eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 امام زیبایی ها امشب سالگرد اولین شبی است که بار امامت را بر دوش گرفتی و سالگرد اولین شبی که ما شدیم مأموم تو. در این سال‌های طولانی تو امام خوبی بودی برای ما ولی شرمنده که ما مأموم خوبی نشدیم برای تو. تو مأمن ما شدی ولی ما مؤمنِ تو نشدیم. سفرۀ دردهای ما همیشه پیش تو باز بود ولی گوش شنوایی نداشتیم برای شنیدن دردهای تو. غصه که داشتیم تو به یادمان می‌آمدی غصه‌ها که می‌رفتند شاد که می‌شدیم تو هم از یاد می‌رفتی. ما تو را کنارِ نداشته‌هایمان می‌دیدیم. داشته‌هایمان را که نگاه می‌کردیم تو را فراموش می‌کردیم و چرا یادم نمی‌آید زمانی را که تو را بزرگ‌ترین داشتۀ خویش بدانیم؟ و بیشتر یادم نمی‌آید زمانی را که تو را تنها داشتۀ خویش بدانیم. شب‌هایی که این طور نگاهم به زشتی‌هایم خیره می‌شود شرم رخصت نمی‌دهد که التماس کنم شب بخیر بگویی به من. شبت بخیر امام زیبایی‌ها! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 💐فدای قاصدکایی که نشونیتو میدونن روونه کردمشون تا، به تو سلام برسونن 💐همیشه منتظرم تا تو برگردی توگره های منو وا کردی تو کجایی؟ 🎙حاج محمود کریمی @abbasivaladi
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|عوامل مؤثر در انتخاب همسر خواستگاری رسمی و سنتی یعنی خواستگاری خانواده محور ، اما به معنی دخالت و تصمیم گرفتن به جای جوونا نیست. 😉 ❓در خواستگاری رسمی و سنتی چه کسایی حضور دارن؟🤔 🎙حجت الاسلام @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓❓❓❓❓سؤال شما❓❓❓❓❓ شما همه بار ازدواج رو به روی دوش خونواده‌ها و خود دختر و پسر می‌ندازید، مگه جامعه وظیفه‌ای در قبال ازدواج جوونا نداره؟ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 ♨️ وضعیت ازدواج تو جامعه‌ی ما به هیچ وجه مناسب نیست. گره ازدواج هم به دست یه قشر و دو قشر باز نمی‌شه. همه باید دست به کار شن، هرکس در حد توان خودش.✅ ❌ هیچ کس نباید معطل دیگری بمونه. مگه وقتی تو یه شهری زلزله میاد، مردم می‌شینن به همدیگه نگاه می‌کنن؟😳 🙏ما باید باور کنیم ازدواج یه نیاز طبیعیه که اگه سامون پیدا نکنه، خیلی از کارای دیگه سامون نمی‌گیره و دچار آسیب می‌شه.😔 📛 تأخیر تو مسئله‌ی ازدواج امنیت اخلاقی و فرهنگی جامعه رو تهدید می‌کنه. وقتی هم که امنیت اخلاقی و فرهنگی دچار اختلال شد، همه آسیب می‌بینن؛ چه کسی که فرزندی در شرف ازدواج داره، چه کسی که همه بچه‌هاش ازدواج کردن.☝️ ✔️ خلاصه اینکه تو مسئله ازدواج هر کس وظیفه‌ای داره و باید انجامش بده.💪 🔵 ادامه دارد... 🌐https://ketabefetrat.com @abbasivaladi
🍃معلم توحید خدایی که تو می‌پرستی بزرگ‌تر از آن است که به وصف بیاید و خدایی که من می‌پرستم، کوچک تر از آن است که بشود نام خدا بر آن نهاد. خدایی که تو می‌پرستی جای خالی همه چیز را برایت پر می‌کند و خدایی که من می‌پرستم فقط به تماشای جاهای خالی زندگی‌ام می‌نشیند. خدایی که تو می‌پرستی نقطۀ اتکای تو در همۀ زندگی است؛ چه در خوشی و چه در ناخوشی. خدایی که من می‌پرستم قابل اتکا نیست حتی در حادثه‌های کوچک زندگی. من با خدای کوچکم قهر کرده‌ام و مشتاق خدای بزرگ تو شده‌ام. مرا با خدای خودت آشنا کن. شبت بخیر معلم توحید! @abbasivaladi
♨️♨️ 🍃قسمت دوم 🍃رسیدیم درِ خونه. در زدیم. زن میان‌سالی در رو باز کرد. بعد از سلام و علیک وارد شدیم.سمت چپ، یه اتاق کوچیک بود. گوشۀ اتاق، یه تخت بود که یه جوون روش دراز کشیده بود. اون جوون از گردن به پایین قطع نخاع بود. جز سرش، هیچ جای بدنش حس نداشت. 🍃گفتگو شروع شد: کلاس دوم راهنمایی، خرّمشهر ... . معلّم در حال درس دادنه که بمبارون هوایی می‌شه. یکی از بمبا روی سقف کلاس می‌افته و سقف، رو سر دانش‌آموزا خراب می‌شه. دوستاش جلوی چشماش پر پر می‌شن. خودشم تیرآهن سقف می‌افته روی گردنش و قطع نخاع می‌شه. 🍃حالا بیشتر از بیست ساله که از اون روز گذشته. اون جوون تو همۀ این مدّت، جز سالی دو سه بار که با آمبولانس یه چرخی تو شهر می‌زنه،‌ کنج خونه افتاده و داره روزگار می‌گذرونه. 🍃ازش پرسیدم: تو که از گردن به پایین حس نداری،‌ وقتی مریض می‎شی،‌ از کجا می‌فهمی؟ گفت: نمی‌فهمم. گفتم: پس چه طور مداوات می‎کنن؟ گفت: به قدری بیماریم پیشرفت می‎کنه که به عفونت تبدیل می‌شه و از بدنم بیرون می‎زنه. اون وقته که دکترا می‎فهمن و درمونم رو شروع می‎کنن. 🍃خدایا! من تا حالا این طوری به «درد» نگاه نکرده بودم. درد چه نعمت بزرگیه و من چه بندۀ غافلی هستم! من رو ببخش که تا حالا هر وقت درد به سراغم می‌اومد، ازت آروم شدنش رو طلب می‎کردم،‌ بدون این که اون رو نعمت بدونم و شکرش رو به جا بیارم. 🍃بهش گفتم: به چی علاقه داری؟ گفت: به کتاب خوندن. گفتم: می‎خونی؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: برا خوندنِ کتاب باید اون رو دستم بگیرم و ورق بزنم؛ ولی من که نمی‎تونم این کار رو انجام بدم. اگه بخوام کتاب بخونم، باید مادرم کتاب رو جلو چشمم بگیره و ورق بزنه؛ امّا اون، همۀ وقتش رو برا من گذاشته.‌ مگه می‎تونم ازش توقّع این کار رو هم داشته باشم؟! 🍃خدایا! تا حالا به هر نعمتی فکر کرده بودم؛ ولی دیگه به این فکر نکرده بودم که حتّی دست گرفتن کتاب و ورق زدن اون، خودش یه نعمته. از طرف تو چه قدر نعمت و از طرف من چه قدر غفلت! 🍃وقتی جایی از صورتش می‎خارید،‌ به مادرش می‎گفت: «صورتم می‎خاره» و بعدشم نشونی می‎داد که کجای صورتشه: سمت چپ،‌ پایین چشمم،‌ نه کمی بالاتر ... دیگه داشتم گیج می‌شدم از این همه نعمتایی که توشون غرق بودم و حتّی لحظه‎ای بهشون فکر نکرده بودم. هر چی فکر می‎کنم،‌ یادم نمی‎آد تا اون وقت برا خاروندن صورتم خدا رو شکر کرده باشم. 🍃بهش گفتم: یک سؤال. گفت: بپرس. گفتم: ناراحت نمی‎شی؟ گفت: نه. گفتم: بیشتر از بیست ساله، از وقتی نوجوون بودی تا حالا که سی و خورده‌ای سال از عمرت گذشته، کنج خونه‌ای. با این همه مشکل، از خدا گلایه نداری؟ ازش ناراحت نیستی؟ 🍃تا این رو شنید، حالش تغییر کرد و گفت: نه!‌ نه!‌ خدا خیلی خوبه،‌ خیلی خوب. شکر خدا، شکر خدا! این حرف رو که زد، دیگه با همۀ‌ وجودم پیشش احساس کوچیکی ‎کردم. مادرشم می‎گفت: «مناجاتای سحر پسرم با خدا دیدن داره». چه قدر دوست داشتم یه بار وقت سحر پیشش بودم و مناجاتای اون رو با خدا می‌دیدم! 📚 ، کتاب پنجم، صفحۀ ۱۸۷ @abbasivaladi
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🎊دهم ربیع سالروز ازدواج پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها )تهنیت باد 🎊 🌸از بهر قیامتت براتی بفرست یک توشه برای روز آتی بفرست 🌸در روز عروسی نبی، جانانه از عمق وجودت صلواتی بفرست @abbasivaladi
🍃گل بی خار خدا عیب‌هایم زیاد است، به قدری زیاد که به خوبی احساس می‌کنم روی دوشم سنگینی می‌کنند. توان من به قدری نیست که سنگینی این عیب‌ها را تاب بیاورد. تا وقتی بار عیب‌هایم سبک نشده، معلوم نیست تا زنده‌ام، فرصت طی کردن راه و رسیدن به تو را پیدا کنم. آقا! کاش تو عیب‌هایم را نشانم می‌دادی! عیب نشان دادن تو، زمین تا آسمان فرق می‌کند با دیگران. من می‌دانم تو همین که عیبم را نشانم بدهی، در چشم بر هم زدنی اصلاح می‌شود. همین قدر که احساس کنم تو مرا شایستۀ امر و نهی دانسته‌ای، همۀ وجودم می‌شود انگیزه برای تغییر. قدرت این انگیزه از سنگینی همۀ عیب‌هایم بیشتر است، تردید ندارم. محبوبم! منتظرم که عیب‌هایم را نشانم دهی، مرحمت کن و انتظارم را بی‌پاسخ نگذار. شبت بخیر گل بی‌خار خدا! @abbasivaladi