eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مولای من چند شب التماس کردم مرا از خانۀ دلت بیرون کنی، بیرون نکردی. خواستم بار دوشَت نباشم، خودت نخواستی. عزم کردم از دلت بروم تا یکی از دردسرهایت کم شود، نگذاشتی. گفتم بی‌خیالم شو، تا خیالت آسوده شود در را محکم بستی، یعنی نمی‌خواهی بی‌خیالم شوی. گفتم بگذار بروم اگر به دردت بخورم خود خدا مرا به دلت برمی‌گرداند حرفم را گوش ندادی. من کار خودم را کردم. باید تلاش می‌کردم که راضی کنم تو را ولی نتوانستم. گویی من حریف دل تو نیستم. تو مهربان‌تر از آنی که در خیالم بگنجد. باشد، برمی‌گردم به همان جایی که در دلت برایم خالی گذاشته‌ای زیر عکسم که روی دیوار دلت کوبیده شده. بر می‌گردم و باز می‌شنوم صدای مناجات تو را با خدا که داری التماس می‌کنی راه آدم شدن مرا هموار کند. بر می‌گردم و می‌نشینم زیر باران اشک‌هایی که برای خوب شدن من می‌ریزی. بر می‌گردم و می‌سوزم با داغی که از آدم نشدن من به دلت مانده. هنوز هم نمی‌دانم چه قدر مهربانی! امّا اگر چه می‌دانی بگذار راستش را بگویم: من دوست نداشتم از خانۀ دلت بیرون بروم. اگر در را باز می‌کردی پیش از آن که قدم بیرون خانۀ دلت بگذارم می‌مردم. این از بدی من است یا از جهالت و نادانی‌ام نمی‌دانم ولی چند شب داشتم امتحانت می‌کردم. هر بار که به تو التماس می‌کردم هزار بارش را به خدا التماس می‌کردم که حتّی برای لحظه‌ای خیال بیرون کردن من از دلت در سرت نیفتد. نه این که نمی‌دانستم مهربانی! امتحان مهربانی تو برای اطمینان دلم بود. ولی حالا که فهمیده‌ام این قدر مهربانی بیچاره‌تر از همیشه شده‌ام. باید چه کار کنم با این همه بیچارگی؟ کاش می‌شد این را به همه فهماند که این اندازه تحمّل مهربانی خودش ریاضتی کشنده است. باید به اندازۀ من بد بود و مولایی چون تو مهربان داشت تا فهمید معنای این ریاضت را. شبت بخیر مولای من! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️باور کنیم با کربلا می شود زندگی کرد.‼️ 🎥 خانواده کربلایی و کربلای خانوادگی 🎙 استاد محسن عباسی ولدی 🍃کسانی که تصمیم گرفتن با کربلا زندگی کنن با شنیدن هربرنامه حداقل یه درس برا زندگی پیدا می کنن. گرچه کربلا پر از درسه...... @abbasivaladi
📌 چهارشنبه‌ها حجت الاسلام و المسلمین عباسی ولدی، مهمان برنامه سمت خدا هستند. 🔰 موضوع برنامه امروز (چهارشنبه ۵شهریور): 🌸 صبر،خانواده،سیرو سلوک @abbasivaladi
حدس زدن اشکال و اشیا 🔰بازی‏های حدس زدنی را به چند شیوه می‏ شود انجام داد: 1⃣ با مداد یا خودکار، شروع به کشیدن یک شکل روی کاغذ بکنید. از کودک بخواهید قبل از کامل شدن شکل، حدس بزند که بناست چه شکلی بکشید؟ 2⃣ مواد لازم یک غذا را یکی، یکی بگویید و با گفتن هر کدام از مواد، از کودک بخواهید که نام آن غذا را حدس بزند. 3⃣ یک شیء را در ذهن خود، انتخاب کنید و از کودک بخواهید با پرسش‏هایی که پاسخ آن، «بله» یا «خیر» است، به نام آن شیء برسد. این، همان بیستْ سؤالی خودمان است. 4⃣میان یک برگه را به اندازۀ یک دایرۀ کوچک ببرید. برگه را روی شکلی که چند برابر آن دایره است، بچرخانید و از کودک بخواهید حدس بزند زیر برگه چه شکلی قرار دارد؟ 5⃣به کودک بگویید اتاق را به خوبی نگاه کند. وقتی از اتاق بیرون رفت، جای یک یا چند وسیله را عوض کنید. بعد هم از او بخواهید داخل شود و با توجّه به آنچه پیش از بیرون رفتن دیده، حدس بزند کدام یک از اشیا جا به جا شده‏ است؟ 6⃣ در یک ظرف یا چیزی مثل زنبیل یا پلاستیک، اشیایی را بریزید. چشمان کودک را با یک چشم‏بند یا روسری ببندید. از کودک بخواهید یکی از اشیا را بردارد و حدس بزند چه چیزی است؟ ✳️تقویت قدرت تفکّر، لامسه و حافظه، از مزایای این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۴۳ @abbasivaladi
🍃صاحبخانۀ مهربانم همیشه وقتی که از خانه‌ام بیرون می‌رفتم و بعد از چند روز، حتّی بعد از یک روز بر می‌گشتم همه می‌شنیدند که تا می‌رسیدم به خانه می‌گفتم: هیچ کجا، خانۀ آدم نمی‌شود. عجب آرامشی دارد خانه! حالا که برگشته‌ام به دلت که تنها خانۀ من است با همۀ وجودم دوباره می‌گویم: هیچ کجا خانۀ آدم نمی‌شود. عجب آرامشی دارد خانه! آقا! ممنونم که در را باز نکردی. من فقط خیال رفتن داشتم ولی همین خیال چنان بلایی بر سرم آورده بود که خودم را آن سوی درِ خانه تصور می‌کردم. من نمی‌خواستم بروم. فقط می‌خواستم ببینم تو چه قدر مرا دوست داری و چه قدر از دستم خسته شده‌ای امّا همین قدر که سر سوزنی احتمال می‌دادم که نکند در را باز کنی و مرا از خانه بیرون کنی گویی که سال‌هاست از خانه بیرون بوده‌ام. هیچ کجا خانۀ آدم نمی‌شود. عجب آرامشی دارد خانه! یک چیز بگویم باورت می‌شود؟ به قدری خیال بیرون کردنم از خانه برایم وحشتناک بود که هنوز هم دارم از ترسش می‌لرزم. چه کار کنم هنوز هم باور نمی‌کنم که این قدر مهربانی! و هنوز هم می‌ترسم یک روز از دستم خسته شوی و مرا از خانه بیرون کنی. من در این عالم فقط یک خانه می‌شناسم آن هم خانۀ دل توست. من اگر از دلت بیرون بروم در کاخ باشم یا کوخ، در بهشت یا جهنّم دیگر هیچ فرقی نمی‌کند. کسی که در خانۀ دل تو جایی برای خودش باز نکرده بی‌خانمان است، حتّی اگر سند شش دانگ همۀ خانه‌های روی زمین به نامش خورده باشد و حتّی اگر همۀ بهشت را در اختیارش گذاشته باشند. من روی قول تو حساب باز می‌کنم. یک مرد اگر در این عالم باشد، آن یکی تویی. مرد است و قولش. کاش به من قول می‌دادی هیچ گاه مرا از دلت بیرون نخواهی‌کرد. خودت می‌دانی که این قول چه قدر دلم را آرام می‌کند. قول من قول نیست امّا تو که جنس بی‌بها را گران می‌خری! قولم را قول حساب کن و این حرفم را بشنو: من هم قول می‌دهم کمتر آزارت دهم. شبت بخیر صاحبخانۀ مهربانم! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️باور کنیم با کربلا می شود زندگی کرد.‼️ 🎥 خانواده کربلایی و کربلای خانوادگی 🎙 استاد محسن عباسی ولدی 🍃کسانی که تصمیم گرفتن با کربلا زندگی کنن با شنیدن هربرنامه حداقل یه درس برا زندگی پیدا می کنن. گرچه کربلا پر از درسه...... @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
3⃣انفجار سالمندی ✅ از جهت ترکیب سنّی، امروز و دیروز و فردای ما تفاوت بسیاری با هم دارد. ✳️ در ای
🔴براساس سناریوی حدّ پایین، در سال ۱۴۲۰، 22.7 درصد از جمعیت ایران را سالمندان تشکیل خواهند داد که از نظر تعداد، رقمی در حدود بیست میلیون نفر خواهد بود؛ یعنی از هر 4.4 نفر، یک نفر سالمند. ❌با این پیش‌بینی، ما در ۲۸ سال آینده، کشوری فوق سالمندیم و سالمندی در جامعۀ ما به حدّ انفجار خواهد رسید. 🔴مطابق با سناریوی حدّ متوسّط، در سال ۱۴۲۰، جمعیت بالای شصت سال کشور به 20.6 درصد از جمعیت، یعنی حدود بیست میلیون نفر می‌رسد. در این صورت، از هر 4.8 نفر، یک نفر سالمند است. ❌طبق این پیش بینی ما در ۲۸ سال آینده، تنها چهار دهمِ درصد با انفجار سالمندی فاصله خواهیم داشت. 🔴بر اساس سناریوی حدّ بالا، در سال ۱۴۲۰، 18.8 درصد جمعیت کشورمان سالمند هستند؛ یعنی باز هم جمعیتی در حدود بیست میلیون؛ امّا از هر 5.3 نفر جمعیت، یک نفر سالمند است. 📛اگر بخواهیم کمی دور دست‌تر را نگاه کنیم، باید گفت: بر اساس سناریوی حدّ پایین سازمان ملل، جمعیت ایران در سال ۱۴۸۰، با کاهشی چشمگیر به ۳۱ میلیون نفر می‌رسد که ۴۷ درصد از این جمعیت، سالمند خواهند بود! 📚ایران! جوان بمان! ص ۴۰ @abbasivaladi
🍃حضرت آسمان بعد از چند روز منتظر نشستن و چشم به در بودن که آیا در را باز می‌کنی یا نه حالا بر گشته‌ام به خانه‌ام. آمده‌ام ایستاده‌ام در برابر عکسی که از من روی دیوار دلت کوبیده‌ای. چرا این عکس این شکلی است؟ باورت می‌شود که تا امروز خوب به این عکس نگاه نکرده بودم؟ در این که این عکس، عکس من است، تردیدی ندارم امّا چرا شبیه من نیست؟ مگر عکس هر کسی، نباید شبیه خودش باشد؟ تو که اشتباه نمی‌کنی. نامم را زیر عکسم نوشته‌ای. پس حتماً عکس، عکس من است. ولی چرا این قدر تفاوت؟ مثل همیشه پاسخ تو به من، سکوت است پس باید خودم فکر کنم تا راز این تفاوت را بیابم. بگذار کمی فکر کنم. فهمیدم. این، عکسِ حالای من نیست. تو عکس منِ محبوبت را گذاشته‌ای روی دیوار دلت. با تماشای این عکس می‌شود فهمید که تو مرا چگونه باشم بیشتر دوست داری. چه قدر ساده فکر می‌کردم در بارۀ تو. خیال می‌کردم این عکس‌هایی که یکی یکی روی دیوار دلت گذاشته‌ای کارشان قشنگ کردن خانۀ دل توست درست مثل کاری که ما با خانه‌هایمان می‌کنیم. امّا حالا فهمیده‌ام که این عکس‌ها ما را آن طور که تو دوست داری نشان می‌دهند. با تماشای این عکس‌ها چه راحت می‌شود راه آسمان را پیدا کرد. من از خودم فراری‌ام امّا این عکس را دوست دارم. تو همۀ آرزوهای مرا در این عکس جمع کرده‌ای. چه قدر خوش‌حالم که تو می‌دانی من آرزویی جز شبیه این عکس شدن در سرم نیست. این عکس را در جایی جز خانۀ دل تو نمی‌شود پیدا کرد. حالا فهمیده‌ام چرا وقتی که می‌خواستم بروم هر چه کردم، نشد این عکس را از روی دیوار دلت بردارم. هر کسی به دنبال راه آسمان است باید بیاید در دل تو و عکسش را ببیند. از هیچ کجا جز خانۀ دلت نمی‌شود راه آسمان را آغاز کرد. سخت در اشتباه‌اند آنهایی که می‌خواهند به آسمان برسند تا تو را بیابند غافل از این که باید تو را یافت تا به آسمان راه‌ یافت. شبت بخیر حضرت آسمان! @abbasivaladi
🏴علی اکبر🏴 ای کاش تو باز می‌کردی گره این معما را آقا! چرا حسین وقتی به علی اکبر رسید وقتی که در آغوشش گرفت وقتی که صورت به صورتش گذاشت و وقتی عرق از پیشانی اکبر پاک کرد جوانان بنی هاشم را صدا زد که بیایند و اکبر را تا خیمه‌ همراهی کنند؟ چه نیازی بود به آمدن جوانان؟ مگر علی خودش توان راه رفتن نداشت؟... 🏴 @abbasivaladi
🍃هم‌نشین من چرا تا امروز غافل بودم از عکسی که از من روی دیوار خانه دلت بود؟! مگر می‌شود این قدر غافل بود؟ من که یکی دو روز نیست که در دلت خانه کرده‌ام از وقتی هم که آمدم این عکس در برابرم بود. اصلاً جای هر کسی در دل تو زیر عکس او قرار دارد. پس دلیل این همه غفلت چه بود؟ با دیدن این عکس می‌شود فهمید چرا تو این قدر صبوری. تو برای هر کدام از ما قلّه‌ای را در نظر گرفته‌ای که اگر یکی از ما به آن قلّه برسد همۀ وجود تو می‌شود شادی. و حالا می‌شود فهمید چرا ما این قدر سست و بی‌حالیم. این قلّه‌ای که تو برای ما به تصویر کشیده‌ای حتّی در خیال ما هم نمی‌گنجد. قلّۀ ما آخر آخرش به کوهپایۀ تو هم نمی‌رسد. اصلاً این قلّه‌ها، درّه‌های کوهی هستند که تو آرزوی فتح قلّه‌اش را برای ما داری. تماشای این عکس باز هم مرا یاد فاصله‌ها انداخت. امان از دست فاصله‌ها! چه قدر فاصله میان من و تو! منی که مدّعی دوست داشتنت هستم و تویی که هزار باره ثابت کرده‌ای از صمیم جان دوستم داری. آخرش هم من می‌میرم از دست این فاصله‌ها. دور بودن من از تو و نزدیک بودن تو به من اگر چه دلم را آرام می‌کند امّا عجیب تیغ فاصله‌ها را تیزتر می‌کند. آقا! با این عکس دوباره نشانم دادی فاصله‌ای را که میان من و توست. و قشنگ دارم حس می‌کنم تنگ شدن نفسم را در میان این فاصله. اصلاً قاعدۀ فاصله‌های میان من و تو با همۀ فاصله‌ها فرق دارد. هر چه قدر فاصله‌ام از تو بیشتر می‌شود دنیا قفس‌تر می‌شود برایم. در فاصله‌های بیشتر، احساس تنگنای بیشتری دارم. مگر با زیاد شدن فاصله، جا باز نمی‌شود برای نفس کشیدن؟ پس چرا از تو که فاصله می‌گیرم این قدر نفسم تنگ می‌شود؟ زودتر مرا برهان از دست این فاصله‌ها. سستی‌ام قابل انکار نیست برای همین هم خیلی راحت به تو می‌گویم: دوست دارم فردا که بلند شدم از میان رفته باشند همۀ فاصله‌ها. شبت بخیر هم‌نشین من! @abbasivaladi
🏴سقای علقمه🏴 آقای من! مشک‌های سینۀ‌ ما پر از آه حسرت است. تو از سقای علقمه بگو و از مشکِ‌ به دندان گرفته‌اش بخوان تا ما احساس کنیم سوراخ سوراخ شدن سینه‌مان را. این آه‌های در سینه مانده شاید این طور روی زمین بریزد یا به آسمان برود. سینۀ‌ ما دیگر توان نگه داشتن این همه آه را ندارد. ما گرفتار زمینیم ولی به دنبال آسمان. از عباس بخوان تا احساس کنیم زمین خورده‌ایم و جز خدا دادرسی نیست و حتی دلمان به دستهایمان هم خوش نباشد که ما را نگه دارد از زمین خوردن. بخوان تا بدانیم زمین خوردن‌هایی هست که راز رسیدن به آسمان است... 🏴 @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹تیزر 🏴صبح غمبار 🕢ساعت ۶:۳۰صبح 🎙استاد محسن عباسی ولدی اراک، خیابان قائم مقام، روبروی پارک آزادی، محوطهٔ باز جنب شهرداری منطقهٔ۴ @abbasivaladi
🍃وارث عاشورا خدا را شکر که دوستت دارم. من حتّی اگر شب عاشورا هم باشد باز هم خوش‌حالم که دوستت دارم. حتّی غم عاشورا هم نمی‌تواند خوش‌حالی مرا از دوست داشتن تو کم کند. دور این خوش‌حالی حصاری کشیده‌ام که هیچ غمی را توان زدودن آن نیست. راستش این روزها حتّی بیشتر خوش‌حالم از این که دوستت دارم و سر مستم از این که سرمست بادۀ این سؤالم: «تو چه چیزی را دوست داری و از چه کسی خوشَت می‌آید». این مستی‌های تو در تو کاری می‌کند با جسمم که احساس می‌کنم دارم از تو تکه تکه می‌شوم من این تکه تکه شدن را دوست دارم. تو غمگین شدن برای عاشورا را دوست داری خیلی هم دوست داری و از کسانی که دلشان برای عاشورا خانۀ غم می‌شود خوشَت می‌آید. عاشورا امیدبخش‌ترین روز زندگی من است. هر چه قدر هم که بد باشم غم را با همۀ وجودم در روز عاشورا می‌چشم من اگر در روز عاشورا غمگین نباشم از خودم بدم می‌‌آید. پس چرا خوش‌حال نباشم وقتی که آن گونه‌ام که تو دوست داری؟ من با قطره قطرۀ‌ اشکی که می‌ریزم با سلول‌های بدنم احساس می‌کنم در دریای محبّت تو غرق شده‌ام. تو کدام اشک را بیشتر از اشک عاشورا دوست داری؟ کاش می‌شد به همۀ‌ انسان‌های عالم ترکیب این غم و خوش‌حالی را بچشانم مثل ترکیب دو شراب مردافکن است وقتی که می‌نوشم، دیگر خودم را نمی‌شناسم. من اگر به عاشورا این طور نگاه نکنم در هر عاشورایی هزار بار اگر جان بدهم باز هم کم است. عاشورا روز زندگی است چون مشغول کاری هستم که تو دوست داری. خدا را شکر که دوستت دارم و خدا را شکر که اشک‌هایم طعم تو را می‌دهند. من عادت کرده‌ام به اشک‌هایی که طعم تو را دارند تو حتماً قبول داری این حرف را اشک بر عاشورا که نشانی از تو نداشته باشد لطفی برایم ندارد. اشک‌ها وقتی که نشان تو را می‌یابند در همان آنی که روی صورتم می‌غلطند هر کدامشان دریایی می شوند برای خودشان و پاک می‌کنند هر چه آلودگی را که هست. می‌دانم تا تو بیایی خدا تو را در حصن حصین خود محفوظ نگه می‌دارد امّا چه کار کنم مگر می‌شود تو را دوست داشت و نگرانت نبود من برایت صدقه کنار می‌گذارم امّا آقای مهربان من! فردا مراقب خودت باش! شبت بخیر وارث عاشورا! @abbasivaladi