eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴«می‌شود این قدر مهربان نباشی؟!» دومین کتاب از مجموعۀ «طعم شیرین خدا»، منتظره اومدن به خونه‌های شماست. قیمت: 15000 تومن. https://eitaa.com/bemaniha
این مجموعه (طعم شیرین خدا) بنا داره با تکیه به آیات قشنگ قرآن و حدیثای پر از نور اهل بیت علیهم السلام خدا رو معرّفی کنه و از معرّفی خدا به معرّفی ابعاد مختلف دین هم برسه. کتاب دوم این مجموعه، در بارۀ دو تا موضوع مهم صحبت می‌کنه: ✅یکی همراهی خدا با بنده‌هایی که دوست دارن از زمین به آسمون سفر کنن ✅و یکی هم در بارۀ مهربونی عمومی خدا که به همۀ بنده‌هاش می‌رسه. https://eitaa.com/bemaniha
‼️گاهی وقتا آدم دوست داره، یه مطلبی رو، هم بخونه📖 و هم بشنوه🎧. 👆همون جور که تو تصویر می‌بینید ما تو جاهای مختلف کتاب از بارکد استفاده کردیم. ⬅️کافیه برنامۀ بارکدخوان رو فعّال کنید و قسمتایی که بارکد دارن رو با صدای نویسندۀ ‌کتاب گوش کنید. https://eitaa.com/bemaniha
گفتیم یه دونه از بارکدای کتابو براتون بذاریم تا همین جا امتحانش کنید و از لذت گوش دادنش بهره‌مند بشید 👇👇👇👇👇
برا تهیه کتابا و ارسالشون به این شماره پیام بدید👇 📞09105856311 @Aiene_fetrat این شماره هماهنگی پخش انتشارات آیین فطرته.
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃با من حرف بزن من حرف زدن با تو را دوست دارم. چه قدر باید احساس خوشبختی کرد وقتی حرف زدن با تو را سهمیه‌بندی نکرده‌اند و آن را به گروهی اختصاص نداده‌اند. اگر حرف زدن با تو سهمیه‌بندی می‌شد و سهم من از آن ناچیز می‌شد و یا شاید بی‌نصیب می‌ماندم از حرف زدن با تو باید چه خاکی به سر می‌ریختم؟ کاش می‌گفتی من باید با کسانی که حرف زدن با تو را سهم گروهی می‌خوانند و دیگران را از آن محروم می‌دانند چه باید بکنم؟ من تاب تحمّل این قبیله را ندارم. دیدنشان برایم عذاب الیم است. تو به من بگو به این جماعت نادان چه بگویم تا بفهمند تو فقط امام آنها نیستی و اقرار کنند که تو حتّی امام گنهکاران هم هستی. من از عهدۀ این جماعت بر نمی‌آیم وقتی که با تو حرف می‌زنم اینها زمزمه‌های شیطانی‌شان را آغاز می‌کنند طوری که گمان می‌کنم دارم با کسی حرف می‌زنم که دورتر از کهکشان‌هاست و فاصلۀ من تا او به قدری زیاد است که اگر تا آخر عمر با سرعت نور حرکت کنم نزدیک او نخواهم شد. من گلایه دارم از جماعتی که در بارۀ حرف زدن با تو طوری حرف می‌زنند که گویی من اگر با تو مثل یک دوست حرف می‌زنم دارم به تو و به مقام تو اهانت می‌کنم. این گلایه بغضی شده در گلویم و راه نفسم را بسته آقا! راحت باش با من و بی آن که دل‌نگران ناراحتی من باشی بگو: من که با تو این گونه حرف می‌زنم و از حرف زدن با تو این طور سخن می‌گویم آیا به تو بر می‌خورد؟ تو از دست من ناراحت می‌شوی؟ دلت را غصّه می‌گیرد؟ از من پیش خدا شکوه می‌کنی؟ بگو آقا! بگو و مرا راحت کن راستش گاهی وسوسۀ این خنّاسان دلم را می‌لرزاند و در خیال خودم وقتی به دل‌گرفتگی‌های تو می‌اندیشم وجودم همه می‌شود ترس. می‌دانم تو از این حرف‌زدن‌ها غصه‌دار نمی‌شوی می‌دانم که دوست داری با تو حرف بزنم و همین طور هم حرف بزنم امّا برای آرامش دلم یک بار هم که شده به من بگو از حرف زدن‌های من ناراحت نمی‌شوی یا نه؟ اگر پاسخم را بدهی با یک تیر دو نشان زده‌ای هم مرا از این تشویش رهانده‌ای و هم به التماس‌های این چند شبم پاسخ داده‌ای. با من حرف بزن آقا! شبت بخیر نزدیک‌تر از من به من! https://eitaa.com/abbasivaladi
❓شاخص‌های خوش‌بختی در زندگی چیست؟ #تا_ساحل_آرامش #کتاب_اول #کتاب_صوتی #فانوس_دانایی #شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک ♦️پرسش‌های گام اول(بخش اول) https://eitaa.com/abbasivaladi 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
http://eitaa.com/abbasivaladi
🔴نکتۀ دوم: عکسش را بکش؛ اصلش را انتخاب کن! 👈 متناسب با انتخاب خویش؛ قبل از انتخاب همسر ✅ ما در انتخابمان باید «معیار» داشته باشیم تا بتوانیم به وسیلۀ آن، طرف مقابل را محک بزنیم. اگر این معیارها پیش از انتخاب همسر مشخّص شده باشند، تا اندازۀ‌ زیادی از آفت خطرناک «انتخاب‌های احساسی» در امان خواهیم ماند. همۀ کسانی که می‌خواهند ازدواج کنند، باید یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه، هر قدر که لازم است، بنشینند فکر کنند و معیارهایشان را انتخاب کنند؛ معیارهایی متناسب با آنچه در مرحلۀ اوّل ــ مرحلۀ «انتخاب خویش» ــ به آن رسیده‌اند. ✔️ برای رسیدن به ملاک‌هایی که بتواند سنگ محک مطمئنّی برای انتخاب باشد، باید قواعدی را رعایت کرد که در هفته های آینده درباره آنها سخن خواهیم گفت. 📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص37 🔻🔻🔻🔻 🎧 فایل صوتی این بحث رو هم می تونید همین جا گوش کنید: https://eitaa.com/abbasivaladi
gozinesh meayarha.mp3
1.15M
🎧 گزینش معیارها متناسب با انتخاب خویش؛ قبل از انتخاب همسر https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃یار نازنین من حرف زدن با تو را دوست دارم و برای بار چندم می‌گویم که حرف زدن تو با خودم را بیشتر دوست دارم. آقا! هر چه قدر دوست داشته باشی التماس می‌کنم به تو تا کمی هم که شده با من حرف بزنی. من از التماس کردن بدم نمی‌آید. اصلاً التماس کردن به تو آب و نان و هوای روح من است. تازگی‌ها که نه روزگاری است که با همۀ وجودم چشیده‌ام التماس کردن به تو ضامن ماندن من در مسیر آفرینش است. من اگر به تو التماس نکنم از شدّت پوچی می‌میرم. همیشه باید بهانه‌ای داشته باشم برای التماس به تو و گرنه گرداب پوچی قوی‌تر از آن است که من بتوانم در برابرش بایستم. من که می‌دانم اگر به تو التماس نکنم التماس از زندگی‌ام بیرون نمی‌رود. مگر می‌شود التماس از وجود انسان بیرون برود؟ من به حکمت خدا اطمینان دارم. خدا نیاز به التماس را حکیمانه در نهادم قرار داده. من از حکمت خدا روی بر نمی‌تابم به تو التماس می‌کنم و به این التماس افتخار می‌کنم. هر چه قدر که تو جوابم را ندهی باز هم التماس می‌کنم. هر طور که تو بخواهی التماس می‌کنم. بخواهی، ضجّه می‌زنم دوست داشته باشی، صورت به خاک می‌مالم دلت بخواهد، سینه چاک می‌کنم. تو بگو چه قدر و چگونه التماس کنم. من به التماس نیاز دارم نمی‌خواهم نیازم به التماس را در پیشگاه کسی جز تو پاسخ بگویم. تو حتی اگر تا آخر عمر برای یک بار هم با من حرف نزنی همین که می‌گذاری التماس کنم معلوم است که چه قدر مهربانی. گمان نکن که من محبّت تو به خودم را فقط وقتی می‌فهمم که با من حرف بزنی همین که اجازۀ التماس می‌دهی معلوم است که مرا خیلی دوست داری. ممنونم که آتش عطش حرف زدنت با خودم را این قدر در درونم شعله‌ور کردی که این گونه به التماس بیفتم. چه قدر دوست دارم این التماس‌ها را. هر چه دوست داری ناز بکن من به اندازۀ ذرّه‌ای اعتراض ندارم. شبت بخیر یار نازنینم! https://eitaa.com/abbasivaladi
#بهانه_بودن #کربلا #محسن_عباسی_ولدی 🏴https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#بهانه_بودن #کربلا #محسن_عباسی_ولدی 🏴https://eitaa.com/abbasivaladi
کربلا فقط روضه نیست شرح غصۀ یک قبیله نیست. کربلا شرح مبسوط عشق است در یک نیم روز. چرا ما در کربلا غم را می‌بینیم اما عشق را نه؟ یا غم را پررنگ می‌بینیم و عشق را کم‌رنگ؟ کربلا را اگر کسی با نگاهی عاری از غفلت ببیند مگر زیر و بمش جز عشق چیز دیگری هم هست؟ آقا! می‌خواهم بروم کربلا عشق را به تماشا بایستم. می‌خواهم یک بار کربلا را به همراه تو از آسمان نگاه کنم. کربلایی که ما از زمین دیده‌ایم با کربلایی که می‌شود از آسمان با تو دید فاصله‌اش از همین زمین تا همان آسمان است. مرا بی‌ تو، راهی به آسمان نیست دستم را بگیر آقا! می‌خواهم به آسمان بروم. 🏴https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی هشتاد و نهم: ترازوی سنجشمون معیوب نیست؟ 🍃🌻🌻🌻 🔷 قبل از اینکه ادامه روایاتی رو که درمورد کمک به برادران مؤمن هست بخونم، اجازه بدید یه نکتۀ مقدّماتی بگم: ❗️آدم وقتی سراغ حدیثایی می‌ره که چند تاش رو تو درس قبل خوندیم، متوجّه یه نکته می‌شه و اون این که ملاک سنجش ما تو زندگی، مریضه. ❌این ترازویی که تو ذهن ما شکل گرفته که بر اساس اون سنگینی و سبکی خوبیا و بدیا رو می‌سنجیم، ترازوی درستی نیست. معیوب بودن این ترازو اتّفاقای خیلی بدی رو تو زندگی ما به وجود می‌آره، بویژه تو زندگی معنویمون. ■یکی از اصلی‌ترین این اتّفاقا اینه که ما حرفای معصومین علیهم السلام رو در مورد اعمال، جدّی نمی‌گیریم. وقتی که اون ترازو معیوب باشه، حدیثایی که در مورد یه سری اعمال حرف می‌زنه و وزنی به اون اعمال می‌ده که با ترازویی که ما تو ذهنمون درست کردیم، این قدر وزن نداره، نسبت به اون اعمال بی‌انگیره می‌شیم. حتّی اگه بگیم بی‌اعتقاد می‌شیم، شاید مبالغه نکرده باشیم. ■مثلاً من یه ترازویی تو ذهنم دارم، که کمک کردن به برادرای دینی رو کار خوبی می دونه؛ امّا نه خوبی که اون قدرا هم سنگین باشه. از اون طرف وقتی من یه حجّ مستحبی رو می‌ذارم تو اون ترازو، وزن خیلی بالاتری نشون می‌ده. 📛 یکی از اتّفاقای بدی که این جا می‌افته که آیه‌ها و حدیثایی که در بارۀ وزن اعمال حرف می‌زنه، با ترازوی معیوب ما سنجیده می‌شه. اگر هزار کیلوهه، ترازوی ما اون رو ده کیلو نشون می‌ده. اگر ده کیلوهه، ترازوی ما ممکنه هزار کیلو نشونش بده. ⁉️این تو زندگی ما چه اثری می‌ذاره؟ ما مدیریت برنامه‌های معنویمون رو بر اساس این ترازو انجام می‌دیم. برا همینم رشد نمی‌کنیم. ‼️اما کاش این اتّفاق بد در همین اندازه می‌موند؛ یه مرحله خطرناک ترم هست. من یه ترازوی معیوب دارم. متفاوت از ترازویی که آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام دادند. خروجی این ترازو می‌شه ملاک عمل من و من وقتی اعمالی رو انجام می‌دم که بر اساس خروجی اون ترازو انتخابشون کردم، احساس رشد می‌کنم؛ امّا واقعاً رشدی اتّفاق نیفتاده و من دچار توهّم رشد شدم که خیلی وحشتناکه. ❌ کسی که توهّم رشد داره، انگیزه‌ش برا انجام اعمالی که تو این حدیثا اومده، خیلی کم می‌شه؛ چون احساس نیاز نمی‌کنه که برا رشدش این کارا رو انجام بده. ☑️ الآن ما داریم حدیثایی رو در مورد کمک به برادران مؤمن می‌خونیم. حدیثای خیلی سنگینیه. قیامتیه تو این حدیثا؛ امّا باید مراقب باشیم که هر ترازویی تو ذهنمون داریم، خراب کنیم و فقط با حرفای اهل بیت فضیلت کارا رو بسنجیم و یقین داشته باشیم که فراتر از حرفای اهل بیت علیهم السلام واقعیت دیگه ای وجود نداره. 🔻بریم سراغ یکی از حدیثای این درس: امام صادق علیه السلام فرمودن: 🍃در كار خوب با برادران خود رقابت كنید و اهل آن باشید؛ زیرا براى بهشت، درى است كه آن را «معروف» گویند و از آن در، كسى وارد نشود، جز آن كه در دنیا خوبى كرده باشد؛ 🍃زیرا بنده‌اى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمن خود تلاش كند، خداى عزّ و جلّ‌ دو فرشته بر او بگمارد، یكى از طرف راست و دیگرى از طرف چپش تا از خدا آمرزش بخواهند و براى برآوردن حاجتش دعا كنند. 🍃سپس فرمود: به خدا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله، شادتر است به برآوردن حاجت مؤمن وقتى كه خبرش از طرف صاحب حاجت به او برسد. 📚(الکافی، ج 2، ص 195). ❔کی آرزو داره یه لبخند بنشونه رو لب پیامبر؟ ❔کی دوست داره دل پیامبر رو شاد کنه؟ ✔️این کار، اون قدرا هم سخت نیست. وقتی کسی مشکلی داشت که می‌تونستید حلّش کنید، دریغ نکنید تا هم عامل شادی رسول خدا صلی الله علیه و آله بشید و هم مشمول دعای فرشتگان. *** توصیه می‌کنم بقیه احادیث رو تو متن کامل درس بخونید. هشتاد و نهم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻 اینم پی‌دی‌اف درس هشتاد و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃تنها آرزو من حرف زدن با تو را دوست دارم وقتی که نفس می‌کشم ولی با تو حرف نمی‌زنم دلم پر از آشوب است. تو به ما یاد داده‌ای که تنها همان لحظه‌ای را که در آن هستیم از عمر خویش بدانیم و لحظۀ بعدش را در بند خویش نخوانیم. تو یاد دادی و ما ایمان آوردیم. الان که دارم با تو حرف می‌زنم نمی‌دانم آیا نفسم به واژۀ بعدی می‌رسد یا نه. امّا این اعتقاد راسخ، دردسری شده برایم. کاش تو راهی نشانم می‌دادی برای رهایی از این دردسر. من آرزوی خودم را برای لحظۀ آخر این گونه روی دلم نوشته‌ام: دوست دارم لحظۀ آخر سرم روی زانوی تو چشمم خیره به چشم تو و زبانم مشغول گفتگو با تو باشد. اگر نشد که سرم روی زانویت باشد چشمم خیره به چشم تو و زبانم مشغول گفتگو با تو باشد و اگر چشمم را توفیق خیره شدن به چشم تو نبود زبانم مشغول گفتگو با تو باشد. دیگر نمی‌توانم از این یکی کوتاه بیایم. این آرزو را اگر از دلم بیرون کنم در همان دم می‌میرم. این آرزو را طوری روی دلم حک نکرده‌ام که به این راحتی پاک شود من بلدم حکاکی کنم طوری که اگر نقش حک شده رفت خودم هم بروم. و امّا آن دردسری که برایت گفتم: از وقتی که این آرزو در دلم حک شده و از وقتی ایمان به حرف تو باور قلبی من شده وقتی که دارم با این و آن حرف می‌زنم واژه به واژه می‌ترسم که نکند این حرف، حرف ‌آخرم باشد و در حالی بمیرم که زبانم مشغول گفتگو با تو نیست همیشه خوشحالم که یاری دارم که لازم نیست از او بپرسم حال مرا می‌فهمی یا نه. من یقین دارم که مرا می‌فهمی. حالا تو بگو چه کار کنم با این دردسر؟ دیگر همه فهمیده‌اند حال سخن گفتن با کسی غیر از تو را ندارم اگر این خوب است، نگه دار برایم اگر خوب نیست، راه چاره‌ای نشانم بده. خیالم آسوده است که راه چاره‌ات پاک کردن آن نقش آرزو از دلم نیست. شبت بخیر تنها آرزوی دلم. http://eitaa.com/abbasivaladi
🎣ماهی‌گیری🎣 1⃣با خمیر بازی، شکل‏های شبیه موجودات دریایی، مثل ماهی 🐠یا ستارۀ دریایی⭐️ بسازید. خمیرها را پس از شکل گرفتن، داخل یک ظرف آب🛢بیندازید. با یک شیء نوک‌تیز که در خمیرها فرو برود، ماهی‏ها را صید کنید. ⏪وسیلۀ صید، می‏تواند یک چوب نازک نوک‌تیز، سیم مسی با کمی ضخامت و ... باشد. بهتر است این بازی‏ها در جایی باشد که شما نگران خیس شدن محیط نباشید؛ مثل حمّام.🛁 2⃣نوع دیگری از ماهی‏گیری را می‏توان بدون آب، انجام داد. چند عدد ماهی 🐟🐠🐡روی یک کاغذ📝 بکشید و آن را با قیچی✂️ ببُرید. به هر کدام از این ماهی‏ها، یک گیرۀ فلزّی 🖇نصب کنید. ماهی‏های گیره ‏زده را در یک ظرف پلاستیکی 🗑بریزد. ⏪یک تکّه آهن‌رُبا را با نخ به یک چوب🏑 یا میلۀ پلاستیکی وصل کنید. حالا به کمک این قلّاب ماهی‏گیری، ماهی‏های موجود🐠🐟🐡 در ظرف پلاستیکی را صید کنید. ⏪در مراحل مختلف آماده ‏سازی ماهی‏ها🐡🐠، از خود کودک👦👧 هم کمک بگیرید. اگر او توانایی انجام دادن همۀ مراحل را دارد، شما فقط او را راه‌نمایی کنید. ⏪می‏توانید با کمی خلّاقیت، این بازی را تبدیل به یک بازی آموزشی کنید. مثلاً روی کاغذها🗒📄حروف الفبا🅰🅱 را بنویسید و از فرزندتان که به تازگی حروف الفبا را یاد گرفته، بخواهید حروف یک کلمه، مثل «فاطمه» را از میان حروف، صید کند. ♦️این بازی، قدرت متعادل نگاه داشتن دست ✋را در کودک، بالا می‏برَد. اگر هم این بازی به صورت مسابقه میان دو یا چند نفر👧👦👧 اجرا شود، هیجان بسیاری دارد. 📚بازی، بازوی تربیت، ص ٥١ 🏀https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃قرار دل من من حرف زدن با تو را دوست دارم. چند وقتی بود که حرف‌های دیگران در باره‌ام بد جور آشفته‌ام می‌کرد. نمی‌دانم چرا؛‌ ولی هر چه بود خیلی‌ها چشم دیدنم را نداشتند. گویی دوست داشتند با نیش زبان‌هایشان کینه های نو و کهنه‌شان التیام بخشند. هر حرفشان برای خودش تیغی بود که وقتی روی دلم می‌کشیدند تا چند روز خوراکم را اشک و آه و ناله می‌کردند. دیگر همه فهمیده بودند برای به هم ریختن همۀ وجود من باید با تیغ زبانشان به میدان بیایند. کاری نداشتند حرفشان دروغ است یا راست تهمت است یا واقعیت؛ خدا را خوش می‌‌‌آید یا نه گویی فقط دوست داشتند مرا به هم بریزند. من که به هم می‌ریختم، آنها آرام می‌گرفتند. آن روزها که این قدر قرارم دست زبان این و آن بود روزهایی بود که با تو حرف نمی‌زدم روزهایی که طعم حرف زدن با تو را نچشیده بودم. حالا همان‌هایی که زبانشان تیغ نبردشان بود هستند و در حوالی من نفس می‌کشند و هنوز هم تیغشان به تیزی آن روزهاست ولی من سپری پیدا کرده‌ام که دیگر تیغشان هر چه قدر تیز، دلم را نمی‌بُرد. من حرف زدن با تو را یاد گرفته‌ام و هر کدام از واژه‌هایی که در حرف زدن با تو از زبانم بیرون می‌آید سپری شده در برابر تیغ زبان آنها. این روزها آنها بیشتر از آن روزها تیغ می‌کِشند روی دلم ولی آن روزها کجا و این روزها؟ دیگر حتی به اندازۀ یک خراش هم دلم مجروح نمی‌شود از این حرف‌ها. راستش را بگویم؟ دیگر گوشم این حرف‌ها را نمی‌شنود. این حرف‌ها هر چه با صدای بلندتری به سوی من روانه می‌شوند گویی توفیق کمتری می‌یابند برای شنیده شدن. دلم می‌سوزد برایشان برای این همه دست و پا زدن و شکست خوردن. قرار دل من دیگر دست حرف‌های مردم نیست من با حرف زدن با تو قرار می‌گیرم. من حالا سراپا گوشم که اگر یک بار خواستی با من حرف بزنی حتی به اندازۀ یک حرفش را از دست ندهم برای همین هم هست که دیگر حرف مردم را نمی‌شنوم. وای بر من اگر تو با من حرف بزنی و من مشغول شنیدن حرف‌های مردم باشم! وای بر من اگر تو به حرف زدن با من دل بدهی و من دلم مشغول غصه خوردن از حرف‌های مردم باشد! بگذار مردم هر چه می‌خواهند، بگویند من با حرف زدن با تو و انتظار شنیدن حرفی از تو دل‌خوشم و مسرور. شبت بخیر دین و دنیای من! https://eitaa.com/abbasivaladi