📝گزارشی از جلسه نقد و بررسی کتاب درآمدی بر فلسفه چگونگی اسلامی؛ تقریری از نظریه فلسفی استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی به قلم حجت الاسلام محمد متقیان
بخش نخست
2️⃣ از 2️⃣
🖋عباس حیدری پور
🔰پیش از اشاره به مهمترین موضع نقد که در جلسه مطرح شد(با اینکه نقدهای مهم دیگری هم وجود داشت که فرصت طرحش پیش نیامد)، چند نکته پراکنده توضیح داده شد:
1️⃣ در بخش مقدمی کتاب در صفحه 19 از دو تعبیر درباره نسبت علوم و دین به مناسبتی جانبی صحبت شده است. در یکجا از تعبیر موافقت تام و تمامِ فقه با گزارههای دینی سخن گفته است و حال آنکه این تعبیر مناسبی نیست، زیرا بین فقه و فقه تفاوت وجود دارد. به علاوه تعبیر به انتساب مستقیم فقه به منابع دینی بهتر و رساتر از این تعبیر است که بالاتر و در همان صفحه به کار رفته است. افزونتر اینکه سعی در استناددهی به دین به معنای بیان درست از دین نیست. ما در این زمانه با نحوی اخباریگری خاص به بهانه«اصالت» مواجهیم که نوعی خشکمغزی و جمود را در فهم دین پدید آورده است. اصالت بهانه خوبی برای دعوت از کسانی است که تعلق جدی به دین دارند اما ضرورتاً داعی اصالت، فهمی اصیل و درست عرضه نمیدارد.
2️⃣ آنچه که در صفحه 20 آمده و تلاش کرده است که بگوید از یک طرف استدلال عقلی و برهان را منحصر در آنچه منطق صوری ذکر میکند نمیداند، و بعد روش عقلی را شامل استدلال و تبیین ذکر کرده است و بعد تبیین را ایضاح مفهومی و بیان لوازم مفهومی تلقی کرده است و گویی میخواهد القاء کند که فلسفه و منطق معهود اسلامی چیزی به نام تبیین را به رسمیت نمیشناسد و در این کتاب بیش از برهان معهود فلسفه و منطق اسلامی، تبیین مورد استفاده بوده است؛ ناتمام است زیرا در فلسفه اسلامی «تبیین» هم شناخته شده است و هم مورد استفاده بوده است و متأخرین هم به خوبی این شیوه را توضیح دادهاند.
3️⃣ این نکتۀ کتاب درباره فلسفه چگونگی فرهنگستان که در دامنه فرهنگ اسلامی متولد شده است، نکته و تفطن درستی است و با استفاده از آن میتوان به صراحت گفت: دارای تأثراتی و الهاماتی جدی از ناحیه فرهنگ معقول و معهود فلسفه اسلامی متعارف ازجمله در شیوه و ظرایف کلام و حتی شیوه القاء استدلال است. ازجمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
أ. تفکیک بین چگونگی خاص و چگونگی عام در کتاب، ملهم از ادبیات فلسفه اسلامی یعنی وجود مقید و وجود از آن جهت که وجود است، بوده است.(ص 24 و ص 25)
ب. انکار مستلزم اثبات است؛ تعبیری است که به کرات در فضای فکری فلسفه معهود اسلامی شناخته شده است. (ص 35).
ت. تعبیر "تیقینیترین تغایری که انسان نمیتواند آن را انکار نماید، تغایر خود با غیرخود است"؛ نیز نوعی تأثر و الهام از فضای معهود فلسفی را نشان میدهد.(ص 43)
ادامه دارد...
abbas_heidaripour
تقریری از ضرورت مطالعه آثار امامین انقلاب.mp3
35.71M
📌تقریری از ضرورت مطالعه آثار رهبران نهضت
🔰از دو منظر:
1️⃣دیالکتیک نظر و عمل با توضیح کارویژه امر نظری و اعتبار آن و نیز نسبت عمل و واقع با امر نظری و رابطه این دو(تا حدی تفصیلی)
2️⃣اهمیت موقعیت در فهم(توضیحات اجمالی و البته متکی بر مثال)
در تخاطب با روحانیون فاضل پیگیر طرح مطالعاتی «از توحید تا تمدن» در حوزههای علمیه برادران
۱۸ آذر ۱۴۰۳ در محل بیت الشهداء
ارائه: عباس حیدری پور
⏹
هدایت شده از طرح از توحید تا تمدن
#اطلاعیه
🔔 ثبتنام طرح مطالعاتی «#ازتوحیدتاتمدن » آغاز شد...
📚 طرح مطالعاتی آشنایی با اندیشه و منظومه فکری رهبر معظم انقلاب
📌 ویژه طلاب
🔅 طرح رسمی معاونت تهذیب و تربیت حوزه های علمیه
🔅 تحت اشراف اساتید برجسته مطالعات اندیشه رهبری و حجت الاسلام والمسلمین استاد محمد عالم زاده نوری
🔰مزایا:
🔻برخورداری از استاد راهبر و حضور در حلقه های مطالعاتی تخصصی
🔻امکان حضور در «دوره تربیت مربی طرح از توحید تا تمدن»
🔻دریافت گواهی رسمی پایان دوره از معاونت تهذیب حوزه های علمیه
🔻برخورداری از امتیازات طرح های مطالعاتی حوزه
#ازتوحیدتاتمدن
#از_توحید_تا_تمدن
✅ برای دریافت اطلاعات بیشتر عضو شوید
🔻🔻🔻
🆔@Tohid_ta_Tamadon
📝گزارش جلسه نقد و بررسی کتاب درآمدی بر فلسفه چگونگی اسلامی؛ تقریری از نظریه فلسفی استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی به قلم حجت الاسلام محمد متقیان
بخش دوم
1️⃣ از 3️⃣
✅در این بخش به تقریر یکی از اشکالات اصلی به فلسفه فرهنگستان میپردازیم که در کتاب مورد بحث هم جلوهگر است.
📍در ابتدای این کتاب میخوانیم که ما میخواهیم از «چگونگی به معنای عام» بحث کنیم. مسئله، وقتی چگونگی و شدن میشود، معنای اولیه و متبادر از چگونگی یعنی تغییر الف به ب. حال یک پرسش مطرح است که به لحاظ عقلی و فلسفی -بهمثابه یک کوشش متعهدانه برای فهم بنیادین جهان- پرسش از چیستی الف مقدم بر پرسش از صیرورت الف نیست؟ بلکه به خاطر همین، آیا نمیتوان گفت این پرسش از خود امر متغیر قبل از بحث از تغییرش اصیلتر از پرسش از تغییر است؟
پاسخی که احتمالاً داده خواهد شد این است که این پرسش را فعلاً معلق کنید و بینالهلالین بگذارید و وقتی بپرسیم چرا؟ خواهند گفت: "با ما همیاری و همدلی کنید" و وقتی اصرار کنیم، خواهند گفت: "اصرار بر این پرسش مسیر را به انحراف خواهد برد". به عبارت سادهتر برای اینکه ما بهعنوان مخاطب بتوانیم با مقرر فلسفۀ چگونگی همراهی کنیم، نویسنده باید به شکل فلسفی به ما توضیح دهد که چرا پرسش از خود پدیده باید مسکوت بماند و به پرسش از تغییر و چگونگی بپردازیم؟
📍نکته این است که اگر به هر دلیل بتوانند مخاطب را راضی کنند که فعلاً ساکت بماند و بعد از توضیح اصول و مبانی و قواعد حاصل، بگویند: "دیدید که بحث از چگونگی توانست بحث از چیستی را توضیح دهد..."، این امکان وجود دارد که گفته شود شما فلسفه خویش را میخواهید از اموری شروع کنید که انکارناپذیر و شامل و مانند آن باشد و اینها را ویژگیهای «معیار صحت» قرار دادهاید حال در حین آغاز گفتگو که دعوت میکنید شنونده ساکت باشد آیا اصل وجود امر بیرونی و محقق و پدیده را انکار میکنید؟ اگر بگویید خیر! میگوییم: "وقتی این نقطه آشکار است، چرا این نقطه را نقطه آغاز نگذاریم؟"
📍بر اساس این عبارت که«هر پژوهشگر فلسفی در تحقیقات فلسفی خود پرسشهایی را پیش میکشد و پاسخهایی را میطلبد»(ص ۲۵) پرسش این است که آیا در تقدیم و تأخیر پرسشها میتوان مناقشه نمود؟ یا اینکه کدام پرسش مدار بحث قرار بگیرد و کدام قرار نگیرد؟ و اگر بله، مناط تقدیم و تأخیر چه خواهد بود؟ آیا این معیار نباید امضای عموم شنوندگان و حاضران صحن فلسفه را به همراه داشته باشد؟
در متن کتاب، شاهد درگذشتن و فرار از پرسش چیستی هستیم. علاوه بر تحلیلهای فوق یک نمونه آشکار پاورقی ص ۲۷ است که نوشته است: «شاید اینگونه پیشنهاد شود که پرسش را به این صورت مطرح کنید: عامل شدن و صیرورت چیست؟ با توجه به اینکه این پرسش مسیر تحقیق فلسفی را از «چگونگی» به «چیستی» منحرف میسازد و ازآنجا که پرسش از«چیستی»ِ اشیاء راهی به درک و دریافت «چگونگیِ شدن» در آنها ندارد، فلذا بر همین پرسش اصرار ورزیده و آن را محور پژوهش فلسفی قرار میدهیم.»؛ در اینجا دو نکته قابل بیان است:
گاه میتوان عامل شدن و صیرورت را مبدأ پرسش قرار داد و گاه خود متغیر را؛ حال چرا نتوان متغیر را مبدأ پرسش قرار داد؟ اگر متغیر را جدی بگیریم، دیگر نمیتوانیم پرسش از چیستی آن را به عقب بیاندازیم یا به راحتی به عقب بیاندازیم.
📍گیریم پرسش از چیستی اشیاء راهی به درک چگونگی اشیاء نداشته باشد، ولی آیا پرسش از چیستی اشیاء یک پرسش مجاز و معقول و مشروع است یا خیر؟ در ص ۲۹ در مقام اینکه چرا از چیستی «شدن» بحث نمیکند(همین پرسش تقدم چیستی بر چگونگی)، آمده است که مکاتب مختلف هریک سخن و مبنایی دارند و اتخاذ هریک ترجیح بلامرجح است و حال آنکه این پاسخ، «مغالطه آشکار» است زیرا میتوان گفت: "شما مجازید با مبنای خود از چیستی شدن بحث کنید و کسی شما را الزام نکرده است که با مبنای دیگری بحث کنید ضمن آنکه تعدد مبانی و فلسفهها دلیلی بر بطلانشان نیست که ما بخواهیم میان باطلها یکی را انتخاب کنیم و این کاری نادرست(به لحاظ عقلی) باشد."
ادامه....⏬
@abbas_heidaripour
📝گزارش جلسه نقد و بررسی کتاب درآمدی بر فلسفه چگونگی اسلامی؛ تقریری از نظریه فلسفی استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی به قلم حجت الاسلام محمد متقیان
بخش دوم
2️⃣ از 3️⃣
آشکار است که آغاز کاوش فلسفی فرهنگستان از پرسش چگونگی در معنای عام آن است. فرهنگستان برای آغاز بحث خویش سعی میکند تلاش فکری و عقلانی را بر پایه برخی اصول غیرقابل انکار(که از نظر ایشان میتواند ویژگیهای دیگری مانند شمولیت، حقیقیبودن و ثبات را هم فراهم کند)، شروع کند؛ چیزی که با عنوان معیار صحت از آن یاد نموده است. با اینکه کاویدن چگونگی در معنای عام در پیشینه تاریخ فلسفه اسلامی ممکن است به چشم بیاید اما فرهنگستان این کاوش را ناکافی میداند و مدعی وجود یک خلأ اصلی در این زمینه است. خلأیی که قدرت تصرف را از فلسفه اسلامی گرفته است و به همین خاطر در صحنه امتداد عینی دچار یک مشکل اساسی است. اما نکته مهم این است که به همین میزان بسنده نمیکند بلکه فرهنگستان مدعی است اساساً مسیر فلسفه اسلامی امکان طرح جدی پرسش از چگونگی و بلکه دقیقتر، پاسخ بدان را مسدود کرده و به انحراف برده است زیرا از نظر ایشان، تمرکز بر مسئله چیستی و هستی و چرایی باعث عدم امکان طرح مسئله چگونگی و پاسخ بدان شده است.
نکته بسیار مهم درک این مسئله است که بر چه مبنایی فرهنگستان اصرار میورزد که طرح مسئله چیستی و هستی و چرایی باعث انسداد مسیر طرح پرسش و پاسخ درباره چگونگی عام میشود؟ به عبارت دیگر از یک منظر بیرونی میتوان گفت که دنیای فلسفه و پرسشهای فلسفی دنیایی وسیع است و نظامات فلسفی مجازند هریک بر پرسش خاصی متمرکز شوند و تمرکز بر یک یا چند پرسش توسط یک نظام فلسفی باعث نمیشود راه بر نظامات دیگر فلسفی بسته شود و آنها نتوانند پرسشهای دیگری را که دیگر نظامات بدان نپرداختهاند، در کانون توجه خود قرار دهند. از این نظر سخن فرهنگستان باید عجیب بنماید که بگوید تمرکز بر پرسش از هستی و چیستی و حتی چرایی، رهزن و مانع پرسش از چگونگی است.
دستکم از منظری میتوان گفت این تهافتی که فرهنگستان میان پیجویی این دو جنس پرسش میبیند، بدواً به اصول انکارناپذیر بازمیگردد.
فرهنگستان سه اصل انکارناپذیر یعنی تغایر فیالجمله، تغییر فیالجمله و هماهنگی فیالجمله را به میان میآورد. اولین اصل فرهنگستان برای آغازیدن تلاش فلسفی متکی بر امری به نام «تغایر فی الجمله» است و مراد از تغایر فی الجمله، تشخیص اجمالی تفاوت میان امور مختلف و متکثری است که در جهان پیرامون ما وجود دارد. حتی این اصل از نظر فرهنگستان به نوعی مقدم بر اصل تحقق و هستی است. به عبارت دیگر از منظر کتاب محل بحث و طبعاً فرهنگستان، مواجهه نخستین و پایهای آدمی با جهانش با درک «تغایر فیالجمله» آغاز میشود؛ ما در دنیایی به دنیا میآییم که سراسر کثرات است و بلکه بالاتر، آغاز هر فهمی متکی بر همین تغایر فی الجمله است زیرا دستکم باید بین مُدرِک و مدُرَک تغایر وجود داشته باشد تا امکان ادراک فراهم شود. از این منظر هیچ چیز پایهایتر از درکی به نام تغایر فیالجمله در جهان انسانی وجود ندارد. حتی بنابر معیاری که فرهنگستان توضیح میدهد انکار معیار صحت به تأیید آن بازخواهد گشت زیرا وقتی میگویی که تغایرفی الجمله یک اصل و معیار صحت نیست، بین دو وضعیت متقابل یعنی اصل و معیار بودن آن و معیار نبودنش ضرورتاً باید تغایری درک شده باشد تا بتوان بعداً حکمی صادر کرد. پس انکار، سر از تأیید این معیار درخواهد آورد.
حال پرسش این است که بهراستی آیا تغایر فیالجمله مقدم بر چیستی و هستی است؟
به نظر میرسد این ادعا را بهراحتی نتوان تأیید کرد؛ همچنانکه قبلاً گفته شد وقتی از تغایر فیالجمله صحبت میکنیم، باید دو چیز را فرض کرده باشیم؛ یعنی نوعی تحقق برای دو طرف لحاظ شده است و چون تغایر میان دستکم دو امر است پس نوعی تحقق آن دو امر مقدم است والا در شرائط فقدان دو امر، باید گفت بین نیستی و نیستی فرقی نیست تا بتوان تغایری دید. واضح است که با این تبیین، اصل تحقق و بودن، مقدم بر اصل تغایر خواهد بود.
ادامه....⏬
@abbas_heidaripour
📝گزارش جلسه نقد و بررسی کتاب درآمدی بر فلسفه چگونگی اسلامی؛ تقریری از نظریه فلسفی استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی به قلم حجت الاسلام محمد متقیان
بخش دوم
3️⃣ از 3️⃣
نکته مهمتر این است وقتی دوستان فرهنگستان میخواهند بنیادیترین تغایر را نشان دهند، تغایر را به نقطه تفاوت بین ادارککننده و ادارکشونده میکشانند، اما باید گفت بازهم پایهای عمیقتر وجود دارد و این تفاوت و تغایر نقطه آغاز و بنیاد نیست.
مسئله اصلی این است که وقتی پای ادارککنندهای در میان نباشد، تفاوت ادارکشدهها نمیتواند معنای محصلی داشته باشد زیرا درک و ادراک مرتبط با ادارککننده است. بله، ادارککننده چیزی را ادارک میکند و همین ادراک را شکل میدهد اما در فقدان انسان و طرف انسانی، دیگر اصلاً ادراکی وجود ندارد(گرچه اشیاء و امور هستند ولی دیگر نام مدرَکات بر آنها نمیتوان گذاشت).
✅در جهان عادی در میان اشیاء بدون حضور انسان امکان ادراک منتفی است؛ دستکم از آنگونه که در آدمی سراغ داریم و او را مُدرِک میدانیم. با این لحاظ، قبل از هر ادارکی خود ادراککننده مقدم است. حال مسئله این خواهد شد که تلقی ادراککننده از خودش بر چه بنیادی استوار است؟ آیا ما در ادراکمان از خویشتن هم متکی بر معیار تغایر هستیم؟ یعنی بگوییم ما از خودمان یک ادراک داریم و آن ادراک از خودمان را فیالجمله متفاوت و مغایر با خودمان مییابیم؟
واضح است که این تقریر، یک تقریر نارساست زیرا فراموش کرده است که لازمه تأیید نوعی تغایر بین ما و تصوریمان از خودمان، پذیرش درکی دیگر از خودمان است. خلاصه آنکه هرچقدر تلاش شود، با تغایر فیالجمله نمیتوان ادراک آدمی از خودش را تصویر نمود. بر سبیل مثال باید گفت دایرۀ بدون مرکز فرض وقوعی ندارد؛ ازاینرو مسئله ادراک ما از خودمان در مرکزی به دام خواهد افتاد که در آن فرضِ دوگانگی و تغایر منتفی است و آن مرکز، چیزی جز ادارک وجودی و تحققی ما از خودمان نیست.
بله میتوان بهوضوح گفت که ما بین خودمان و ادراک از خودمان تغایر مییابیم، اما مسئله این است که ما آن ادراک از خود را با چه چیزی مقایسه کردهایم؟ اگر بگوییم که همواره ادراکشده غیر از ادراککننده است؛ این میزان تفاوت درست است اما بنیاد را نشان نخواهد داد بلکه آن را خواهد پوشاند زیرا بین هر ادراکی و امر ادراکشده تفاوت و تغایر هست و در مسئله شناخت آدمی از خودش نکتهای بنیادی وجود دارد که این تغایر عمومی بین ادراک و ادراکشده راهی بدان ندارد. در مسئله ادراک انسان از خودش، باید پرسید وقتی ما بین خودمان و تصویرمان از خودمان مقایسه میکنیم و در این میانه تفاوتهایی مییابیم کدام را مبنا قرار خواهیم داد؟
خلاصه آنکه یک ادراک بنیادی به معنای یافتن خویشتن وجود دارد که البته در مرتبه نخست به هیچ وجه مفهومی نیست. ما مییابیم که محققیم و حال مسئله این است که آیا این یافتن و تحقق و بودن را به رسمیت میشناسیم یا خیر؟ یا اینکه میخواهیم اصرار کنیم و آن را به تغایر ارجاع دهیم؟
ممکن است کسی بر مبنای اصرار بر تغایر فیالجمله بگوید بین نفسالامر و واقعیت من و همین یافتن خودم، تفاوت وجود دارد. در صورت صدق این ادعا، بازهم کمکی نخواهد کرد زیرا آنچه که واقعیت من را سامان میدهد و من بدان دسترسی ندارم به کلی از من مخفی است و حال آنکه مواجهه من با خود من، یک مواجههای مستقیم و سرراست است. به عبارت دیگر فرض وجود یک نفسالامر ناشناس اصلاً طرفیت فعالی ندارد که بتوان آن را در مقام بازسازی قاعده تغایر در ادراکِ از خود به میان آورد. این تغایر مفهومی و فرضی، چیزی جز تغایر بین هر ادارک از یک شیء و نفسالامر مجهول آن شیء نیست و ازاین حیث کمکی نخواهد کرد، زیرا محل بحث ما این است که آیا ما یافتن خویش را با اتکای به یک نوع تغایر به چنگ آوردهایم یا اینکه قبل از تغایر این تحقق را یافتهایم.
✅خلاصه اینکه در مسئله ادارک، حقیقت ادراک اقتضای تقدیم امر انسانی بر تغایر را دارد. بهعلاوه در ادراک انسان از خودش این امر انسانی منکشف میگردد. این امر انسانی، در اینجا، یافت تحقق انسان از خودش است؛ همان که با تعبیر ساده «من» از آن یاد میشود. «من»ی که البته فرض صرف نیست و محقق است و دارای آثار است. این یافت، نقطه آغاز هویت بنیادین انسان است و شایسته آغاز و ابتنای فلسفه بر آن است؛ ازاینرو این ادعا که "ما با تغایر فیالجمله بهعنوان نقطه آغازین مواجهیم" ازجمله با این یافت سرراست از خودمان ناسازگار است. از نکات مهم این است که همان ویژگی که برای تغایر فیالجمله ادعا شده که انکار آن به تأییدش ختم خواهد شد، درباره ادراکمان از تحقق خودمان هم به شکل اولی و البته مقدم، صدق میکند.
پایان بخش دوم⏹
@abbas_heidaripour
🔴 قصه ای برای بی برقی و تعطیلی و گرانی های این روزها
1️⃣ از 2️⃣
📝حسین مهدیزاده
در گرانی امروز ایران و قطعی مدام برق در دوره زندگی آپارتمانی در 10 طبقه ها، مقصر بزرگ هنوز همان #غرب_زدگی جلال آل احمد است! غرب زدگی غیر از غرب است و راه حل نجات از آن هم شرق گرایی یا اسلام گرایی شعاری نیست. غرب زده هم، هم در جناح های مرسوم #اصلاح_طلب حضور دارد و هم در جناح #اصول_گرا! پس راه نجات از آن هم انتخاب بین اصلاح طلبی و یا اصول گرایی نیست.
غرب زده های اصلاح طلب و اصول گرا با هم یک تقسیم کار دارند! غرب زده های اصلاح طلب به نفع غرب کار رسانه ای و ژورنالیستی می کنند تا نیاز به یک نسخه غربی را به یک نیاز و حتی رویای اجتماعی برای مردم از همه جا بی خبر بکنند، بعد از آنجایی که اصلا دست به آچار و بیل به دست نیستند، به کنار میروند و غرب زده های اصول گرا آن را با شعار کار جهادی، روی زمین پیاده می کنند تا اثبات کنند که اسلام می تواند و انقلاب اسلامی هم می تواند توسعه پیدا کند و اسلام چیزی کم از آمریکا و ژاپن و فرانسه و بریتانیا ندارد!
غالب کسانی که سدسازی، نیروگاه سازی در این مقیاس های عظیم، مهار آبها و کانال های آبی و خشک کردن زمین های فلات ایران را در این چند دهه فرهنگ سازی کردند و در دانشگاه ها آن را تدریس کردند و پُز آن را دادند، همین غربگراهایی هستند که امروز اصلاح طلب شناخته می شوند، اما چون آدمهای فوکولی و قرتی هستند موقع ساختن از قدرت کنار میرفتند تا غرب گراهای اصول گرا، که آدم های عملیاتی و میدانی هستند سر کار بیایند و همان ها را اجرا کنند و وقتی به مشکل می خورد، دوباره اینها کنار می رفتند تا گروه اول به قدرت برگردند و برای ماست مالی خطاهای گذشته، وعده های مجددی بدهند و رویاهای جدیدی بسازند و بعد کنار بروند تا گروه دوم بیاید و قبلی ها را که گندش در آمده بود را خراب کنند و این نسخه جدید را بسازند! این ماجرای #مدرنیته_ایرانی است!
اتفاق جدیدی که افتاده است این است که غرب الان در موج نقد گذشته خود توسط نگاه های پست مدرن است و لذا بیان نقص توسعه به سبک قرن بیستم خیلی پُز دارد! غرب گراهای اصلاح طلب، از زمان دولت آقای روحانی در حال شعار دادن بر علیه نظریه های توسعه ای هستند که دهه های قبل خودشان آنها را با خشونت و اغوا به حلق این ملت بینوا کردند و اصولگراهای ساده دل هم باور کردند و آستین بالا زدند که برویم این همه خوبی را محقق کنیم. اما غرب زده اصلاح طلب کمی بی چشم و رو تشریف دارد و برای اینکه بی حیایی خودشان را بیش از پیش هم نشان دهند، خطاها و زشتی ها را برای در احمدی نژادها و رئیسی ها و بسیجی ها و بیت رهبری و... فاکتور می کنند تا بشود خطای نظام حاکمه! مثلا صاف صاف توی صورت شما نگاه می کنند و می گویند از آنجایی که قبل از این دولت «سه سال» تورم بالای 40 درصد بوده است، پس باید چنین و چنان کرد! انگار که تورم برای این سه سال است و اصلا هم 96 و 98 مردم برای تورم به خیابانها نیامدند! البته غربگراهای اصول گرا هم بی نواهایی هستند که بلاهت دارند و لذا از این نامردی ناراحت می شوند اما باز صبر می کنند ببینند که اینها چه چیزی را درست و علمی می دانند، و بعد با هزار بدبختی خودشان را به قدرت می رسانند تا آن وعده هایی که غرب گراهای اصلاح طلب داده اند را اجرا کنند!
به نظر شما در این وضعیت خیلی عجیب است که از نظر مردم، همه خطاها و بدبختی های توسعه ناموزون ایران، گردن اصول گراها باشد و به تبع به گردن نظام؟ خب اصلاح طلب ها که کلا کاری نمی کنند چون مدیریت آنها اینجوری است که لباسشان نباید خاکی شود! پس وقتی سدسازی باعث خشکسالی می شود، متهم چه کسی است؟ غیر از این است که انگشت اتهام می رود به سمت آن کسی که در رزومه اش ساختن این سد و آن آب بند و ان تونل و آن کشت و صنعت نوشته شده و لباس کار هم تنش است؟!!!
در این فقره برق رفتن ها و تعطیلی شهرها از آلودگی هوا نیز دقیقا همین است! غرب زده های اصلاح طلب سالها در دانشگاه ها ساختن خانه هایی با مصرف انرژی بالا را تبلیغ کردند و کشوری که 70 درصد آن روستایی و مولد بود را به جایی رسانند که 70 درصد شهر نشین مصرف گرا و معتاد به رفاه شده، حالا که برق نیست تا این شدت مصرف را پاسخ بدهد، رسما خانه های مردم را خاموش می کنند و انگشت اتهام را می گیرند به سوی آن کسی که لباس کار تنش است! می گویند اینها بودند که الگوی سکونت و شهر ایران را این چنین کردند!
📍لینک قسمت دوم
https://eitaa.com/social_theory/3124
🆔@Social_theory
🔴 قصه ای برای بی برقی و تعطیلی و گرانی های این روزها
2️⃣ از 2️⃣
📝حسین مهدیزاده
جی دی پی که با دوغ آبعلی و عالیس بالا می رود نظام سیاسی حق دارد که برق صنعتی اش را قطع کند و بگوید بزارید خانه ها برق داشته باشد! و خانه های که بی دلیل وسط بیابان های فلات ایران روی سر هم ساخته شده اند و باغچه هایش، روف گاردن شده است، نظام سیاسی حق دارد برق خانه هایش را قطع کند و برقش را به تولید بدهد! و این بازی مرغ و تخم مرغ تا بی نهایت می تواند ادامه داشته باشد
مگر اینکه غرب زده های اصلاح طلب یک بازی جدید به سرشان بزند! مثلا حواس همه را پرت کنند به آزادی مردم سوریه از دیکتاتوری اسد! آدم می ماند که مگر همین مسلحین بنیادگرا سه سال قبل در کابل به قدرت نرسیدند و شما بر علیه طالبان با افغانی های غرب زده خوانید که «از عشق، از امید، از فردا نمی ترسی؛ می بوسمت در بند طالب ها نمی ترسی...» اما امروز تیتر می زنی که داعش خطرناک است، اما آزادی محترم است و ما با مردم سوریه احساس مشترک آزادی داریم! اینجاست که معلوم می شود فرق غرب زده های اصلاح طلب با غربزده های اصول گرا فقط در میزان پز دانشگاهی شان فقط نیست، بلکه در بی چشم و رویی هم هست! و تا سر شما دارد سوت می کشد و سرگیجه تان از این همه حماقت را درمان می کنید، غربزده های اصلاح طلب دلار را گران می کنند و از 38 تومان می کنند 64 تومان و کسی هم نمی فهمد که ماجرا چیست! چون همه دارند راجع به زندان علمی تخیلی صیدنایای سوریه می خوانند و نقاشی های هوش مصنوعی برای آن را تماشا می کنند و اصلا نمی فهمید که این خبر یک جرزنی بوده و دولت به نفع طبقه دلارخوار، یک نسخه داده که شب عید قرار است صدای تار و تنبورش بلند شود!!!
ماجرای آلودگی هوا هم که دیگر یک حماقت عظیم است! آقا جان! همه دیگر می دانند که هوا توان جابجایی این همه آلودگی برآمده از سوزاندن سوخت های فسیلی را ندارد! چه برسد به اینکه شهر را چسبانده باشیم به یک رشته کوه بلند که یک فقره از قله هایش دماوند است! یا در یک دره تنگ جایش داده باشیم مثل خرم آباد و... این کار #هوا نیست که این آلاینده های سنگین را از روی ر شهر ما رد کند. این ریزگردهای پرنده هم وقتی نروند، زمستان که می شود هوا وارونه می شود و هوای شهر گرم می شود و ابرها که می آیند، روی سر شهر متلاشی می شوند، به جای اینکه ببارند و... هزار درد و مرض دیگر!
حالا این شهر عمودیِ متراکمِ پرمصرف، در کنار کارخانه ها و نیروگاه های سیکل ترکیبی و پر از خودرو را چه کسی طراحی کرده؟ به اصلاح جناح بندی سیاسی امروز، غرب گرای اصلاح طلب! چه کسی آن را با شدت و افتخار ساخته؟ غرب گرای اصول گرا! بازنده این وضعیت کیست؟ مردمی که حماقت این طرح را ندیدند و به اولی باسواد گفتند و به دومی سردار سازندگی!
البته در میان مدت اگر مردم نفهمند که ماجرا چیست، غرب گرای اصلاح طلب برنده است چرا که بخشی از پز روشنفکری اش در فحش دادن به جمهوری اسلامی است چرا که ج.ا یک نسخه بومی تولیدی توسط خود ملت ایران است و یک کپی غربی با چشمان سبز و پوست سفید اروپایی نیست!
غرب زده اصول گرا اما در همین میان مدت بازنده از پیش معلوم است، چرا که لباس کار همیشه تن اوست و متهم است که گند روی زمین، دست پخت اوست!
پس خوش بحال غربزده اصلاح طلب که می تواند بزند زیر میز و بگوید همش تقصیر نظام است و بدا بحال غربزده اصول گرا که باید پای لرز خربزه ای که خورده است بنشیند! می دانم که بی نوا اصلا سوادش در این حد و حدود نیست که بداند اصلا چه بلایی سر خودش آورده، اما به هر حال عامل مباشر این توسعه چهل سال است که اوست و در نظام حقوقی هم عامل مباشر مجرم اول است!
اما فراموش نکنیم که اگر جمهوری اسلامی فرو بریزد، غربی ها نه اینها را تحویل خواهند گرفت و نه آنها را! و نه اینکه یک تف کف دست ما مردم این سرزمین می اندازند! چون اینجا ایران است و ایران کلا جغرافیای خطر برای تمدن غرب است(که بحثش بماند سر جای خودش در ژئوپولتیک)!
پس به فکر نجات از غربگرایی باشیم و سیاسی بازی امروز را پشت سر بگذاریم و بدون امید به غرب، دنبال پیدا کردن راه حل های بومی و درست باشیم. از این راه حلها جز نگون بختی پی در پی و ناامیدی از آینده چیزی در نمی آید.
🆔@social_theory
💠 عبرت سوریه؛ جای خالی «نظام» در محور مقاومت
✍ یادداشت شفاهی از دکتر رضا تنهایی
🔹مدیریت منطقهای ما یک مشکل مهم دارد؛ اینکه قضایا را فقط «نظامیامنیتی» میفهمد و به تحولات صرفا از همین جنبه نگاه میکند و به همین خاطر، تمام عرصهها را دست نظامیها و امنیتیها سپرده است. به بیان دیگر، «نظام جمهوری اسلامی» در محور مقاومت فعال نیست؛ چون نظام، تعداد زیادی خردهنظام دارد؛ اما از این بین، ما فقط بخش نظامیمان را در منطقه درگیر کردهایم و برای همین است که نتوانستهایم مقولۀ «محور مقاومت» را اجتماعی کنیم.
🔸وقتی به تاریخ استعمار در ۳۰۰-۲۰۰ سال پیش نگاه میکنیم، کلی متن میبینیم که دربارۀ «مردمشناسی» در کمپانی هند شرقی تولید شده است. دقت کنید؛ اصلا استعمارگران با نام «کمپانی هند شرقی» وارد آن منطقه شدند، نه صرفا ارتش انگلیس در هند. بزرگان «فلسفه» و «علوم اجتماعی» در غرب، سالهای مدیدی را در این کمپانی مشغول به کار بودهاند؛ جیمز میل، پدر اقتصاد کلاسیک، کتابی با عنوان «تاریخ هند بریتانیایی» نوشته و حتی کسی مثل جان استوارت میل، از بزرگترین اندیشمندان لیبرال، زمانی رئیس این کمپانی بوده است.
🔹یعنی اینکه دولت استعمارگر در کنار نظامیهایش، کار اقتصادی سنگین انجام میدهد، دانشمندان علوم اجتماعی را فعال میکند و... . اصلا در خود ایران، بخش مهمی از اطلاعاتی را که دربارۀ تاریخ ۴۰۰-۳۰۰ سال اخیرمان داریم، همین مستشرقان کناردست نظامیها نوشتهاند.
🔸شاهد مهمی که برای ادعایم دارم این است که در قضیۀ سوریه ندیدم کسی بگوید دلیل سقوط اسد، نظامی بوده است. خود حضرت آقا فرمودند: «ارتش سوریه انگیزۀ جنگیدن نداشت.» یعنی ارتش ۴۰۰هزارنفری اسد با تمام تجهیزات و امکاناتش، نخواست در برابر ۲۰هزار نیروی تحریر الشام بایستد. اکثریت مردم سوریه هم عاشق چشموابروی تحریرالشام نبودند، اما هیچ تمایلی هم به نگه داشتن اسد نداشتند؛ حتی بر خلاف سال ۲۰۱۱، مناطق شیعهنشین نبل و الزهرا هم مقاومت جدی نکردند. پس دلایل اصلی که برای فروپاشی سریع دولت سوریه ذکر میشود، «اقتصادی» و «جامعهشناختی» است.
🔹ولی ما بیش از ده سال است در میان همین مردم زندگی کردهایم و نظامیان ما با همین نظامیان بودهاند؛ پس چرا متوجه این وضعیت نشدیم؟ چون فهم این پدیده، کار نیروی نظامی نیست؛ باید اساتید اقتصاد و علوم اجتماعی و... را میبردیم تا نبض جامعه را بگیرند و کار به اینجا نکشد. نهاد دانشگاه ما اصلا با محور مقاومت درگیر نیست. نهاد دانشگاه ما با سیاست خارجی جمهوری اسلامی درگیر نیست. اگر هم درگیر است، غربزدهها هستند. اما اساتید انقلابی ما در این صحنه نیستند؛ چون همه چیز نظامی و امنیتی بسته شده و کسانیکه کار دستشان افتاده هم اساسا به بخشهای دیگر نظام احساس نیاز نمیکنند!
🔸یک مثال دیگر؛ ما الان هیچ تصوری نداریم که ۱۵ ماه مقاومت عجیب مردم غزه چطور اتفاق افتاده، همانطور که نمیفهمیم اسرائیل چطور در این نبرد طولانی سرپا مانده؛ همان اسرائیلی که در نبردهای دو دهۀ اخیر، به یک ماه نکشیده، دادش هوا میرفت و آتشبس میداد، الان زیر شدیدترین ضربهها طاقت آورده! متوجه این زمینهها نمیشویم، چون این سوالات برایمان مطرح نبوده و آنکه باید جواب میداده هم اصلا درگیر ماجرا نشده است!
🔹به عبارتی، شکست ما در سوریه، نه شکست نظامی یا اطلاعاتی، بلکه شکست علمی و تحلیلی بود. اگر نظام جمهوری اسلامی به دنبال تمدنسازی است، باید همهٔ زیرنظامهای علمی، اقتصادی، فرهنگی و البته نظامیامنیتیاش را به خدمت بگیرد؛ و الا تجربهٔ بوسنی در سوریه تکرار خواهد شد و این تجربهها در کشورهای دیگر.
🔸حضرت آقا در ۱۳ آبان از جوانان دانشآموز و دانشجوی ایرانی خواستند که با جوانان کشورهای اسلامی و منطقه ارتباط بگیرند و در تحلیل قضایای سوریه گفتند که جوانان سوری این کشور را مجددا آزاد خواهند کرد. به نظر میرسد که گزارهٔ اول ایشان، شرط تحقق گزارهٔ دومشان باشد.
#مجمع_اسلامی_حبلالله
🆔 @Hablollahir
25.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مردم یمن خوشحال از فرصت مواجهه
📍سید ابراهیم شامی یکی از اهالی یمن است که در ایران درس خوانده. او در صحبتی که با برنامه زمانه داشت به طور زنده و به زبان فارسی از دانشگاه صنعا سخن گفت. در این کلیپ صحبتهای کامل و قابل توجه او را میشنوید.
او در قسمت اول و آخر سخنانش به دو نکتهی ویژه اشاره داشت.
1⃣ اول آنکه «این جنگ، جنگ با یک دولت نیست، بلکه جنگ با یک طرح است. ما باید این آگاهی را داشته باشیم، چه در جمهوری اسلامی، چه در یمن. جنگ دولت با دولت نیست. این طرحی ست که در واقع شامل تمام جهان میشود».
2⃣ اما در نکتهی دوم از حال و هوای این روزهای یمنیها میگوید و توضیح میدهد: «مردم در یمن خیلی خوشحالند که ما داریم مواجه میشویم. یعنی فکر نکنند که ما میترسیم. مردم یمن خیلی وقت است که دوست داشتند این اتفاق بیفتد و در این دوره و زمانه ما بتوانیم زندگی کنیم و با رژیم اشغالگر مواجه شویم».
به گفته دوستان باخبر، یمنیها به جنگیدن از راه دور راضی نیستند، آنها دل دل میکنند رو در رو با دشمن صهیونیستی بجنگند. کلا یمن انگار آدمِ از دور بودن نیست مثل اویس که تاب نیاورد از دور شرح محمّدش را بشنود. یمن دلش تاب فاصله ندارد. هر جا که باشد خودش را میرساند. آن بیتاب فاصلههاست که در دوریاش هم هست. خودش هم که نباشد، اثری از آثارش بهجا میگذارد. خودش هم برود، عطرش را میگذارد که بگوید آمدم، الوعده وفا.
یمن همان یمن صدر اسلام است، همان یمن اویس. همان یمنِ وفا.
خدایا!
یمن عطر وفایش را دوباره گشوده است.
بوی این وفا این بار تا کجا خواهد رفت؟
#یمن
@Esrar3
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ ما دست باز خدا را در یمنِ محاصره شده دیدیم
به گفته مهمان برنامهی زمانه، یمنِ در محاصره که تنها یک خط هوایی آن هم به اردن دارد، دستش اینقدر بلند است. اینقدر بلند که انگار آنکه در حصار است ماییم و او رهاتر از پرواز.
سید احمد (مسئول گروه جهادی اویس قرنی) در برنامه زمانه از معاملهی سنگین یمن میگوید. اینکه یمن امان نامهها را نپذیرفت وقتی غزه امان نداشت.
البته سید احمد حرفهای دیگری هم زد.
یکی از حرفهایش را که متاسفانه در کلیپهای بارگزاری شده پیدا نکردم اما یادداشت کردم برایتان اینجا مینویسم. مینویسم تا یادم نرود یمن را. یادم نرود این کرهی خاکی اگر خونخواری چون آمریکا و صهیونیستها داشت، یمنی هم داشت. مردمی که به راستی نه فقط در زبان بلکه در تمام محاسباتشان، در ذره ذره وجودشان اول خدا را دیدند و آخر خدا.
سید احمد به نقل از اهالی یمن میگوید:
«اولِ هفت اکتبر گفتند ما به اسرائیل ضربه میزنیم. گفتند چطوری؟ موشک ندارید.
گفتند إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ
همین الان هم میپرسند موشک دارید؟
باز هم به موشک حواله نمیدهند، میگویند نه! ما خدا را داریم.
خدا خودش انتخاب میکند،
خدا هدفگیری میکند،
خدا خودش به ما یاد میدهد چطوری درست کنیم.
و خدا خودش هم میزند».
حصارش کجاست؟
دستش بسته و کوتاه نیست آنکه دستش را کنار دلش دارد.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَان
خیال میکردند با محاصره دست خدا را بستهاند اما دست خدا در یمن باز بود، خیلی باز.
#یمن #دل #قرآن
@Esrar3
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایمان کودکان غزه...
🔻مکشوف مدیا
https://eitaa.com/joinchat/1307050491C2fbdec6db2