرضی برای بازی تئاتر لحاظ میشد اما در تبلیغ مورد بحث این میدان فرضی هم برداشته شده است؛ بازیگر تبلیغ این بار در میانه ما حاضر میشود و این حضورش را در شکلی از زندگی عادی، پیوسته به ما و حتی سفر مشترک با ما در مترو رقم میزند، طراحی این تبلیغات بهگونهای است که گویی میخواهد القاء کند او در حال زیست عادی خویش است و حال آنکه رنگ سفید ریختهشده بر سرش بهوضوح به وجه تبلیغاتی این حضور در میان مردم اشاره دارد.
🔸او این بار بخشی از زندگی یا دقایقی از حیاتش را در اختیار تبلیغ قرار نداده است بلکه زندگیش را به این تبلیغ فروخته است. اگر او آن خمیردندان را در دست میگرفت و با کارهایی ولو در محیط عمومی در دقایق و ساعتی ولو پیوسته و مکرر به تبلیغ میپرداخت بازهم این تفکیک میان زندگی و کار تبلیغی خود را نشان میداد اما این بار به نحوی اعجابآور با برداشتن این مرز و همزمان با ارجاع عجیبی که از طریق گریم و رنگ سفید روی سرش رخ داده، او وارد فضایی دیگر شده است؛ او میخواهد بگوید در حال زندگی عادی است و حال آنکه بهوضوح و با تأکیدی اغراقآمیز در حال تبلیغ است. این جمعشدن دو وجه، وجه تمایز این تبلیغ از تبلیغات معهود پیشین است که ولو با عنصر انسانی بهصورت زنده صورت میگرفت.
❓اما مسئله مهم این است که دلالت معنایی این تبلیغ از حیث رعایت شأن انسانی چگونه است؟ در اینجا مسئله این نیست که او بازیگر تبلیغ شده است و حتی مسئله این نیست که در ازای کاری که میکند پول دریافت میکند. همه اینها در گونههای تبلیغاتی پیشین وجود داشت،
⚡️اما در تبلیغات جدید او خود به عنصری از تبلیغ و جزیی از یک کالای تبلیغی بدل شده است و در این تبدیل حالتی کاملاً متأثر و منفعل دارد؛ خمیردندانی که خود موضوع این تبلیغات است روی سر این انسان ریخته شده است و او هیچ واکنشی ندارد!😔 در این تبلیغات این انسان نیست که از این کالا استفاده میکند- امری که نسبت واقعی یک انسان و یک کالای مورد تبلیغ است- بلکه انسان، کاملاً مندک در تبلیغ و حتی متأثر منفعل بیربط از کالای مورد تبلیغ است. فرض کنید این انسان لباس یک خمیردندان میپوشید، باز هم برخی از این سخنان صادق بود ولی یک تفاوت جدی در میان است؛ اینکه یک انسان در نقش یک خمیردندان نقشی فعال داشته باشد تا دیگران به خریدش ترغیب شوند تا اینکه در تبلیغ مورد بحث، نه تنها این انسان نیست که نقش فعالی دارد بلکه این کالاست که انسان را متأثر کرده است و مهمتر اینکه تأثر به سرحد انفعال تام رسیده است، فرق این دو را به فاصله زمین تا آسمان رسانده است؛ این انسان با بارشی از خمیردندان بر سرش به خمیردندان مورد تبلیغ ارجاع میدهد و جالب اینکه هیچ کنشی نسبت به این بارش هم ندارد! یعنی اگر چیزی بر سر انسان بریزد بهطور معمول آن را پاک میکند ولی در ذات این تبلیغ، برای اینکه این تبلیغ همین تبلیغ باقی بماند، تبلیغکننده نباید این مواد را پاک کند بلکه باید به گونهای در میان مردم حاضر شود که گویی اصلاً چیزی روی سرش ریخته نشده است! نکته مهم دیگر این است که این بارش میتوانست روی لباس و پیراهن این تبلیغگر بریزد، ولی طراح، خمیردندان را روی سر این افراد خالی کرده است!
❓پرسش اصلی این است؛ این تبلیغ چه نسبتی با شأن انسان دارد؟ و آیا فروکاهشی بیش از آنچه که در فرایند تبلیغات معمول وجود دارد روی داده است یا خیر؟
.....ادامه در بعدی👇
@abbas_heidaripour
کالا برای انسان یا انسان، مسیطر کالا
3️⃣ از 3️⃣
⚡️براساس توضیحات پیشین، دستکم این میزان فراروی که به سرحد شالودهشکنی رسیده در تبلیغات معهود کالاها دیده نشده است یا دستکم به خاطر فقدان فضای رسانهای نوین در شبکههای اجتماعی و مانند آن، این همه دیده نشده است و لذا متضمن خلق معانی جدید است. این معنای جدید ترکیبی از قاهریت محض کالا نسبت به انسان، مطاوعه تام انسان نسبت به کالا درعین عدم وجود هرگونه واکنش نسبت بدان، با تسلیم زندگی و سَر خویش به تبلیغات است.
🤔اگر امروز "نگران" غلبه هوش مصنوعی بر زندگی خود و حیث انسانی خویش هستیم، همین نگرانی وجه انسانی ما را حفظ میکند اما بیخیالی محضی 😶 که در این تبلیغات نسبت به تأثر محض از یک کالای تبلیغی - آن هم کالایی چنان عادی- به نمایش گذارده شده است، مسئله را حتی میتواند در این وجه خطرناکتر از قصه هوش مصنوعی نمایان سازد.
🌿در فرهنگ شرقی، سر و شأن انسان مهم است آنچنان که برای سجده و سر فرود آوردن بر غیرحق در نگاه اسلامی نهی جدی وجود دارد؛ به عبارتی اگر بخواهیم با ادبیات دینی و البته تأویلی و نه ضرورتاً فقهی ظاهرگرا این پدیده را بررسی کنیم، چه چیزی جز سجده بر کالا باید بر آن اطلاق کنیم؟!
🌿هیچگاه نباید کالا بر انسان فائق شود ولی این تبلیغات نه فقط انسان بلکه سر انسان را تسلیم کالا کرده است؛ سرسپردگی محض تا حد بیخیالی که لازمه این طراحی به اصطلاح خلاق است، معنای واضح این تبلیغ است.
❓📌آیا صنعت طراحی تبلیغاتی مجاز به این همه ساختارشکنی است؟!
@abbas_heidaripour
📝 گزارش یک عزاداری تعاملی
1️⃣ از 2️⃣👇
🌿شب ۲۷ ذی الحجه و چند روز مانده به آغاز محرم در شهر اهر استان آذربایجان شرقی شاهد مراسم طشتگذاری در مسجد شکلّلو(مسجد رسول الله ص که گویا به خاطر واقع شدن در محلی با این اسم قدیمی به همین نام متداول بود) و هیئت اصغریه این شهر بودم.
🟢در محیط و روی دیوار سمت راست منبر و جایگاه، تابلوی پرچم اهدایی آستان قدس رضوی به سال ۱۳۵۲ به هیئت این مسجد بهمثابه بخشی از پیشینه مذهبی به همراه آرم قدیمی آستان قدس خودنمایی میکرد. شاید نگاه و تحلیل مطلق و بدون رعایت احوال دیگر مراسم میتوانست خالق این برداشت غلط باشد که این هیئت میخواهد سویهای غیرحاکمیتی و سیاسی به خود بگیرد اما نه سخنرانی و نه مداحی و نه حضور مسؤلان به هیچ وجه با این احتمال همراهی نمیکرد.(متأسفانه در فضای کشور بسیاری از این احتمالات استعجالی بهعنوان تحلیل متقن، مطرح و بارها تکرار میشود!). البته نمادهای خاص این مسجد و هیئتش همین نبود؛ در سمت راست من و درواقع سمت چپ، جایگاه عَلَم قدیمی هیئت قرار داشت که روسرویهایی به نیت نذر و درخواست شفا به آن گره زده شده بود.
🔙قدمت مراسم طشتگذاری به زمان صفویه باز میگردد و در سالهایی تا حدی مهجور میگردد اما گویا بعد از انقلاب اسلامی در مناطق آذریزبان و استانهای مرتبط از نو شایع شده است.
این مراسم که وجهی نمادین شاید برای یادآوری کَرَم و سخای اهل بیت ع در آبدادن به دشمنان و حتی اسبهای ایشان دارد-به همین خاطر از طشت بهره میبرند زیرا معتقدند در روز مواجهه حضرت ابیعبدالله ع و یارانشان با سپاهیان تشنه حر، حضرت برای اینکه اسبان سپاه حرّ هم سیراب شوند، دستور داده است که آب مشکها در طشتهایی ریخته شود- بیش از اینکه بر این وجه صرفاً نمادین تکیه کند، به این بهانه دو کار انجام میدهد: از یکسو شور و اشتیاق مردم را برای ورود به محرم برمیانگیزد و از سوی دیگر مروری بر بخشی از مصائب کربلا دارد. درمجموع این مراسم اعلان رسمی ورود به ماه محرم بود. درواقع تسمیه این مراسم به طشتگذاری -آنطور که ما دیدیم- تسمیه کل به نام جزء نمادین و پایانیاش بود.
🏴در جزء پایانی، طشتی سرپوشیده با پارچه سیاه به علاوه کوزهها و مشکهایی پرآب در میان جمعیت دایرهوار پشت سر پرچم هیئت -که حاضران به آن پرچم تبرک میجستند- دور میزدند و هماهنگ با مداح اشعار و دمها را با صدای بلند واگویه میکردند. آن طور که گفته شد در پایان هم از این آب به عنوان تبرک مینوشند.
🔲 اما جزء اعظم جلسه که درواقع یک جلسه عزاداری استاندارد و البته پرشور بود، نکات بسیار جالبی در خود داشت.
اینکه با کلمه استاندارد توصیف کردم به خاطر این بود که مراسم با قرائت قرآن آغاز شد و با سخنرانی پرشور وارد متن اصلی شد و بعد با یک مداحی و روضهخوانی مفصل به مراسم پایانی طشتگذاری رسید.
🔃در ابتدای مراسم شور و حال حضار و انتظار ایشان بسیار نمایان بود. نوعی اشتیاق که به خاطر حضور سخنران و مداح پرتوان که از محبوبیت بالایی برخوردار بودند، افزونی ویژهای یافته بود. برادر عزیز آذریزبان کناری من، البته با افتخاری آشکارT برایم از سابقه چندین و چند ساله سخنران و مداح و سطح بالای ایشان میگفت که هرساله از مرکز برای برپایی این مراسم در اهر حاضر میشوند. هم سخنران و هم مداح اهل اهر بودند ولی استمرار معنادار حضورشان و اقبال مردم بدیشان دیدنی بود.
🎙سخنران پیش از آغاز رسمی مراسم در میانه جمعیت میگشت و با پیرغلامان و سرشناسان و مسؤلان شهری و سایر روحانیون، دیدهبوسی و احوالپرسی مینمود. شاید همین کار را مداح محترم نیز انجام داده باشد اما من چون پیش از این چهره مداح را تا پیش از حضور در جایگاه ندیده بودم، متوجه این امر نشدم.
مجری مراسم که خود یک پیرغلام هیئتی بود با صدای گرمش و بهشکل ایستاده پشت میکروفنهای بدون جایگاه بخشهای نخست مراسم و نیز ورود به مراسم را به خوبی هدایت نمود؛ چنانکه بیان و اشعار او نیز در میان جمعیت شورانگیز بود.
🕋 قاری جوان قرآن علاوه بر مزیت حنجره آذریاش به واسطه فهم خوب، آیاتی ویژه انتخاب کرده بود:
شنیدن آیه ۳۷ ابراهیم(رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيتِكَ ٱلمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجعَلۡ أَفئـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهوِيٓ إِلَيهِمۡ وَٱرۡزُقهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشكُرُونَ) و متعاقب آن آیه ۳۸(رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعلَمُ مَا نُخفِي وَمَا نُعلِنُۗ وَمَا يَخفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ) باعث شد، مطمئن شوم، قاری این آیات را به خاطر تناسبشان با حال حضرت سیدالشهداء(ع) و واقعه کربلا انتخاب کرده است. چندین بار به این هوشمندی قاری در دلم آفرین گفتم.
ادامه ⏬
@abbas_heidaripour
ادامه گزارش از یک عزاداری تعاملی
2️⃣ از 2️⃣
🎙سخنران که بر منبر قرار گرفت، همان روند احوالپرسی و تعامل با حضار و ادای تسلیت به درگذشتگان از بزرگان حضار که خود از پیرغلامان بودند را ادامه داد؛ البته همه این تعاملات را به سمت خدمت در دستگاه سیدالشهداء و یادآوری اینکه چگونه افراد در میان ما در خدمت این مجالس و هیئآت بودهاند، سوق داد. پس از اعتذارها و تسلیتها، سخنرانی را رسماً با ایراد خطبه عربی آغاز کرد و همه سخنرانی را جز در بخشهای عربی به زبان آذری ایراد نمود.
📌✅ حضار که حالا من متوجه میشدم بخشی از ایشان از خادمان و مداحان هیئتهای دیگر بودند تعاملی فعال با سخنران و مداح داشتند. اشعار حماسی که در وصف اهل بیت ع چه توسط سخنران و چه مداح خوانده میشد پاسخی متناسب دریافت میکرد بلکه این پاسخ ایشان بود که پلهبهپله فضا را برای ابیات و فرازهای بعدی آماده میساخت. این پاسخها فقط در کلام نبود بلکه حرکات بلندکردن دست، نیمخیز شدن و حتی ایستادن تمامقد رخ میداد. البته خود کلام ایشان هم کم از این حرکات فیزیکی نداشت و به قدر کفایت جو را گرم و سویهدار میساخت. سویه دیگر تعامل فعال این بود که تخاطب سخنران و مداح نسبت به افرادی از حضار همراه با رو کردن به ایشان انجام میشد؛ درمجموع کلیدواژهای که با آن میتوان تا حدی شکل و شمایل این مراسم را توصیف کرد به نظرم "عزاداری تعاملی" است؛ اینکه سخنران و مداح در فضای گرم و پرشور خلقشده توسط حضار با همراهی یکدیگر نقاط عطف را مکرر در مکرر پیش میبرند. شاید عناصر دیگری هم در خلق این فضا کمک کرده باشد که نیازمند دقت نظر است ازجمله به نظرم موقعیت خاص میکروفن مداح بدون هرگونه تریبون و جلوی منبر است.
😭در میانه مراسم، شالهای عزا-البته به تعداد معدود- توسط برخی حضار در اختیار مداح قرار میگرفت و او وقتی عرق یا اشک خود را با آنها پاک میکرد، به صاحبانشان بازمیگرداند. در این اثناء لباس یک کودک بیمار که در اختیار مداح قرار گرفت، بهانهای شد برای روضه حضرت رقیه سلام الله علیها. فهم جمعیت حاضر از اینکه آنچه در این میانه متبرک میشود بهواسطه انتساب به اهل بیت ع و گریه برای ایشان است نه اینکه خود مداح را مقدس بدانند، بسیار واضح و آشکار بود؛ امری که در میان بسیاری از تحلیلگران مراسمات مذهبی که سویههای روشنفکری دارند، مفقود است.
↩️🎵برخی از تکرارها و یادآوریها برای حضار هم معنای خاصی داشت؛ تکرار "لبیک حسین لبیک" یا استقبال از شنیدن اذان با صوتی نزدیک به آوای مرحوم مؤذنزاده اردبیلی که حنجره مداح به خوبی از عهده کار برمیآمد، کمککار حالوهوای مراسم بود.
✋پیرغلامانی که از یکسو با دست ارادت بر سینه در تمهید مجلس و هدایت حضار نقش فعالی داشتند و از طرف دیگر در یک فرصت ولو محدود پشت میکروفن نوای عزا و سینهزنی را ساز کردند، جزو زیباییهای این مجلس بودند. آنان نه شأنی برای خود قائل بودند که از انجام عملیات اجرایی ابایی داشته باشند(بلکه با شوق و اهتمام فوقالعاده بدان مشغول بودند) و نه انجام این امور باعث شد که گردانندگان، مقام و احترام ایشان را فراموش کنند و فرصتی برای نوحهسرایی در اختیار ایشان قرار ندهند.
🌾پرشدن مسجد که چندین بار با جابجایی جمعیت به سمت جایگاه سعی شد برای افراد انتهای مجلس جا باز شود با ترکیبی همگون از جوانان و میانسالان و پیرمردان، اقبال عمومی آحاد جامعه را به این مراسم نشان میداد. امری که شاید در شمار قابل توجهی از هیئآت و مراسمات دیده نشود؛ هیئآتی که مختص جوانان یا کنهسالان شدهاند.
🔹🔗🔸 نکته برجسته دیگر ترکیب حماسه و شور با احساسات لطیف و ظریف انسانی بود؛ گاه مجلس چنان شور حماسی به خود میگرفت که گویی با روح عظمت پیوند خورده است و گاه دچار انکسار و تأثر شدید میشد. ترکیب سهل و روان بین این دو بخش را باید جزو برجستگیهای ویژه عزاداری آذریزبانان برشمرد. البته روح حماسه و غیرت تا حدی همچنان چهره غالبتری مینمود. گرچه در بخش حماسی ضرورتاً مضامین اشعار، حماسه نبود بلکه یادآوری مقام عظمت و علو جایگاه اهل بیت ع هم همین کارویژه را داشت.
با اینکه زبانندانی باعث از دست رفتن بخشی از مراسم و مضامین گردید اما حالوهوای گرم و ترکیب اشارات حسی با مضامین در بهرهمندی نسبی مؤثر افتاد؛ امری که در مجموع خاطرهای ماندنی آفرید. والحمدلله علی ما رزقنا.
@abbas_heidaripour
الوداع گفت و رفت و بابا ماند
بین تنها، امام تنها ماند
🍃
سر لیلا هوای مجنون داشت
چشم مجنون به پای لیلا ماند
🍃
موج میخورد بر لب ساحل
موج برگشت و... لیک دریا ماند
🍃
علی اکبر علی و اکبر شد
جملهاش رفت و حرف او جا ماند
🍃
با زره رفت و با عبا بر گشت
ردی از خاک خون به صحرا ماند
🍃
خواهر آمد برادرش را برد
تکههای پیمبر اما ماند
🍃
پیکرش زیر سم مرکب و... سر
روی نیزه برای فردا ماند
🍃
بعد از این داغ در دل گودال
رمقی از حسین آیا ماند؟!
🥀
دل دادهام به نغمهی ادرک اخای تو
با من چه کرد شور برادر بیای تو
🥀
ای مسجد وفا بدنت، روی خاکها
گلدسته است یا که دو تا دستهای تو
🥀
دست تو روی دست من و جبرئیل هم
آورده است بال پریدن برای تو
🥀
با تو چه کرد دیدن قد دوتای من
با من چه کرد دیدن فرق دوتای تو
🥀
هارون من چگونه شکافد در این دیار
دریای غصه های دلم بی عصای تو
🥀
دیگر بس است گفتن روحی لک الفداء
دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو
🥀
در پیش خیمه گفتهام" إرکب بنفسی انت"
یعنی که بیمبالغه جانم فدای تو
🥀
یک چشمه آب اگر که میان خیام بود
صد چشمه خون نبود کنون زیر پای تو
🥀
از خندهها بلند شده هایهای من
از گریهام بلند شده هایهای تو
🥀
🖋شاعر: عطیه سادات حجتی
کوتاه کن کلام ... بماند بقیهاش
مرده است احترام ... بماند بقیهاش
🍂
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام ... بماند بقیهاش
🍂
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگها تمام... بماند بقیهاش
🍂
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینهی امام؟ ... بماند بقیهاش
🍂
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیهاش
🍂
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیهاش
🍂
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام ... بماند بقیهاش
🍂
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علیالدوام ... بماند بقیهاش
🍂
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام بماند بقیهاش
🍂
بر خاک خفتهای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیهاش
🍂
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشت بام ...بماند بقیهاش
🍂
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام ...بماند بقیهاش
🍂
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام ... بماند بقیهاش
🍂
تنها اشارهای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام ... بماند بقیهاش
🍂
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام ... بماند بقیهاش
🍂
🖋شاعر: محمد رسولی
💡لایحه حجاب در پس پرده، از کجا فرمان می گیرد؟
🖊مهدی افراز
🔷 لایحه حجاب امروز با عبور از دهلیز دغدغه مندان، نخبگان و سیاست گذاران و بعد از یک گردش کار چندماهه میان سه قوه و در قالب یک متن ۷۰ ماده ای در آستانه ورود به صحن علنی مجلس است. فارغ از همه ضعف ها و قوت های حقوقی - فرهنگی، ما با یک پرسش روبرو هستیم که این لایحه در واقع بینانه ترین برداشت از کجا آمده و چه اراده ای در پی آن قرار داشته؟ این لایحه در مرکزی ترین هسته خود از کجا فرمان می گیرد و چه دستی در پس پرده به دنبال تصویب آن است؟ برای پاسخ به این پرسش به نظر می رسد در یک رهیافت، می باید مسأله را از منظر واکنش اجتماعی زنان ایران در یک سال اخیر مورد وارسی قرار داد؛
🔶 جامعه زنان ایران یک دهه است آماج بغرنج ترین و بی رحمانه ترین "تروریسم هویتی" قرار گرفته، این "وحشت گرایی فرهنگی" در اثر بکارگیری ابزارهای نوین رسانه ای، طراحی سناریوهای انبوه شناختی و با صرف پرحجم ترین هزینه های دلاری و در قالب تولید سریال های نمایشی، بازار سازی های مد و لباس، بازسازی های اجتماعی چون چهارشنبه های سفید، آزادی های یواشکی و ... بدون وقفه تداوم داشت و در نقطه اوجش در پاییز 1401 در آخرین صورت خود تحت جنبش زن – زندگی – آزادی درآمد و خود را به سویه های عاطفی و احساسی در ابعاد قومیتی تا بین المللی هم گره زد. این تطور عجیب اسبابی را فراهم آورد تا حاکمیت در موقعیتی قرار گیرد که وضیعت اجتماعی را به لحاظ مناسبات پوشش و بنابر مصالحی در وضعیت "رهاشدگی قانونی – قضایی – انتظامی" قرار دهد.
🔷 در این شرایط بی سابقه، بر اساس همه مشاهدات روزمره و میدانی و مطابق با نتایج همه پیمایش های اجتماعی و گزارشات نهادهای رسمی، حدود ۹۰ درصد جامعه زنان ایرانی حتی در کلان شهرها، در مقابل دعوت به برهنگی و کشف حجاب از خود "خویشتن داری اجتماعی" نشان دادند. این "شکیبایی هنجاری" در شرایطی بود که همه زمینه های روانی، عاطفی، غریزی، سیاسی، معیشتی، امنیتی و قضایی یک بستر کاملاً جذاب، فراهم و بی هزینه را پیش پای زن ایرانی قرار داده بود. در این میانه شکوهمندانه ترین و پرمعناترین برش از این خودنگهداری در زنانی جلوه گر شد که به لحاظ سبک زندگی، طبقه اجتماعی و الگوهای پوششی زمینه های مساعدتر و در نتیجه فاصله بسیار ناچیزتری برای کشف حجاب یا شقوق برهنگی داشتند ولی با تحفظاتی حداقلی در برابر این دعوت مقاومت نمودند.
🔶 این خودنگهداری برآمده از یک هویت فرهنگی عریق، قویم و فخیمی است که از قرن ها پیش در عمیق ترین لایه های ساخت هویتی زن ایرانی بوده و تا قرن ها بعد نیز خواهد بود. ما در یک سده گذشته و سال های پیش از انقلاب، همواره با مقاطعی روبرو بوده ایم که این بردباری فرهنگی بروز و ظهور متنوعی داشته و در موقف گوهرشاد به یک استعاره ملّی مبدل شده است، اما واقعیت این است که در یک سال گذشته همه خیابان ها، معابر، پاساژها، سواحل و پارک های ایران به واسطه خویشتن داری ملیون های زن ایرانی به صحن هایی از گوهرشاد تبدیل شده و زن ایرانی این بار در برابر گلوله های نامحسوس و مهلک روانی – رسانه ای از خود مقاومتی حماسی نشان داده و با هر بضاعت و امکانی از هویت خود پاسداری نموده است.
🔷 براین اساس باید دید و باید فهمید و باید گفت که به کار افتادن اراده حاکمیت در مسیر تدوین و تصویب یک لایحه قانونی در اثر فشار اجتماعی ناشی از یک خودنگهداری حداکثری از سوی زنان ایرانی بوده است که در یک شرایط نابرابر و به صورت ناخوادآگاه به همه و از جمله حاکمیت فهماند که می باید در راستای همراهی و حمایت از این هویت مقدس وارد میدان شود و از ابرازهای قانونی خود بهره گیری نمایند. لذا پشتوانه این لایحه و سایر اقدامات که از سوی ارکان مختلف حاکمیتی در حال پیگیری است مستظهر به اراده فرهنگی زنان جامعه ایرانی است.
#ایران_آینده🔽🔽
https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
⬅️⛔️➡️فاصله دو منطق؛ منطق بوقلمون راسل تا منطق دکتر نعمتالله فاضلی
1️⃣ از 2️⃣👇
🦃 برتراند راسل در نفی اتقان استقراء مثال به یک بوقلمون محتاط میزند؛ این بوقلمون در اولین بامداد حضور خود در مرغداری ملاحظه میکند که ساعت ۹ صبح به او غذا میدهند. با این حال چون استقراگرای خوبی است در قضاوت و نتیجهگیری تعجیل نمیکند. روزها و ماهها از پی هم میآیند و در شرائط مختلف آبوهوایی همان روند تکرار میشود و سرانجام احتیاط علمی او رضایت میدهد و نتیجه میگیرد که: «من همیشه در ساعت ۹ صبح تغذیهام را دریافت میکنم»، اما همان شب که شب کریسمس بود، گلویش بریده میشود!
حال به یک داستان واقعی گوش فرادهید؛
👨💻دکتر نعمتالله فاضلی در ۶ مرداد ۱۴۰۲(دو روز بعد از عاشورا) طی یک یادداشت، مشاهدات خود را از مراسم عاشورای هیئت زادگاهش(روستای مصلحآباد فراهان) مینویسد؛ همه سطور این یادداشت میگوید مراسمات عاشورا کماً و کیفاً در این روستا نزولی بوده است. بعد در روز ۹ مرداد و پنج روز بعد از مشاهداتش در روستای زادگاهش، طی یک یادداشت دیگر با خلق یک ادبیات و جعل برخی اصطلاحات هر آنچه را که در روستایش دیده است به سراسر کشور تعمیم میدهد!
⁉️پرسش آن است که در مقام ارزیابی منطق و شکل استدلال و احتیاط علمی، بوقلمون خیالی راسل را باید ستود یا نعمتالله فاضلی را؟ گرچه نتیجهگیری بوقلمون راسل بعد از انبوهی از مشاهدات است ولی باز نتیجه غلط میگیرد، اما اگر بخواهیم با آقای فاضلی همراهی کنیم باید به او تبریک بگوییم که بعد از یک مشاهده آن هم در یک روستا نه تنها توانسته است نتایجش را به کشور تعمیم دهد بلکه برای آن هم ادبیات علمی بیافریند. اما اگر نخواهیم با آقای فاضلی همراهی کنیم باید به ایشان بگوییم که حداقل در این امر تأمل کنند که چرا گاه بعد از دهها مشاهده نمیتوان نتیجه قاطع گرفت ولی ایشان به این راحتی با یک مشاهده، اینچنین قاطعانه از ظهور و بروز گونههای جدید(!) عاشورا سخن میگویند؟
😮با ادای احترام به همه جامعهشناسان و اصحاب دانش که با دغدغه درمان بیماریهای این مرز و بوم در تلاش برای فهم و انذار و بازکردن مسیر هستند اما گاه مشاهده میشود که برخی علیرغم برخورداری از پیشینههای قوی مطالعاتی آنچنان سادهاندیشانه و نابریده و نادوخته درباره وقایع جاری کشورمان قضاوتهای عجیب و غریب عرضه میدارند که از فرط بهت، زبان در کام میماند. این یک بیماری فکری بلکه گرایشی است که دائم در این کشور درد و رنج دیده میشود و همه چیز چنان روایت میشود که گویی این جامعه فردا یا حداکثر پس فردا از لبه پرتگاه سقوط خواهد کرد یا در مرداب نیستی به زیر کشیده خواهد شد!
🤔باید به این مطلب فکر کرد که چطور فکر اشعری در میانه شیعیان درسخوانده در فرنگ نفوذ یافته است که برای غرب و غربیان(یعنی اروپا و امریکا) از باب "هرآنچه آن خسرو کند شیرین بود"، هیچ حسن و قبح ذاتی قائل نیستند بلکه حسن را تماماً تابع فعل و وضع غرب و غربی میدانند و در عوض برای ایران و ایرانیِ خارج از مدار غرب چیزی جز قبح نمیشناسند.
📚نمیدانم در میان انبوه پایاننامههایی که در قفسه دانشگاهها و حوزهها بایگانی میشود میتوان به تحقیقی دست یافت که از ریشههای این فکر اشعری سخن گفته باشد یا نه؛ اما اگر هیچ تحقیق علمی هم در میان نباشد، اصل این سیاهدیدن و سیاهنمودن چیزی نیست که بر کسی مخفی باشد؛ این نه دود تهران که دوده علم غربی است که در مجاری فکری و روحی و انگیزشی ایرانیان پمپاژ میشود.
📌اما سخنی با دکتری که به نام کربلا و شب عاشورا برای سی نفر از تحصیلکردگان و دانشگاهیان همولایتی خویش سخن رانده است و در آن درباره راههای توسعه مصلحآباد مانند برگزاری جشنوارههای محلی و آیینهایی چون جشن تیرگان و برگزاری شب شعر و موسیقی و تبدیل حمام به موزه روستایی سخن به میان آمده است و در آخر نوشته است که شرکتکنندهها دوست داشتند جشنوارههایی با شرکت شعرا و اهالی موسیقی برگزار کنند اما معتقد بودند که حکومت اجازه چنین جشنوارههایی را نمیدهد؛
ادامه در بعدی🔰
⛔️➡️فاصله دو منطق؛ منطق بوقلمون راسل تا منطق دکتر نعمتالله فاضلی
2️⃣ از 2️⃣👇
پرسش این است که تناسب این سخنرانی با حادثه کربلا و شب عاشورا چیست؟ آیا ما حکمت قدمای خویش را هم اجر نمینهیم؟ منطق دینی بهکنار، اما مگر تناسب بین زمان و مکان و موضوع نباید رعایت شود؟
اگر بگویند ما از دین و کربلا و امام حسین ع هیچ نمیدانیم باید پرسید بسیار خوب، پس با چه منطقی از دین حکومتی و غیرحکومتی سخن میگویید و اگر میشناسید چرا همان چیزی را که میشناختید با دیگران به بحث نگذاشتید؟
اما اگر بفرمایند آنچه که از آن سخن گفتهایم با امر دینی مرتبط است باید پرسید اگر کسی قائل به تفکیک امر سیاسی از امر دینی است چرا وقتی نوبت به خود او میرسد حاضر به تفکیک امر توسعه از امر دینی نیست؟
و یک آرزو؛ اینکه ای کاش به مخاطبان خود میگفتید اگر واقعاً فکر میکنند صلاح دین و دنیای مصلحآباد با چیزی است که حکومت مانع آن است، بیایید امشب در شب عاشورا از امام حسین ع بیاموزیم که ما هم میتوانیم در این زمانه امر به معروف و نهی از منکر انجام دهیم؛ اما دریغ که این میزان درسآموزی هم در کار نیست!
@abbas_heidaripour