eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51هزار دنبال‌کننده
901 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸صبح تابستان ۱۳۶۹ ساعت ۸ صبح در اتوبان افسریه با یک موتور یاماها با تمام سرعت در حال حرکت بودم به سه راه تختی که رسیدم احساس کردم آن لحظات سرعت و عجله و هیجان وجود ندارد و همه چی آرام شد. 🔸یک تونلی، حفره.ای باز شد پُر از نور و روشنایی که من وارد آن شدم از حفره که خارج شدم روی تپه‌ای افتادم؛ عده‌ای خاص آنجا ایستاده بودند. ابتدا فکر می‌کردم عده‌ای انسان هستند بعد دقت کردم دیدم انسان نیستند. همه چیز از جنس نور نوری که قابل توصیف نیست و هیچ منبعی نداشت هر چه می‌دیدم به آن سفیدی ربط داشت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ykNGs 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸تاریکی وجود داشت که در انتهای دور افرادی را می‌دیدم که آنها منتظرمون بودند در قد و قواره انسان، اولین نفری که جلوی آنها بود، گویی از رئیس آنهاست که ارجحیت داشت بر باقی افراد و ۲ متر با آنها فاصله داشت، آنها برای پیشواز آمده بودند... 🔸یک مقدار زمان گذشت دیدم همزمان می‌توانم در مکان دیگری باشم هر جا اراده می‌کردم (هنوز نمی‌دانستم مُردم) 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/a3L1W 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸یک فایلی شروع کرد از گذشته پخش کردن از سن ۸،۹ سالگی که خوب و بد را تشخیص می‌دادم به صورت فیلم می‌دیدم (خودم تشخیص می‌دادم که خودمم) هرجا که به خوبی و خوشی بود می‌گذشت ولی جاهایی که شیطنت داشتم برای اینکه متوجه شوم یک مکث روی آن می‌شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/cShUP 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸در محیط بعدی افرادی بودند که کارشان سخت‌تر بود، زمینشان نمناک بود محیط زندگی‌شان سخت‌تر بود، متهم شده بودند مثلاً در محیط ۶۰ درجه زندگی کنند. 🔸چند مرحله عبور کردیم انتهای این تاریکی و ظلمات آخرین مرحله‌ای بود که دیدیم، عده‌شان زیاد نبود. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/V47Dd 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸جلوی درب بیمارستان دوباره به کُما رفتم محیط اطرافم را تله پاتی (ذهن‌های افراد که دور و برم بودند می‌توانستم ببینم چی هست) اما اینکه حرکتی کنم که به اینها بفهمانم من زنده‌ام نمی توانستم، می‌ترسیدم در آن طرف که نجات پیدا کردم، نکند اینجا مرا به سردخانه ببرند و از سرما یخ بزنم و بمیرم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/9BKPp 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸یک پرستار بالای سرم آمد دید من چشم را باز کردم دید و رفت بعد با دکتر آمد و دکتر تست‌هایی انجام داد و گفت: حالش خوب است و مرگ مغزی نشده... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/xLSyC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸در سال ۱۳۹۰ برای مأموریتی در اسلام آباد پاکستان به سر می‌بردم که این اتفاق برایم افتاد، از قبل علائم گرفتگی قلب داشتم. روز ولادت خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آن سال قرار بود حج تمتع مشرف شویم. شب قبل اتفاقا خواب دیدم همه رفته‌اند و من نمی‌توانم بروم، در خواب ناراحت بودم و گریه می‌کردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ApOGX 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸چند ثانیه‌ای شد نظاره‌گر بودم و بعد از تونل دیگری به طرف بالا رفتیم، تونل سیاه مطلق که چیزی دیده نمی‌شد و من از آن بالا می‌رفتم. 🔸مسیر که طی شد به دهانه‌ای رسیدیم که نوری و سفیدی بود، بالا که رسیدیم آرامش گرفتم که تاریکی تمام شده... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/TdEuy 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸آن نورانیت آرامشی به من داد، آنجا را مثل ابر می‌دیدم (ابر صاف) آنجا به زبان می‌گفتم خدایا من نمی‌خواهم برگردم می‌خواهم بمانم. 🔸چون در روز ولادت خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اتفاق رخ داد، احساس می‌کردم آنجا جشنی به این مناسبت برجاست و عده‌ای شادی و سرور می‌کنند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/uOXV3 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوازدهم فصل دوم) 🔸هرکس بگوید از مرگ نمی‌ترسد دروغ است. آن ترسی که قبلاً داشتم دیگر ندارم خیلی راحت قبول می‌کنم. 🔸زندگی خوب است و شیرین اما نباید جذبش شوی که تو را غافل کند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/uthBp 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سیزدهم فصل دوم) 🔸از قبل ناراحتی قلبی داشتم و قرص‌های تپش قلب و زیر زبانی به دستور پزشک مصرف می‌کردم، اواخر هم غده سرطانی که مشخص نبود خوش خیم هست یا بدخیم داشتم که همه پزشکان می‌گفتند که باید جراحی شود تا از طریق پاتولوژی مشخص شود. 🔸بخاطر داروهای زیادی که داشتم قرص‌های قلبم را قطع کردم و یک شب که رفتم بخوابم هنوز سَرَم به بالش نرسیده بود حس کردم از بدنم جدا شدم و به سقف چسبیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/2zCGK 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سیزدهم فصل دوم) 🔸گفتم نمی‌خوابم کتابی دیگر برداشتم که خوابم نبرد، هنوز لای کتاب را باز نکرده بودم اینبار خروج از بدنم را ندیدم به خودم آمدم دیدم یک گنجشک تپلی رنگی رنگی شدم داخل تونلی هستم، به قدری این تونل زیبا بود که درگیر رنگ‌ها شدم و بالا رفتنم را متوجه نمی‌شدم. 🔸 همینطور که نگاه می‌کردم گوی کوچک طلایی را دیدم که از دور می‌آید توجهم جلب آن شد و نزدیک‌تر که می‌شد بزرگتر می‌شد لبخند می‌زد حالت خوش آمد گویی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/GWTiv 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سیزدهم فصل دوم) 🔸یک حسی به آدم آنجا می‌دهد که تمام اینطرف را فراموش می‌کنی حتی اگر نقش یک پادشاه را داشته باشی و‌ در اوج ناز و نعمت و خوشبختی باشی خوشبختی آنجا طوری است که از این می‌گذری. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/mZNfD 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سیزدهم فصل دوم) 🔸من آنجا نگاه می‌کردم آدم‌های زیادی می‌دیدم که پشتشان به من بود، برایم جالب بود آنها آنجا کار داشتند، می‌دانستم آن آقا در زمان حیات نامش چه بوده، چند تا بچه داشته، خوب بوده یا بد؟ به هر که نگاه می‌کردم اطلاعات زندگی او به من داده می‌شد. 🔸 مادربزرگ و عمه‌ام خوشحال منتظرم بودند و در حال مشک زدن بودند، باورم نمی‌شد آنها را دیدم، خیلی سرحال بودند مادربزرگ ۳۰ سال جوان‌تر از زمان حیاتش شده بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/GQ5zl 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خودت را به بال‌هایت سنجاق کن، سنجاقک بمان! به بال‌هایت سنجاق شو! عباس موزون بیست و هشتم آذر ۱۴۰۲ پی‌نوشت: بالهایت= خدا و فرشتگان، روحت و فرشتگانش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸ما فقط گیاه و حیوان و انسان را موجوده زنده می‌دانیم؛ ولی من از هرکدام از اجزای هستی یک نوا و یک مفهومی دریافت می کردم که دائما در حال چرخش و در حال تکامل بود و هرگز تکراری نمی شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/2rwMD 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸من انگار صدها هزار چشم بودم و این چشم‌ها در تمام ذرات هستی وجود داشت... 🔸مثل قطره جوهری که از یک قطره چکان بچکانی در یک ظرف بزرگ مثلا استخر که آن قطره می‌رود و همه جا پخش می‌شود؛ 🔸حالا آن قطره آب که من بودم و بصورت روح از جسمم بیرون آمده بودم، من اینطور در تمام کائنات منتشر شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Ncbpw 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸یک زمانِ رایگان به ما داده شده؛ انگار که یک ظرف بزرگ پر از جواهرات را رایگان در اختیار شما قرار دهند و یک فرصت هم به شما بدهند و بگویند در این فرصت اینها را خرج کن. حالا شما وقتی که می آیی، آن جواهرات به ثانیه های عمرت تبدیل می شود. ما داریم آنهارا هدر می دهیم! در صورتی که می شود از آن ثانیه ها به شکلی استفاده کرد که هرکدامش در آنجا برای ما کاربرد داشته باشد و به دردمان بخورد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Q7Gcl 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸خیلی مقاومت می‌کردم که من برنمی‌گردم به آن تبعیدگاه؛ بعد دیدم چقدر خداوند مرا دوست دارد؛ چقدر به من لطف دارد که این فرصت و این زمان را دوباره به می‌دهد که من برگردم و از پله صَدُم که هستم، می‌توانم هزاران پله بالاتر بروم. می‌دیدم که اگر من بروم و برگردم اینقدر ارتقا پیدا می‌کنم؛ برای همین بود که قبول کردم با دل و جان برگردم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yBO64 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸۲۷ سال زندگی من، انگار ۳۰۰ سال طول کشید، چون من هر عمل و عکس العملی را که از من سرزده بود، با جزئیات و بازتاب های کاملش می دیدم؛ تاثیراتی که کارم بر روی افراد، گیاهان و همه کائنات گذاشته بود را می دیدم؛ مثلا وقتی که من حالم خوب بود و رضایتی در وجود من بود و زیبایی ها فکر می کردم و با خدا دوست بودم، بعد بازتاب اعمال خودم را بر گیاهان و پرندگان اطرافم با تمام جزئیاتش مشاهده می کردم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/dAQfn 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸می‌دیدم که فرد خودکشی کننده از یک موضوعی بشدت ناراحت است که برایش به یک مصیبت در زندگیش تبدیل شده! حالا وقتی که از جسمش بیرون می‌آید، همان مصیبت و ناراحتی پشت سرهم ادامه پیدا می‌کند، به شکلی که حالتش هر دفعه از دفعه قبل شدیدتر باشد و این فروکش نمی‌کند و این فرد فراموش می‌کند که همین الان این ناراحتی را تجربه کرده و دوباره تجربه می‌کند... هرچه آنجا می‌بیند سزاوارش هست، چون او دخالت بزرگی در کائنات کرده و همه‌اش در آنجا بر سر خودش می‌آید! 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/za2ck 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) 🔸در مرور زندگی‌ام دیدم که یکبار که به همراه دوستم داشتم از منطقه‌ای که پارک بود رد می‌شدم... همینطور که داشتم می‌رفتم یک شاخه از درختی را کَندم و همانطور که داشتم حرف می‌زدم، بدون توجه بهیچ چیز، این شاخه را خُرد می‌کردم و با آن حالت عصبانیتم آن را له می‌کردم... و این تمام شد و بعد من در آنجا در مرور زندگی‌ام دیدم که بعد از اینکه من آن را خرد کردم و رفتم که ناراحت شد و بهش آسیب رسید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/L2D6H 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links